دو مفهوم شیطان/ابلیس از مهم ترین مفاهیم قرآنی به شمار می آیند و نقشی مهم در نظام هدایت/ اضلال ایفا می کنند؛ نظامی که می توان آن را هدف اصلی از ارسال پیامبران و نزول قرآن دانست. ارائه مفهومی ناصحیح یا غیردقیق می تواند درک ناصحیحی از عملکرد و نقش شیطان/ ابلیس در این نظام به دنبال داشته باشد. این پژوهش تلاش می کند با بهره گیری از ریشه شناسی به منزله شاخه ای از زبان شناسی تاریخی و توجه به بافت زبانی قرآن، تبیین دقیقی از این دو مفهوم ارائه و آراء لغت شناسان کلاسیک را بررسی کند. مشاهده شد واژه شیطان از میان دو مصدر پیشنهادی لغت شناسان به صورت شطن و شاط، از شطن به معنای دشمنی، رقابت و آشوب برگرفته از سحر مشتق شده است، ولی لغت شناسان با وجود تأکید بر شطن به منزله مصدر اشتقاق، بر معنای ریشه شط انحراف و کجی تأکید کرده و تمرکز معنی را بر وضعیت خود شیطان از نظر هدایت یافته یا گمراه بودن قرار داده اند. باهم آیی واژگانی در معانی دشمنی، اختلاف افکنی، ایجاد مانع و جادو با این واژه در قرآن نتایج مطالعات ریشه شناسی را تأیید می کند و نشان می دهد تمرکز معنا بر تأثیر شیطان بر هدایت یا گمراهی بشر است و نه وضعیت خود او. درمورد واژه ابلیس لغت شناسان دو نظریه اشتقاق از ماده بلس به معنای ناامیدی و وام واژگی در معنای مخلوط و مفتش را بیان کرده اند. بررسی ها وام واژگی را به شکلی متفاوت تأیید می کند؛ ابلیس نه مرتبط با معانی مخلوط و مفتش بلکه واژه ای یونانی در معنای اصلی دروغ گو و اسم خاص برای یکی از افراد شیطان است.