مقالات
حوزه های تخصصی:
شاید بتوان گفت صدرالمتألهین شیرازی در آثار خود، به آراء همه حکمای پیش از خود درباره کیفیت صدور کثرت از وحدت اشاره نموده است. از این رو تحلیل نظر حقیقی او پیرامون این مسئله دشوار به نظر می رسد. با این همه، ما در این مقاله سعی نموده ایم با مراجعه به کتب او، همه نظراتی که او در این باره عنوان داشته را گردآورده و مورد نقد و بررسی قرار دهیم. از بررسی نظرات مختلفی که صدرالمتألهین درباره به مسئله صدور مطرح می کند، می توان به این جمع بندی رسید که او ضمن بیان دیدگاه های مختلف فلسفی، کلامی و عرفانی که در آثار فلاسفه و متکلمین و عرفای پیش از او نیز عیناً یافت می شود، به نوعی سعی نموده از قاعده موسوم به الواحد دفاع و در واقع بین این نظرات و این قاعده جمع نماید. ما در این مقاله به دنبال آن هستیم تا نشان دهیم که جمع بین این نظرات مختلف و قاعده الواحد، نه تنها کمکی به صدرالمتألهین در تبیین کیفیت صدور کثرات از واحد متعال ننموده بلکه او را با تعارضات بیشتری مواجه ساخته است و اگر در تبیین و توجیه نظرات خویش به این قاعده استناد نمی نمود، استدلال های او موجه تر و پذیرفتنی تر می بود.
چیستی « شخصیت» و مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن درحکمت متعالیه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت که از ریشه ی یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک، أخذ شده است اصطلاحاً اشاره دارد به ویژگی های بیرونی قابل مشاهده ی رفتارهای افراد و میزان تأثیر گذاری و تطابق خواسته ها و انتظارات اجتماعی آنها. اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن نه تنها دشوار است بلکه به دلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلفی از سوی روان شناسان که ریشه در جهان بینی و نگرش آنها به ماهیت انسان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آنان دارد، تاکنون توفیقی در ارائه ی تعریفی واحد و قابل قبول از سوی نظریه پردازان شخصیت، حاصل نشده است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است با جستجوی در آثار صدرالمتألهین و با تکیه بر مبانی هستی شناختی و انسان شناختی، هدف، یافتن معنای «شخصیت» است. نتیجه ی حاصل، حکایت از این دارد که همه افراد انسان فطرت واحد اما شخصیت های متفاوتی دارند. طبیعت و فطرت واحد داشتن به معنای مستوی الخلقه بودن آنهاست اما «شخصیت» همان «شاکله وجودی» است که بر مجموعه ای از صفات طبیعی و اکتسابی ویژه ی هر فرد اطلاق می شود که تعیین کننده ی خط مشی او در زندگی است. کمالات اکتسابی که براساس افکار و اعمال حسنه یا سیئه و تحت تاثیر عوامل محیطی و تربیتی و وراثتی، شکل دهنده ی ساختار وجودی انسان می گردد و رفتار وی تابع و هماهنگ با همین شخصیت شکل گرفته ی اوست و همانگونه که بر اساس حرکت جوهری، وجودش دائما در جریان و تحوّل است خویشتن شکل گرفته او نیز همانند رودخانه سیّالی خواهد بود که اگرچه شکل و موجودیت کلی آن ثابت است اما همانند وجودش در سیر استکمالی خود در جریان و تغییر و تحوّل خواهد بود.
رابطه علم و دین از منظر استاد مطهری (با تکیه بر نظریه تبدّل انواع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استاد مطهری، اسلام شناس و متأله معاصر، از جمله متفکران و محققانی است که با رویکرد «گزینشی» به مسأله «علم» و «دین» پرداخته (همانند بحث از نظریه تبدّل انواع) و سعی کرده با رویکردی متفاوت و متعادل، با روش عقلانی – فلسفی و با وضوح بخشیدن به مسائل و موضوعات دینی به داوری و بررسی ارتباط این دو بپردازد، چرا که معتقد بود مشکلات جامعه بشری نو می شود و مشکلات نو، راه حل نو می خواهد .هرچند تعاریف مختلفی از دین و علم ارائه شده است؛ لکن در این بحث، مقصود استاد از دین، «دین اسلام» و از علم، «علوم تجربی» می باشد.استاد مطهری، علاوه بر اعتقاد به هماهنگی و همگرا بودن علم و دین، و در برخی موارد نیز بر مکمّل و متمّم بودن آنها تأکیدذ می نماید. استاد مطهری در بحث تعارض علم و دین، ضمن اعتقاد به «توهم بودن تضاد میان اصل خلقت با ترانسفوریسم » از منظر جهان بینی، بیان می کند که اصل توحید و اصل تکامل، مؤید و مکمل یکدیگر می باشند؛ همچنین برای رفع تعارض ظاهری در بعد تعارض در محتوی، ضمن قائل شدن به سمبلیک بودن زبان وحی در داستان آدم، معتقد به تفکیک علم و دین از حیث زبان شناسی شده اند.
بررسی انتقادی ادله عقلی ملارجبعلی تبریزی بر اشتراک لفظی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملا رجبعلی تبریزی فیلسوف عصر صفوی اصفهان از جمله فیلسوفانی است که در بسیاری از اصول و مبانی حکمت متعالیه با صدرا مخالفت نموده. یکی از این اصول مسئله اشتراک لفظی یا معنوی وجوداست. تبریزی به شدت با اشتراک معنوی وجود مخالفت کرده و به اشتراک لفظی آن، میان واجب و ممکن قائل است.تبریزی سه گونه دلیل بر مدعای خود می آورد؛َ"عقلی"،"استناد به کلام حکماوعرفا"و"دلیل روایی". نوشتار حاضر ضمن ارائه دیدگاه وی در این زمینه، سعی کرده تا با بیان ادله ی غیر روایی (ادله عقلی) او، ضعف و کاستی آنها را در حد بضاعت خویش بنمایاند. از جمله ادله ی تبریزی بر مدعای خود سخنان حکمای نام آوری چون معلم اول و ثانی است. اما با بررسی اندیشه های آن بزرگان نشان داده ایم که چگونه تبریزی عملاً دچار جزء نگری گشته و صدر و ذیل آن سخنان و یا دیگر سخنان آن بزرگان را نادیده گرفته است .
تحقق نفس قبل از بدن در نظریه حدوث جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تدقیق در نظریه «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودنِ نفس انسانی» و بستر فکری آن، متوجهِ کینونتی از نفس می شویم که به واسطه سبب، قبل از ابدان و با حفظ هویت وتکثر معلولی تحقق دارد و در عین اشتمال بر مراتب پایینتر طوری از اطوار حقیقت نفس است. بدون لحاظ این کینونت، فهم نظریه، ناتمام بلکه به کلی غلط خواهد بود.این کینونت، اطلاق و وحدت نسبی دارد بنابراین سلسلهای از این کینونت ها قابل فرض است تا اینکه به تقرر حقیقی وعلوی نفس میرسیم که واحد و مطلق محض و لابشرط از هر قید ازجمله تقدم و تاخر، جسمانیت و تجرد، حدوث و قدم و... است و نفوس با همه اطوار و شوون خود، ظهور آن هستند؛ پس «جسمانیه الحدوث» بودن نفس به معنای شروع داستان آن از عدم یا قوه محض نیست بلکه تبیین چگونگی ظهور نفس عِلوی در نشئه تعینات است. حرکت از جسمانیت به روحانیت، ظهور سعه و اطلاق نفس عِلوی است. منِ علوی و وحدت ادراکات آن در نفوس مبنایی اساسی برای بسیاری از مباحث نظری همچون «معرفت نفس و رب»، «فطرت» و مباحث ناظر به عمل همچون ادراکات اعتباری، باید و هست، رابطه دین واخلاق، تعارضات خودگروی و... است.
تأملی نو در نظریه عینیت ذات و صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واکاوی کارکرد نقش قوه خیال در معاد جسمانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اصول اولیه ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی انسان، توجه به جایگاه قوه خیال است و با تشریح ماهیت قوه خیال، بر لزوم تداوم حیات آن پس از مرگ انسان اعتقاد دارد. از کارکردهای اساسی قوه خیال، تصور ذات جسمانی انسان در عالم برزخ است که به اعتقاد ملاصدرا معاد روحانی در عالم مذکور محقق می گردد. عده ای بر این باور هستند که ملاصدرا کارکرد و نقش قوه خیال در عالم برزخ را به عرصه محشر و روز قیامت نیز تعمیم داده است و خلق بدن اخروی توسط قوه خیال و با ابتکار نفس انجام می گیرد، در نتیجه معاد جسمانی مد نظر ملاصدرا یک جسم مثالی است که با ادله های نقلی ساز گاری ندارد. ملاصدرا با اظهار تعجب در برابر کسانی که امور قیامت را از سنخ روحانی و مثالی قلمداد می کنند؛ مخالفت خود را با حشر ابدان اخروی در قالب بدنی مثالی بیان کرده است و با تمایز قائل شدن بین کارکرد قوه خیال در عالم برزخ و عرصه قیامت، به حشر ابدان از قبور و دمیده شدن ارواح در آنها توسط ملائکه اشاره داشته است. نگارنده این پژوهش با اقامه براهین عقلی و استناد به برخی از عبارات ملاصدرا؛ ثابت نموده است که کارکرد قوه خیال در عالم برزخ متمایز از کارکردش در عرصه قیامت است و نمی-تواند نقشی در خلق بدن اخروی داشته باشد.
تبیین متافیزیکی زیست نوع های انسانی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا و شارحان فلسفه او، ملهم از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی از زیست نوع های انسانی گوناگونی سخن گفته اند. پرسش جستار حاضر این است: چگونه ملاصدرا زیست نوع های انسانی متکثر را تبیین می کند؟ برون داد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنابرمبانی هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین وحدت، متکثر و ذو وجوه است. ملاصدرا با استمداد از قرآن، ده مقام انسانی و با الهام از میراث عرفانی، هفت زیست نوع انسانی، و با مدد نگرش وجودی اش، سه زیست نوع کلان برای انسان در نظر می گیرد2. از دیدگاه صدرا راه رسیدن به مقامات انسانی گذر از سفرهای چهارگانه عرفانی است؛ 3. انسان، برخلاف دیگر موجودات عالَم، مقام معلوم و حدیقف ندارد، از اینرو نمی توان او را را در ده، هفت، یا عدد معینی از این زیست نوع ها منحصر کرد مگر اینکه بگوییم کلیات زیست نوع های انسانی به اعتباری، هفت، ده، یا صد مقام است. علاوه بر این به دلیل وجود زیست نوع های متنوع نمی توان برای زندگی آدمی نسخه ای واحد با مختصاتی واحد در نظر گرفت.
تأثیر مبانی وجودشناسی ابن عربی در شکل گیری آموزه تجسم اعمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تجسم اعمال» یا همان رابطه تکوینی اعمال و اعتقادات انسان با لذات و آلام اخروی، یکی از مهمترین و پیچیده ترین مسائل مطرح شده در معاد است. عرفا پیش از فلاسفه به این مساله اشاره کرده و زوایای آنرا بر اساس شهود و نقل، تبیین کرده اند. در این مقاله سعی شده مبانی وجودشناختی ابن عربی که در تجسم اعمال نقش مستقیم یا حتی غیر مستقیم دارند، مورد بررسی قرار گرفته و رابطه آنها با تجسم اعمال روشن گردد. مبانی بررسی شده در این مقاله عبارتند از: وحدت وجود، تجلی، تطابق عوالم هستی و تجدد امثال. در بین مبانی مذکور، وحدت وجود و تجلی تاثیر غیر مستقیم در ایده تجسم اعمال داشته و از سوی دیگر مبانی تجدد امثال و تطابق عوالم هستی، تاثیر مستقیم در شکل گیری این دیدگاه داشته اند. بر اساس این مبانی، چیزی در عالم هستی معدوم نشده و با توجه به ظهور و بطون تجلیات، مرگ عبارت است از انتقال عالم ظهور به عالم بطون و تجسم اعمال چیزی جز اظهار همان باطن نخواهد بود. لذا اعمال انسان از بین نرفته و در عوالم دیگر عینیت و ظهور خواهند یافت.
بررسی دیدگاه صدرالمتألهین پیرامون شیوه ها و مراحل تأثیرگزاری بی واسطه نفوس انسانی بر اجسام مادی غیر بدنشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی دیدگاه صدرالمتألهین پیرامون شیوه ها و مراحل تأثیرگزاری بی واسطه نفوس انسانی بر اجسام مادی غیر بدنشان از جمله مسائلی است که به علت قلت منابع موجود در این زمینه تاکنون مغفول مانده است. از منظر وی نفوس انسانی از سه طریق بر اجسام مادی تأثیرگذارند: اول: نفوس مجرد عقلی سبب ایجاد تغییر و تحول در جسم مادی می شوند؛ دوم: نفوس مجرد عقلی جسم مادی را انشاء و ایجاد می کنند؛ سوم: نفوس فاقد تجرد عقلی با تمرکز قوایشان در قوه خیال بر اجسام مادی تأثیرگذارند. مراحل تأثیرگزاری نفوس انسانی نیز در این سه طریق با یکدیگر متفاوت است. در دو طریق نخست، اتحاد نفس با رب النوع نفوس انسانی برای ایجاد تغییر در جسم مادی و یا انشاء آن نقش اساسی را ایفا می کند. همچنین در طریق سوم، تمرکز نفس در قوه خیال نقش محوری را در مراحل تأثیرگزاری نفوس انسانی فاقد تجرد عقلی بر عهده دارد.
بازخوانی دیدگاه ملاصدرا پیرامون رابطه میان انسان و خدا با توجه به الهیات انسان گرا/ عالم گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل بسیار مهم مورد گفتگو در الهیات، به ویژه در دوران معاصر، مسأله رابطه میان انسان و خدا بوده است. این مسأله در مقاله حاضر به سه گروه از مسایل کوچک تر تحلیل شده است: آیا انسان و خدا با یک دیگر رابطه انفسی دارند یا آفاقی؟ آیا خدا و انسان نسبت به هم خودی هستند یا دیگری؟ آیا انسان و خدا ارتباطی بی واسطه باهم دارند یا آن که باواسطه عالَم با یک دیگر مرتبط می شوند؟ این مقاله تلاش می کند تا اولاً، مسایل سه گانه فوق را ضمن بیان سه روی کرد رایج در الهیات معاصر مغرب زمین به رابطه میان انسان و خدا، توضیح دهد، و ثانیاً، در پرتو آن روی کردها ، دیدگاه ملاصدرا پیرامون رابطه انسان و خدا را بازخوانی کند. ما در این بازخوانی به دو دیدگاه یا دو نظریه از ملاصدرا رسیده ایم. در یک نظریه صدرا از الهیاتی آفاقی- انفسی، عالم گرا، و نسبتاً دیگری گرا حمایت می کند و در نظریه دیگر یک الهیات انفسی، انسان گرا، و خودی گرای خالص را تأیید می کند. این دو نظریه، به رغم برخی اشتراکات جزیی، در اساس باهم اختلاف دارند و ناسازگارند. آیا تنها یکی از این دو نظریه نظریه نهایی ملاصدراست؟ و اگر این طور است کدام یک؟ ما در آثار صدرا پاسخی قاطع و صریح برای این سؤالات نمی یابیم، مگر آن که با تکیه بر مطالبی مثل آن چه او در جلد یک اسفار گفته است نظریه دوم را نظریه نهایی و شخصی او بدانیم. اما روشن است که نظریه دوم قبل از ملاصدرا و توسط عارفان محی الدینی هم مطرح ارایه شده است و نظریه جدیدی نیست.
بررسی تطبیقی «سعادت» از نظر صدرالمتألهین و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"سعادت" همواره و از دیرباز مطمح نظر آدمیان به طور عام و اندیشمندان به طور خاص بوده، چیستی ،چگونگی، مبانی، راه های کسب، جلب و حفظ آن مورد بحث واقع شده است. جستار حاضر به شیوه ی تحلیلی –استنباطی دیدگاه دو فیلسوف هم عصر یکدیگر (صدرالمتألهین و اسپینوزا) را ، در حوزه تفکر اسلامی و فلسفه غرب ، به بحث گذاشته هدف دراین مقابله وتطبیق ضمن بیان مبادی و مقاصد این دو در این باره توجه به مبانی فکری هریک و در عین حال تشریح نقاط اشتراک، از جمله اکتسابی و تدریجی الحصول بودن سعادت، ارزش لنفسه و از سنخ ادراک دانستن آن، و اختلاف ایشان در مفهوم معرفت شهودی ، سعادت عقلانی و وحدت وجود بوده است. نتیجه آن که جامعیت، انسجام و استحکام در تفکر صدرا به دلیل این که نگرش او در بحث از سعادت در بستر وحی وعقلانیت مبتنی بر وحی شکل گرفته کاملاً مشهود بوده دامنه بحث از سعادت نه فقط دنیا که در برگیرنده آخرت نیز خواهد بود حال آن که اسپینوزا سعادت را از دریچه عقلانیت صرف وخود بنیاد نگریسته است.
تحلیل انتقادی پاسخ های شیخ اشراق و ملاصدرا به اشکال کلی بودن جزئی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظریه ی علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها در نزد ذهن حاضر می شود دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریه ی شبح و عینیت ماهوی شناخته می شود. بر نظریه ی عینیت ماهوی، اشکالاتی معنون به وجود ذهنی وارد شده است. علی رغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریه ی عینیت ماهوی را نشان گرفته است اما شیخ اشراق لااقل اشکال «کلی بودن جزئی» را وارد بر اصل نظریه ی علم حصولی و در نتیجه نظریه ی شبح نیز می داند. نظریه ی تمایز حملین ملاصدرا که در پاسخ به اشکال «جزئی بودن کلی» مورد استفاده قرار گرفته است، به نظر می رسد برگرفته از راه حل شیخ اشراق در پاسخ به این شبهه باشد. اما این پاسخ با این مشکل مواجه است که لازمه ی آن یا داشتن صفات ذاتی متضاد برای صورت ذهنی و یا وجود ماهیتی مبهم برای آن است. قبول نظریه ی شبح از سوی شیخ اشراق با اشکال عدم وضوح و غیر قابل تصور بودن مثال و شبح برای شیء خارجی مواجه است و نظریه ی عینیت ماهوی ملاصدرا نیز صرفاً ادعایی اثبات نشده است.
بررسی مقایسه ای نظر ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا درباره کارکرد ادراک حسی و میزان معرفت بخشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله ادراک حسّی از جمله مسائل مهم در مباحث نفس و علم است. حس، محسوس و احساس در اندیشه فیلسوفان یونان باستان از زمان افلاطون به صورت جدی مطرح بوده است. ارسطو شاگرد و منتقد افلاطون تبیین استاد از ادراک حسّی را کافی نمی دانست، از این رو در مجموعه آثار خود به ویژه در دو اثر درباره نفس و حس و محسوس به تبیین ادراک حسّی پرداخته است. فیلسوفان مسلمان نیز به ادراک حسّی توجه کرده اند. ابن سینا و ملاصدرا در کتب مختلف خود به ادراک حسّی اشاره کرده و کیفیت و انواع آن را مورد بررسی قرار داده اند. برای هر سه فیلسوف نفس و قوای آن در تبیین ادراک اهمیّت ویژه ای دارد و ادراک حقیقی را از آن نفس می دانند. آنها قوا را به ظاهری و باطنی تقسیم می کنند. ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا قوای ظاهری را همان حواس پنج گانه و از بین قوای باطنی آنچه برای تبیین ادارک حسّی مهم است را حس مشترک می دانند. در این مقاله با توجه به گستردگی که بحث ادراک حسّی دارد تنها به سه مسأله خواهیم پرداخت: 1 اهمیّت، جایگاه و تعریف ادراک حسّی؛ 2 بررسی حواس ظاهری؛ 3 معرفت بخشی حواس. می توان گفت مباحث ابن سینا و ملاصدرا نسبت به ارسطو در این زمینه ها گستردگی بیشتر و نظم بهتری دارد. با توجه به سه محور یاد شده برآنیم تا به بررسی ادراک حسّی از دیدگاه ارسطو، ابن سینا و ملاصدرا بپردازیم و اختلافات و شباهت های این سه اندیشمند در موارد پیش گفته را بیان کنیم.