جستار حاضر به ارزیابی خطاهای دستوری لک زبانان در کاربرد زبان فارسی پرداخته است. در پژوهش پیش رو، ابتدا تنوع خطاها و حوزه های رخداد آن ها بر مبنای طبقه بندی کوردر (1975) به دست آمد. آن گاه دو فرضیة« قوی» و «معتدله» در تحلیل داده ها ملاک عمل قرار گرفت. یافته های پژوهش بر غالب بودن نقش فرضیة معتدله در یادگیری زبان دوم صحه گذاشت. این پژوهش هرچند حاکی از تأثیرپذیری نسبی زبان آموزان از انتقال بین زبانی است، نتایج متن یادگیری (محیط) را مؤثر ترین عامل در یادگیری می داند. گفتنی است از میان خطاهای دستوری ایجاد شده، تعمیم افراطی، قیاس نادرست، تقریب و اطناب میزان قابل توجهی را نشان نمی دهد. از این رو، انتـقال درون زبانی یا استفاده از راهبردهای ارتباطی را نمی توان از عوامل اصلی در بروز خطاها قلمداد کرد. نتایج پژوهش همچنین مبین این نکته است که به موازات تسلط هرچه بیشتر زبان آموزان بر زبان مقصد از وقوع خطاها کاسته می شود. بدین سان به واقعیت قاعده مندی خطاها پی می بریم که از نظرگاه پژوهش های مربوط به این حوزه درخور توجه است.