مدیریت خوب عضو حیات بخش، پویا و زمینه ساز مشارکت گستره کارکنان در سیاست گذاری سازمانی است که هدف چرخه فعالیت شرکت را خدمت به کل بزرگ تر (جامعه) و مقدم بر سود سهامداران می داند. پژوهش حاضر باهدف طراحی مدل مفهومی مدیریت خوب در شرکت های تولیدی- بازرگانی با رویکرد کیفی و بهره گیری از استراتژی نظریه داده بنیاد صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل 21 نفر از خبرگان علمی و اجرایی است که به شیوه هدفمند و از طریق روش گلوله برفی جهت انجام مصاحبه انتخاب شدند. فرایند مصاحبه به صورت نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع نظری انجام شد. با تجزیه وتحلیل داده ها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی،527 کد اولیه در قالب 95 مفهوم و 26 زیر مقوله و 6 عامل طبقه بندی و مدل مفهومی نهایی در جامعه موردمطالعه تدوین گردید. یافته های پژوهش نشان داد که فرایند دستیابی به الگوی مدیریت خوب موضوعی چندوجهی است که مستلزم توجه هم زمان به مقوله های شرایط علّی (آموزش های دانشگاهی-ضمن خدمت، توازن رفتاری رهبری-مدیریتی، مقررات حاکمیتی، ساختار توسعه یافته و تقاضای محیطی)، زمینه ای (ظرفت ارتباط صنعت-دانشگاه، مدیریت راهبری منابع انسانی، انعطاف پذیری سازمانی)، مداخله گر (قوانین بخش دولتی- خصوصی، ارزیابی برنامه ریزی نشده و اجری مدل های موفق) و درنهایت راهبردها (مدیریت تغییر سازمان، مسئولیت پذیری شرکتی و تدوین منشور اخلاقی مدیران) است. دستیابی به رشد پایدار، افزایش مقبولیت اجتماعی شرکت، انسانی شدن محیط کار، پاسخگویی شرکتی و توسعه عادات اخلاقی مدیران نیز به عنوان پیامدهای اجرای الگوی مدیرت خوب شناسایی گردید.