بیش از یک قرن است که احیاگران تفکر اسلامی پیوسته در تلاش اند تا زمینه ی خیزشی را در بازشناسی اندیشه و منش انسانی_ عقلانی برگرفته از هویت مستقل اسلامی فراهم کنند و انفعال حاصل از جریان عصر روشنگری را به موضعی فعال و تأثیرگذار مبدل سازند. این حرکت در بازنگری مطالبات و استیفای حقوق زن مسلمان و پاسخ سنجیده به آن تأثیر فراوانی داشت و سبب وقوع خیزش های گوناگونی در درون جوامع دینی شد، اما رویکرد انفعال و فقدان فن استدلال منطقی و اصولی آنها را با چالش هایی مواجه کرد که مستلزم نقد و تحلیل و چاره اندیشی منطقی شد. جریان فکری «فمینیسم اسلامی» اقدامی در راستای ضرورت فوق برای حل مسائل زن مسلمان بود. برخی اندیشوران زن در جوامع اسلامی این جریان فکری را یک خیزش نامیدند که با خوانشی متفاوت مسائل زنان را بازاندیشی کرده و ادبیات گفتمانی آنها رنگ وبویی جنسیتی و رویکردی مقابله جویانه با تفکرات مردسالار در عرصه ی تاریخ و تفسیر و حدیث و فقه داشت. از طرفی، رویکرد اجتهاد اصولگرا با نگاهی فارغ از جنسیت به تأملات جدی هویتی و با شیوه ی کلامی و فقهی به بازنگری متناسب با واقعیات و فن استدلال خاص و احیاگری در باب مسائل زنان پرداخت. این نوشتار دو جهت گیری متفاوت در بحث احیاگری دینی از سوی متفکرین فمینیسم اسلامی و اصولگرایان اسلامی را مطرح کرده و پس از نقد نگرش انفعالی فمینیسم اسلامی و نقیصه ی فن استدلال پیشکسوتان آن براساس روند حرکت تحولی در جهان اسلام، شیوه ی اصولگرایان اجتهادگرا در حل مسائل زنان را تبیین کرده است. همچنین بر راهبرد امام خمینی (ره) و تأکیدات رهبر فرزانه در گره گشایی فارغ از وابستگی اهتمام نموده و بر ضرورت اقدامات جدی و کلان در تشکیل «مجمع فراقوه ای نخبگان از زنان» تأکید کرده است و در نهایت به اهمیت دخالت زنان اندیشمند مبتنی بر فن استدلال متقن و منطق اصولی و لحاظ پیش دانش های فقهی پرداخته تا روشی کارساز و نوین را در حل مسائل اساسی زنان پیشنهاد دهد.