تدرابرت گر ، در نظریه محرومیت نسبی خود بر این باور است که چنانچه در راه دستیابی افراد به اهداف و خواسته هایشان مانعی ایجاد شود ؛ آنان دچار محرومیت نسبی شده و نتیجه طبیعی و زیستی این وضع ، آسیب رساندن به منبع محرومیت است . بدین ترتیب ، محرومیت نسبی نتیجه تفاوت درک شده میان انتظارات ارزشی (خواسته ها) و توانایی های ارزشی (داشته های) افراد است . اما چگونه می توان به متغیر روانی محرومیت نسبی دست یافت ؟ در پاسخ به این پرسش و در پردازش نظریه محرومیت نسبی گر ، خود ضمن اشاره به ذهنی بودن این متغیر در مثال هایی که برای آن ارایه می کند ؛ به متغیرهای کلان و ساختاری اشاره دارد .