غرب و پدیدة خانوادههای تک والدی
آرشیو
چکیده
یکی از مهمترین تغییرات در دو نسل گذشتة جوامع غربی، پیرامون ازدواج و نهاد خانواده رخ داده است، بـه گـونهای که رشـد فزاینده رخدادهایی نظیر افـزایش طلاق، زنـدگی مشترک بدون ازدواج، تولد فرزندان نامشروع، روابط آزاد جنسی،.... تعداد و انواع خانوادههای تک والدی را درپی بازتعریف خانواده افزایش داده است. روانشناسان و جامعهشناسان با گسترش چنین پدیدهای در غرب، اثرات زندگی در انواع خانوادههای تک والد و خانوادههای دو والد واقعی (مزدوج رسمی) را بر رفتار و وضعیت کودکان بررسی کردهاند. نتایج این تحقیقات تطبیقی حاکی از وجود اختلاف معنیدار در زمینه رشـد شناختی، عاطفی، اجتماعی، تحصیلی، بهداشتی، جسمی و جنسی کودکان خانوادههای تک والد با کودکان خانوادههای دو والد واقعی است. در این نوشتار برخی از انواع خانوادههای تک والد و نیز نتایج پارهای از چنین تحقیقات تطبیقی ارائه شده است.متن
در طی دو نسل گذشته بر تعداد بچههایی که با هر دو والدین خود زندگی نمیکنند و همچنین تعداد بچههایی که حاصل زندگیهای بدون ازدواج هستند، افزوده شده است. درپی این تغییرات ساختاری در نهاد خانواده، تغییراتی نیز در سایر بخشهای جامعه ایجاد شده است که حاصل تکه تکه شدن و از هم پاشیدگی خانواده در غرب است. ازدواج و خانواده در ایالات متحده آمریکا در دو نسل گذشته تغییراتی اساسی شامل کاهش ازدواجهای رسمی، افزایش طلاق، زندگی مشترک بدون ازدواج و تولد فرزندان نامشروع و ... داشته است. www.americanvalues.org)
در پی این تغییرات در ساختار و نظام خانواده، نوع جدیدی از خانواده، تحت عنوان خانوادة تک والدی در بسیاری از جوامع بهویژه جوامع صنعتی پدیدار شده است که فرزند یـا فرزندان در ایـن خانوادهها بـا یکی از والدین خود زندگی میکنند. این نوع خانواده همچنین نتیجه روابط جنسی آزاد و بارداری خارج از قالب ازدواج میباشد. فرزندانی که بدین گونه متولد میشوند، نسبت بالایی را به خود اختصاص دادهاند. محققان بیان میکنند جوامع صنعتی به لحاظ ساختار خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بیش از جـوامع غیـر صنعتی بـا ایـن مشـکل مـواجـه هستنـد. بـر اسـاس تحقیقات، در سـال 1995-1994، حدود 22 درصد از کودکان انگلیسی، در خانوادههای تکوالدی به سر میبردند. این درحالی است که در سال 1972 این شاخص حدود 7 درصد بوده است. در سال 1970 تعداد خانوادههای تک والد دارای فرزندان زیر 18 سال، بالغ بر 8/3میلیون خانواده بود که تا سال 1990 این تعداد به بیش از دو برابر یعنی 7/9 میلیون خانواده رسید. در واقع برای نخستین بار در طول تاریخ، تعداد خانوادههای تک والدی ناشی از فوت یکی از والدین، از سایر انواع خانوادههای تک والدی کمتر شد و تعداد کـودکان خانوادههای تک والدی ناشی از طلاق والدین و مادران مجـرد بیشتر گردید؛ بهطوری که 4/1 کودکان خانوادههای تکوالد، از میـان مادران ازدواج نکردهو دختـران نوجوان بودند و 40 درصد دیگر از بچههای زیر هجده سال، تجربه اضمحلال خانواده را داشتند. (www.hec.ohio-state.edu)
تعریف و انواع خانوادههای تک والدی در غرب
از دیرباز مفهوم خانواده متشکل از زن و مردی بوده که با ازدواج رسمی دارای فرزند یا فرزندانی بودهاند. در برابر این نوع از خانواده، گاه خانوادهای نیز ایجاد میشود که یکی از والدین، فوت شده یا طلاق رخ داده و فرزند یا فرزندان، در خانوادههای ناقص یا تک والدی زندگی میکنند.
امروزه انواع مختلفی از خانوادههای تک والدی در غرب ایجاد شده است اما در این نوشتار خانواده تک والدی ناشی از طلاق، فوت و بارداری خارج از چارچوب خانواده (والدین مجرد) بحث شده است.
خانوادههای تک والد و اثرات آن بر کودکان
- اثرات اقتصادی
اکثر تحقیقاتی که در موضوع خانوادههای تک والدی است، بر تأثیرات منفی عدم حضور پدر تأکید میکند و بیشتر در مورد پیامدهای منفی وضعیت نامطلوب اقتصادی بر روی کودکانی است که دور از پدرشان زندگی میکنند. این تحقیقات تأکید میکند که باید مطالعات تطبیقی در مورد تأثیر زندگی فقیرانه بر روی خانوادههای تک والد و خانوادههای دو والد انجام شود. پژوهشگران معتقدند که زیان فقدان پدر درخانوادههای تک والدی که زن سرپرست آن است، تنها از دست دادن درآمد مرد نیست. پدرانی که همسرشان را طلاق دادهاند، از تأمین معاش فرزندان خود دست میکشند و مادران را وامیدارند تا تمام بار مالی خانواده، اعم از خود و فرزندان را برعهده بگیرند، در نتیجه فشار اقتصادی باعث میشود که این مادران فرصت کمتری برای مراقبت از کودکان خود داشته باشند. (Sylvia Ann Hewltt, 1986)
اغلب کودکانی که در خانوادههای مادر سرپرست زندگی میکنند، ناگزیرند که به لحاظ عدم حضور پدر، با چالشهای مالی و درگیریهای آن مواجه شوند. اینگونه کودکان (به ویژه کودکان طلاق)، غالباً اُفت از زندگی نرمال و استاندارد یا درگیری با فقر شدید را (خصوصاً کودکان غیر سفید پوست) تجربه میکنند. آنها اغلب از قدرت بیان ضعیف، دسترسی محدود بهتحصیلات و بارداری زودرس رنج میبرند، این شرایط نتیجه فقدان درآمد کافی و همچنین عدم حضور پدر در خانواده است. (www.ncoff.gse.upen.edu)
مک لوید[1] (1990) علت وجود شرایط نامناسب زندگی را در بین خانوادههای تک والدی (مادر سرپرست) بدان جهت میداند که نانآور جدید خانواده، با تبعیض نژادی و یا تبعیض جنسیتی روبرو است که موجب عدم اشتغال تمام وقت یا بیکاری وی میشود. مادران خانوادههای تکوالد در آمریکا، از بالاترین درجه تنگدستی رنج میبرند و مادران مجرد آفریقایی- آمریکایی دو برابر مادران مجرد سفیدپوست، فقیر هستند. (Ibid)
مطابق آمار، تقریباً 60 درصد از کودکان آمریکایی در خانوادههایی زندگی میکنند که فقط مادران در آن حضور دارند؛ همین موضوع سبب درگیری آنها با فقر است، در حالی که فقط 11 درصد از خانوادههای دو والد واقعی در فقر بسر میبرند، جالب آن که میزان فقر در خانوادههای تک والدی آفریقایی- آمریکایی بالاتر است، به حدی که از هر 3 کودک خانوادههای تک والد، 2 کودک در فقر مطلق بسر میبرد و معضلات اقتصادی یـکی از مهمتـرین مشکلات و پریشـانیهای یـک والد تـنهاست. فشارهای دیرینه ناشی از فقر، به همراه حجم بالای وظایفی که مدام اضافه میشود، موجب آسیبپذیری و استرس در زندگی جدید میگردد. مادران مجرد، غالباً سیکلی از ناامیدی و یأس را برای خود و فرزندانشان تجربه میکنند.(www.hec.ohio-state.edu) آنها غالباً بسیار جوان و بیتجربه هستند و معمولاً فرصت و شانس کافی نداشتهاند تـا تحصیلات معمولی و رسـمی خـود را کـامل کننـد. ایـن مـادران بـه جهت نداشتن مهارتهای شغلی کافی، بیشتر احتمال دارد که در فقر بسر برند و در مشاغل کم درآمد مشغول به کار شوند. (www.watchtower.org/library)
اشتغال به کار در خارج از خانه به جهت غیبت پدر، مشکلات بیشتری را به لحاظ امنیت و مراقبت از کودک به دنبال دارد. افزایش سه برابری چنین خانوادههایی در انگلستان در طی 20 سال اخیر، حاکی از بحران خانواده، مشکلات نسل جدید، بدتر شدن وضعیت کودکان و نظایر آنها میباشد. این بحران در قرن 21 در حال نفوذ و رسوخ به سایر جوامع میباشد. (Ibid)
- اثرات تربیتی
زمانی که سرپرست خانواده، مجرد، فقیر و شاغل است، غالباً برای انتخاب میان کیفیت تربیت کودکان دچار مشکل میشود. اغلب مشاغلی که درآمد کافی دارند، مستلزم صرف وقت به مدت طولانی و یا صرف ساعات غیر معمول برای کار هستند و این شرایط، برای اکثر والدین تنها، بدین معناست که آنها به عنوان سرپرست خانواده، کمتر میتوانند از تجربیات و آموزشهای تربیتی بهره گیرند، زیرا به میزان طولانی کار میکنند و یا از بچههای زیادی مراقبت مینمایند. (Ibid)
مادرانی که به تازگی بیوه شدهاند، ضمن اینکه برای فقدان شریک و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظائف و مسئولیتهای خانهداری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظائف ممکن است ماهها و یا سالها طول بکشد تا اینکه آنان بتوانند از عهدة مشکلات اقتصادی خویش برآیند و همچنین همزمان نقش دلداری و تسلی بخشیدن به فرزندان را ایفا کنند.
مادران مجرد نیز، بدون حمایت بستگان مخصوصاً والدین خـود، مسئولیت بیشتـری در تهیه مهدکودک مناسب برای کودکان خود دارند. آنها همچنین مشکلاتی را در تحمل فشارهای احساساتی از قبیل شرمندگی و تنهایی دارند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب میدانند. البته کودکان نیز هر چقدر که بزرگتر میشوند، با سؤالاتی در مورد سرگذشت خود و نیازشان به حضور پدر، مادران را به ستوه میآورند. (www.watchtower.org/library)
پروفسور دیوید پاپنو[2] از دانشگاه رات گرز[3](امریکا) در طی سه دهه کار به عنوان متخصص علوم اجتماعی، بیان میکند که اکنون عوامل کمّی را به عنوان سایر مدارک در کنار این امر مسلم و بدیهی میداند که داشتن خانوادهای با پدر و مادر اصلی، بهترین حالت زندگی برای کودکان است و خانوادة تک والدی و خانوادههایی که پدر یا مادرخوانده دارند، حالت مناسبی نیست. اگر دیدگاههای کنونی درباره ساختار خانواده، فقط منوط بر دلائل و مدارک علمی باشد، آنگاه منازعه دیدگاههای رایج در جامعه، درباره خانواده، نمیتواند در مرحلة نخست قرار گیرد. در حقیقت مدارک به طور صریح بیان میکند که «خانوادةسنتی (دو والد مزدوج رسمی)» نه فقط «تنها واحد با دوام جامعه» میباشد، بلکه بادوامترین واحد است. مهمترین شواهد، تحقیقاتی است که در کشور سوئد انجام شده است. یک گروه به عنوان نمونه، شامل بیش از 65 هزار کودک با خانوادة تک والد و یک گروه حدود یک میلیون کودک با خانوادة دو والد واقعی، در طول یک دهه مورد مطالعه قرار گرفتند، این تحقیقات نشان داد علیرغم آنکه تعداد این دو گروه نامساوی بود، لیکن میزان انجام رفتارهای بسیار بد، در بین فرزندان خانوادههای تکوالدی، از فرزندان گروه دوم بیشتر است. همچنین افزایش میزان بروز بیماریهای روانی، خودکشی یا اقدام بهخودکشی، آسیبرسانی و اعتیاد در بین کودکان خانوادههای تکوالدی بیشتر است. (www.family.org)
مک لاناهان و سندفور[4] (1994) دریافتند کـه میـزان بیکاری جـوانی که در خانـوادةتکوالدی رشد کرده، بیشتر از جوانی است که در خانواده دو والدینی بزرگ شده است.
همچنین فرزندانی که از میان خانوادههای تک والدی هستند، بیشتر از دیگران تمایل دارند که در سنین بین 13 تا 19 سالگی (با ازدواج و یا بدون ازدواج) در موقعیت پدر یا مادری باشند و این میزان تـقریباً بـرای دختـرانی کـه پس از سـال 1935 در خانوادة تک والدی بـه دنیا آمدهاند، دو برابر است.
مک لاناهان و بیومپس[5](1988) بیان داشتند که اغلب دختران خانوادههای تکوالدی (بهویژه خانوادههای مادر سرپرست) تمایل دارند که زودتر ازدواج کنند و هر چه زودتر بچهدار شوند، همچنین احتمال طلاق، ازدواج مجدد و زایمان خارج از چارچوب ازدواج در بین آنها بیشتر است. این تأثیرات بر روی دختران سفید پوست بیشتر میباشد.
مک لاناهان و سندفور (1994) در یک پژوهش علمی دو گروه از دانشآموزان سال دوم تحصیلی را از بین خانوادههای از هم پاشیده و خانوادههای دارای دو والد مقایسه کردند. آنها دریافتند دانش آموزانی که در خانوادههای ناپایدار زندگی میکنند، نسبت به دانشآموزانی که با پدر و مادر خود زندگی میکنند، از سطح بسیار زیاد مشارکت والدین در صحبت کردن و نظارت بر امور برخوردارند. گرچه نتایج مقایسه، در مدت زمان کوتاه (سال دوم دبیرستان) ممکن است گمراه کننده به نظر برسد، اما طلاق در این سن بحرانی، میتواند اثرات مادامالعمری داشته باشد.
محققان در این تحقیق دریافتند که قصور در انجام وظایف والدینی نظیر مشارکت و رسیدگی ضعیف به امور کودکان در خانوادههای تک والدی، این نتایج را دربردارد:
50 درصد احتمال مردودی در مدرسـه (کـه ایـن میـزان با کنترل والدین بر امور تحصیلی فرزندان بین 6-3 درصد است)
20 درصد احتمال بارداری و داشتن فرزند در سنین 13 تا 18 سالگی (که این میزان با کنترل والدین بین 5-4 درصد است)
100 درصد احتمال اخراج از مدرسه یا محل کار (که این میزان با کنترل بین 3-0 درصد است) (www.poverty.smartlibrary.org)
تحقیقات بسیار زیاد سالهای اخیر در مورد خانوادههای تک والدی (به ویژه مادران مجرد و خانوادههای طلاق) نشان میدهد که اثرات این پدیده میتواند بسیار پایدار و مدتدار باشد. پس از تعدیل سایر عوامل و متغیرها مشخص گردید بچههایی که تنها با یک والد زندگی میکنند، نسبت به بچههایی که با دو والد زندگی میکنند، دو برابر بیشتر مبتلا به بیماریهای روحـی و روانـی هستنـد. آنـها همچنیـن در مـورد احتمال خـودکشـی و بیماریهای مربوط به مشروبات الکلی دو برابر بیشتر در معرض خطر هستند. خطر ابتلا به استفاده از مواد مخدر در بین دختران خانوادههای تک والد، سه برابر پسران در اینخانوادهها است. پسران در خانوادههای تکوالدی نسبت به دختران بیشتر در معرض مشکلات روحی- روانی و مسائل مربوط به مواد مخدر هستند، همچنین به دلایل مختلف، مرگ و میر در ایشان بیشتر است. دکتر بروس کوپلاند[6]، یک روانشناس کودک در «بتسدا»[7] میگوید: «بسیاری از مسائل مربوط به مشروبات الکلی و مواد مخدر در میان خانوادههای تک والدی، بدین سبب است که سطح نظارت و رسیدگی به این کودکان نسبت به دیگران بسیار کمتر است. معمولاً والدین مجرد به جهت فقدان پشتیبان و حامی برای ادامه حیات خود و خانوادة خود، غرق در کار و تلاش هستند. این وضعیت موجب میشود که مراقبت و نظارت کمتری بر کودکان خود داشته باشند.» (Discover health: Health Scout News)
والدین مجرد نسبت به والدینی که هر دو با هم مسئولیت خانواده را بر عهده دارند معمولاًفرصت کمتری را برای پرداختن به هرکدام از بچههای خود دارند. گاهی اوقات یک والد مجرد، با یک شریکجنسی زندگی میکند که همسر او نیست. این نوع زندگی از پایداری و ثبـات کمتری برخوردار اسـت. بچههایی کـه در چنیـن خانوادههایی رشد میکنند، در زندگیشان بیشتر از دیگران در حالت چرخشی نسبت به سرپرستی توسط بزرگسالان هستند. (www.family.org)
- اثرات رفتاری
محققان معتقدند عدم حضور پدر، اثرات متفاوتی را بر روی دختران و پسران دارد. هنگامی که پدر خانواده حضور ندارد، پسران تمایل بیشتری دارند که قواعد و قالبهای اجتماعی را نقض کنند. عدمحضور پدر، پایداری احساسی دختران را به مبارزه میطلبد، اما به نظر میرسد که ظاهر رفتار دختران را در مدرسه تحت تأثیر قرار نمیدهد.
اکثـر تحقیقات، در مـورد اثـرات عدم حضور پـدر در انـجام کارهای خردمندانـه و عاقلانه کودکان است. تعدادی از مطالعات نشان میدهد که کودکان در خانوادههایی که پـدر در آن حضـور ندارد، از هـوش(IQ) پایینتری برخوردارند، همچنین بیان و گفتار آنها در سطح پائینی میباشد. مطابق نظر مات[8](1994) تأثیر عدم حضور پدر بر تکلم و نوع بیان دختران نسبت به پسران بیشتر است. بیان عاقلانه اغلب پسران با عدم حضور پدر صدمه میبیند. متغیرهای واسطهای دیگر، نظیر استراتژی و نحوه برخورد والدین و فرزندان میتواند این تفاوتها را بیشتر و بهتر تبیین کند. مطالعات آسیبشناسی روانی بر روی کودکانی که با غیبت پدر مواجهند، نشان میدهد که این کودکان نسبت به کودکانی که پدر در خانهآنها حضور دارد، بیشتر در معـرض نـاهنجاریهای احساسی و افسردگی هستند.
اکثریت تحقیقات، اثرات عدم حضور پدر را بر رشد هویت مردانگی، موفقیت در مدرسه و شجاعت اجتماعی تأیید میکند، زیرا این ویژگیها در موفقیت فرد در زندگی بزرگسالی و اجرای کامل نقش یک مرد به عنوان تأمین کننده اقتصاد خانواده مؤثر است. محققان در دهه 70-1960 دریافتند پسرانی که در خانوادههای بدون حضور پدر زندگی میکنند، کمتر حالت مردانه دارند و بیشتر حالت زنانه بهخود میگیرند. همچنین ایـن پسـران نسبـت بـه پسرانی کـه پـدرشان در خانـواده حضور دارد، بیشـتر مسـتعد همجنسگرایی هستند. تحقیقات بعدی به طور دائم این نتایج را تأیید نمود.
بیلر[9] (1974)بیـان میکند کـه پرخاشگری پسـران در خانوادههای بـدون پـدر بیشتر است و علت آن ناتوانی مادر به عنوان سرپرست خانواده در پرورش حالات مردانه در پسران اسـت. بـراد[10] (1990) امـر کـردن بیـش از حـد پسـران را مـوجب ایجاد حالت پرخاشگری در آنها میدانـد. بـه اعتقاد وی حضـور پـدران مـوجب کاهش تمایلات پرخاشگری در پسران میشود و لذا به نظر میرسد پرخاشگری نتیجه غیرمستقیم ارتباط ناهمگون و ناسازگار پسر با پدر میباشد. (www.ncoff.gse.upenn.edu)
مطالعات جدید در دانشگاه کورنل[11]بر روی کودکان نژادهای مختلف نشان داده است کـه در یـک خانـوادة تـک والدی کـه مادر در آن حضـور دارد، در مقایسه بـا خانواده تکوالدی با حضور پدر، اثرات منفی بر روی رفتار، بیان و گفتار کودک، کمتر است. هنری، ریس کیوتی[12] محقق این دانشگاه معتقد است که آنچه در این مطالعات بیشتر مورد نظر قرار گرفته است، سطح معلومات و توانایی مادر و در مرحلة پایینتر، کیفیت درآمد خانواده میباشد. به اعتقاد وی بین وجود نشانههای مادری و رفتار و بیان و عملکرد کودکان (سفید یا سیاه) در مدرسه، ارتباط قوی وجود دارد. (Cornel News, May 6,2004)
تحقیقات نشان میدهد که کودکان خانوادههای تک والدی در مقایسه با کودکان دارای دو والد، سازگاری کمتری دارند. کودکانی که به وسیله یک والد بزرگ شدهاند، با اشکالاتی نظیر پایینبودن طبقه اجتماعی،مسکن نامناسب و شرایط سخت اقتصادی مواجه هستند.[13]
مشکلات رفتاری در بین کودکانی که والدینشان طلاق گرفته یا جدا شدهاند، نسبت به کودکانی که والد آنها فوت شده است، به میزان بیشتری مشاهده میشود. تحقیقات استرالیا با ارائه نمونههای کافی نشان داده است که طلاق، خطری بزرگ برای گسترة وسیعی از اجتماع است، همچنین طلاق والدین، عامل ایجاد مشکلات روحی در بین جوانان و بروز مشکلاتی نظیر عدم دستیابی کافی به تحصیلات،اعتماد به نفس ضعیف، اضطرابهای روحی، ارتکاب به جرم و یا تکرار جرم، استعمال مواد مخدر و ارتکاب به تجاوز، زودرسی در حالات جنسی، ارتکاب جرائم بزرگسالانه، افسردگی و اقدام به خودکشی است.
مکلاناهان و سندفور (1993) معتقدند که کودکان خانوادههای تکوالد، نمیتوانند کارهای خود را به همان خوبی بچههای دو والد انجام دهند. این مطلب، نتیجه 10 سال مطالعه آنان میباشد. به اعتقاد آنها کودکانی که در خانهای با حضور یک والد بزرگ میشوند، نسبت به کودکان خانوادة هر دو والد واقعی، در شرایط نامساعد و نامطلوبتری قرار دارند، البته این امر، بدون درنظرگرفتن زمینة تحصیلات و آگاهی والدین و نژاد آنها و زمان تولد کودک و زوج هم بودن والدین در زمان تولد کودک میباشد. آنان استدلال میکنند که خانوادههای تک والد، علاوه بر کمی درآمد و زندگی در یک جامعه و محیط ناخوشایند، زمان کمتری را برای شنیدن، خواندن و کمک به کودک در امور تحصیلی صرف میکنند. همچنین نظارت آنها بر فعالیتهای اجتماعی کودکان در خارج از مدرسه بسیار کم است. (www.family.org)
این محققان دریافتهاند که بچهها در خانوادههای تک والدی نسبت به خانوادههای دو والدی زمان کمتری را با مادر خود میگذارنند. البته اختلاف میان میزان ساعاتی که خانوادههای مادرسرپرست و خانـوادههای دو والد بـرای کـارهایی ماننـد مطالعه و غذا خوردن صرف میکنند، ناچیز و لیکن بسیار پراهمیت است.
مادرانـی کـه ازدواج مجدد نمودهانـد و مادرانی کـه بـا دوست پسر خـود زندگی میکنند، کمترین وقت را صرف کودکان خود مینمایند و بدیهی است که ناپدریها نیز برای گرفتن وقت مادر با کودکان رقابت میکنند. مادران مجرد نسبت به مادران خانواده دو والدی، کنترل کمتری روی فرزندان خود دارند.(www.poverty.smartlibrary.org)
- اثرات آموزشی
جیمز و ویلسون (2002) معتقدند کودکانی که با یکی از والدین خود زندگی میکنند، دو برابر بچههایی که با هر دو زندگی میکنند، از مدرسه اخراج میشوند. پسرهایی که با یکی از والدین زندگی میکنند، بیشتر از آنهایی که با هر دو زندگی میکنند، هم از مدرسه و هم از محل کار اخراج میشوند. دخترهایی که با یکی از والدین زندگی میکنند، دو برابر آنهایی که با هر دو زندگی میکنند، به طور نامشروع باردار میشوند. (James, Q. Wilson, 2002)
کودکانی که فقط با مادرشان زندگی میکنند و با فقر و غیبت پدر مواجهند، بیش از بچههایی که پدر و مادر در کنارشان هستند، مورد تجاوز قرار میگیرند، افت تحصیلی دارند، از مدرسه اخراج میشوند، دست به بزهکاری کودکانه میزنند، مواد مخدر مصرف میکنند و مرتکب جرائم بزرگسالان میشوند. لذا سلامت جسمی و روانی کودک در معرض خطر است و رفتن کودک به مدرسه و بازگشت وی از آن، به یک ماجرای پردردسر تبدیل شده است. فقر و غیبت پدر، چنین تأثیراتی را بر زندگی کودک میگذارد. (Ibid)
مک لاناهان و سندفور در کتاب «بزرگ شدن با یک والد مجرد»[14] تلاش نمودند تا اثرات بزرگ شدن در خانوادة تک والدی را در مقولاتی مانند موفقیت در مدرسه، سطح فعالیت شغلی و اجتناب از قرارگیری در موقعیت والدینی (بارداری و زایمان در سنین 13 تا 18 سال) بررسی کنند.
طبق تحقیق مک لاناهان و سندفور، کودکان تک والد، دو برابر بیشتر از بچههایی که در خانوادههای دو والدینی زندگی میکنند، در دبیرستان مردود میشوند. 3/1 درصد از کل دانشآموزانی که در آمریکا در دورة دبیرستان مردود میشوند، به دلیل از هم پاشیدگی خانواده میباشد. (حدود 6 درصد از 19 درصد کسانی که از درس افتادهاند خانوادة از هم پاشیده دارند) (www.poverty.smartlibrary.org)
دانش آموزان دورة دبیرستانی که خانوادة تک والدی دارند، نسبت به دانش آموزانی که در یکخانواده هستهای زندگی میکنند، در امتحانات، نمراتی پایینتر از حد متعارف کسب میکنند، معدل پایینتری دارند و میزان شرکت آنها در کارهای مدرسه نیز در این گروه از دانش آموزان کمتر است. این دو جامعهشناس پس از بررسی موارد اختلاف در نمرات آزمونها دریافتند که فرزندان خانوادههای تک والد هنوز به گرفتن بدترین نمرات در معدل نهایی ادامه میدهند و همچنین در مورد شرکت در امور گروهی نیز در سطح پایینتری قرار دارند.
بـه اعتقاد مک لاناهان و سندفور، خانـوادههای تک والدی بـا پایین نگاهداشتن استعداد و انگیزة تحصیل در فرزندان، آسیبهای زیادی را بر آنان وارد میکنند. آنان دریافتهاند که رشد کودک در یک خانوادة تک والدی، شانس ورود به دانشگاه را تا حدود 6 درصد کاهش میدهد. همچنین فرزندانی که در خانوادةتک والدی بزرگ میشوند، احتمال فارغالتحصیلی آنها بسیار کمتر از فرزندانی است که در خانوادةدو والدینی بزرگ میشوند. (Ibid)
- اثرات بهداشتی (جسمی و جنسی)
نتایج تحقیقات نشان میدهد که فرزندان خانوادههای تک والد و دو والد در رشد روانی، رفتارهای اجتماعی و هویت جنسی متفاوت هستند. البته متغیرهایی نظیر سطح درآمد و طبقه اقتصادی- اجتماعی در نتایج مؤثر است. بهطور نمونه در شرایط برابری این متغیرها، بین رشد ذهنی، موفقیت علمی و رفتاری و هویت جنسی کودکان خانوادة تک والدی و خانوادة دو والدی تفاوت کمتری مشاهده میشود. (Casion, & et al, 1982)
مطابق نظر محققان دانشگاه واندربیلت[15] رابطه اعضای خانواده به ویژه پدر با دختر بر روی سنی که دختر به بلوغ میرسد، بسیار مؤثر است. دخترانی که رابطه تنگاتنگی با والدین خود دارند و به شدت از سوی آنان حمایت میشوند، دیرتر به بلوغ و رشد میرسند و دخترانی که در محیط ارتباطی سرد و دارای فاصله ارتباطی با والدین خود هستند، در سن پایینتری به بلوغ میرسند. در واقع دخترانی که در طی 5 سال اول زندگی خود، رابطه تنگاتنگ و مثبتی را با والدین خود داشتند، نسبت به دخترانی که روابط سرد با والدین خود داشتند، دیرتر به بلوغ میرسند. محققان دریافتند که کیفیت برخورد و رفتار پدران با دختران، مهمترین نشانة زمانبندی بلوغ دختران است. پدر دخترانی که دیرتر به بلوغ میرسند؛ معمولاً در رشد و تربیت دختران، همکاری و مشارکت بسیار دارند و پشتیبان و حامی همسر خود (مادر دختر) بودهاند، اما در سنین رشد دختران، ارتباط پدر با دختر بیش از ارتباط دختر با مادر میتواند مؤثر باشد. محققان معتقدند که دختران، ناآگاهانه زمان بلوغ خود را بر اساس رفتار پدرشان تنظیم میکنند. دخترانی که در خانههای بدون حضور پدر و یا با ناپدری زندگی میکنند، زودتر از دیگران بهبلوغ میرسند. محققان بر اساس تئوریهای مختلف، علل چنین اتفاقی را تبیین میکنند. آنان بر مبنای نظریات بیولوژیکی بیان میکنند دخترانی که پدرشان در خانه حضور ندارد، ممکن است به وسیله مردان بالغ دیگر، نظیر ناپدری و یا دوستان پسر مادرشان مورد تعرض قرار گیرند و مواجهة زود هنگام آنها با عوامل تحریک جنسی، در ارتباط با مردانی که با آنها مرتبط نیستند، موجب رشد بلوغ زنانگی در آنها میشود. (www.vanderbilt.edu/News)
مطابق برخی مطالعات، «فرزندان خانوادههای تکوالدی نسبت به خانوادههای دست نخورده و سالم، از سلامت و بهداشت کمتری برخوردارند». ویتافت[16] معتقد است که خانوادههای تک والد معمولاً ثروت پایینی دارند. از سوی دیگر وضعیت نامطلوب اقتصادی به معنای پایین بودن سطح بهداشت است. اما تحلیلها و بررسیهای دقیقتر نشان میدهد که احتمالاً فقدان درآمد، مهمترین عامل تفاوتهای میـان ایـن کـودکان است. البته ایـن امـر بـدان معنا نیست که تمام کودکان خانوادههای تکوالدی، محکوم به شکست هستنـد، بلکه گاهی با راهنماییهای لازم و آموزش آسان نیز میتوانند به اثرات منفی فائق آیند! (www.watchtower.org/library)
نـویسندگانی کـه در «لان سـت»[17] مطالب علمی خـود را ارائـه دادهانـد، ایـنگونه نتیجهگیری کردند که بزرگ شدن در یک خانوادة تکوالدی، عواقب نامساعدی را برای سلامت کودک خواهد داشت.» به خاطر داشته باشید که سوئد یکی از کشورهایی است که از بالاترین و عالیترین سطح رفاه اجتماعی در دنیا برخوردار است. اما در همین کشور نیز علیرغم وجود شبکه فراگیر رفاه اجتماعی، فرزندان خانوادة تک والدی در رنج و سختی به سر میبرند.
بر اساس مطالعات ویلیام گلستون[18] از دانشگاه مریلند[19] ساختار خانواده عامل مستقلی است که بر روی آسایش و سلامت کودکان مؤثر است. حتی با وجود وضعیت مناسب درآمد خانواده، تحصیلات والدین و پیشینه خانوادگی، کودکان خانوادههای تک والد برای رسیدن به مرحله بزرگسالی با مشکلات زیادی مواجه هستند.)www.family.org(
مستندات آماری
مستندات آماری این بخش حاصل سالها تحقیق در زمینه بررسی اثرات زندگی کودکان در انواع خانوادهها در طی سالهای اخیر میباشد.[20]
دفتر آمار آمریکا[21] گزارش داد که در سال 2000 حدود 12 میلیون خانواده تک والدی وجود دارد. در بین سالهای 2000-1970 تعداد مادران مجرد از 3 میلیون به 10 میلیون افزایش یافته است، در حالی که تعداد پدران مجرد از 393 هزار نفر به دو میلیون نفر گسترش یافت. این در حالی است که مادران مجرد و بچههایی که به آنها وابستهاند، بالاترین میزان فقر را در بین انواع خانوادهها به خود اختصاص دادهاند. (Olson,S.L, & Banyard,V. 1993) محققان دریافتهاند که 90 درصد از خانوادههای تک والدی به وسیله زنان سرپرستی میشوند. (www.hec.ohio-state.edu)
در سال 1960 تعداد کسانی که در آمریکا بدون ازدواج رسمی، با یکدیگر زندگی مشترک داشتند، 439000 نفر بودند که در سال 1998 به 4.280.000 نفر (10 برابر) رسیده است. در دهه 1990 تعداد خانوادههایی که زن و مرد بدون ازدواج با یکدیگر زندگی میکردند، 50 درصد افزایش یافته است. (Robert,T. Michael et al, 1994)
مطالعات مـرکز آمـار نشـان میدهـد کـه ایـالات متحـده آمـریکا بـالاترین درصـد خانوادههای تک والد را در جهان صنعتی دارد. در مراتب بعدی به ترتیب سوئد، کانادا، آلمان غربی، انگلستان، استرالیا و فرانسه است. همچنین امریکا از نظر وقوع طلاق، بالاترین میزان را در میان کشورهای غربی دارد. در ردیفهای بعد، دانمارک، سوئد، کانادا، انگلستان، آلمان و فرانسه میباشند. (Mclanahan.S, Sandefur.G, 1994)
تنها 45 درصد از کودکان 18-13 ساله، با پدر و مادر واقعی خود زندگی میکنند. حدود 25 درصد آنها در خانوادههایی زندگی میکنند که پدر و مادر وجود دارد، اما یکی از آنـان پدرخوانده یـا مادرخوانده اسـت و حدود 24 درصد از بچههای نوجوان در انواع متفاوتـی از خانوادههای تـک والدی زنـدگی میکننـد و تقریباً 7 درصـد در خانوادهای زندگی میکنند که یکی از والدین آنها با یک همخانهای بدون ازدواج بسر میبرد و یا با یک دوست پسر یا دوست دختر پدر یا مادر زندگی میکند.
کودکی که به تنهایی با مادر خود زندگی میکند، نسبت به کودکی که با پدر و مادر واقعی (مزدوج رسمی) زندگی میکند، 14 برابر بیشتر در معرض سوء استفاده فیزیکی قرار دارد. کودکی که مادرش با مردی که پدر بچه نیست، زندگی میکند، نسبت به کودکی که با پدر و مادر واقعی زندگی میکند، 33 بار بیشتر در معرض سوء استفاده فیزیکی قرار دارد.
میزان ولادتهای خارج از ازدواج قانونی، 7 درصد آمار تمامی ولادتهایی است که در زمان بحران اقتصادی (اواسط دهة 1960) اتفاق افتاده است. اما در حال حاضر این رشد تا 33 درصد افزایش یافته است. تولدهای غیر از راه ازدواج قانونی، به میزان بیش از 3/1 تمامی کودکانی است که به دنیا میآیند.
افرادی که در خانوادة تک والدی (مادر سرپرست) بزرگ شدهاند، نسبت به کسانی که در خانوادهای با پدر و مادر واقعی و رسمی بزرگ شدهاند، دوبرابر بیشتر به زندان میروند.
افرادی که در وضعیت پدرخواندگی یا مادرخواندگی بزرگ شدهاند، نسبت به اشخاصی که در یک خانوادة ازدواج کردة رسمی زندگی کردهاند، سه برابر بیشتر در زندان بسر میبرند.
افرادی که با پدر خود و با نامادری بزرگ شدهاند، نسبت به آنانی که در یک خانوادهای با پدر و مادر واقعی و ازدواج کردة رسمی زندگی کردهاند، چهار برابر بیشتر به زندان میروند.
بچـههای مادران مطلقـه و بچـههای خانـوادههای فرزندخوانده، دو بـرابر بیش از کـودکان خانـوادههای سـالم (بـا والدیـن واقـعی و دارای ازدواج رسـمی) در معـرض مردودی در مدرسه و تکرار در یک پایه تحصیلی قرار دارند.
کودکانی کـه تـوسط مادران هرگز ازدواج نکرده، بـزرگ شدهاند، نسبت بـه کودکان خانوادة مزدوج سالم دو برابر بیشتر، یک پایه تحصیلی را مجدداً میگذرانند.
نوجوانانی که مادرشان هرگز ازدواج نکرده و یا به طور مجرد زندگی میکنند، غالباً در بـرابر نوجوانانی کـه در خانوادههای سـالم و واقعی (با پدر و مادر) زندگی میکنند، بیشتر غمگین و افسرده میشوند.
بچههای خانوادههای تک والدی، نسبت به بچههایی که در خانوادههایی با پدر و مادر واقعی زندگی میکنند، به طور خیلی جدی مشکلات شناختی و رفتاری دارند.
میزان تأخیر در رشد، در بین کودکان خانوادههای دو والدینی نصف کودکانی است که در خانوادههای تک والدی زندگی میکنند. کودکان خانوادههای تک والدی نسبت به کودکان خانوادههای دو والدینی، دو برابر بیشتر مشکلات احساسی و رفتاری دارند.
نوجوانانی که در خانوادههای سالم مزدوج زندگی میکنند، به میزان کمتری از ماریجوآنا استفاده میکنند و نوجوانانی که از خانوادههای طلاق هستند، دو برابر نوجوانان خانوادههای سالم مزدوج، از ماریجوآنا استفاده میکنند.
نوجوانان خانوادههای طلاق بیشتر گرایش به مصرف و اعتیاد سیگار دارند.
نوجوانان خانوادههای طلاق و خانوادههای هرگز ازدواج نکرده، سه برابر بیشتر از دیگران، به حمل اسلحه و استفاده از مواد مخدر مبادرت میورزند.
نوجوانانی که توسط پدر و مادر و در یک خانوادة مزدوج سالم پرورش یافتهاند، از بالاترین درجه سلامت برخوردارند. گزارش فقدان و کمبود سلامتی و بهداشت نوجوانانخانوادههای طلاق و ازدواج نکرده، دو برابر نوجوانانی است که از خانوادههای سالم هستند.
در بررسی ملی نوجوانان، آنها در پاسخ به این سؤال که: «صرف نظر از اینکه شما خودتان بچه داشته باشید یا خیر، تصور میکنید که در آینده ازدواج نکرده باقی میمانید یا نه؟» نوجوانان خانوادههای مزدوج، کمتر از بقیه تمایل داشتند که بچهای را خارج از چارچوب ازدواج داشته باشند.
سخن نهایی
درطی قرنهای متمادی، خانوادة سنتی شامل پدر و مادر، ساختار ضروری و مناسبی برای پرورش فرزندان و استحکام جامعه بود و درحقیقت، معیار اصلی، همواره خانوادة طبیعی بوده است. اما امروزه خانوادة دو والدی نه تنها به عنوان یک یادگار و اثر از زمان گذشته تلقی نمیشود، بلکه به نظر میرسد که برخی افراد آن را مانع رشد روشنفکری و آزادیخواهی در جامعه میدانند. فمینیستهای افراطی و همجنسگرایان، دو گروهی هستند که سرسختانه درصدد تحقیر خانوادة سنتی و ایجاد قالبی نو برای خانواده و باز تعریف آن میباشند. (www.family.org)
دنیای سرگرم کننده امروز، سعی دارد که افراد را متقاعد کند که راه نیل به استعدادهای انسان و کسب آزادی، مبتنی بر انکار تمام قواعد مذهبی و اخلاقی است. آنچه امروز به عنوان مفهوم عقل و دانایی رایج شده است، آزادی انتخاب، بدون توجه به محدودیتهای اخلاقی است. اما آیا چنین مجوّزی، حقیقتاً آزادی را به ارمغان میآورد؟ این مسئله در مـورد فرزندان چگونـه خواهد بود؟ آیـا تمامی انواع روشهای زندگی برای کودکان دارای ارزش یکسانی است؟
تعدادی از تحقیقات اخیر نشان میدهند که همة انواع روشهای زندگی برای بچهها مناسب نیستند و در بهترین حالت ممکن، آسایش عمومی و همه جانبة کودکان و بزرگسالان زمانی است که آنان در یک ترکیب خانوادگی دو والدی و در خانهای سنتی و با ازدواج رسمی زندگی کنند. آرماند نیچولی[22]پروفسور و روانپزشک دانشکده پزشکی هاروارد، با بیش از چهل سال تحقیقات در این مورد بیان میکند: «بارها و بارها در این تحقیقات اثبات شده است که رشد احساسات کودک ارتباط بسیار نزدیک، تنگاتنگ، قوی و پیوسته و مداوم با حضور «هردو» والد دارد.» وی بیان میدارد «رفتاری که امروزه در برابر غیبت یکی از والدین در جامعه انجام میشود، به برخورد افراد در برابر سیگار کشیدن شباهت دارد. آمریکائیها برای دهههای متوالی به تحقیقاتی که نشانگر اثرات منفی استعمال دخانیات بود، بیتوجه بودند. به نظر میرسد که جامعة امروز نیز پذیرای برخی اطلاعات است و به دریافت اطلاعاتی در مورد تغییر و تبدیلهای اساسی در روشهای زندگی، کمتر تمایل نشان میدهد».(www.family.org)
جوامع مدرن اکنون با معضل تضعیف انسجام اجتماعی مواجهند. دلیل عمدة این امر، از هم پاشیدگی خانوادهها، در سطح بسیـار وسیعی میبـاشد. همانطور کـه خـانوادهها از هم پـاشیده میشـوند؛ دمکراسیهای مـدرن نیـز در خـطر فزایندهای قرار میگیرند. به اعتقاد باربارا دافو وایت هد[23] خانواده بهعنوان بستر تقوی و پرهیزگاری، لازمة کشوری آزادیخواه است.خانواده، مسئول آموزش درسهای استقلال، خـودداری، احسـاس مسئـولیت و رفتـار صحیح است، زیرا خانواده، لازمة جامعه آزاد و دمکراتیک است، اگر خانواده در انجام این وظائف موفق نباشد، اجرای دموکراتیک، به مخاطره میافتد.» وظیفة مهم و ضروری امروز، بازسازی و احیای ازدواج و خانواده است. تا زمانی که این کار انجام نشود، تمام تلاشها برای جلوگیری از تجزیه جامعه محکوم به فنا خواهد بود. اکنون ما به خاطر فرزندانمان، به بازسازی خانواده که در این مسائل محاصره شده است، نیاز داریم و باید همة ما تلاش کنیم. (Ibid)
تحقیقات مختلف بر روی اثرات زندگی کودکان در انواع خانوادهها، محققان را بر آن داشـت تـا بـرای سلامتی و رفـاه خانـوادههای تـک والد و فرزندانشان در آینـده سیاستهای اصولی را تدوین نمایند، به همین جهت مرکز مطالعات خانوادة دانشگاه ویسکانسین[24] (1993) روشها و سیاستهایی را برای خانواده ارائه کرده که به قرار ذیل است:
افزایش استحکام پایداری و ثبات خانوادههای دو والدی و ترفیع کیفیت ازدواج از طریق برنامههای آموزش قبل از ازدواج برای ارزیابی از خود
ارائه آموزش مهارتهای ارتباطی زن و شوهر برای استحکام آن.
آموزشهایی ویژه وظایف پدری و مادری در مدارس ابتدایی، کالجها، کلیساها و کلاسهای وکالت برای والدین مطلقه
افزایش و تقویت حمایت و دفاع از کودکان، حمایت از هزینههای مربوط به کودکان و بهبود و اصلاح رفاه اجتماعی و کیفیت مراقبت از کودکان
ارائه برنامههای آموزشی برای کارمندان، دربارة مکانهای شغلی خاص تک والدیها جهت ایجاد توازن بین تضادهای نقش شغلی و خانوادگی
آموزش و تربیت رهبران جامعه در جهت قانونگذاری در راستای ایجاد تغییرات مثبت در روابط اعضای خانواده (www.hec.ohio-state.edu)
فهرست منابع:
پیوستها:
[1] - Mcloyd,V.C. (1990)
[2] - David Popenoe
[3] - Rutgers University
[4] - Mclanahan, S. & Sandefur, G. (1994)
[5] - Mclanahan, S. & Bumpass, L. (1988)
[6] - Bruce Copeland
[7] - Bethesda
[8] - Mott.F.L (1994)
[9] - Biller, H.B. (1974)
[10] - Broude, GJ.(1990)
[11] - Cornel University
[12] - Hanry Ric ciuti
[13]-Broman Nichols & Kennedy (1975)
[14] - Growing up with a single parenthood (1994)
[15] - Vanderbilt University
[16] - Weitoft
[17] - The lancet
[18] - William Galston
[19] - University of Maryland
[20] - تمام نمودارها در آدرس ذیل هم قابل دسترسی میباشد:
http://www.heritage.org/Research/Features/Marriage/Children.
[21] - The U.S.census.Bureau
[22] - Armand Nicholi
[23] - Barbara Dafoe Whitehead
[24] - The university of wisconsin’s center for family studies