آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

جامعه در یک تقسیم بندی به دو طبقه سیاسی حاکمان و حکومت کنندگان و طبقه غیرسیاسی حکومت شوندگان تقسیم می شود. روابط این دو همواره یکی از پرسش های پایدار و همیشگی فلسفه سیاسی و علوم سیاسی بوده است. روابط موجود بین مردم و حاکمان موضوع جامعه شناسی سیاسی و روابط مطلوب آنان موضوع فلسفه سیاسی بوده است. حتی در مقاطعی از تاریخ که حاکمان اخلاقی به قدرت رسیده اند و کوشیده اند که این رابطه را بسامان کنند؛ در کشاکش محذورات عینی واقعیت های تلخ به ناچار واقعیت های خشن خود را بر هنجارهای اخلاقی غالب نموده اند و به سرعت ماه عسل رابطه موقت مناسب حاکمان و مردم به پایان رسیده است. روابط بهینه حاکمان با مردم موجب کسب آگاهی های شناختی از وضعیت مردم و کاستی های آنان یا رضایت آنان (بینشی) و موجب درک احساس و عواطف؛ دعا یا نفرین آنان و درد و رنج و شادی آنان می شود (گرایشی). این دو پیش نیاز موجب می شود تا سیاستمداران در رفتار سیاسی معطوف به رعیت (یعنی کسانی که مراعات حال آنان از سوی حکومت لازم است) رفتار معقول و مناسبی از خود بروز دهند. این نوشتار می کوشد تا روابط مردم و حاکمان را در تاریخ ایران و اسلام بررسی و با آسیب شناسی، راه کارهای مناسب ارائه دهد. روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و روش تجزیه وتحلیل، تحلیل محتوای کیفی و تفسیری است.

تبلیغات