مفهوم سبک زندگی به رغم اهمیت کارکردگرایانه و وجه انضمامی آن، یکی از مهم ترین چهارچوب های تبیینی در مباحث جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی در دهه های اخیر بوده است. این درحالی است که خاستگاه این مفهوم، فرد، تفاوت های فردی، عادت ها ،ذائقه ها، رجحان ها و به طور کلی تمایزیافتگی افراد و همچنین تفاوت رفتار افراد در فضای کنش با دیگران است که اصولاً امری روان شناختی محسوب می شود. در این میان، سبک زندگی مفهومی وابسته به زمینه تلقی می شود و با طیفی از متغیرهای فردی، فرهنگی، دینی و اجتماعی گره خورده است که در توصیف و تحلیل نیازمند رویکردی میان رشته ای می باشد. به عبارت دیگر تفاوت ها و تمایزهای فردی و روان شناختی به ویژه در موضوعی مانند، سبک زندگی بر خلاف نظریه های کلاسیک روان شناختی، امری صرفاً فردگرایانه و شخصیتی محسوب نمی شود، بلکه به شدت با ساختار و متن اجتماعی و بافت و سرمایه فرهنگی در تعامل هستند. در این مقاله، ضمن توجه به این عوامل و عناصر، ابعادی از تأثیر رسانه های جمعی و الکترونیکی و نیز مدرسه و دانشگاه به عنوان شواهدی از تأثیر زمینه و متن برسبک زندگی طرف توجه قرار می گیرد. در پایان با اتخاذ رویکردی میان رشته ای به توصیف و تحلیل مواردی از کاربرد سبک زندگی در جامعه ایران پرداخته می شود و تلاش می شود با افزوده هایی از آرای دانشمندان اسلامی، دیدگاه هایی برای عرصه سیاست گذاری ارائه شود.