تحلیل بیلان آب، به عنوان سنگ بنای فهم پایداری و مبنای راهبردی مدیریت منابع آب، و پی گیری ریشه های بحران آب در کمتر از یک سده اخیر، بحث را فراتر از محدوده تخصصی هیدرولوژی برده و در نخستین گام، توزیع فضاییِ جمعیت را در کنار مرزبندی های سیاسی به عنوان چالش های پایداری ردیابی می کند. جریان تمرکزگرای جمعیتی در یک سده اخیر و روند روبه رشد شهرنشینی، بخصوص در فلات مرکزی و حوضه آبریز دریاچه نمک، منجر به منفی شدن بیلان آب و برهم خوردن تعادلِ میانِ مصرف فزاینده آب و ظرفیتِ مشخصِ منابع در جغرافیای طبیعی شده است. این جریان علاوه بر تحمیل منطق انباشت-مصرفِ بی وقفه انسان بر طبیعت، نابرابری را نیز در روند گسترش فقر و دسترسی به نیازهای پایه به همراه داشته است. از سوی دیگر، عدم انطباق مرزبندی سیاسی بر مرزبندی هیدرولوژیک، که در تاریخ بلندمدت ایران ایجاد شده است، با تحمیل منطقِ اسطوره ایِ سیاست بر طبیعت، منجر به جابجایی آب بین حوضه های آبریز و برهم خوردن نظم سابقِ جغرافیای طبیعی شده است. طرح بحث پایداری در این راستا از آن جهت اهمیت دارد که، چه در نهادهای علمی و سیاسیِ بین المللی و چه از سوی گرته برداران داخلی، به عنوان مهمترین و شاید تنها امکانِ متصورِ برون رفت از بحران های اجتماعی و زیست محیطی شناخته و به کارگرفته شده است. آنچه در این مقاله با تمرکز بر روی حوزه آب و با تحلیل آماری-تاریخی وضعیت منابع آبی در ایران و سازوکارهای بحران ساز در این حوزه، ارائه شده است، در واقع بررسی و نقد خود مسأله پایداری و چالشهای درونیِ آن است، تا بازنگری پایه ای در آن را ممکن سازد.