آموزش دستور یکی از فرایندهای مهم آموزش زبان است که با فراز و نشیب های بسیاری روبه رو بوده است. در روش های سنتی تأکید را روی به خاطرسپاری قواعد دستوری می گذارند؛ اما رویکردهای نوین آموزشی به ارتقای توانایی ارتباطی از طریق دستور نیز توجه می کنند. پژوهش حاضر می کوشد پس از بررسی سیر تاریخی آموزش دستور، رویکردهای نوین آموزشی بر اساس حس و تفکر را پیشنهاد دهد. نگارندگان بر اساس سطوح تفکر بالا و پایین و درگیری حواس زیاد (حواس افزوده) و حواس کم (حواس کاسته) ، چهار آموزش «نظری»، «کاربردی»، «فکرورزی» و «فکربردی» را معرفی کرده و بدین نتیجه دست یافته اند که آموختن قواعد دستوری به تنهایی کافی نیست؛ بلکه مدرس باید تلاش کند آموزش دستور را به گونه ای انجام دهد که قواعد دستوری در حافظه بلندمدت زبان آموز ثبت شود. بنابراین، دستور را می توان به شیوه فکربردی انجام داد و انواع تفکرهای انتقادی، خلاقانه و آینده نگر او را نیز پرورش داد. در این روش، با افزایش قدرت تفکر و درگیری حواسِ بیشتر، میزان توجه زبان آموز بیشتر می شود و خلاقیت و توانش ارتباطی او نیز افزایش می یابد و این امر میزان یادگیری نکات دستوری را افزایش می دهد. در این راستا، استفاده از تمرین های دستوری تکلیف محور و تمرین هایی که به تفکرهای انتقادی و خلاقانه می انجامد ، مؤثر به نظر می رسد و مدرس می تواند از طریق آن ها دستور را به شکل کاربردی و فکربردی آموزش دهد.