با گذشت زمان و تغییرات جوامع، برخی معرفت های تاریخی و باستانی چون فال به کلی ازبین نرفته و به رغم مردود اعلام شدن از سوی گفتمان رسمی جامعه، فال حضوری پررنگ در حاشیه داشته و افرادی به تناسب موقعیت های زندگی شان به فالگیر مراجعه می کنند. این پژوهش به دنبال شناسایی دلایل و زمینه های مراجعه ی افراد به فالگیر است. میدان مطالعه، شهر زاهدان بوده است؛ شهری با پیچیدگی های فرهنگی، تنوع زبانی، مذهبی و قومی که از آن بستری متمایز ساخته است. مشارکت کنندگان در پژوهش حاضر 12 نفر از مراجعه کنندگان به فالگیرها بوده اند که به صورت نیمه ساختاریافته با آنها مصاحبه شده و سپس داده های حاصل با استفاده از کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و گزینشی تحلیل شده است. یافته ها حاکی از آن است که شرایط زمینه ای اشاره به بحران های زندگی فرد دارد که فرد به دنبال رفع آن است. درماندگی و تلاش های ناکام افراد، شرایط علّی را به وجود می آورد که فرد را ناگزیر از مراجعه می سازد. شرایط مداخله گر به صورت کاتالیزورها و موانع مراجعه در میدان عمل می کند. مقوله ی هسته ی پژوهش نیز «باورمندی مشروط-منفعلانه» است؛ بدین ترتیب در سیستم معنایی افراد، فال به صورت امری مشروط به فرد، زمان و دیگری و همراه با نوعی انفعال معنا شده است.