آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

همان طور که در مورد ادبیات، «ادبیت» را لازمه داشتن یک متن ادبی دانسته اند، «متنیت» نیز می تواند شرط لازم برای داشتن متن باشد. مفهوم «انسجام» که به نوعی ضامن وجود متنیت است از سوی زبان شناسان و نظریه پردازان زیادی مانند میشل شارُل به خصوص در حوزه تحلیل کلام مطالعه شده است. یکی از ابزارهای برقراری این انسجام که شارُل در پژوهشی جداگانه به آن پرداخته، مبحث عناصر همنشین اضافه است. اگرچه محقق به درستی بر کارکرد ویژه این عناصر در استقرار انسجام تأکید داشته است، به نظر می رسد چشم اندازی که مسئله را در آن قرار می دهد، قابل نقد است. در این مقاله می کوشیم تا با جایگزینی نگاه صوری و دستوری نظریه پرداز به مسئله با یک رویکرد معنا محور که مستلزم در نظر گرفتن نقش فعال خواننده در شکل گیری انسجام است، کاستی های این نظریه را اصلاح کنیم و نشان دهیم استدلال شارُل دارای دامنه مطلوبی که بتواند مصادیق دیگر این نوع انسجام را نیز پوشش دهد نیست. برای نیل به این هدف، در بخش نخست، با استفاده از نظریه شارُل عملکرد ویژه عناصر همنشین اضافه را که زبان شناس «قیدهای چارچوب ساز» می خواند تبیین می کنیم و قسمت دوم را به تعدیل دیدگاه او از طریق رفع انحصاری که زبان شناس برای این عناصر قائل است اختصاص می دهیم. همچنین، امیدواریم از ورای این موارد، ابعادی از موضوع انسجام را که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است، روشن کنیم.

تبلیغات