این پژوهش با استفاده از روش نظریه ی زمینه ای، تحلیل استقرایی و تحلیل کیفی داده ها، نظام معنایی زنان تهرانی به هویت های متمایز ظاهری برآمده از جراحی های زیبایی را با استناد به داده های واقعی مطالعه کرده است. در این پژوهش برای دسترسی به بیشترین تنوع ممکن در نمونه ها، با نمونه گیری هدفمند با 15 زن جوان تهرانی که جراحی زیبایی کرده بودند، مصاحبه نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد. داده ها با استفاده از مدل پارادایمی اشتروس و کوربین مقوله بندی و مدل پارادایمی آن ترسیم شد. برای سنجش اعتبار و روایی پژوهش گروه های متمرکز از 7 نفر از مشارکت کنندگان تشکیل و از آنها خواسته شد تا یافته های کلی به دست آمده را ارزیابی کنند و در مورد آنان نظر دهند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد، مهم ترین شرایط علی انجام عمل جراحی زیبایی در بین زنان مشارکت کننده حقارت عضوی، الگوپذیری ظاهری، اختلال در زیبایی خواهی، اغواگری جنسی، ایده ی خلق بدن و وابستگی به مد است. عوامل مداخله گر شامل پیشنهاد پزشک، تقابل سنت و مدرنیته و هژمونی وانمودگی می شوند. زنان راهبردهای انتخاب آگاهانه، انقیاد بدن، چیدمان بدن را به کار می گیرند که پیامدهایی نظیر تولید انبوه، بدن نمایشی و کالایی شدن بدن را به همراه دارد. درنهایت، مقوله ی هسته در این پژوهش بدن ساختارزدایی شده است که بیانگر تفکراتی است که بر زیبایی و دلخواه و مطابق با ارزش ها و آرمان های زیبایی شناختی بودن بدن در جامعه، علاوه بر کارکرد سلامتی و ادامه ی حیات آن تأکید دارد.