این مقاله درصدد است با رویکرد تفسیرگرایانه و با استفاده از رهیافت چندعلتی، عوامل مؤثر بر میزان اثرگذاری آموزه های اقتصادی اسلام در کنش اقتصادی خانواده مسلمان را شناسایی کند. روش مقاله کیفی و در چارچوب «نظریه پردازی داده بنیاد» است. با توجه به ماهیت میان رشته ای موضوع، مصاحبه نیمه ساختاریافته با تعدادی از صاحب نظران «اقتصاد اسلامی»، متخصص در تبیین «رفتار مصرف کننده مسلمان»، و صاحب نظران علوم تربیتی، روان شناسی و جامعه شناسی، در مباحث مربوط به «چگونگی اثر ارزش بر کنش»، ابزار این مطالعه بوده است. نمونه، به صورت هدفمند و همراه با روش «گلوله برفی» انتخاب شده و مصاحبه ها تا حد اشباع نظری انجام شد. یافته های به دست آمده از تحلیل داده ها در این سه مرحله نشان می دهد که هم افزایی کیفیت بالای انتقال آموزه از سوی نهادهای آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی، قدرت درک آموزه از سوی اعضای خانواده، فرصت سازی و فرصت یابی تربیتی درون خانواده، کیفیت منبع تأمین معیشت خانواده و اعتقاد راسخ به نظام پاسخ گویی در آخرت می توانند منجر به «نظم پذیری جمعی درون خانواده» شوند. این نظم جمعی، از عوامل «زمینه ای» و «ساختاری» تأثیر پذیرفته و از حالت «قاعده مندی» به «صلاحدیدی» تبدیل می شود. نوآوری این مقاله، نگاه عمیقی است که به چگونگی شکل گیری رفتار اقتصادی در درون خانواده داشته است.