تیزهوشی، اشاره به برتری شناختی، خلاقیت و انگیزه های زیاد دارد که کودک را از بیشتر همسالان خود متمایز می نماید و او را قادر می سازد تا چیزی باارزش به جامعه عرضه کند. تیزهوشی از ماهیتی فراگیر و تنوع پذیر برخوردار است. به طوریکه در تمام فرهنگ ها و جنسیت ها دیده می شود. به طور کلی، دو دیدگاه عمده نسبت به تیزهوشی وجود دارد، یکی از آنها، هوش را وابسته به ژنتیک می داند و دیگری، هوش را برآمده از محیط می پندارد. این تنوع در نگاه به هوش، باعث شکل گیری نظریات متعددی در این حوزه شده است. از جمله این نظریات می توان به دیدگاه پنج ضلعی تیزهوشی، نظریه رنزولی، نظریه ی ابراهام تاننباوم، نظریه ی سه بخشی استرنبرگ، نظریه فلدهوسن، نظریه ی هوارد گاردنر، نظریه ی گانیه و مدل ACCEL استرنبرگ اشاره نمود. آشنایی با این نظریه ها می تواند به تشخیص بهتر و آموزش باکیفیت تر کودکان تیزهوش بینجامد. لذا، پژوهش حاضر، به تعریف هوش، تیزهوشی و مروری بر نظریات آن پرداخته است.