آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

هدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که آیا وقوع انقلاب اسلامى و مطالعه آن به وسیله صاحب نظران انقلاب، دگرگونى قابل توجهى در نظریه هاى مربوط به فرایند جنبش انقلابى ایجاد کرده است یا خیر؟ براى پاسخ به این پرسش، که در حوزه جامعه شناسى علم است، از نظریه مرتون و به ویژه توماس کوهن درباره تغییر و تحول دانش علمى بهره گرفته شده و این فرضیه مطرح شده است که وقوع انقلاب اسلامى ایران و مطالعه آن منجر به کشف ناسازگارى هاى علمى در نظریه هاى مربوط به فرایند جنبش انقلابى شده و دگرگونى هاى قابل توجهى در این نظریه ها ایجاد کرده است. از آن جا که فرایند جنبش انقلابى تا سرنگونى نظام خود از مباحث متعددى ـ شامل شرایط شکل گیرى جنبش انقلابى، نقش ایدیولوژى و فرهنگ در این فرایند، بسیج و مشارکت توده اى در جنبش، نقش سازمان و رهبرى و خشونت در فرایند جنبش انقلابى ـ تشکیل مى شد، فرضیه اصلى ما به پنج فرضیه فرعى تجزیه شد که هر یک ناظر بر بررسى دگرگونى هاى نظرى در یکى از موضوع هاى فوق است. بررسى فرضیه اصلى و فرضیه هاى فرعى به کمک تحلیل محتواى کیفى 57 مقاله علمى، حاوى مطالب نظریه اىِ مربوط به انقلاب اسلامى، منتشر شده در مجلات معتبر تخصصى خارجى، نشان داد که مطالعه فرایند جنبش انقلابىِ انقلاب اسلامى در هر پنج زمینه فوق منجر به کشف ناسازگارى هایى بین نظرهاى موجود و واقعیات مربوط به فرایند جنبش انقلاب اسلامى شده، و آثار مهم و قابل توجهى بر نظرهاى این حوزه گذاشته، نظریه هاى موجود در قبل از انقلاب اسلامى را بهبود بخشیده و حتى نظریه ها و زمینه هاى جدیدى به مطالعه فرایند جنبش انقلابى افزوده است

تبلیغات