مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
دوره صفوی
حوزههای تخصصی:
گستردگی روایت شناسی در حوزه ی تصویر سبب شده تا نتایج به دست آمده از مقایسه متن و تصویر به عنوان دو رویه متفاوت نشان داده شود. ماهیت بیانی و مستقل تصویر از متن شناخت و فهم تصویر را در تطبیق با متن ادبی ضروری نموده استغیره «نبرد رستم و دیو سفید» از رویدادهای شاهنامه بوده که بعدها در مکاتب مختلف نگارگری مانند مکتب تیموری و صفوی به تصویر درآمده است. سؤالی که مطرح است: چگونه می توان این نگاره را با مؤلفه های روایت شناسانه بررسی نمود؟ هدف این تحقیق شناسایی واحدهای روایی پیرنگ، شخصیت پردازی، زاویه دید، درون مایه، زمان و مکان، برجسته سازی و حذف در متن و تصویر این دو نگاره و بررسی شباهت ها و تفاوت های آن ها با یکدیگر است. روش گردآوری توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با رویکردی روایت شناسانه انجام گرفته است. نتایج حاصل این است که: نقاشی خلق و بازنویسی مجدد متن بوده به گونه ای که این اثر خلق هنری دیگری برای نقاش است. نقاش درحالی که از شعر پیروی کرده اما سبک او نسبت به هر دوره تاریخی و زندگی زیسته اش متفاوت است. اگرچه در متن (شعر) پیوستگی بین واژه ها وجود داشته و داستان گام به گام و بدون تسلسل با توجه به زمانمندی روایت جلو رفته، اما نقاش همواره با محدودیت هایی مواجه است. بر این اساس لحظاتی از متن را به عنوان رستاخیز اثر برجسته سازی و پیام را با تصویر بیان کرده است. با توجه به بررسی های انجام شده، از میان مؤلفه های روایت شناسی مؤلفه حذف و برجسته سازی برای هنرمند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
مطالعه تطبیقی اعجاز پیامبران اولوالعزم در قرآن و متون تفسیری با متن و نگاره های نسخه روضه الصفا (جلد اول) محفوظ در کتابخانه ملی فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
5 - 23
حوزههای تخصصی:
یکی از نسخه های تاریخی مصور کتاب «روضه الصفا فی سیرت الانبیاء و الملوک و الخلفا» نوشته میرخواند است که در موزه ملی فرانسه نگهداری می شود. بخشی از متن این کتاب به داستان اعجاز پیامبران اولوالعزم اختصاص دارد و پنج نگاره با موضوع معجزات پیامبران اولوالعزم در این نسخه به تصویر درآمده است. هدف از این تحقیق، شناسایی میزان مطابقت نگاره های اعجاز پیامبران اولوالعزم و متن نسخه روضه الصفا با روایات قرآن و متون تفسیری است تا مشخص گردد این نگارگران تا چه میزان از بیان تصویری معجزه به منبع اصلی آن یعنی قرآن کریم وفادار مانده اند. سؤال اصلی تحقیق حاضر این است: متن و نگاره های اعجاز پیامبران اولوالعزم در روضه الصفا با روایات قرآنی و تفاسیر تا چه میزان مطابقت دارند؟ این تحقیق به روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی به جستجوی ویژگی های تصویری و محتوایی آن ها می پردازد. نمونه های مطالعاتی و روش گِردآوری اطلاعات این پژوهش با استفاده از منابع اینترنتی و کتابخانه ای انجام شده است. از نتایج این مطالعه می توان پی برد، با توجه به این که منبع اصلی نگارش کتاب روضه الصفا، کتبی با مضامین تاریخی، مذهبی و قرآن است؛ با این وجود، تفاوت ها و شباهت هایی میان روایت متن و تصویر (روایت کاتب و نگارگران) این کتاب با روایت اعجاز پیامبران اولوالعزم در تفاسیر(شیعی و سنی) و آیات قرآن وجود دارد و میرخواند در بیان موضوع اعجاز پیامبران اولوالعزم از تفاسیر به خصوص تفسیر شیعی استفاده نموده است و هنرمند در ترسیم آن بیشتر به متن روضه الصفا و تفسیر شیعی وفادار مانده است. همچنین نگاره ای در این نسخه، تصویرسازی شده که از آن با عنوان معجزه شفای نابینایان و بیماران مبتلا به پیسی توسط حضرت عیسی(ع) یاد می کنند در حالی که با توجه به آن چه در این مقاله گفته خواهد شد این نگاره مربوط به معجزه زنده کردن مردگان آن حضرت است که بیشترین میزان انطباق را با متن روضه الصفا دارد و به تفسیر شیعی بسیار نزدیک است.
مطالعه ساختاری و محتوایی مؤلفه های بصری کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۴
30 - 43
حوزههای تخصصی:
دوره صفوی، نقطه اوج هنرکتیبه نگاری و زمینه ساز راه یابی آن به هنرهای صناعی از جمله، قالی بافی به شمار می آید. به یقین بیشترین حضور کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی می باشد. اگرچه محدودیت جنس و بافت قالی در نگارش این نوع کتیبه ها، آن ها را از کتیبه نگاری در معماری و فلزکاری متمایز می کند، اما با نگاهی موشکافانه می توان دریافت که مؤلفه های بصری شاخصی در این قالی ها وجود دارند که از حیث ساختار و محتوا، تفاوت های آشکاری میان قالی های کتیبه دار ترنجی و محرابی پدید آورده اند. به نظر می رسد مضامین محتوایی و همچنین کاربرد متفاوت این دو نقش، تأثیر چشمگیری در وجوه اشتراک و افتراق مؤلفه های بصری درکتیبه های نوشتاری این قالی ها داشته که تا کنون به صورت مشخص به آن پرداخته نشده است. از این رو تأکید این پژوهش بر شناخت آن ها متمرکز است. پرسش اصلی این است، تفاوت های ساختاری و محتوایی در مؤلفه های بصری کتیبه نگاری قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی در چه زمینه هایی وجود دارد؟ این پژوهش، به شناخت ساختاری و محتوایی مؤلفه های بصری شاخص و تفاوت های آن ها در کتیبه نگاری قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی می پردازد و به روش توصیفی-تطبیقی و گردآوری اطلاعات آن به شیوه کتابخانه ای صورت گرفته است. جامعه آماری شامل هفت تخته قالی ترنجی و هفت تخته قالیچه محرابی مربوط به اواسط قرن نهم تا اوایل قرن یازدهم هجری قمری است که در زمره نمونه های شاخص موجود از هر نقش به شمار می آید. نتایج حاصل از مطالعه مؤلفه های بصری کتیبه نگاری در قالی های ترنجی و محرابی دوره صفوی، نشان از وجوه افتراق چشمگیری در بین آن ها می دهد. مؤلفه های بصری کتیبه های نوشتاری در قالی های محرابی نسبت به قالی های ترنجی تنوع بیشتری دارند و نوشتار در آن ها نقش اساسی تری ایفا می کند. در مقابل، کتیبه های قالی های نقش ترنجی به عنوان بخشی جزئی تر در متن نقوش اسلیمی قالی قرار می گیرند و غالباً ساختار کتیبه نگاری ها از یک روش بهره گرفته است. البته اشتراکاتی در مؤلفه هایی مانند فضاسازی و ریتم و همچنین استفاده از خط نسخ درکتیبه های هر دو نقش وجود دارد.
مطالعه سبکی نقوش تذهیب چادرها و سایه بان های نگاره های منتخب شاهنامه شاه تهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
186 - 205
حوزههای تخصصی:
شاهنامه شاه تهماسبی با 258 نگاره، ماحصل تلاش هنرمندان برجسته سده دهم هجری از مکتب تبریز دوره صفوی است. این شاهنامه دربردارنده مجموعه درخشانی از نگارگری و تذهیب های فاخر بوده که زیبایی و شکوه هنر صفوی را به نمایش می گذارد. درمیان تزیینات چشمگیر شاهنامه تهماسبی، نقوش تذهیب را می توان در تزئینات چادرها و سایه بان ها مشاهده کرد که تقریبا حجم قابل ملاحظه ای را در نگاره ها به خود اختصاص داده اند. به نظر می رسد این نقش مایه ها در تزئینات چادرها و خیمه های آن دوره مورد استفاده قرار می گرفت. بر همین اساس، این مقاله با هدف مطالعه و بررسی عناصر نقوش تذهیب چادرها و سایه بان در نگاره های منتخب شاهنامه تهماسبی بر اساس مولفه های نوع، رنگ و ترکیب بندی و در نهایت سبک شناسی فرمالیستی نقوش تذهیب آن است و مقاله حاضر همچنین در پاسخ به این سوالات است که «در تزیینات چادرها و سایه بان های نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی از چه نقوش تذهیب (بر اساس نوع، رنگ و ترکیب بندی) استفاده شده است؟ و این نقشمایه ها به لحاظ فرمالیستی از چه سبکی پیروی می کنند؟» این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی پیش رفته و جمع آوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای و منابع اینترنتی صورت گرفته است. جامعه آماری نگاره های دارای چادر و خیمه در شاهنامه شاه تهماسبی هستند که از این میان هشت نگاره بصورت هدفمند انتخاب شده اند. نتایج حاصله از مطالعه و تحلیل هشت نگاره از شاهنامه تهماسبی، بیانگر آن است که نقوش اسلیمی و ختایی به وفور در تزیینات چادرها و سایه بان ها به کار رفته اند. و این نقش مایه ها در کنار سایر نقوش، در آرایه های خیمه و چادرهای فاخر دوره صفوی مورد استفاده قرار می گرفت. اما از میان نقوش تذهیب در نگاره های خیمه ها و چادرهای شاهنامه، آرایه های اسلیمی نسبت به نقوش دیگر با تنوع بالاتری با فرم های اسلیمی ماری، اسلیمی پیچک دار، اسلیمی تخمک دار و اسلیمی دهن اژدری اجرا شده اند. نقوش ختایی نیز در اکثر نگاره ها در تلفیق با اسلیمی ها دیده می شوند. هم-چنین در چند نگاره، وسعت قلیلی از تزیینات به آلات گره ها و تشعیر اختصاص داده شده اند. نقوش تذهیب با ترکیب های گردان و قابی به صورت قرینه اجرا شده اند که نقوش تک رنگ در تزیینات حضور بیشتری دارند. علیرغم استفاده از طیف رنگی متنوع، رنگ های لاجوردی و شنگرف، پوست پیازی سطح و سیعی از رنگ آمیزی نقوش را نیز در برمی گیرند. در سبک شناسی تذهیب های چادرها و خیمه های نگاره های شاهنامه شاه تهماسبی، حضور اسلیمی ماری، اسلیمی های فیلی توپر و تو خالی، فضای زمینه خلوت می توان دید همچنین رنگ های زمینه تذهیب که به رنگ پارچه ها نزدیک تر باشد، بیشتر استفاده شده است. بندهای اسلیمی و ختایی در طرح و نقش کلی تذهیب های چادرو خیمه حضور دارند که بند ختایی بیشتر از اسلیمی بوده و از گل و برگ های متنوع تری برخوردارند.
بررسی تطبیقی نسخه شناسی ویژگی های مصاحف قرآنی مکتب هرات در دوره های تیموری و صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کتابداری و اطلاع رسانی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
187 - 204
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی تطبیقی ویژگی های مصاحف قرآنی مکتب هرات در دوره های تیموری و صفوی پرداخته است. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف توسعه ای و به روش توصیفی و تحلیلی با نمونه گیری هدفمند از میان 21000 مصحف گنجینه قرآنی کتابخانه آستان قدس رضوی که جامعه آماری این پژوهش است، انجام گرفته است. با توجه به عدم دسترسی به اصل منابع، ابزار گردآوری اطلاعات، فهرست های کتابخانه و چک لیست اطلاعات به دست آمده از جامع هدف است که بر اساس تجزیه و تحلیل اطلاعات نسخه شناسی مصاحف مرجع و نفیس این دوره انجام گرفته است.یافته های پژوهش: بر اساس ویژگی ترقیمه کاتب و اطلاعات نسخه شناسی فهرست کتابخانه از دوره تیموری جزوه قرآنی 416 و مصحف شماره 153 و از دوره صفوی مصاحف شماره: 281، 206 و 210 از مکتب هرات به عنوان مصاحف مرجع و نفیس شناسایی شد تا اطلاعات نسخه شناسی آن ها به صورت تطبیقی مورد تحلیل قرار گیرد. در نهایت مشخص شد که از میان تمام ویژگی ها و ارکان علم نسخه شناسی، چهار ویژگی تزئینات لوح فاتحه الکتاب، خط سرسوره ها، تزئینات همراه متن قرآن و ترکیب بندی نقوش از مهمترین ویژگی هایی است که می تواند در بررسی تطبیقی مصاحف قرآنی این مکتب هنری در دوره های مورد پژوهش به کار گرفته شوند.نتیجه گیری: با مطالعه یافته های پژوهش مشخص شد که می توان بر اساس ارکان نسخه شناسی به شناسایی مصاحف مکتب هرات پرداخت. نتایج این پژوهش مشخص کرد که 1) طرح لوح فاتحه الکتاب، در دوره تیموری لوح فضای بیشتری برای کتابت متن قرآن دارد و دارای یک حاشیه پهن لاجوردی بوده و سر سوره به خط کوفی تزئینی کتابت شده است. این لوح در دوره صفوی با دو ستون در دو طرف متن فضای کمتری برای کتابت وجود داشته، حاشیه لوح دو قسمتی پهن با زمینه لاجوردی و باریک با زمینه سیاه رنگ است و یک نیم ترنج بر روی حاشیه ترسیم شده و سر سوره به خط رفاع است 2) تزئینات همراه متن قرآن، نشان خمس و عشر در دوره تیموری به ترتیب به شکل بادامی و دایره است، در حالی که در دوره صفوی به شکل دایره است. 3) ترکیب بندی نقوش، در دوره تیموری، تسلط با نقوش اسلیمی و بند رومی است اما در دوره صفوی، بندهای ختایی الوان محور نقوش ترسیم شده است.
شناسایی رنگ دانه های آبی و قرمز به کاررفته در پنج نسخه خطی منسوب به دوره صفوی
منبع:
دانش حفاظت و مرمت سال ۲ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲)
1 - 12
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، نوع و ساختار شیمیایی ۱۰ نمونه رنگ آبی و قرمز مربوط به پنج نسخه خطی دوره صفوی تعیین شده که هدف از آن شناسایی رنگ دانه های معمول در تذهیب آثار مکتوب هم عصر است. این مسئله در بحث فن شناسی مطالعات حفاظت و مرمت علمی و صحیح این آثار بسیار ارزشمند خواهد بود. در مرحله اول، بررسی تاریخی و کتابخانه ای در زمینه نوع و چگونگی تهیه رنگ های استفاده شده در نسخ خطی در دوره زمانی مد نظر انجام شد و در مرحله بعد، پس از نمونه برداری از نسخ و آماده سازی آنها، از میکروسکوپ الکترونی روبشی- طیف سنجی پراش انرژی اشعه ایکس (SEM-EDX) و طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) برای شناسایی رنگدانه ها استفاده شد. نتایج حاصل از بررسی و آنالیز رنگ های مطالعه شده، بیانگر این است که تمام نمونه رنگ های قرمز و آبی به کار رفته در این پنج نسخه، معدنی بوده اند. همچنین، نتایج نشان داد که رنگدانه های قرمز استفاده شده در این نسخ شنگرف (ورمیلیون)، اخرا و سرنج بوده و تمام رنگدانه های آبی آزمایش شده، لاجورد مصنوعی (اولترامارین) هستند. همچنین حضور نوار جذبی ضعیف در محدوده عدد موجی cm-۱ ۲۳۴۰ در طیف FTIR رنگ های آبی، نشان دهنده ی استفاده از نوع طبیعی اولترامارین است.
نقد شهرسازی و معماری ایران از دیدگاه سفرنامه نویسان سده های دهم تا دوازدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
89-104
حوزههای تخصصی:
دوره صفوی، یکی از ادوار مهم فرهنگی و اجتماعی و از نقاط عطف تاریخ معماری ایران است. موقعیت ممتاز و جاذبه های اقتصادی ایران در آن روزگار سبب شد تا جهانگردان بسیاری به ایران آیند که سفرنامه هایشان، یکی از مهم ترین اسناد تاریخ معماری ایران به شمار می روند. کمبود اسناد و منابع مکتوب در باب شهرسازی و معماری، ضرورت مطالعه و تأمل در سفرنامه ها را دوچندان می کند. هدف تحقیق، بر نقد شهرسازی و معماری ایران در دوره صفوی از منظر سفرنامه نویسان اروپایی تمرکز دارد و در پی یافتن پاسخی برای این پرسش ها است که از دیدگاه جهانگردان اروپایی، چه انتقاداتی بر شهرها و بناهای ایران در سده های دهم تا دوازدهم هجری وارد شده است؟ و از انتقادات وارده، کدام یک قابل اعتنا و کدام ها، فاقد اعتبار هستند. تحقیق حاضر، یک تحقیق کیفی است که به شیوه تفسیری- تاریخی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهند که گزاره های انتقادی استخراج شده از متن سفرنامه ها، مواردی همچون سیمای شهر، نظم کوچه ها، پاکیزگی معابر، مخروبه بودن بناها، عدم توجه به تعمیر و نگهداری، عدم وجود مبلمان داخلی، هزینه های ساخت وساز و مواردی دیگر را در بر می گیرند. از نظر اعتبار گزاره ها، عبارات عینی که به دفعات تکرار شده اند، گزاره هایی قابل اعتبار هستند اما از آنجا که عبارات ذهنی به شنیده ها، باورها، تفسیرها و تحلیل های نویسنده اتکا دارند لذا در بررسی اعتبار علمی آن ها باید ملاحظاتی همچون هدف سفر و مأموریت نویسنده، مخاطب اصلی سفرنامه، عدم توانایی نویسنده در درک اعتقادات و باورهای ایرانیان، اغراض سیاسی و تعصبات نژادی، قومی و مذهبی نویسنده سفرنامه را نیز در نظر گرفت.
سال یابی درخت گاه شناختی مسجد قرمز شهر بناب، استان آذربایجان شرقی، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از روش علمی باستان درخت گاه شناسی در باستان شناسی برای سال یابی مطلق آثار باستانی چوبی و نیز کاربست چوب در آثار معماری تاریخی استفاده می شود. پرسش اصلی پژوهش حاضر، تعیین قدمت مسجد تاریخی معروف به قرمز در شهرستان بناب استان آذربایجان شرقی است که علی رغم ثبت در فهرست آثار ملی ایران، اصالت تاریخی آن جای ابهام و پرسش داشته است. هرچند فرضیه سبک شناسی معماری پیشنهاد می کند که مسجد قرمز بناب در گروه بناهای ستون دار دوره صفوی، مانند مسجد ملارستم مراغه و کاخ چهل ستون اصفهان، قرار می گیرد؛ اما برای تأیید این فرضیه، هیچ کتیبه و سند تاریخی وجود ندارد. پس از تهیه مقطع از ستون های چوبی جنس صنوبر مسجد قرمز، الگوی رشد به دست آمده از آن، به روش درخت گاه شناختی با نمودار الگوی رشد درختان ارس شرق فلات آناتولی مقایسه شده است. الگوی رشد درختان پهنه آذربایجان – حوضه دریاچه ارومیه - با نمونه برداری و اندازه گیری پهنای حلقه های رشد درختان ارس منطقه جزیره شاهی دریاچه ارومیه تهیه شده است و مقایسه نمودار حاصل با منحنی رشد درختان ارس و بلوط در شرق فلات آناتولی، نشان دهنده انطباق بالای الگوی رشد هر دو منطقه همسایه است؛ بنابراین، برای سال های دورتر که منحنی رشد درختان منطقه جزیره شاهی را پوشش نمی دهد، منحنی درختان شرق فلات آناتولی – حوضه دریاچه وان - به عنوان مرجع قابل استفاده است. برمبنای اصل اعتبار واپسین تاریخ پس از ساخت اثر چوبی در روش باستان درخت گاه شناسی، قدمت سال های پایانی دوره صفوی و حدود سال 1706 م برای مسجد قرمز بناب پیشنهاد می شود.
تأثیر رخداد طبیعیِ سیل بر زندگی اجتماعی مردم در ایران دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقوع سیل به عنوان یک رخداد طبیعی در دوره صفوی، همانند دوره های قبل از آن، پدیده ای رایج بود. در این دوره، به علت تأثیر وقوع سیل بر جامعه ایرانی، بستری فراهم شد تا در قالب الگوهای چندگانه توصیفی، گزارش وقوع آن در متون تاریخنگاری و سفرنامه ای، بازتاب قابل توجهی پیدا کند. در همین راستا، مسئله مقاله پیش رو، شناسایی روند، علل و پیامدهای اجتماعی سیل بر جامعه ایران دوره صفوی است. سؤال اصلی مقاله اینست که با استناد به گزارش های مورخان و سفرنامه نویسان، طغیان سیل به عنوان یک پدیده زیست محیطی، از چه روند و عواملی برخوردار بود و وقوع آن در چه ابعادی توانست جامعه ایران عصر صفوی را متأثر سازد؟ با بررسی روند وقوع سیل در ایران دوره صفوی، مشخص شد که اوج طغیان های سیل در این دوره، مربوط به نیمه اول سده 11 ه.ق بود که بارش های ناگهانی و بالاآمدن آب رودخانه ها را می توان از مهمترین عوامل آن دانست. یافته ها نشان می دهد که این رخداد طبیعی به اندازه دیگر بلایای طبیعی از جمله زلزله، طاعون و قحطی، تأثیر چندانی در کاهش جمعیت شهرها نداشت. با این وجود، سیل توانست ضمن تغییر در ریخت و بافت مراکز شهری، زمینه ارجاع مردم به حافظه تاریخی جهت تفسیرِ سیلِ به وقوع پیوسته را، فراهم کند.
واکاوی روایت نگاره ها از زنان خنیاگر عصر صفوی و نسبت آن با روایت سفرنامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
185 - 212
حوزههای تخصصی:
زمینه/هدف: با به حکومت رسیدن صفویان، تغییرات چشمگیری در زمینه موسیقی و نگارگری به وجود آمد که بازتاب این تغییرات در نگاره های به جای مانده از این عصر دیده شده است. در برخی از این نگاره ها تصاویری از زنان خنیاگر در قالب نوازنده و رقصنده وجود دارد که زیر نظر دربار فعالیت داشته اند. از سوی دیگر، در دوره شاه عباس اول در نتیجه ورود سیاحان و سفرنامه نویسان به ایران، اطلاعات مهمی از زنان خنیاگر برجای مانده است. مسئله این پژوهش چیستی نسبت روایت نگاره ها و سفرنامه ها از زنان خنیاگران صفوی و چگونگی این روایت هاست. هدف این پژوهش تکمیل حلقه اطلاعات فرهنگی ایران عهد صفوی است.
روش/رویکرد: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر رویکرد کیفی است که با تحلیل و توصیف نشانه شناسانه تصاویر، نگاره ها و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و پایگاه های اطلاعاتی علمی، یافته های آن ارائه می شود.
یافته ها/نتایج: تحلیل نگاره ها در این پژوهش نشان داد که پوشش ظاهری زنان خنیاگر عصر صفوی مناسب و سرشار از تجمّل بوده و دلیل آن وضعیت مطلوب حقوق و مزایای این زنان بوده که تاریخ نویسان و نیز سفرنامه نویسان بر مطلوب بودن عایدی این گونه زنان صحّه گذاشته اند. همچنین نگاره های عصر صفوی تکمیل کننده و تداوم روایات منابع مکتوب هستند و با روایات مکتوب هم دوره خود هم خوانی داشته و این دو گانه می تواند منبعی قابل اعتنا برای شناخت فرهنگی ایرانی، عصر صفوی باشد.
مطالعه تطبیقی هنر خوش نویسی بر روی ابریق های فلزی در دوره سلجوقی و صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
479 - 504
حوزههای تخصصی:
زمینه/هدف: یکی از موضوعات شایان توجه در مطالعه هنر فلزکاری، جایگاه حکّاکی خطوط روی ظروف فلزی است. کاربرد خط و حکّاکی با خط کوفی و تبدیل آن به اشکال تزیینی پیچیده همراه با مرصّع کاری روی ظروف فلزی در دوره سلجوقی جنبه تزیینی پیدا کرد. در دوره صفوی این جنبه هنری با تغییر نوع خط تشدید شد و به شکوفایی رسید. آثار فلزی مورد مطالعه در این مقاله، شامل تعداد (20) عدد ظرف فلزی از دو دوره سلجوقی و صفوی از موزه های (ملی ایران، متروپولیتن، ویکتوریا و آلبرت، بریتانیا، بوستون، آرمیتاژ) هستند. خوش نویسی روی این ظروف بیانگر تاریخ ساخت، نام سازنده، سفارش دهنده و مبیّن وقایع مهم در آن دوره و مضامین دعایی، عناوین و القاب صاحب اثر بوده است. پرسش اصلی این پژوهش به این صورت تبیین می شود: هنر حکاکی خطوط، روی ظروف فلزی در طول دو دوره سلجوقی و صفوی با توجه به آنالیز خطوط چه تغییراتی کرده است؟ هدف از این پژوهش، مقایسه هنر حکاکی خطوط در دو دوره سلجوقی و صفوی روی ابریق های فلزی، موجود در موزه های ذکر شده، به لحاظ کتیبه نگاری و نوع خط است.
روش/رویکرد: روش تحقیق حاضر تاریخی- تحلیلی و از نوع کیفی و شیوه جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
یافته ها/نتایج: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد کتیبه نگاری روی ظروف فلزی در دوره سلجوقی بیشتر به خط کوفی تزیینی، گل و برگ دار و گاهی تزیین با نقش چهره و سر انسان حکاکی شده، که جنبه بصری و زیبا شناختی آن تشدید شده است. در دوره صفوی خطوط کتیبه با خط فارسی از انواع (ثلث، نسخ، رقاع و شکسته نستعلیق) و ظرافت بیشتر به صورت اشعاری زیبا محاط در نقش ترنج، بر بخش فلزی ظرف حکاکی شده است. هنر خوش نویسی علاوه بر خط، به عنوان نقش تزیینی و حتی معنایی فراتر از آن جنبه عرفانی و عاشقانه یافته، که جنبه معنوی آن افزایش یافته است.
قلعه علی آباد سیرجان: ساختار فضایی، فرم، کاربری و تاریخ گذاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویژگی های جغرافیایی، نیازهای امنیتی و ساختار اجتماعی ساکنان سرزمین کهن ایران احداث سکونتگاهی محصور و مجهز به تأسیسات دفاعی را ضروری ساخته که قلعه نام گرفته است. "قلعه های اربابی" گروهی از قلعه های تاریخی کشور بوده که از جهت ساختار فضایی و سازمان اجتماعی بسیار متنوع و قابل مطالعه هستند. "قلعه علی آباد" یکی از سکونتگاه های بزرگ و شاخص دشت سیرجان بوده که خرابه های آن در نزدیکی روستای شاه آباد قرار گرفته است. درباره این قلعه تا به امروز پژوهشی انجام نشده و ساختار فضایی، زمان ساخت و رونق آن ناشناخته باقی مانده است. در پژوهش حاضر هدف آن است تا ضمن مطالعه ساختار فضایی، کاربری و گاه نگاری این اثر به این پرسش ها پاسخ گفته شود که این بنا چه فرم معماری و کاربری داشته است؟ و بر اساس ساختار معماری و شواهد فرهنگی موجود، این بنا به چه دوره ای تعلق دارد؟ در نیل به این هدف، تلاش کرده تا ضمن تحلیل شاخصه های معماری و یافته های فرهنگی مکشوفه از عرصه اثر، به پرسش های تحقیق پاسخ گفته و زمان ساخت و رونق بنا روشن گردد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از اطلاعات بررسی میدانی قلعه علی آباد در مرکز دشت سیرجان انجام شده است. در نتیجه پژوهش، با توجه به موقعیت قرارگیری این قلعه در اراضی کشاورزی دشت سیرجان و چیدمان فضایی و ویژگی های معماری این اثر و نیز تاریخ گذاری یافته های فرهنگی مشخص گردید که این مجموعه، نمونه ای شاخص از قلعه های اربابی جنوب شرق ایران بوده که در دوره صفویه احداث و تا دوره قاجار مورد استفاده بوده است.
تأملی نظری بر قشربندی اجتماعی جامعه صفوی؛ با رویکرد به موقعیت گروه های فاقد طبقه شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
125 - 152
حوزههای تخصصی:
گروه های فرادست با تسلط بر سیستم ارتباطات و اطلاعات جامعه، سعی در ارتقاء، تقویت و بازتاب دیدگاه های خود به عنوان الگوی معیار در جامعه دارند. این فرایند خلق و تقویت سیستم ارتباطی عمومی، باعث می شود صدا و تصویر افراد بیرون از گروه های غالب، حذف، دستکاری و یا بدرستی منتقل نگردد. اندک اطلاعات موجود در منابع درباره گروه های فاقد طبقه، خاموش و یا فرودست در دوره صفوی، بازتاب تجارب زیسته و موقعیت واقعی ایشان نمی باشد. چراکه صدا و تصویرآنها در منابع رسمی و تاریخی، به درستی انعکاس نمی یابدو به دیگر سخن به دلخواه گروه های اجتماعی دیگر همچون فرادستان بازنمایی می شود. منظور از گروه های فاقد طبقه در این نوشتار، به گروه های اجتماعی اشاره دارد که در دسته بندی های اجتماعی مرسوم دوره صفویه، مورد اشاره نیستند. در واقع به رسمیت شناخته نمی شوند و به تعبیر نوشتار حاضر «فاقد طبقه» به حساب می آیند. بر این اساس نوشتار حاضر بدنبال پاسخ این پرسش است که این گروه های فاقد طبقه در نظام قشربندی اجتماعی دوره صفوی در چه موقعیت و جایگاهی قرار دارند؟ رویکرد پژوهش حاضر اکتشافی و روش آن کیفی است و تلاش دارد با تاسی از روش تاریخ خُرد که یکی از محورهای مطالعاتی در تاریخ فرهنگی جدید است به ردیابی گروه های فاقد طبقه به عنوان رهیافتی برای شناخت اقشار فرودست اجتماعی جامعه صفوی پردازد. در واقع دال مرکزی مطالعات و بررسی های تاریخ خُرد را اقشاری تشکیل می دهند که در روایت تاریخ سنتی مورد توجه قرار نگرفته اند.
بررسی الگوی فضایی و تأثیرات اقلیمی در طراحی معماری حمام های دوره اسلامی استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل و معماری حمام ها دچار تغییرات شده، اما استقرار فضایی آن ها از الگویی ثابت پیروی می کند. پژوهش حاضر در پی شناخت الگوی معماری حمام های استان کردستان در دوره صفوی تا پایان قاجار است. پرسش های پژوهش: 1. نقش اقلیم در شکل گیری تناسبات کالبدی حمام های استان کردستان چه بوده است؟ 2. تفاوت تناسبات موجود در فضاهای بنای حمام در اقلیم سرد در مقایسه با اقلیم گرم و خشک چیست؟ روش پژوهش این نوشتار توصیفی– تحلیلی، بر اساس بررسی میدانی و مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. برآیند پژوهش نشان می دهد کالبد حمام های واقع در اقلیم یکسان دارای تناسبات مشابه است. با توجه به یکسان بودن عملکرد فضاهای داخلی در بنای حمام، بنظر می رسد که معمار با ایجاد تناسبات منحصر به اقلیم همانند: بزرگتر ساختن وسعت گرمخانه، کوتاه گرفتن ارتفاع گرمخانه، اختلاف ارتفاع در فضاهای مختلف حمام شکستگی در قسمت های ورودی سعی داشته بر همسازی با اقلیم و چالش های مرتبط با انرژی فائق آید.
بررسی تناسبات هندسی و حسابی نماهای مدارس دوره صفویه اصفهان (نمونه موردی مدرسه ملاعبداله، جده کوچک و نیم آورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
۱۳۹-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
از جمله عوامل تشکیل دهنده کالبد و شاکله یک بنا، نماهای آن است. در معماری گذشته از نسبت های هندسی و حسابی و نظام های معماری در نمای ساختمان های مهم استفاده شده است. با این حال تاکنون پژوهش قابل توجهی در مورد چگونگی ساختارهای هندسی مشترک در مدارس سنتی انجام نشده است. دوره صفوی دوره ی اوج شکوه معماری شهر اصفهان الخصوص معماری مدارس این شهر است. هدف از این پژوهش استخراج تناسبات هندسی و حسابی، نظام های معماری شاخص و میزان فراوانی آنها در نماهای مدارس صفوی شهر اصفهان است. بدین منظورتعداد 3 مدرسه مورد تحلیل قرار گرفته است. به ترتیب نظام های معماری منتخب4، 5 و6 ، نسبت های طلایی و حسابی، تعداد محورهای افقی و عمودی و میزان فضای توخالی شده هر نما بررسی شد. نتایج متفاوت به دست آمده حاکی از آن است که نظام معماری 4 در هیچ یک و نظام معماری6 در اکثر نماها یافت شد. از میان نسبت های طلایی به کاربرده شده در محور افقی و عمودی نمای مدارس، مستطیل طلایی ایرانی فراوانی بیشتری دارد. غالبا نسبت های طلایی 618/1 و 41/1 در کل طول یک نما به صورت پیوسته به کار برده نشده است. در ایوان ها، تنها در محورعمودی ایوان مدرسه نیم آورد از نسبت های طلایی استفاده شده است. در هر نما تعداد دهانه های اصلی و محور عمودی عددی فرد است و محور افقی عددی زوج است. با وجود تفاوت طول در هر نما، درصد فضای باز و نیمه باز در همه نماهای یک مدرسه برابر است.
شکل گیری، توسعه و اضمحلال شهر تاریخی دهدشت
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
۱۸۷-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
«دهدشت» یکی از شاخص ترین شهر های تاریخی جنوب غرب ایران است که در دوره شکوفایی خود، مرکز ناحیه ای به حساب می آمد که از دوره ساسانی و بعد از آن با نام های «بلادشاپور» و «کهگیلویه» از اهمیت به سزایی برخوردار بود. این شهر جزو معدود شهر های تاریخی ایران است که با وجود تحولات تاریخی متعدد، هنوز می توان آن را سالم ترین شهر تاریخی با معماری سنگی کشور دانست. دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام مؤلفه های یک شهر، شامل: ارگ حکومتی، برج و بارو، مسجد جامع، مدرسه، کاروانسرا، حمام، بازار، میدان و سایر بنا های عام المنفعه و بیش از هزار درب خانه مسکونی بوده است. هدف از پژوهش پیشِ رو، درک و تبیین تاریخ و چگونگی شکل گیری، توسعه و زوال این شهر ارزشمند تاریخی است. در این پژوهش که به روش تاریخی- تحلیلی انجام گرفت، تلاش بر آن بود تا با مقایسه نتایج مطالعات میدانی، مواد فرهنگی (سکه، معماری، یافته های سفالی، کتیبه و نوشته های سنگ قبر ها) و داده های اسنادی (منابع مکتوب) به این پرسش پاسخ گفته شود که، سیر تاریخی و نحوه شکل گیری، توسعه و اضمحلال شهر تاریخی دهدشت چگونه بوده است؟ نتایج به دست آمده، حکایت از روند رو به رشد دهدشت از سده های میانه اسلامی و اوج ترقی و شکوفایی آن در دوره صفویه و زوال تدریجی شهر پس از این دوره دارد. نتایج مطالعات میدانی هم چنین مشخص ساخت که احتمالاً استقرار اولیه شهر ابتدا در محله ای که امروزه «محله رواق» نام دارد، شکل گرفته و بعداً در دوره صفوی تمرکز و رونق شهر در بخش شرقی (اصلی) بیشتر می شود و بخش غربی آن (محله رواق) از رونق اولیه خود می افتد. امروزه شهر تاریخی دهدشت باوجود وسعت و عظمت بقایای معماری آن، خالی از سکنه و متروک باقی مانده است.
تجلی بصری جایگاه معمار به مثابه هنرمند در کتیبه نگاری دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۴)
101 - 120
حوزههای تخصصی:
تاریخ معماری امری چندبعدی است و برای شناخت صحیح آن لازم است جنبه های گوناگونش بررسی و تحلیل شود. یکی از زمینه های مطرح در این حوزه شخص معمار و جایگاه او در دوره های مختلف است. دوره صفویه به سبب تحولاتش مقطع مهمی در تاریخ معماری ایران است که در آن نسبت به دوره های پیش تر معمارانِ شناحته شده بیشتری مطرح شدند و نیز نوعی از تاریخ هنر با محور نام هنرمندان در این دوره پدید آمد. توجه بیشتری که در این عصر به هنرمندان در نوشته های تاریخ هنر به وجود آمد این سؤال را پیش می آورد که این افزایش توجه در آثار معماران چه بازتابی داشته است؟ آنچه در این آثار بیش از هرچیز می تواند نمایانگر این امر باشد، کتیبه های حاوی نام معماران است که همانند صحنه ای جایگاه معمار به مثابه یک هنرمند را نمایش می دهند. به این ترتیب هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه معماران در دوره صفوی ازجهت جلوه بصری آن در کتیبه های معماری با تمرکز بر کتیبه های حاوی نام معماران است. این پژوهش از نوع کیفی و با شیوه تحلیل محتوا انجام شده است. داده های آن نیز با شیوه اسنادی گردآوری شده اند. بررسی حضور نام معماران در کتیبه های دوره صفوی و در قیاس با پیش از آن روشن می سازد که تغییر در محل قرارگیری و محتوای آن ها شامل نحوه نام بردن از معمار و نوع صفاتِ استفاده شده برای او و همراهی اسامی شاهان و حامیان حکومتی تغییرات عمده در نمونه های بررسی شده است که افزایش جایگاه معمار را همگام با آغاز تاریخ نویسی هنر و پرداختن بیشتر به هنرمندان در نوشته ها نشان می دهد.
نسخه شناسی مصاحف مکتب شیراز دوره های تیموری و صفوی در گنجینه قرآنی آستان قدس رضوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
دانش شناسی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
87 - 100
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی ارکان نسخه شناسی مصاحف قرآنی مکتب شیراز دوره های تیموری و صفوی در گنجینه قرآنی آستان قدس رضوی پرداخته است. روش پژوهش: روش پژوهش تطبیقی است و با توجه به عدم دسترسی به اصل منابع، ابزار گردآوری اطلاعات، سیاه وارسی است که بر اساس اطلاعات جامع هدف تنظیم و از طریق جداول مورد طبقه بندی قرارگرفته است . یافته ها: از میان جامعه آماری پژوهش از دوره تیموری جزوه های قرآنی شماره 414،826 و مصحف 190 و از دوره صفوی، شماره های: 126،136،106،112،291 به عنوان مصاحف مرجع مورد تحلیل دانش نسخه شناسی قرار گرفته است. نتیجه گیری: از میان ارکان علم نسخه شناسی، پنج ویژگی تزیینات لوح فاتحه الکتاب، کتیبه سر سوره ، دعاهای اوراق بدرقه ابتدا و انتهای قرآن، تزیینات همراه متن قرآن و ترکیب بندی نقوش از مهم ترین ویژگی هایی هستند که در شناسایی مصاحف قرآنی مکتب شیراز می توان به کار گرفته شوند. 1) طرح لوح فاتحه الکتاب، در دوره تیموری طرح کتیبه مزدوج و در دوره صفوی طرح لچک و ترنج به کار رفته است 2) سر سوره ها، در دوره تیموری بر روی کاغذ کتابت شده و در دوره صفوی دور کتیبه سر سوره رنگ طلایی و لاجوردی گذاشته شده است 3) دعاهای اوراق بدرقه، فقط در مصاحف مکتب شیراز دوره صفوی، اجرا شده است 4) تزیینات همراه متن قرآن، نشان عشر در دوره تیموری به شکل دایره ترسیم شده؛ اما در دوره صفوی نشان عشر به شکل ترنج است. 5) ترکیب بندی نقوش، از دوره صفوی بندهای ختایی الوان در مصاحف به کار رفته است.
رویکرد مستشرقان انگلیسی زبان به رسمیت و رواج مذهب شیعه در ایران صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۱
34 - 53
حوزههای تخصصی:
علل یا چگونگی تغییر مذهب در ایران دوره صفوی و پرسش های مرتبط با آن از موضوعات مورد توجه مستشرقان، خاصه مستشرقان انگلیسیی زبان بوده است. آنان در این زمینه آرای متفاوتی عرضه کرده اند. عده ای تغییر مذهب در ایران را تحولی ناگهانی و ناشی از فرمان شاه اسماعیل و سخت گیری های متعاقب آن می دانند؛ در مقابل، گروهی دیگر با تمرکز بر زمینه های پیشین رواج و رشد تشیع در ایران، آن را فرایندی می دانند که به تدریج روی به گسترش نهاد. پژوهش حاضر با واکاوی آرای مستشرقان انگلیسی زبان، در پی دستیابی به پاسخ این پرسش است که آنان عوامل اصلی رواج تشیع را چه می دانند. یافته های پژوهش نشان می دهد که کسانی چون راجر سیوری و اندرو نیومن بر اعمال زور و خشونت در اعلام و ترویج تشیع در ایران تأکید می کنند، درحالی که مستشرقانی چون رودی ابی صعب با ارزیابی دقیق زمینه ها و عوامل تغییر مذهب در ایران و با عطف توجه به پیشینه تشیع در ایران، بر نقش و میزان تأثیر علمای جبل عاملی بر تثبیت و رواج مذهب تشیع در جامعه ایرانی تأکید دارند. این مقاله با نقل و نقد آرای هر دو گروه از مستشرقان، دلایل و استنادات آنان را بررسی می کند.