با توجه به تفاوت دو گفتمان شریعت محور و طریقت محور در روزگار حلاج، پژوهش حاضر در تلاش است تا با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل گفتمان انتقادی ناظر بر مکتوبات فارسی و عربی حلاج بر مبنای الگوی لاکلائو و موف بپردازد. هدف اصلی این پژوهش معرفی گفتمان حلاج به عنوان نمایندة یک گفتمان برخاسته از قشر اجتماعی عرفاست. پژوهش بر پایة این پرسش شکل گرفته که چه گفتمان هایی در پسِ آثار حلاج نهفته است و نزاع این گفتمان ها بر سر تعریف چه دال هایی است؟ بررسی ها نشان می دهد که در مقابل گفتمان شریعت محور آن دوره، گفتمان طریقت محور حلاج درصدد برمی آید تا با انتساب مدلول هایی تازه به دال شناور «انسان» و «شیطان»، به ساخت شکنی از سلطة آن ها و درنتیجه کل گفتمان مزبور بپردازد. حلاج برای نشان دادن اتحاد انسان با خداوند، با بیان عبارت معروف «أنا الحق» به ساخت شکنی دال مرکزی گفتمانِ شریعت محور نیز پرداخت و در نظام معنایی خود این مدلول را جایگزین «أنا العبد» گفتمان متشرعان کرد. او از طریق ساخت شکنی احکام شریعت اسلام و افشای اسرار الهی سعی کرد گفتمان شریعت محور را به حاشیه براند و گفتمان خود را در مقامی بالاتر بنشاند و برجسته کند.