هدف پژوهش حاضر تعیین نقش آزارهای کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک با میانجی گری پردازش شناختی در نوجوانان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان دختر شهر قروه می شد که در سال تحصیلی 1400-1399 در دوره اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 300 دانش آموز انتخاب شدند که در دامنه سنی 15-12 سال بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مشکلات رفتاری آخنباخ، کودک آزاری، دلبستگی کولینز و رید، پردازش اطلاعات عمیق، مقیاس حافظه وکسلر برای کودکان و آزمون کلمه- رنگ استروپ استفاده شد و داده ها با روش همبستگی و معادلات ساختاری تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش آزار کودکی، دلبستگی ناایمن و پردازش شناختی رابطه مستقیم و معناداری با اختلال سلوک دارند و آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با اختلال سلوک از طریق پردازش شناختی دارای ارتباط غیرمستقیم و معنادارند. همچنین یافته های پژوهش نشان از برازش خوب مدل داشته است. نتایج این پژوهش نشان داد، آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با میانجی گری پردازش شناختی اختلال سلوک را تبیین می کنند. لذا یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای بالینی داشته باشد و در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد توجه متخصصان حوزهای بهداشت و روان و آموزش و پرورش قرار گیرد.