بحث درباره پدیده اجبار در زبان شناسی سابقه ای طولانی داشته و کارکرد این پدیده به شیوه های متفاوتی تفسیر شده است. نگارندگان این مقاله در پی آن اند تا دیدگاه نظریه پردازانِ گذشته را درباره ماهیت اجبار معرفی کنند و سپس این پدیده را در برخی از داده های صرفی و نحوی زبان فارسی روزمره، عمدتاً تحت رویکرد رده شناختی پیشنهادی اودرینگ و بوی (2016)، تحلیل کنند. در این رویکرد سه کارکردِ اجبار تبیین می شود: انتخاب، اغنا و ابطال. براساس تحلیل داده ها می توان این سه کارکرد را، برمبنای میزان تأثیر ساخت های پیچیده نحوی یا صرفی بر معنی یا مقوله واژه یکپارچه شده در آن ساخت ها، در یک رده قرار داد، به طوری که در آن رده اصطلاح های ساختی شدیدترین نوع اجبار به واسطه ابطال باشند. مطالعه حاضر، ضمن اثبات کارایی رویکرد مذکور در تحلیل داده های زبان فارسی، نشان می دهد پدیده اجبار می تواند شاهدی بر لزوم قائل شدن به مفهوم ساخت و به تبع آن حمایت از دستور ساخت محور باشد. این مطالعه همچنین با بهره گیری از پدیده اجبار، در کنار مفهوم ساخت، توجیهی تازه برای ساخت واژه های موجود ارائه می دهد؛ ساخت هایی بر پایه واژه های ممکن و مصادری که جعلی خوانده می شوند.