نشانه شناسی در چرخشی پارادایمی به رویکردی پساساختارگرا با دورنمایی پدیدارشناختی گرایش پیدا می کند. حاصل این تحول، قائل شدن به جایگاه سوژه تن دار در فرایند گفته پردازی و توجه به جریان ادراکی حسی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی در مقوله زبان و نشانه است. نشانه شناسی در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز برآیند همین نگرش است . در این نگرش، شیوه برخورد و تعامل منِ سوژه با دیگری تغییر می کند و معادلات جدیدی میان آن ها رقم می خورد. درنتیجه، فضاهای نشانه ای جدیدی شکل می گیرد که ارتباط آن ها با یکدیگر از نوع تعاملی، تقابلی، طردی و تطبیقی است. چگونگی این تعامل بر الگوی اریک لاندوفسکی مبتنی است و در قالب چهار استراتژی شبیه سازی، طرد، تفکیک و پذیرش هویتی قابل توصیف است. بر پایه این، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که در فضای گفتمانی شعر «مرگ ناصری» احمد شاملو، عملکرد نشانه ای فرهنگ در مقام سپهر نشانه ای و نوع برخورد و تعامل خود با دیگری مبتنی بر چه سازوکار نشانه معناشناختی است. هدف از پژوهشِ حاضر نیز بررسی نوع برخورد خود و دیگری و روابط پیچیده آن ها در شعر مورد نظر از منظر نشانه شناسی فرهنگی اجتماعی برای تبیین جایگاه فضاهای فرهنگی حاکم بر آن است. با این بررسی می توان چگونگی تداخل فضاهای نشانه ای و درنهایت شکل گیری فضای نشانه ای مرکزی را در سطحی اجتماعی فرهنگی توصیف و تبیین کرد.