آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

«اصطلاح شناسی» قلمروی بینا رشته ای میان رشته هایی همچون زبان شناسی کاربردی، ترجمه شناسی، علوم زبانی، روان شناسی و مهندسی ارتباطات است. در دهۀ اخیر پرسش های بسیاری در زمینۀ مفاهیم، اصول، ارزش ها، چارچوب ها و دامنۀ عملکردی این رشتۀ جدید به وجود آمده است. بنابراین، به پژوهش دربارۀ مؤلفه هایی که در تغییر و تکوین نظریه های توصیفی واژه شناسی ازجمله نظریۀ اصطلاح شناسی عمومی مؤثر بوده، بیش از گذشته توجه شده است. مسئله اینجاست که کدام یک از مجموعه مؤلفه ها سبب شده تا اندیشمندان از نظریه های عمومی اصطلاح شناسی گسسته و به سمت نظریه های ارتباطی اجتماعی و شناختی سوق داده شوند؟ به عبارت دیگر، کدام عامل یا مجموعه عوامل در قطع ارتباط نظریه های اصطلاح شناختی واژه محور و حرکت آن ها به سمت نظریه های قالب بنیان نقش داشته اند؟ به نظر می رسد تفاوت در واحدهای تشکیل دهندۀ معنا در هر یک از نظریه ها و نیز عدم توجه به بافتار و ساختار شکل گیری اصطلاحات علمی و تخصصی در نظریه های عمومی سبب شده است تا هر یک از این نظریه ها، مفاهیم و مفروض های پیشین را به چالش کشد. این مقاله در نظر دارد تا با نگاه به دلایل پیدایش این نظریه ها در بستر تاریخی و نیز با توجه به اصول و مفاهیم حاکم بر آن ها، علل زاویه گیری این نظریه ها با یکدیگر را بر اساس روابط کارکردی میان کلمه، اصطلاح و نحو توضیح دهد و از این رهگذر موارد قوت و ضعف هر نظریه را بیرون کشد. در نهایت، مطالعه های سبب شناختی در روند تکوینی این نظریه ها می تواند هم چارچوب نظری مناسبی برای پژوهشگران زبان های تخصصی فراهم آورد و هم چشم اندازی عملی برای سمت و سوگیری های آتی در گرایش اصطلاح شناسی نظری برای محققان این عرصه مهیا سازد.

تبلیغات