آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

در مقاله توصیفی تحلیلی حاضر، ساخت های موسوم به مجهول ِزبان فارسی را در چارچوب رویکرد صرف توزیعی ( Halle & Marantz , 1993 )، رویکردی غیر واژگان گرا که ساخت تمام واحدهای غیر بسیط را به تنها حوزه زایای دستور، یعنی نحو می سپارد از منظر تعامل نحو و معنا، با تمرکز بر دیدگاه امبیک ( 2004 )، بررسی می کنیم. از آنجا که مجهول های فعلی و صفتیِ زبان فارسی، جملگی غیر بسیط اند؛ لذا در رویکرد حاضر، خلاف پژوهش های پیشین در ساخت مجهول، با قواعد نحوی یکسان توصیف و تبیین می شوند و تفاوت آن ها به جایگاه های متفاوتِ ادغام هسته نمود (بالا یا پایین گروه فعلی) نسبت داده می شود. همچنین، با استناد به شواهد تعبیری و زبانی، چون برخی وجه های وصفی واحد (گداخته، بسته و آراسته)، در ترکیب « اسم مفعول + شدن»، هم تعبیر رخداد و هم تعبیر رخدادِ نتیجه ای دارند؛ بنابراین، نوع دیگری از مجهول صفتی، یعنی «نتیجه ای» را در زبان فارسی معرفی می کنیم و مشخصه های نحوی آن را در چارچوب صرف توزیعی نشان می دهیم. دلیل چنین تفاوت تعبیری، کاربرد دوگانه فعل «شدن»، به عنوان فعل کمکی در ساخت رخدادی و فعل ربطی یا عملگرِ «شدن» به تعبیر امبیک ( 2004 ) در ساخت نتیجه ای است.

تبلیغات