آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

این نوشتار ضمن پذیرش بحرانی بودن وضعیت علوم اجتماعی/جامعه شناسیِ ایرانی براساس طرحی نظرورزانه و شناخت شناسانه، بحران را در نحوه ی مواجه، فهم و خوانش این حوزه ی معرفتی تشخیص داده است. به همین سبب در گام نخست، مروری اجمالی بر زمینه های متعّین تاریخی، معرفت شناسانه و هستی شناسانه ی شکل دهنده ی معرفت نوین علوم اجتماعی/جامعه شناسی در مغرب زمین نموده است.آن گاه، تلاش کرده تا نشان دهد فقدان همین زمینه های متعّین تاریخی، معرفت شناسانه و هستی شناسانه ی شکل دهنده، ایجاد علوم اجتماعی/جامعه شناسی در ایران با دشواری بسیار مواجه کرده است. از این رو، برای اثبات مدعای خود به بررسی نظریات سه تن از اساتید ایرانی (محمد علی همایون کاتوزیان، سیدجواد طباطبایی و پرویز پیران) پرداخته ایم، تا نشان دهیم که نظریات علوم اجتماعی/جامعه شناسی ایرانیِ اکنونی امکان لازم برای شناخت جامعه ی ایرانی فراهم نمی کند. در این نوشتار برای فهم این مسئله از روش شک دکارتی تبعیت نموده ایم که روشی است مبتنی بر عقل سلیم. نتایج و یافته های این مطالعه بیانگر آن است که: 1. علوم اجتماعی/جامعه شناسی در وضعیت حاضر امکانات معرفتی کافی در اختیار اندیشمندان علوم اجتماعی ایرانی برای شناخت هستیِ اجتماعی ایِ شان فراهم نمی کند. 2. جامعه شناس ایرانی نیز در صورت اصرار بر فهم هستی جامعه اش و نظریه سازی در این حوزه چیزی بیش تر از تکرار فرآورده های فکری حوزه ی جغرافیایی مغرب زمین ارائه نمی دهد.

تبلیغات