آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

ازدواج به مثابه یک پدیده اجتماعی است که در بستر پیچیده‌ترین و حساس‌ترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف برقرار می‌شود و به عنوان مقدمه و منشأخانواده محسوب می‌گردد و یکی از مهمترین پدیده‌های اجتماعی- زیستی و فرهنگی مربوط به جامعه و انسان است. ازدواج برحسب ماهیت، نوع و انگیزه می‌تواند پیامدهای مثبت و منفی داشته باشد. لذا بررسی تغییرات اجتماعی آن حائز اهمیت می‌باشد. بدین لحاظ در این مجال ضمن ارائه نظریات جامعه‌شناسی خانواده و آثار سازنده ازدواج بر فرد، تغییرات کمّی و کیفی ازدواج در ایران بررسی شده است.

متن

ازدواج پیوند طبیعت با همه سادگی و عینیت آن و فرهنگ با همه پیچیدگی و ذهنیتش می‌باشد. ازدواج زن و مرد، منشاء تشکیل خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی است و در واقع یکی از پیچیده‌ترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف در جهان طبیعت می‌باشد که دارای ابعاد و پیامدهای زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی است و از منظر علوم مختلف نظیر روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی، جمعیت‌شناسی و ... قابل مطالعه و بررسی می‌باشد. ازدواج آثار مستقیم و غیر مستقیمی را بر زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای می‌گذارد؛ هرچند که پدیده ازدواج نیز متقابلاً بر جامعه و فرد تأثیرگذار است.
ازدواج از جنبه جامعه‌شناختی، دارای ساختار، ماهیت، کارکرد و پیامدهای اجتماعی پیش‌بینی شده و پیش‌بینی نشدة مثبت یا منفی، آسیب‌زدا یا آسیب‌زا است که کنش و واکنش اجتماعی اعضای جامعه و ساختارهای اجتماعی را متأثر می‌سازد، خصوصاً پیامدهای نامطلوب ازدواج‌های غیراصولی، از یک سو ساختار، ماهیت و کارکردهای خانواده را در طول زمان دچار تغییر و تحول می‌سازد و از سوی دیگر ارزش‌های محوری جامعه به ویژه امنیت اجتماعی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار می‌دهد.
نگرش و دیدگاه نسبت به «ازدواج» به عنوان یک «واقعیت اجتماعی»، تحت تاثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که در آن به سر می‌بریم. طبق بینش جامعه‌شناختی «واقعیت هرگز به ما نمی‌گوید که چیست، بلکه انسان‌ها باید واقعیت را آن گونه که هست، تفسیر کنند و آن تفسیر با فرهنگی که ما برای راهنمایی خود به کار می‌بریم آغاز می‌گردد. هرچند فرهنگ نیز به نوبه خود از گروه‌های ما و از جامعه ما ناشی می‌شود». (شارون، 1379: ص139) بنابراین دیدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد، همچنین ملهم از موضع و جایگاه فرد در جامعه است. به عبارت دیگر برخی باورهای فرد، ناشی از تأثیر فرهنگ و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند، مانند نقش مرد یا زن بودن، مثلاً واقعیتی به نام زن بودن به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک زن» است، یعنی اعتقاد به اینکه عاطفه، حیا، صبر، بردباری، گذشت، خانه‌داری، بچه‌داری و مادری، کنش‌های ضروری برای یک زندگی خوب و رضایت‌بخش است و مرد بودن نیز به مفهوم یاد گرفتن «اندیشیدن مانند یک مرد» است، یعنی باور داشتن به اینکه نان‌آوری، سرپرستی خانواده، احساسی نبودن، تلاش برای کسب معاش، اعتبار اجتماعی، لازمة یک زندگی خوب و سعادتمندانه است.
تعریف مفاهیم کلیدی
ـ ازدواج
در فرهنگ معین[1] «ازدواج رابطه‌ای حقوقی است که برای همیشه یا مدتی معین، به وسیله عقد مخصوص بین زن و مرد حاصل شده و به آنها حق می‌دهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند». در تعریفی دیگر «ازدواج و زندگی زناشویی یک پدیده طبیعی قراردادی است». (شهید مطهری، 1357) همچنین برخی ازدواج را فرآیندی از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن؛ برخوردی دراماتیک بین فرهنگ (قواعد اجتماعی) و طبیعت (کشش جنسی) و پیوندی دائمی میان دو جنس مخالف می‌دانند که در یک چارچوب رسمی و قانونی مجاز به برقراری مناسبات جنسی می‌شوند. (رضوی و دیگران، 1381: ص8)
در تعریف دیگر، ازدواج به عنوان یک نهاد و کانون اجتماعی ملهم از سه منبع قانون، عقاید اجتماعی و اعتقادات مذهبی بوده و مبتنی بر شش نکته است:
1- ازدواج یک انتخاب شخصی آزاد است که بر پایة عشق استوار می‌گردد؛
2- بلوغ و استقلال یک نیاز مسلم برای اقدام به ازدواج است؛
3- ازدواج، ارتباطی بین دو جنس مخالف است؛
4- در یک زندگی مشترک، مرد سرپرست بوده، تأمین معاش و محافظت از خانواده را بر عهده دارد؛
5- وفاداری جنسی و تک همسری، انتظارات یک ازدواج می‌باشند؛
6- ازدواج به طور طبیعی با تولد فرزندان همراه است. (ناک، 1382: ص14)
ازدواج بر حسب فرهنگ و اقوام مختلف دارای انواع گوناگونی است از جمله: ازدواج خارجی، داخلی، تعدد زوجات، وحدت زوجه، تعدد شوهران، ازدواج رسمی، ازدواج خصوصی، ازدواج تولیدی، ازدواج موقت، ازدواج دائم، ازدواج آزمایشی، ازدواج خانوادگی، ازدواج دوشیزه‌ای، ازدواج شبیه، ازدواج تصرفی، ازدواج تطبیقی، ازدواج استبدال، ازدواج شغار (رضوی و دیگران، 1381: ص9)، ازدواج میراثی، ازدواج تشریفاتی و تصنعی، ازدواج سه ربعی، ازدواج روزانه، ازدواج قبرستانی، ازدواج تطلیقی (مصلحتی، 1379: ص42) هر کدام از انواع ازدواج‌های مذکور دارای تعریف خاص خود است.[2] در این مطالعه، ازدواج دائمی و رسمی که به تشکیل خانواده زن و شوهری منجر می‌گردد، مد نظر می‌باشد.
ـ خانواده
خانواده یک گروه خویشاوندی است که مسئولیت اصلی در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامعه را به عهده دارد. خانواده شامل گروهی از افراد است که از راه خونی، زناشویی یا فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط می‌یابند و طی یک دورة زمانی نامشخص، با هم زندگی می‌کنند.(کوئن،1372: ص127)
خانواده بر حسب فرهنگ و تاریخ، شرایط اقتصادی و اجتماعی اقوام و جوامع مختلف، به شکل تک همسری، چند همسری، پدرتبار، مادرتبار، دوسوتبار، پدرسالار، مادرسالار، مادرمکان، پدرمکان، نومکان و ... بوده است، اما به طور کلی در طول تاریخ، خانواده برحسب رابطه خونی یا سببی، به دو شکل تکوین یافته است:
1- خانواده گسترده که مبتنی بر رابطه خونی است و تعدادی از افراد شامل والدین، فرزندان، پدربزرگ‌ها، عمه‌ها، دایی‌ها، عموها، خاله‌ها، عموزاده‌ها، خاله‌زاده‌ها، عمه‌زاده‌ها و دایی‌زاده‌ها را دربرمی‌گیرد. این نوع خانواده را «خانواده همخون» نیز می‌نامند. (همان، ص128) البته علاوه بر پیوند خونی، نوعی اتحاد خانوادگی نیز در این نوع خانواده وجود داشته که بیشتر در دوران ماقبل صنعتی بوده و وظایف اعضای خانواده، از وظایف خانواده امروزی متفاوت بوده است که در ریشه‌یابی کلمه خانواده، این نکته محرز می‌باشد.[3]
2- خانواده هسته‌ای که بر حسب رابطه سببی و پیوند ازدواج و زناشویی حاصل می‌شود و به یک واحد خانوادگی بنیادی مرکب از همسر، شوهر و فرزندانشان اطلاق می‌گردد که گاه آن را «خانواده زن و شوهری» نیز می‌نامند. (همان) خانواده‌هایی که بر حسب رابطه سببی تشکیل می‌شوند، بر اساس شکل و نوع ازدواج دارای اشکال متعددی نظیر تک همسری، چند همسری، چندزنی و گروهی است. در این مطالعه، خانواده تک همسری مورد نظر است که حاصل ازدواج یک زن و یک مرد می‌باشد و شکل رایج و متعارف خانواده هسته‌ای است و بعد از انقلاب صنعتی و تا کنون فراوان‌ترین شکل زناشویی در جوامع بشری بوده است.
نظریات خانواده در دوران نوین
نهاد خانواده معطوف به ازدواج زن و مرد، یکی از نهادهای اجتماعی است که سابقه‌ای دیرینه دارد و از همان ابتدای زندگی اجتماعی، نیاز به جنس مخالف و امنیت مبنای تکوین آن به شمار می‌رود، به طوری که پیدا شدن انسان بر روی زمین با تشکیل خانواده همزمان بوده و بی‌تردید دفاع از حریم انسان در برابر جانوران درنده و حوادث طبیعی، زندگی جمعی را برای انسان اجاد کرده است. (حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، 1369، ص21)
بنابراین علاوه بر نیاز جنسی، نیاز به داشتن حس نظم و احساس امنیت، در واقع از عوامل مؤثر بر تکوین و استمرار اجتماع محسوب می‌گردد که خانواده به عنوان هسته بنیادین اجتماع، از همان آغاز نقش اساسی در ایجاب و تقویت احساس نظم و امنیت هستی‌شناختی در زندگی اجتماعی افراد داشته است.
در جامعه‌شناسی دو دیدگاه در مورد خانواده مطرح است. دیدگاه اول بر مطلوبیت خانواده تأکید کرده و آن را به صورت گروهی خاص و ویژه در نظر می‌گیرد. مطابق این دیدگاه، خانواده، برتر از جامعه یا در برابر جامعه قرار می‌گیرد و بدون توجه به مشکلات واقعی موجود در خانواده، به صورت ایده‌آل توصیف می‌شود.[4] دیدگاه دوم بر ارتباط متقابل جامعه و خانواده تأکید کرده و بازتاب شرایط تعارضی جامعه در خانواده را حائز اهمیت می‌داند، زیرا خانواده به صورت «طبیعی» وجود ندارد، بلکه در هر زمان، بازتابی از شرایط اجتماعی است، لذا خانواده را باید با توجه به قشری که در آن قرار دارد، مورد بررسی قرار داد.
رنه کونیگ معتقد است که بر طبق تقسیم‌بندی جامعه‌شناسی کلان و جامعه‌شناسی خرد، دو نوع بررسی از پدیده خانواده ضروری است. اول نگرش به خانواده در ارتباط با کل جامعه، با در نظر گرفتن مناسبات کلی جامعه و همچنین بررسی رابطه نظام خانواده با پاره نظام‌های دیگر و دوم نگرش به خانواده به عنوان نظامی خاص، یعنی گروه کوچک با ساختار و کارکرد خاص خود. مطابق این دیدگاه، خانواده به عنوان یک گروه اجتماعی با ویژگی‌های متفاوت از سایر گروهها مورد بررسی قرار می‌گیرد. (اعزازی، 1382: ص72)
بررسی‌های جامعه‌شناسانه در مورد خانواده، در قرن نوزدهم توسط دو متفکر اجتماعی به نام فردریک لوپلی[5] فرانسوی و ویلهلم هانریش ریل[6] آلمانی شروع شد که بعدها به عنوان «پدران جامعه‌شناسی خانواده» محسوب شدند. آنان در آن زمان، در اوج انقلاب صنعتی اروپا و در دوران گذار، شاهد فروپاشی خانواده گسترده و تبدیل آن به خانواده هسته‌ای بودند و هر دو در نظریه‌های خود، خانواده گسترده را مطلوب دانسته و از دولت‌ها تقاضا می‌کردند که با ایجاد محدودیت‌هایی در «حقوق فردی»، افراد را به زندگی در خانواده گسترده وادار کنند. نظرات آنها تا مدتی طولانی در اروپا حاکم بود تا اینکه در اوایل قرن بیستم با نفوذ افکار جامعه‌شناسانة دورکیم، بررسی‌های جامعه‌شناختی خانواده و تغییر و دگرگونی آن بدون تأکید بر مطلوبیت شکل خاصی از زندگی خانوادگی آغاز شد. در این زمان خانواده هسته‌ای، یعنی خانواده‌ای که شامل زن، شوهر و فرزندان است، عمومیت یافته و به عنوان واقعیتی اجتماعی تلقی می‌شد.
بعدها پارسونز جامعه‌شناس آمریکایی به تفکیک نقش‌های خویشاوندی و شغلی تأکید می‌کند و خانواده را واحد زن و شوهری می‌داند. (پارسونز، 1363: صص 719-718)
پارسونز خانواده را به دو نوع تقسیم می‌کند: خانواده جهت‌یاب[7] (خلفی یا سلفی) یعنی خانواده‌ای که فرد در آن رشد می‌کند و خانواده فرزندیاب[8] که منظور همان خانواده هسته‌ای است و فرد خود تشکیل می‌دهد و شامل همسر و فرزندان اوست، نومکان است، یعنی دور از خانه والدین زن یا شوهر زندگی می‌کند و از لحاظ اقتصادی مستقل از خانواده جهت یاب است و پایگاه اجتماعی خانواده نیز تنها از طریق «شغل شوهر» که مستقل از روابط خویشاوندی است، به دست می‌آید. این نوع خانواده به عنوان یک واحد مشترک‌المنافع تلقی می‌شود که دوام آن مستلزم برآورده ساختن انتظارات و توقعات متقابل زن و شوهر است که مهمترین آن «عشق ورزیدن» به یکدیگر و نیز مستلزم داشتن حق انتخاب ازدواج و همسرگزینی است. (اعزازی، 1382: صص 71-65) بنابراین در خانواده هسته‌ای پارسونز، عشق هم مبنا و هم پیامد است؛ مبنا است از این جهت که فرد برای انتخاب همسر خود آزاد است و زن و مرد بر اساس عشق و علاقه با یکدیگر ازدواج می‌کنند، از سوی دیگر به نوعی پیامد است، از این جهت که زن و شوهر در خانواده متعهد و موظف هستند که عاشقانه همدیگر را دوست بدارند، زیرا بدون عشق، خانواده‌شان از هم می‌گسلد. مهم‌ترین پیامد اجتماعی مطلوب این ازدواج عاشقانه، اجتماعی کردن کودکان و جامعه‌پذیری آنان برای ایفای نقش سازنده در آینده و جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی و بزهکاری کودکان، نوجوانان و جوانان است.
ویلیام جی گود، نظریه همگرایی[9] را در مورد خانواده مطرح می‌کند که بر اساس آن، دگرگـونی‌های نـظام خویشـاوندی، نتیجـة اجتنـاب‌ناپذیر دگرگـونی‌های سـاختاری و همچنین دگرگونی‌های ایدئولوژیکی است. بدین ترتیب که با دگرگونی‌های ساختاری در سـطح کلان ماننـد صنعتی شـدن، شـهرنشینی، پـرولتاریـزه شـدن و نظایـر آن، دگرگونی‌های ایدئولوژیکی نیز در سطح کلان رخ می‌دهد و در نتیجه، سازمان‌های سطوح خرد (نظیر خانواده) اجباراً خود را با دگرگونی‌های سطح کلان انطباق داده و در جوامع صنعتی نظام خانوادگی به شکل خانوادة زن و شوهری (یا هسته‌ای) خواهد بود. (همان، ص 17)
رنه کونیگ نیز مسأله کاهش کارکردهای خانواده را مورد بررسی قرار می‌دهد. وی ویژگی خانواده را به عنوان یک گروه این‌گونه تعریف می‌کند: «صمیمیت مشخصه اساسی و غیر قابل تفکیک خانواده است و همین صفت آن را از سایر گروه‌های اجتماعی متمایز می‌سازد» (همان، ص 72) چرا که همین «صمیمیت» است که می‌تواند شخصیت کودکان را شکل دهد. بـه زعم کونیـگ در اثـر صنعتی شـدن، کارکردهای عمـده خانـواده ماننـد کارکرد اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری از سالخوردگان و حتی گذران اوقات فراغت به سازمان‌های دولتی واگذار شده است و خانواده در دوران نوین قادر گشته است که به کارکرد اصلی و اولیة خود یعنی رشد شخصیت اجتماعی- فرهنگی کودکان بپردازد. (همان، ص17)
هلموت شلسکی، جامعه‌شناس آلمانی نیز که نظریه خود را بعد از جنگ جهانی دوم و در دوران بی‌ثباتی اجتماعی ناشی از جنگ مطرح کرد، خانواده را به عنوان یک نهاد اجتماعی و به منزلة «تنها باقیماندة ثبات اجتماعی»[10] تلقی می‌کند. وی برخلاف دیگران که معتقدند خانواده الزاماً باید خود را با دگرگونی‌های اقتصادی و سیاسی جامعه وفق دهد و در صورت عدم انطباق، به معنای «تأخر فرهنگی» این نهاد است؛ نکته جدید و قابل ملاحظه‌ای را مطرح می‌کند. شلسکی مطرح می‌کند که آیا این دگرگونی‌های موجود جامعه الزاماً پیشرفت هستند؟ یا اینکه باید ادعا کرد که پیشرفت در اقتصاد مدرن، همزمان نوعی پیشرفت در جهت فروپاشی است. شلسکی با قبول فرض فوق، انطباق خانواده با نظام مدرن در حال فروپاشی را به معنای حرکت خانواده در جهت زوال و اضمحلال می‌داند، لذا خانواده را تنها باقیمانده ثبات اجتماعی تلقی می‌کند و معتقد است که شرایط مادی- اقتصادی جامعه باید خود را با خانواده انطباق دهد، زیرا در جوامع مدرن امروزی که انسان به صورت موجودی منفعل در برابر ساختارهای جامعه قرار گرفته است، تنها راه رهایی او، تحکیم مناسبات خانوادگی است. (همان، ص18)
شلسکی ساختار و روابط موجود در خانواده را ساختاری طبیعی دانسته و ریاست مرد بر زن و فرزندان را ضامن کارکردهای سنتی خانواده می‌داند. وی با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالف است، چرا که به زعم او در اثر اشتغال زنان، امنیت و موجودیت خانواده به خطر افتاده و سبب نابسامانی‌هایی در روابط اجتماعی درون خانواده می‌گردد و از این طریق «کارایی منحصر به فرد خانواده را که تربیت فرزندان در محیطی سرشار از اعتماد و مراقبت است، در معرض مخاطره قرار می‌دهد». (روزن بام، 1363: ص 33)
برخی آثار سازنده ازدواج بر فرد
ازدواج را می‌توان همانند یک سرمایه اجتماعی تلقی نمود که زن و مرد بر پایه یک سلسله باورها، ارزش‌ها و روابط اجتماعی به طور مشترک سرمایه‌گذاری می‌کنند، هرچقدر که قدرت ریسک و خطرپذیری این سرمایه‌گذاری کمتر باشد، پیامدهای آن قابل پیش‌بینی و احتمالاً مطلوب است و برعکس هرچه قدرت خطرپذیری آن افزایش یابد، پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی زنان و مردان، غیر قابل پیش‌بینی و احتمالاً ‌نامطلوب است. ازدواجی که در بستر و شرایط مناسب اجتماعی، بر پایة عشق، ایمان، اعتماد و تعهدات متقابل اسـتوار گشـته و مبتنی بـر سیستم پیچیـده‌ای از وابستگی‌های دو جانبه است، پیامدهای اجتماعی آن نیز قابل پیش‌بینی و مطلوب خواهد بود، لذا خطرپذیری آن نیز کاهش می‌یابد.
ازدواج، اولین گام یک فرد، برای ایجاد و تکوین زندگی مشترک با فردی از جنس مخالف است. چنانچه این گام در زمان مناسب و به شکل صحیح و سنجیده برداشته شود، کارکردهای مناسب آن در طول زندگی مشترک هویدا خواهد شد. هر چه کارکردهای مناسب ازدواج در زندگی زنان و مردان بیشتر باشد، خانواده‌های معطوف به این گونه ازدواج‌ها، سالم‌تر و مستحکم‌تر بوده و در نتیجه جامعه مشتمل بر این گونه خانواده‌ها نیز دارای انسجام و همبستگی زیاد و نظم اجتماعی مطلوب خواهد بود.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری (ره) در جواب فیلسوف شهیر اروپایی، برتراند راسل که سؤال کرده بود چرا اسلام این قدر به ازدواج بها داده و برایش قانون وضع کرده است، می‌نویسد: «اسلام با ازدواج می‌خواهد انسان به وجود آید، مسأله انسان مطرح است». در فرهنگ اسلامی، ازدواج، پیوندی مقدس و میثاقی محکم[11]، بنایی محبوب نزد خداوند[12]، عاملی مؤثر در حفظ دین[13]، پذیرش عبادت انسان[14] و تکوین مودّت و رحمت[15] است. ازدواج همچنین شیوة پاسداری از حریم عفّت[16] و پاکدامنی، تضمین رزق و روزی[17] و تعظیم سنت نبوی[18] است. ازدواج آرامش‌بخش روح‌های سرگشته و سرگردان، حیات بخش دل‌های افسرده و نگران و هدایتگر افکار گسسته و پریشان است. در مکتب متعالی اسلام، ازدواج وسیله‌ای برای رشد و کمال، تأمین سلامت جامعه و بقای نسل است. از این رو پیامبر گرامی اسلام (ص) پیروان خود را به تسریع در ازدواج و ترک عزوبت[19] دعوت می‌کند. در فرهنگ اسلام، خانواده حاصل ازدواج مشروع زن و مرد، وسیله‌ای برای اقناع و ارضای مشروع سائقه‌های جنسی، تولید و تربیت نسل، ایجاد صمیمیت و تفاهم، تعاون و تعاضد، تکمیل و تکامل و آرامش روحی و روانی انسان است (آزرمی سه سارمی، 1379، صص 8-7) که در ادامه برخی از این پیامدهای مثبت تأملی کوتاه می‌شود.
ـ تکمیل
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش می‌کند. جوان در پی رسیدن به استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بی‌شمار خود به سوی ازدواج سوق داده می‌شود و با گزینش همسری مناسب و شایسته، موجبات رشد و تکامل خویش را فراهم می‌کند و با احساس مسئولیت اجتماعی، تمام هوش، ابتکار و استعدادهای خویش را بکار گرفته و بسیاری از شایستگی‌ها و توانمندی‌های نهفته در درونش را شکوفا می‌سازد. بنابراین می‌توان رشد و کمال انسان را از پیامدهای مطلوب عمده ازدواج موفق و اصولی دانست، زیرا زن و مرد از نظر روحی و جسمی به هم وابسته‌اند و با قرار گرفتن در کنار هم، یکدیگر را تکمیل می‌کنند.
ـ تسکین
مهم‌ترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین می‌شود، نیاز به آرامش و احساس امنیت و آسودگی است. این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج می‌فرماید: «از آیات و نشانه‌های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان، همسرانی قرار دادیم، تا در کنار آنان آرامش یابید.» بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه، وسیله آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است. در اوایـل جـوانی احساس تنـهایی، بیهودگی و نـداشتن پنـاهگاه، انسـان را فـرا می‌گیـرد و ازدواج با همسری شایسته، این احساس را از بین می‌برد و فرد را به آرامش روحی می‌رساند. اتکای زوجین به یکدیگر در مقابل فشار امواج و گرفتاری‌های ناشی از عوارض حیات اجتماعی، موجب سکون و آرامش آنها می‌شود. آنها در جهت برطرف کردن موانع سر راه پیشبرد زندگی و رسیدن به اهداف مشترک خود، با یاری و همفکری یکدیگر می‌توانند در مقابل مسائل و مشکلات ایستادگی کنند. همچنین به واسطه ازدواج، غریزه جنسی در چارچوب پسندیده و مشروع ارضا می‌شود و فرد در سایه آن به آرامش می‌رسد و به جهت ارتباط تأمین این نیاز با سایر جنبه‌های وجودی انسان، موجبات رشد و شکوفایی فرد فراهم می‌شود.
ـ تولید نسل
از ثمرات اصلی ازدواج، وجود فرزندان و بقای نسل آدمی است که مطابق با هدف آفـرینش اسـت و زوج‌ها از طریق فـرزندان خـود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را بـه وجـود می‌آورند و بـا تـربیت و اجتماعی کردن کودکان، زیربنای یک جامعه سالم و امن را پی‌ریزی می‌کنند.
ـ احساس شادکامی
به نظر می‌رسد ازدواج و تشکیل خانواده اثر مثبتی روی شادکامی داشته باشد. تعدادی از مطالعات، گزارش می‌دهند افرادی که ازدواج کرده‌اند، نسبت به افراد مجرد شادکامی بالاتری نشان می‌دهند. تحقیقات اخیر نشان می‌دهند که وقایع خوشایند زندگی خانوادگی، مستقیماً به شادکامی فرد منجر می‌شود.
ـ کاهش ارتکاب جرم
بر حسب بسیاری از مطالعات، کاهش بزهکاری و ارتکاب جرم از جمله پیامدهای اجتماعی ازدواج است. تازه‌ترین تحقیق صورت گرفته از سوی یک محقق انگلیسی، حاکی از آن است که عشق به همسر و زندگی خانوادگی از جمله مواردی است که موجب کاهش جدی ارتکاب جرایم توسط مردان می‌شود. این تحقیق که توسط پروفسور «جان لاب» یک کارشناس جرم‌شناسی در انگلیس صورت گرفت، نشان می‌دهد اشخاصی که در مراحل جوانی ازدواج کرده و تشکیل خانواده می‌دهند، کمتر ممکن است به انجام امور مجرمانه و خلاف قانون روی بیاورند. بر اساس این پژوهش، ایجاد تغییر در شرایط اجتماعی از قبیل ازدواج، تشکیل خانواده و یافتن یک جایگاه مناسب اجتماعی نیز قادر است تا حد زیادی شرایط و سرنوشت بسیاری از بزهکاران را تغییر داده و آنها را در مسیر سالمی قرار دهد. نتایج تحقیق این جرم‌شناس انگلیسی تا حد زیادی با آموزه‌های پیشین جرم‌شناسی در مورد اولویت تأثیر رفتار و شرایط دوران کودکی و پس زمینه‌های خانوادگی در بروز رفتارهای خلاف قانون در سنین جوانی و میانسالی ناسازگار است. پروفسور جان لاب تحقیق خود را بر روی 500 نمونه از جوانان بزهکاری که در دهه‌های 1920 و 1930 به مرکز بزهکاران جوان فرستاده شدند، انجام داده است. وی به این نتیجه رسید که از این افراد، کسانی که بعد از آزادی از مرکز بزهکاری، ازدواج کرده و دارای همسر و خانواده شدند، به شدت کمتر از افرادی که مجرد باقی ماندند، مجدداً به بزهکاری روی آورده‌اند. تحقیق پروفسور لاب نشان می‌دهد 80 درصد از بزهکاران جوانی که در سنین رشد، اعمال خلاف را کنار گذاشتند، کسانی بودند که پس از طی دوران بزهکاری دارای همسر و فرزند شده و به این جهت از گذشته خود روگردان شـدند. لاب، اعلام کـرد کـه بیشتر مردان بزهکار پس از ازدواج مجبور بـه داشـتن یک زندگی آرام، منظم و با برنامه برای کسب درآمد شده و معمولاً به دلیل سختگیری‌های همسرشان مجبور می‌شوند تا دایره ارتباطات خود را محدود و کنترل کرده و دست از ماجراجویی بردارند.
ـ تقویت جنس و جنسیت
عبور از مرحله کودکی به بزرگسالی، نیازمند دستیابی به هویت جنسی و نقش جنسیتی، به دست آوردن مفهوم روشنی از «خود» و رشد و استحکام آن و ارزش گذاشتن به «خود» (یا برخورداری از عزت نفس) است. مرد بودن یا زن بودن (نرینگی[20] و مادینگی[21]) به کیفیت‌هایی از شخصیت ارتباط دارد که ویژگی‌های یک مرد یا یک زن را تشکیل می‌دهند. وقتی به کسی «مرد» خطاب می‌شود، این مفهوم نوعی از قضاوت‌های ارزشی را منعکس می‌کند که مبتنی بر ارزیابی خطاب کننده از ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری یک مرد است. همین طور، قضاوت یک زن دربارة خود، متأثر از معیارهایی است که در فرهنگ و جامعه برای «زن» وجود دارد. بنابراین «رشد مفهوم مرد بودن یا زن بودن در این معنا از مقولة یادگیری و فرهنگ است» (لطف‌آبادی،1379: ص189) همچنین ایجاد هویت و دستیابی به یک تعریف منسجم از خود، مهم‌ترین جنبه رشد روانی- اجتماعی دوران نوجوانی و جوانی است. انتخاب ارزش‌ها، باورها و اهداف زندگی، شاخصه‌های اصلی هویت را تشکیل می‌دهند. اینکه فرد بداند کیست، چه چیزهایی برای او ارزش به حساب می‌آید و چه راه‌هایی را برگزیده است تا در زندگی دنبال کند. جزئی از تلاش فرد برای کسب هویت است. این جستجو برای کشف خود، نیروی محرکة بسیاری از دل مشغولی‌ها و رفتارهای فرد در جهت‌گیری جنسی، در انتخاب شغل، در ارتباطات اجتماعی، در آرمان‌های اجتماعی، اخلاقی، مذهبی و فرهنگی اوست. (همان، ص212)
دختر و پسر با ازدواج، به شناخت از خود عمق داده و زنانگی و مردانگی خویش را ابراز می‌کنند و به بسیاری از دل مشغولی‌های خود پایان داده و باورها و ارزش‌های محوری جامعه را درون خود تثبیت کرده و نسبت به آنها متعهد می‌شوند و در نتیجه خود را از پراکندگی و اغتشاش هویت رهانیده و دارای احساس امنیت هستی شناسی می‌شوند.
نهایت آنکه ازدواج به عنوان یک کانون اجتماعی که دارای انتظارات، قوانین، اعتقادات و رسوم است، در پردازش و ابراز روابط زناشویی شرکت دارد، ازدواج در واقع ساختار یا مدلی است که پیوسته زنان و شوهران را تحت تأثیر قرار داده و به رفتار آنها شکل می‌دهد، از همه مهم‌تر آن که ازدواج باعث تقویت احساس تأنیث در زن و احساس تذکیر در مرد می‌شود. (ناک، 1382: ص78)
ـ تقویت و تثبیت مردانگی
ازدواج اصولی مردان، باعث ابقا و تقویت مردانگی آنها می‌گردد. مردانگی در واقع بیش از آن است که مردان به صورت خودکار توسط خواص آناتومیک، سن یا بلوغ خود به دست می‌آورند. بر این اساس مردانگی چیزی است که باید فعالانه آن را کسب نمود. یافته‌های علمی حاکی از آن است که مردانگی از طریق ازدواج تثبیت و تکمیل می‌گردد، به عبارت دیگر مردانگی به وسیله سه نقش اجتماعی تعریف و تثبیت می‌گردد، چرا که در تمامی دنیا برای آن که مردان عضو کاملی از جامعه خود باشند انتظار می رود که حداقل دارای 3 نقش اساسی باشند:
1)- نقش پدری برای فرزندان همسر خود؛
در تمام دنیا مردانگی با پدر بودن ارتباط تنگاتنگی دارد. در هیچ کجا نیروی شهوانی و قدرت جنسی به تنهایی برای تأیید ادعای مردانگی کافی نیست و مردان می‌بایست توانایی باروری و تولید مثل نیز داشته باشند که البته این شوهران هستند که مورد انتظار برای انجام فعالیت مزبور می‌باشند، زیرا وقتی یک زوج بدون فرزند باشند، در اکثریت فرهنگ‌ها، شوهر را مقصر اصلی تلقی می‌کنند. از سوی دیگر، صاحب فرزند شدن خارج از روابط زناشویی در هیچ جامعه‌ای پذیرفته نیست. بنابراین از تلفیق این دو قاعده که مردان می‌بایست از نظر جنسی در تولید فرزند موفق باشند و فرزندان باید محصول ازدواج رسمی باشند؛ می‌توان نتیجه گرفت که در همه دنیا انتظار این است که مردان پدرهایی متأهل باشند.
2)- مسئولیت تأمین معاش خانواده؛
در تمام دنیا، پدران مسئول تأمین معاش زن و فرزندان خود می‌باشند، مردی که به دلیل بیماری یا معلولیت قادر به چنین امری نباشد، مورد ترحم و دلسوزی دیگران قرار می‌گیرد، در حالی که اگر مردی عمداً به آن تن در ندهد، مورد استهزاء و بدگویی دیگران قرار خواهد گرفت. زیرا در واقع وی همانند یک عضو بالغ جامعه رفتار نکرده و مسئولیت خویش را نپذیرفته است. انتظار می‌رود مردان حتی در مواردی که تمایل ندارند، مشغول به کار باشند و هزینه‌ی افراد وابسته‌ی خود را به خوبی تأمین نمایند، همچنین غالباً این انتظار وجود دارد که تا حد امکان برای بازماندگان خود مقادیری به عنوان میراث فراهم نمایند.
3)- حمایت از زن و فرزند؛
از یک مرد انتظار می‌رود که به هنگام ضرورت برای حمایت از خانوادة خود ایستادگی نماید تا وفاداری و شجاعت خود را به ایشان نشان دهد. همچنین این توقع وجود دارد که از غرور، شرافت و نام و ناموس خود دفاع نماید. در مورد جنبه‌های رسمی‌تر، مثلاً برای شرکت در عملیات ارتش، مردان مسئول هستند و حتی زمانی که زنان نیز در جنگ شرکت می‌نمایند، هیچ جامعه‌ای بر روی سرباز شدن زنان تکیه نمی‌کند. (همان، صص 92-91)
ازدواج اصولی همچنین بر نقش جنسی و جنسیتی زنان اثرگذار است. نقش مادری به عنوان بخشی از نقش زنان در سایه ازدواج حاصل خواهد شد و سختی‌ها و رنج‌های دوران مختلف تولد یک کودک و نیز دمیده شدن روح یک موجود زنده در وجود زن، او را به درجه معنوی خاصی می‌رساند که در خودسازی روحی و اخلاقی وی تأثیرگذار خواهد بود. مادری همچنین می‌تواند صبر، حوصله، آستانه تحمل مشکلات و بسیاری از فضایل اخلاقی را در بین زنانی که مادر شده‌اند و تلاش می‌کنند این نقش را به خوبی ایفا نمایند، افزایش دهد.
ـ کسب موفقیت
جامعه شناسان (از جمله پارسونز) معتقد بودند که در خانواده شوهران و پدران، نقش‌های ابزاری و زنان و مادران، نقش‌های معنوی را ایفا می‌کنند. این نقش برای مردان به معنی درگیری ایشان در دنیایی از کار و امور اجتماعی و مدنی است. شوهران از گذشته تاکنون درگیر کسب درآمد و تأمین معاش خانواده هستند تا با استانداردهای بلوغ مردانگی در جامعه مطابقت نمایند. با یک پیش‌بینی ساده انتظار می‌رود که مردان متأهل به موفقیت‌های بیشتری دست یابند. تأمین معاش خانواده به حدی با ازدواج اصولی و مردانگی توأم است که مردان متأهل علاوه بر آنکه الزاماً می‌بایست دارای چنین خاصیتی باشند، به دلیل خواص و سابقه زندگی متأهلی خود می‌بایست نسبت به مردان مجرد، موفقیت‌های بالاتر دیگری نیز بدست آورند. مردان در واقع پس از ازدواج، مشاغل و امور خود را بهتر انجام می‌دهند و کار و درآمد بیشتری فراهم می‌آورند. (همان، ص 111)
ـ مشارکت اجتماعی
مردان متأهل قاعدتاً به میزان بالاتری در اجتماعات و تشکلات اجتماعی فعالیت داشته و نیز احتمال شرکت آنان در بعضی امور اجتماعی بیشتر است. در واقع مشارکت اجتماعی برای مردان، قسمتی از ایفای جنسیت (ابراز خویشتن) محسوب می‌گردد. ازدواج به ویژه موجب تقویت آن دسته از مشارکت‌های اجتماعی می‌گردد که به وسیله قوانین عضویت، به طور واضح تعریف شده باشند و ارتباط با دیگران به گونه‌ای سازمان یافته باشد که در آن، عضویت‌ها دارای نقش مشخصی باشند. از سوی دیگر ازدواج قطعاً موجب کاهش میزان ارتباطات غیررسمی و شخصی مانند روابط دوستانه و بی اهمیت می‌شود. (همان، ص 112)
ـ سخاوت و نوع دوستی
سخاوت نتیجة مستقیم نقش‌های تأمین معاش و حمایت موجود در ازدواج می‌باشد. یک فرد نوع دوست به دیگران کمک می‌کند، نیازهای آنان را برآورده می‌سازد و آنان را در مقابل درماندگی حمایت می‌نماید و در واقع به تهیه و تدارکی می‌پردازد که مورد توجه دیگران قرار می‌گیرد. ازدواج باعث می‌شود که مردان ابراز سخاوت و نوع دوستی خود را (که در روابط غیر رسمی و دوستانه وجود داشته) به روابطی انتقال دهند که دارای ساختاری واضح بوده، تعهدات و انتظارات در آنها مشخص می‌باشند.
دختران نیز به واسطه ازدواج احساس می‌کنند که مسئولیت مراقبت و سلامتی همسر و فرزندان را برعهده دارند و پرستار خانواده باشند، همین موضوع می‌تواند روحیه مهربانی و شفقت را در آن‌ها تقویت کند.
ازدواج و خانواده در دوران نوین
در دوران نوین و در جوامع صنعتی، ماهیت و اشکال ازدواج و پیامدهای اجتماعی آن در خانواده و جامعه، اشکال، ساختار و ارزش‌های خانواده و به طور کلی الگوهای همسرگزینی و نظام خانواده تحت تأثیر صنعتی شدن دچار تغییر و تحول شده و در جوامع رو به توسعه با آهنگی آرام در حال تغییر است از جمله:
ـ امروزه، شبکه خویشاوندی مبتنی بر تبار[22] و طایفه در اکثر جوامع تأثیر خود را از دست داده است؛
ـ ترویج ازدواج‌های غیرخویشاوندی[23] به جای ازدواج‌های مبتنی بر خویشاوندی،[24] به ویژه در نقاط شهری، روابط اجتماعی، روابط بین گروهی، رشد شخصیتی و بهبود نسل را دستخوش تغییر نمود.
ـ با تغییر الگوی خانواده از گسترده به هسته‌ای، نحوه انتخاب همسر نیز در بسیاری جوامع تغییر یافته است، زیرا در خانواده گسترده، ازدواج مبتنی بر تصمیمات و نظریات افراد و اعضای خانواده بود، ولی با هسته‌ای شدن خانواده‌ها، حق انتخاب آزاد همسر در جامعه هنجار شده است؛
ـ آزادی عمل زنان در ازدواج، تصمیم‌گیری در خانواده، عادی شدن طلاق و موارد مشابه، از جمله تغییرات ازدواج و خانواده محسوب می‌شود؛
ـ به دنبال تغییر در نظام هنجاری جامعه، تغییر در ارزش‌ها و گسترش شهرنشینی، رفع محدودیت در روابط بین دو جنس مخالف کاهش یافته که به نوبة خود بسیاری از الگوهای رفتاری، ارزش‌های مربوط به خانواده و هنجارهای موجود در جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. (شیخی، 1382: صص54-53)
ـ امروزه همسرگزینی آزاد از ویژگی‌های خانواده (هسته‌ای) در دوران نوین است و عشق و علاقه در تکوین ازدواج، نقش اصلی دارد، مع الوصف این آزادی انتخاب همسر بر حسب نوع جامعه و ویژگی‌های فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی و زیستی از جمله مذهب، نژاد، قومیت و طبقه، مشروط و مقید می‌گردد، به عبارت دیگر ازدواج بر حسب تجانس انجام می‌شود و هر فردی به طور متعارف با کسی از طبقه، مذهب، نژاد و قومیت خود ازدواج می‌کند که این نوع ازدواج را ازدواج متجانس می‌گویند. نتایج تحقیقات همسرگزینی حاکی از آن است که اکثر ازدواج‌ها، متجانس و درون گروهی هستند؛ تشابهات قشری، مذهبی، خانوادگی در میان زوج‌هایی که با یکدیگر ازدواج کرده‌اند، به حدی زیاد است که نمی‌توان آن را تصادف دانست، بلکه نشان دهنده این نکته است که روندهای اجتماعی با قرار دادن گروه‌های مشابه در کنار یکدیگر، همسرگزینی آنها را نیز تعیین می‌کنند. البته در برخی موارد ازدواج میان دو طبقه متفاوت نیز مشاهده می‌شود. ازدواج افراد با طبقات بالاتر از خود صرفاً بر اساس یک ویژگی منحصر به فرد رخ داده است، امروزه ازدواج‌ها بر اساس تجانس سنّی نیز بسیار دیده می‌شود و این تفاوت سنی معمولاً حدود 2 تا 3 سال است.
ازدواج میان همسایگان که معمولاً از لحاظ شغل، درآمد و سایر ویژگی‌های قشری مشابه هم هستند، بسیار متداول است، البته هر خانواده‌ای، در جامعه از طریق روابط اجتماعی که برای فرزندان خود ایجاد می‌کند، امکان ازدواج نامتجانس را کم و امکان ازدواج متجانس را زیاد می‌کند. (اعزازی، 1382: صص98-96)
ـ امروزه در جوامع اروپایی، میزان رشد جمعیت، روندی کاهشی دارد و صرف نظر از تنظیم خانواده، ازدواج در سنین بالا صورت می‌گیرد. واحد خانواده به طور متوسط دارای فرزند کمتری است.
ـ در جوامع غربی، شکل جدیدی از خانواده تحت عنوان همزیستی مشترک[25]، خارج از قالب ازدواج رسمی و قانونی، متداول و روندی افزایشی به خود گرفته است و نسبت ولادت‌های خارج از ازدواج‌های مشروع تا حد زیادی در جامعه غربی افزایش یافته که خود موجب ایجاد نوعی بحران در این جوامع شده است. (شیخی، 1382: صص 59 و 35)
ازدواج در ایران (دوران گذشته و معاصر)
1)ـ دوران گذشته
درباره ویژگی‌های ازدواج و پیامدهای اجتماعی آن در ایران دوران گذشته، اطلاعات چندانی وجود ندارد و منابع موجود در این زمینه در حد خاطرات، زندگینامه و نوشته‌های بزرگان و افراد خانواده‌های سرشناس درباری و کتاب‌ها و سفرنامه‌های جهانگردان خارجی است و منابع دیگری در دست نیست. بر مبنای همین منابع، برخی از مهمترین ویژگی‌های ازدواج در آن دوران عبارتند از:
- ازدواج و انتخاب همسر معمولاً تحت سلطه کامل خانواده انجام می‌شد؛
- چند زنی، داشتن صیغه و کنیزهای فراوان در خانواده‌های اشراف مرسوم بود؛
- زنان خانواده، در انتخاب همسر برای دختران و پسران دخالت می‌کردند که احتمالاً به دلیل جدایی میان مردان و زنان، در این زمینه، ابتکار عمل را در دست داشتند؛
- ازدواج‌های فامیلی خصوصاً ازدواج دختر عمو- پسر عمو مرسوم بود؛
- قابلیت فرزندآوری، ویژگی مطلوب یک زن تلقی می‌گردید و مورد انتظار همگان بود؛
- فاصلة سنی میان زن و مرد برای ازدواج زیاد بود[26]؛
- دختر و پسر طبقه اشراف در سنین پایین ازدواج می‌کردند. در طبقه پایین نیز به دلیل فقر، سن ازدواج عموماً در سنین پایین بود، لذا برخلاف اروپا، سن ازدواج در میان توده مردم، بالا نبود.
- رابطه زن و شوهر نیز بر اساس احترام زن نسبت به شوهر و حفظ فاصله همراه با ترس بود، همچنین با توجه به وجود پدیدة ازدواج مجدد و اجازه مرد برای تجدید فراش، زنان همواره در دلهرة دائمی به سر می‌بردند؛
- عشق و علاقه در ازدواج و پس از آن کمتر وجود داشت؛
- زنان پس از ازدواج نیز از منزلت پایینی در خانواده و اجتماع برخوردار بودند؛
- روابط والدین- فرزندان نیز مانند اروپا، بر اساس فاصله اجتماعی و دوری مکانی بود؛ در طبقات بالا، کودکان از همان ابتدا به دایه و سپس به معلم سرخانه سپرده می‌شدند و مادر صرفاً بر تربیت کودکان نظارت کلی داشت.[27] در طبقات پایین نیز در صورتی که کودک از مخاطرات و بیماری‌هایی که در معرض آن بود به سلامتی می‌گذشت، از همان سنین کودکی، در فعالیت‌های شغلی والدین، کمک می‌کرد. دختران در سنین پایین ازدواج می‌کردند، پسران نیز برای یادگیری حرفه‌ای به شاگردی سپرده می‌شدند، یا به عنوان «غلام بچه» به منازل بزرگان فرستاده می‌شدند.
- روابط میان خواهران و برادران نیز به دلیل فاصله سنی زیاد ناشی از ازدواج مجدد والدین- که به دلیل مرگ همسر قبلی صورت می‌گرفت- و نیز چند زنی مردان، روابطی سرد، غیرصمیمی و آمیخته به حسادت بود.[28]
2)- دوران معاصر و تغییرات ازدواج
1-2) تغییرات کمّی
ـ متوسط سن ازدواج
آمار نشان می‌دهد که متوسط سن ازدواج از سال 1345 به بعد روندی افزایشی داشته است؛ به طوری که متوسط سن ازدواج دختران، خصوصاً روستائیان در طول زمان، همواره سیر صعودی داشته و از 4/18 سال در سرشماری 1345 به 4/22 سال در سرشماری 1375 رسیده است و متوسط سن ازدواج پسران، پس از کاهش محسوس در اوایل انقلاب اسلامی، از سال 1365 به بعد روندی افزایشی داشته است، مع‌الوصف در مجموع افزایش سن ازدواج در دختران بیش از پسران بوده است. همچنین متوسط سن ازدواج دختران و پسران در نقاط روستایی همواره کمتر از نقاط شهری بوده است، اما در سال 1375 شاهد افزایش قابل ملاحظه متوسط سن ازدواج خصوصاً در بین دختران روستایی هستیم.
ـ اختلاف میانگین سن در اولین ازدواج
اختلاف میانگین سن در اولین ازدواج در فاصلة دهه 55-45 به شدت کاهش یافته و از 6/6 در سال 1345 به 4/4 سال در 1355 رسیده و پس از آن به گونه‌ای بطئی و کند به سیر نزولی خود ادامه داده و به تدریج به 8/3 در سال 1365 و 7/3 در سال 1370 و به رقم 3 در سال 1375 رسیده است. اما در مجموع، شدّت آن در مناطق روستایی بیشتر می‌باشد. بنابراین حتی در میان روستائیان نیز شاهد افزایش سن ازدواج خصوصاً در بین دختران روستایی هستیم. (رضوی و دیگران، 1381: ص22)
مطابق آمار سرشماری سال 1375 میانگین سن ازدواج در ایران برای پسران تقریباً26 سال و برای دختران تقریباً 23 سال بوده است. در واقع بین بلوغ و سن ازدواج در دختران و پسران حداقل 10 سال فاصله است و پیش‌رسی ازدواج یعنی ازدواج زیر 20 سال طی 40 سال گذشته برای دختران از 41 درصد به 18 درصد رسیده است. تغییرات فوق، نشان‌دهنده سیر پیشرونده تأخیر در ازدواج و افزایش فاصله بلوغ و ازدواج است. (گلدوست عارفی، 1382، ص12)
جدول شماره (1): میانگین سن در اولین ازدواج برحسب جنس در نقاط شهری و روستایی
 
نقاط روستایی    نقاط شهری     کل کشور    سال      
اختلاف میانگین سن اولین ازدواج    زن    مرد    اختلاف میانگین سن اولین ازدواج    زن    مرد    اختلاف میانگین سن اولین ازدواج    زن    مرد          
5/6    9/17    4/24    6/6    19    6/25    6/6    4/18    25    1345      
6/3    1/19    7/22    9/4    2/20    1/25    4/4    7/19    1/24    1355      
3    6/19    6/22    2/4    20    2/24    8/3    8/19    6/23    1365      
7/2    8/20    5/23    9/3    21    9/24    7/3    9/20    6/24    1370      
2/2    3/22    5/24    7/3    5/22    2/26    3    4/22    6/25    1375     
* منبع: سالنامه آماری سال 1375، صص 65 و 48
ـ درصد ازدواج نسبت به جمعیت جوان
آمارها نشان می‌دهد که تعداد و درصد ازدواج نسبت به جمعیت جوان[29] در چند سالة اخیر، یعنی در فاصلة سال‌های 1380-1375 روندی رو به افزایش داشته است، به طوری که از 8/2 درصد به 02/3 درصد رسیده است.
جدول شماره (2)- متوسط نرخ رشد ازدواج در سال‌های 1380-1355
 
متوسط نرخ رشد ازدواج    سال      
روستا    شهر    کل          
05/6    05/8    33/7    65-1355      
58/0    74/4    5/3    75-1365      
7/3    8/6    02/6    80-1375     
* منبع: دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی «ثبت احوال کشور»

 ـ نرخ رشد سالیانه ازدواج
نرخ رشد سالیانه ازدواج[30] طی سال‌های 75 تا 80 نیز با نوسانات زیادی همراه بوده است، به طوری که رقم 54/3 درصد در سال 75 به 71/6 درصد در سال 76 رسیده، سپس به 99/3 در سال 77 کاهش یافته، مجدداً در سال 78 به میزان 06/15 افزایش پیدا کرده است و در سال 1379 دوباره به 72/5 درصد کاهش یافته و بالاخره در سال 1380 به 35/0 درصد نزول کرده است.
جدول شماره (3)- نرخ رشد ازدواج در سال‌های 1380-1375
 
نرخ رشد سالیانه ازدواج    تعداد واقعه ازدواج    سال      
روستا    شهر    کل کشور    روستا    شهر    کل کشور          
06/0    79/4    54/3    122125    357138    479263    1375      
64/1    44/8    71/6    124125    387276    811401    1376      
19/4    53/6    99/3    118925    412565    531490    1377      
35/13    55/15    06/15    134796    476723    611519    1378      
32/9    70/4    72/5    147355    499143    646498    1379      
77/0-    22/0-    35/0-    146224    498027    644251    1380     
* منبع: دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی «ثبت احوال کشور»

ـ متوسط نرخ رشد ازدواج
متوسط نرخ رشد ازدواج[31] در سال‌های 1380-1375 نیز در کل کشور رقم 02/6 است که در مناطق شهری 8/6 و در روستا برابر 7/3 می‌باشد. اما بر خلاف افزایش متوسط نرخ رشد ازدواج، شمار متأهلین در سنین جوانی (29-15 سال) در هر دو گروه دختران و پسران طی سال‌های 1375 تا 1380 کاهش یافته است. به طوری که بیشترین میزان تأهل پسران جوان در فاصله سنی 25 تا 34 سالگی و بیشترین میزان تأهل دختران در فاصله سنی 20 تا 29 سال روی داده و شمار متأهلین در سنین 15 تا 19 سالگی اندک بوده و خصوصاً‌در سال‌های اخیر روندی کاهشی داشته است.
بررسی متوسط نرخ رشد ازدواج در برش زمانی وسیع‌تر یعنی طی 20 سالة اخیر حاکی از آن است که این میزان همواره تابع آهنگی ثابت نبوده و نمودار آن V شکل است. متوسط نرخ رشد ازدواج در فاصله سال‌های 75-65 نسبت به دهه قبل آن، روند نزولی داشته است، به طوری که در دهه 65-55 نرخ رشد ازدواج 33/7 درصد و در دهه 75-65 با نرخ 5/3 درصد بوده است. در مناطق روستایی کاهش نرخ رشد ازدواج 47/5 درصد و در مناطق شهری31/3 درصد بوده است (که احتمالاً به دلیل مهاجرت مردان روستایی می‌باشد) پس از آن تا سال 1380 نرخ رشد ازدواج روند صعودی (افزایش 52/2 درصد در کل کشور) به خصوص در مناطق روستایی داشته است. (همان، صص 28-25)
2-2) تغییرات کیفی
با توجه به تغییرات اجتماعی بعد از انقلاب صنعتی، فرآیند جوانی، طولانی شده است. فرآیندی که به تعبیر روانشناسان، وظیفه اصلی آن، جستجوی هویت مستقل و استقلال‌یابی است. دوران جوانی، درواقع دورانی است که با شروع بلوغ جسمانی آغاز می‌شود و معمولاً با تثبیت پایگاه اجتماعی فرد، تولید مثل و شغل اصلی خاتمه می‌یابد. در جوامع صنعتی و نیمه صنعتی عصر حاضر، به دو علت از مفهوم «جوانی طولانی شده» یاد می‌شود، اول به سبب جلو افتادن تحولات بلوغ و دوم به سبب بالا رفتن سن ازدواج و استقلال شغلی است. بنابراین در دوران معاصر، «جوانی» به دوران کمابیش طولانی شده‌ای اطلاق می‌شود که در حد فاصل «بلوغ جسمانی» و «بلوغ اجتماعی» قرار دارد. (محبوبی‌منش، 1381: ص70) جوانان امروز از یک سو با انواع وسایل ارتباط جمعی، نظیر ماهواره و اینترنت سروکار دارند که غرایز جنسی آنان را تحریک می‌کند و از سوی دیگر امکان ازدواج برایشان فراهم نیست، لذا احتمال اینکه فاصله میان بلوغ جسمانی و بلوغ اجتماعی آن‌ها را فساد و هرزگی پر نماید بسیار است. زیرا نیاز جنسی، نیازی انکارناپذیر است، نیازی است که در سنین جوانی باید به آن پاسخ مناسب داد، نیازی است که نمی‌توان انکار، تحریم یا تعطیل نمود. دختر و پسر، هنگامی‌که به سن بلوغ می‌رسند، هرچقدر فاصله بلوغ جنسی تا زمان ازدواج آنها بیشتر باشد، جامعه باید در انتظار تبعات این تأخیر باشد که چیزی جز فساد اخلاقی نیست. تجردگرایی، حرکتی برخلاف نیاز طبیعی انسان است و اثرات و تبعات سوئی را به دنبال دارد که از لحاظ فردی و اجتماعی زیانبار است. در ادامه برخی دیگر از تحولات کیفی ازدواج در موضوعات ذیل بررسی می‌شود:
ـ انگیزه ازدواج و الگوهای همسرگزینی
ـ تصور محدود شدن پس از ازدواج در بین نسل قبلی (زن و مرد) از جوانان ازدواج نکرده فعلی کمتر بوده است. (محسنی، 1382: ص99 و ص101)
ـ دغدغه انجام ازدواج در بین نسل قبل بیش از نسل کنونی بوده، در حالی که ازدواج در شرایط کنونی به دغدغه بعدی جوانان تبدیل شده است.
امروزه اکثر جوانان انتظار دارند که تمام توقعات، نیازها و انتظارات آنها با ازدواج تأمین شود، در حالی که در نسل قبلی هدف ازدواج بیشتر معطوف به بعد روحی انسان‌ها بود.
ـ الگوی ازدواج به عنوان خاستگاه اصلی تشکیل خانواده دستخوش تغییرات مهمی از جمله در الگوی همسرگزینی شده است. امروزه میان ارزش‌های والدین و فرزندان برای انتخاب همسر تفاوت و گاه تضادهای آشتی‌ناپذیری بروز کرده است. به طوری که جوانان کمتر از قبل تن به ازدواج‌های فامیلی می‌دهند و از درون همسری یا ازدواج با خویشان و عشیره مشترک سر باز می‌زنند. متغیر سن نیز اشکال متفاوتی به خود گرفته است. از طرفی جوانان در سنین جوانی به ازدواج روی نمی‌آورند و متوسط سن ازدواج به حدود 27 سال رسیده است و از طرف دیگر با فردی ازدواج می‌کنند که کمترین فاصله سنی را با آن‌ها دارد. همسرگزینی به اقتدای هویت خانوادگی افراد صورت نمی‌گیرد. عواملی نظیر تحصیل، شغل، ثروت و دارایی، زیبایی و قابلیت‌های فردی نسبت به عواملی چون آبروی خانوادگی، اسم و رسم، تبار و منزلت اجتماعی، تدین و اخلاق دینی و سنتی از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است. امروزه در شهرهای بزرگ، موضوع تعیین مهریه بالا و چگونگی احقاق حقوق زن در صورت جدایی از شوهر، از مهمترین موضوعات همسرگزینی به شمار می‌رود. به طوری که امروزه تعیین مهریه زیاد به عنوان مشکل از سوی جوانان پسر و خانواده‌های آنها برای ازدواج ذکر می‌شود. (مهدوی، 1377: ص89) و مشکل تهیه جهیزیه به نظر برخی از دختران به عنوان عاملی جهت انصراف خواستگار از ازدواج مطرح می‌گردد. (همان، ص90)
ـ واقعیت این است که در جامعه ما انتخاب آزاد همسر صورت نمی‌پذیرد و پدر و مادر تا حدودی در شکل‌گیری و ساماندهی ازدواج فرزندان نقش دارند، ولی شدت و ضعف نقش‌های آنان در گروه‌های مختلف اجتماعی متفاوت بوده و بین دو الگوی سلطه و برابری در نوسان است. (محسنی، 1382: ص52)
ـ هنوز هم در خانواده‌های سنتی‌تر (گسترده با جمعیت بیشتر) گرایش به جلب رضایت والدین برای ازدواج جوانان بیشتر از خانواده‌های جدید (ابعاد کوچک و نسبتاً مدرن) است. (همان، ص57)
ـ ‌زنان بیشتر از همتایان مرد خود از رضایت والدین در امر ازدواج حمایت می‌کنند. (همان، ص62) هر چند نسل جدید جوانان ازدواج نکرده که از خانواده‌هایی با بعد کوچکتر دارای تحصیلات عالی، سطح اطلاعات عمومی بالاتر و استفاده بیشتر از رسانه‌ها هستند، موافقت کمتری برای جلب موافقت والدین برای ازدواج دارند. (همان، ص63)
ـ قبلاً ازدواج فرزندان کوچکتر بیشتر منوط به ازدواج فرزندان بزرگتر بود، اما اخیراً این رویه کمتر رعایت می‌شود. (مهدوی، 1377: ص57)
ـ عدم رعایت ترتیب نوبت ازدواج در گذشته در بین فرزندان خانواده‌ها در مورد زنان با تقبیح بیشتری نسبت به مردان همراه بود. (همان، ص103)
ـ اضطراب انتخاب همسر و تشکیل خانواده برای نسل کنونی بیش از نسل‌های گذشته است. در گذشته خانواده‌ها و جامعه، جوانان را حمایت می‌کردند، ولی در حال حاضر کسی جوان‌ها را حمایت نمی‌کند و آنها باید خودشان زندگی را اداره کنند و در برابر مشکلات ایستادگی نمایند. (همان، ص105)
ـ در نسل قبلی توافق بیشتری در مورد زندگی زوج جوان با والدین یکی از طرفین (زن یا شوهر) وجود داشته است و این توافق در بین زنان بیشتر مشاهده می‌شد. (همان، ص102) اما امروزه تشکیل یک زندگی باید در یک محل جدید باشد.
ـ تا چندی قبل زندگی بسیاری از زوج‌های جوان در کنار پدر و مادر پسر آغاز می‌گردید، اما امروزه تشکیل یک زندگی (خانواده هسته‌ای) باید در محل جدیدی باشد که همین موضوع توقع دختران را برای داشتن توانایی و قدرت اقتصادی پسران افزایش می‌دهد و تأمین مالی، اشتغال و نوع شغل پسران را حائز اهمیت می‌کند.
ـ بر اساس اصل همسانی در ازدواج معمولاً انتظار بر این است که سطح تحصیلات طرفین همسان باشد و تا حدی تحصیلات پسران بیشتر هم باشد، امروزه این ملاک تاحدی با داشتن شغل پردرآمد و ظاهر مناسب برای پسران جایگزین شده است. البته هنوز هم اکثر دختران تمایل کمتری به ازدواج با پسرانی دارند که تحصیلات کمتری دارند و نسبت به پایین بودن میزان تحصیلات پسران به عنوان همسر آینده خود حساسیت زیادی داشته و اغلب رضایت کمتری به ازدواج با فردی با تحصیلات پایین‌تر دارند. فقط 21 درصد دختران حاضر به ازدواج با پسرانی هستند که تحصیلات آنها پایین است. (مهدوی، 1377: ص107) زیرا هر چقدر تحصیلات پسران بیشتر باشد، به همان میزان موافقت آنها با اشتغال همسرشان افزایش می‌یابد. (همان، ص124) البته پسران با افزایش تحصیلات خود، تمایل کمتری دارند که با افراد کم‌سواد ازدواج کنند. (همان) از سوی دیگر پسران با تحصیلات کمتر نیز اغلب تمایلی ندارند که با دختری با تحصیلات بالاتر ازدواج نمایند.
ـ الزامات ازدواج
در ایران هنوز هم خواستگاری و جشن نامزدی از عناصر اصلی منظومه ازدواج و مهمترین مراسم در این خصوص به شمار می‌روند. خواستگاری به شکل مرسوم و رایج خود نمادی از ازدواج ترتیب داده شده یا ازدواج مقرر به شمار می‌رود که فی‌نفسه رابطه عمودی بین نسل‌ها را در خانواده‌ها منعکس می‌کند. خواستگاری «مبادله خانوادگی» را در امر همسرگزینی و همسریابی در اولویت قرار می‌دهد و از این جهت اولین گام رسمی برای شکل‌گیری یک ازدواج محسوب می‌شود. هرچند خواستگاری هم در فرآیند زمان و تحولات اجتماعی در ایران تغییرات چشمگیری یافته است. (محسنی، 1382: ص282) البته هنوز هم گرایش مسلط در ارتباط با خواستگاری گرایش موافق با انجام آن است. (همان، ص289)
ـ در فرآیند طولانی ازدواج، نامزدی گام دوم محسوب می‌شود. نامزدی مرحله‌ای برای رسمی‌تر شدن روابط زوج‌های جوان و علنی‌تر شدن آن است که هویت خانواده جدید و نوظهور را به همگان اعلام می‌کند. (همان، ص292) امروزه هنوز هم گرایش مسلط، موافقت با برگزاری جشن نامزدی است. (همان، ص300)
ـ در مورد مهریه گرایش مسلط جامعه موافقت با تعیین مهریه است، اما اغلب خانواده‌های دختران مهریه بالا را پیشنهاد می‌کنند که قبلاً این رویه معمول نبود.
ـ در مورد مراسم ازدواج هم، جامعه به دو گروه که عده‌ای مراسم ازدواج را باشکوه برگزار می‌کنند و عده‌ای در ساده‌ترین شکل ممکن ازدواج می‌کنند، تقسیم شده است.
سخن پایانی
امروزه به دلیل آنکه ازدواج و همسرگزینی به شدت در حال تغییر و تحول است، این موضوع برای بسیاری از متفکرین به صورت مسأله درآمده است. در جریان تغییرات اجتماعی، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی تغییر می‌کند، بنابراین شیوه‌های همسرگزینی، همچنین انتظارات زن و شوهر و مناسبات آنها هم دگرگون خواهد شد.
البته در جوامعی نظیر ایران که هنجارهای خانوادگی بیشتر از سایر جوامع پابرجا هستند، خانواده به لحاظ شرایط ساختاری در امر ازدواج جوانان بی‌تأثیر نیست. در واقع از یکسو وضعیت خانواده‌های دختر و پسر، در مسائل مربوط به ازدواج جوانان مؤثر است و از سوی دیگر خانواده‌های نسل قبلی با انتقال جوهره و معنای اصلی خانواده به نسل جدید، عملاً به ایجاد یک سلول اجتماعی دیگر کمک می‌کنند.
امروزه مقولاتی نظیر، تحصیلات عمومی و عالی، دورة سربازی، جستجوی کار و ... در جامعة جدید موجب پیدایش دوره‌ای شده است که پسران برای کسب صلاحیت‌های لازم در فرآیند ازدواج ناگزیر باید آن را سپری کنند و دختران به عنوان دوره انتظار، باید آن را پشت سر بگذرانند. همچنین پیدایش مرحله‌ای به عنوان نامزدی و نیز فعالانه شدن نقش دختران و پسران در مراحل گوناگون ازدواج موجب شده است تا دوران آشنایی، پدیدار گردد که دختران و پسران جوان در این دوره جهت انتخاب آزادانه و آگاهانه تحت نظارت خانواده‌ها با یکدیگر مذاکره می‌کنند، در صورتی که در گذشته صرفاً خانواده، اقوام و آشنایان، مذاکره کننده و تصمیم گیرنده اصلی بودند و جوانان در بسیاری از مراحل ازدواج نقشی منفعلانه داشتند و تمامی امور در مراحل تصمیم‌گیری و اجرا بر عهدة خانواده و سایرین بود، اما امروزه زوج جوان محور تصمیم‌گیری‌ها در مراحل گوناگون ازدواج اعم از انتخاب همسر، چگونگی برگزاری مراسم و... می‌باشد و معمولاً خانواده‌ها به نظارت کلی اکتفا می‌کنند. که این نظارت در راستای همان شرایط اجتماعی و سازوکارهای فرهنگی است، به طوری‌که خانواده‌ها تجانس اجتماعی زوج جوان را از لحاظ طبقاتی، خانوادگی و اجتماعی در نظر می‌گیرند و سپس با توجه به میل و علاقه باطنی دختر و پسر نسبت به یکدیگر، مقدمات ازدواج را فراهم می‌کنند. البته این امکان هم وجود دارد که دختر و پسری، شخصاً همدیگر را انتخاب کرده و سپس رضایت خانواده‌های خود را جلب کنند. در جامعة سنتی، پسران پس از ازدواج، زندگی مشترک خود را در خانة پدری آغاز می‌کردند، اما در حال حاضر، زوج‌های جوان تمایل دارند در مسکن مستقل و جدا از خانة پدری بسر برند، به همین دلیل آنان امروزه برای آغاز زندگی مشترک با مشکل تهیه مسکن روبرو می‌شوند. همچنین زندگی در شرایط جدید جامعه سبب شده است تا میان فرآیند ازدواج دختران و پسران تفاوت‌هایی بروز نماید. (رضوی و دیگران،1381: ص129)
به نظر می‌رسد ویژگی خاص ازدواج دختران و پسران ایرانی، ازدواج‌های فامیلی باشد که هنوز هم دیده می‌شود و تأییدی بر ازدواج‌های قشری است، زیرا در اغلب موارد اعضای فامیل از لحاظ اقتصادی، در سطح مشابهی قرار دارند. در ایران به دلیل یکسانی مذهب و نژاد و اندک بودن اقلیت‌ها، ازدواج میان دو نژاد یا دو مذهب متفاوت بندرت دیده می‌شود.
امروزه مشکلات متعددی موجب گردیده است که سن ازدواج افزایش یافته و به جهت وجود شرایطی که ارضای غریزه جنسی دختر و پسر را از راه نامشروع میسر می‌سازد، تمایل به ازدواج مشروع در بین جوانان کاهش یابد. بدین منظور با توجه به تغییراتی که در جنبه کمی و کیفی ازدواج در ایران رخ داده است و این نوشتار به اجمال به بخش کوچکی از آن اشاره نمود، ضروری است که تمام دستگاههای فرهنگی و اقتصادی کشور منابع و امکانات خود را در جهت فراهم نمودن زمینه مساعد ساماندهی امر ازدواج بسیج نمایند و دستگاههای فرهنگی با برنامه‌های مناسب و از طریق رسانه‌های جمعی، از گسترش دامنه تغییرات بازدارنده ازدواج ممانعت به عمل آورند.

 
فهرست منابع:
× آزرمی سه‌سارمی، سعید: «میثاق مقدس»، نشر سازمان ملی جوانان، 1379.
× اتحادیه، منصوره: «خاطرات تاج السلطنه»، نشر تاریخ ایران، 1362.
× اعزاری، شهلا: «جامعه شناسی خانواده»، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1382.
× بام، روزن: «خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه»، ترجمه محمد صادق مهدی، نشر دانشگاهی، 1363.
× پارسونز، تالکوت: «ساختار اجتماعی خانواده»، در مبانی و رشد جامعه‌شناسی، اثر: جی، اچ، آبراهام، ترجمة حسن پویان، انتشارات، چاپخش، 1363.
× رضوی، نجما و دیگران: «بررسی وضعیت ازدواج جوانان»، گزارش ملی جوانان، نشر سازمان ملی جوانان، 1381.
× شارون، جوئل: «ده پرسش از دیدگاه جامعه‌شناسی»، ترجمة منوچهر صبوری، 1379.
× شیخی، محمد تقی: «جامعه‌شناسی زنان و خانواده»، انتشارات شرکت سهامی، 1382.
× کوئن، بروس: «درآمدی بر جامعه‌شناسی»، ترجمه محسن ثلاثی، نشر فرهنگ معاصر، 1372.
× گلدوست عارفی، عباس: «تنهایی، زنگ خطر تباهی»، روزنامه جام‌جم، 22/7/1382.
× لطف‌آبادی، حسین: «روان‌شناسی رشد کاربردی نوجوانی و جوانی»، جلد اول، نشر سازمان ملی جوانان، 1379.
× محبوبی منش، حسین: «بررسی وضعیت اعتیاد به مواد مخدر جوانان»، گزارش ملی جوانان، نشر سازمان ملی جوانان، 1381.
× محسنی، منوچهر: «ازدواج و خانواده در ایران»، انتشارات آرون، 1382.
× مصلحتی، حسین: «ازدواج و ازدواج درمانی»، نشر البرز، 1379.
× مطهری، مرتضی: «نظام حقوق زن در اسلام»، انتشارات صدرا، 1357.
× مقال، محمود: «روستای ما»، ترجمه توفیق. ه‍. سبحانی، انتشارات سروش، 1368.
× مهدوی، محمدصادق: «بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج»، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1377.
× ناک، استیون: «ازدواج در زندگی مردان»، ترجمة سعید غفاری، انتشارات گوهر کمال، 1382.
× ـــــــــــ : «حیات اجتماعی زن در تاریخ، دفتر اول: قبل از اسلام»، دفتر پژوهش‌های فرهنگی وابسته به مراکز فرهنگی- سینمایی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1369.
 Cavan, R.S/ “Marrage and family in the modern world”, Edition 30, by Thomas y. Crowell company, Inc, NewYork, 1998

 
پی نوشتها
 
[1] - جلد اول.
[2] - جهت اطلاعات بیشتر به منابع مذکور مراجعه شود.
[3] - کلمه «فامیلی» Family از لغت یونانی «فامیلیا»Famili ، «فامولوس» Fumulus به معنی مستخدم و برده گرفته شده است. از لحاظ تاریخی واژه فامیلی Family به نوعی «اتحاد خانوادگی»، شامل افراد آزاد و افراد برده بود و حتی در برخی فرهنگ‌ها، مفهوم فوق «اموال خانه» را هم شامل می‌گردید. لذا این اتحاد خانوادگی حاکی از تعداد افراد دخیل در امر تولید بوده و خانواده گسترده در واقع یک واحد اقتصادی تولیدی- مصرفی خودکفا بوده و از ارباب تا برده و مستخدم، جزیی از این واحد اقتصادی محسوب می‌شدند که هدف اصلی آن اقتصاد یعنی تولید برای مصرف بود و تعجب آور نیست که در زبان‌هایی که ریشه لاتین دارند «خانه‌داری» دقیقاً به معنای اکونومی Economy یعنی اقتصاد است و در زبان فارسی نیز از خانه‌داری به معنای اقتصاد خانه- تدبیر منزل نام برده‌اند. از ویژگی‌های عمده خانواده گسترده، اقتدار پدر به دلیل مالکیت اموال، خصوصاً اموال غیرمنقول (زمین) و همچنین تقویت نیروی کار از طریق ازدواج و فرزندآوری به عنوان مهمترین منبع تولید نیروی کار بود. (اعزازی، 1382: صص 11-10 و ص26)
[4] - برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: روزن بام، خانواده به منزله ساختاری در مقابل جامعه، ترجمه محمد صادق مهدوی، نشر دانشگاهی، 1363.
5- - Frederic le play
6- Wilhelm Heinrich Riehl
7 - Family of orientation
8- Family of proeretion
9 - Convergence Theory
10 - Stabilizations Reste
[11] - «و اخذن منکم میثاقاً غلیظاً»، (نساء، 21).
[12] - «ما بنی بناءٌ فی الاسلام احبّ الی الله تعالی من التزویج»، (حدیث نبوی، وسایل الشیعه، ج14، ص 3).
[13] - «من تزوّج احرز نصف دینه»، (حدیث نبوی، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص383).
[14] - امام صادق(ع) فرموده‌اند: «دو رکعت نماز شخص متأهل از هفتاد رکعت نماز مجرّد، افضل است» (وسایل الشیعه، ج14، ص7).
[15] - «... و جعل بینکم مودّة و رحمة»، (روم، 21).
[16] - رسول اکرم(ص) فرموده‌اند: «من احب ان یلقی الله مطهراً فلیتعفّف بزوجه»، (مستدرک الوسایل، ج14، ص150).
[17] - «اتّخذوا الاهل فانّه ارزق لکم»، (حدیث نبوی، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص383).
[18] - «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی»، (حدیث نبوی، بحارالانوار، ج103، ص220).
[19] - «خیار المتأهّلون و شرار امّتی العزّاب»، (حدیث نبوی، جامع‌الاخبار، ص 219).
20- Masculinity
21 - Femininty
22 - Clan.
23 - Exogamy.
24- Endogamy.
25 - Cohabitation
در یکی دو دهه اخیر، عواملی نظیر افزایش سن در ازدواج و آزادی بیش از حد روابط جنسی بر افزایش نرخ طلاق در آمریکا، تأثیر بسزایی داشته است. جوانان آمریکایی اکنون شکل جدیدی از زندگی مشترک تحت عنوان (Pssiq) که زندگی مشترک یک دختر نابالغ با یک پسر نابالغ است را بدون قرارداد ازدواج در پیش گرفته‌اند و طبیعتاً جدایی نیز بدون قوانین طلاق خواهد بود. یک بررسی حاکی از آنست که تعداد این واحدهای مشترک در حال افزایش است. به طوری که در سال 1970 میلادی، تعداد آن‌ها 000/523 واحد بوده است که در سال 1983 به 000/900/1 رسیده است. (Cavan, 1998, P89)
[26] - مثلاً امیرکبیر که مردی میانسال بود، با خواهر ناصرالدین شاه که تنها 12 سال داشت، ازدواج کرد و «تاج السلطنه» دختر ناصرالدین شاه را نیز در سن هشت سالگی به عقد همسری درآوردند.
[27] - برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: خاطرات تاج السلطنه، 1363.
[28] - برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به اعزازی، 1382 و مقال، 1368.
[29] - 100 I تعداد واقعه ازدواج در سال مورد نظر = درصد ازدواج نسبت به جمعیت جوان (15 تا                 تعداد واقعه ازدواج در سال قبل
جمعیت (15-29) سال
[30] - نرخ رشد ازدواج = تعداد واقعه ازدواج در سال قبل- تعداد واقعه ازدواج در سال مورد نظر I 100                                               تعداد واقعه ازدواج در سال قبل
[31] - تعداد واقعه ازدواج در سال 80 = تعداد واقعه ازدواج در سال 75 I 5(نرخ رشد ازدواج + 1)

تبلیغات