مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
نماد
حوزههای تخصصی:
بازنمود درخت در متون شفاهی روایی (اسطورهها، افسانهها و حکایتها) عمیقاً به مسایل قومشناختی همچون محیط، عقاید و سنتها مرتبط است. مقالة حاضر نشان خواهد داد که درخت در متون شفاهی آفریقا ماهیتی حمایتکننده و مقدس دارد و بیانگر مرگ و رستاخیز نیز هست. علاوه بر این کارکردها، درخت در نوعی بیسرزمینی قرار دارد و مرزی است بین دو دنیا: دنیای انسانها و «دنیای دیگر»، یعنی دنیای نیروهای فراطبیعی. درخت، سمبل فرهنگ و طبیعت، سمبل گذر از سادگی به پیچیدگی و وسیلهای برای شناخت انسان از محیط و جامعه خود می باشد. بنابراین درخت با مفهوم انسان در ارتباط است.
نماد از دیدگاه ابهام (تحلیل عناصر بلاغی نمادگونه در شعر معاصر فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نماد از منظر علوم بلاغی کلمه، عبارت و یا جمله ای است که علاوه بر معنای ظاهری، طیف معنایی گسترده ای به خواننده القا کند. از آن جا که بیان اندیشه های غامض عرفانی و انعکاس غیر مستقیم اندیشه های سیاسی و اجتماعی در غالب نمادین، آسان تر است، از دیرباز نماد و نمادپردازی در ادب فارسی به ویژه در گستره ی شعر فارسی، ظهور ویژه ای داشته است. در ادبیات معاصر علاوه بر عوامل مذکور،توجه به آشنایی زدایی در متون ادبی و ظهور و بروز مکاتبی که گرایش خاص به ابهام دارند، بسامد نمادپردازی را افزون تر کرده است، به خصوص اینکه نماد تمام ویژگی های ابهام هنری را دارد و یکی از عوامل اصلی ابهام زا در شعر به شمار می رود. از این رو ارائه ی تعاریف دقیق و بررسی نمادهای شعر معاصر، می تواند گره گشای ابهام حاکم بر آن ها باشد و در تشخیص نماد از موارد مشابه آن یعنی کنایه های رمزی و استعاره های نمادنما به خواننده کمک کند. لذا در این مقاله بر آنیم نماد را از دیدگاه ابهام مورد بررسی قرار داده و به موارد نزدیک و مشابه آن نیز بپردازیم.
ضحاک و بین النهرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضحاک یکی از مهم ترین و مبهم ترین شخصیت های اسطوره ای ایران است که پژوهشگران در مورد نژاد و جنبه های نمادین شخصیت وی سخن ها رانده اند، ولی از نسبت او به سرزمینِ مارهای مقدس، یعنی بین النهرین چندان سخنی نگفته اند. این جستار بنیاد اسطوره ضحاک را بیرون از الگوی هند و اروپایی، در سرزمین بین النهرین جست وجو می کند و نشان می دهد که این اسطوره، از بین النهرین آغاز شده و در گذر زمان با اسطوره های هند و ایرانی آمیخته شده و هاله هولناکی از رمز و رازها و شگفتی ها آن را در برگرفته است.
انگاره چلکوفسکی در عزاداری شیعه؛ نقد دیدگاه چلکوفسکی در مجموعه «Shi’ism»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهه حاضر نقد مقاله «Popular Shi’i Morning Rituals» (مقاله 44) از مجموعه «Shi’ism» نوشته دکتر پیتر چلکوفسکی است. نگاه ایشان به مراسم عزاداری شیعه با وجود بی طرفانه نگاشتن او، همانند نگاه بسیاری از مستشرقان کاستی هایی دارد. وی با بیانی توصیفی به شرح مراسم عزاداری در نواحی مختلف شیعه نشین جهان می پردازد. مبنای وی در بررسی این برنامه ها بر نگاه نمادین یک ناظر بیرونی و بدون کمک گرفتن از آموزه ها و مصادر شیعه استوار است. یکی از راه های شناخت باورهای یک جامعه، بررسی نمادهای موجود در آن محیط است که نویسنده از این روش در تحلیل های خود استفاده کرده است. نوشتار حاضر درصدد اثبات این امر است که چنین روشی نمی تواند بیان درستی از شعائر و آموزه های شیعه ارائه نماید و با کاستی ها و مشکلاتی همراه است.
این پژوهه در دو محور کاستی ها و امتیازات، به نوشته چلکوفسکی نگاه می کند و نکات مثبت این مقاله را در شکل و ساختار مقاله و روش نویسنده و کاستی های آن را با دو رویکرد محتوایی و روشی مورد تحلیل قرار می دهد.
جایگاه قدسی «آب» در نقش برجسته و تندیسه های طاق بُستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب از روز نخست یا به سخن دیگر، از آغاز آفرینش، نقشی اساسی در ساختار زندگی و بستر هستی داشته و بی تردید خلقت و حیات انسان نیز به آن مدیون است. آب قبل از هر نمادی، نماد زندگی تلقی شده است؛ زیرا این گوهر خداوندی همه چیز را پاک و منزه می کند و بیماران را شفا می بخشد. آب نماد آفرینش، نشانه مادر و زهدان است؛ نماد زندگی معنوی و ذات خداوندی است؛ علامت برکت است و از آن حکمت برمی خیزد؛ زیرا فضیلتی تزکیه کننده دارد. به این ترتیب اغلب آیین های مذهبی را پیرامون چشمه ها، نهرها و رودخانه ها برگزار می کنند و زیارتگاه ها و معبدها نیز برای خود آب و یا چشمه ای دارند. در کنار طاق بستان نیز چشمه ای می جوشد که آب فراوان دارد و چنین به نظر می زسد که نقش برجسته، تندیسه و حجاری های طاق بستان ارتباط تنگاتنگی با چشمه جوشان زیر آن دارد؛ چون اگر در کنار آن «آب» یا چشمه ای جوشان نمی بود، آیا طاق بستان که از واژه «بوستان» یا «بغستان» و یا «باغستان» سرچشمه می گیرد، ساخته و آراسته می شد. بنابراین برای پاسخ به سؤال مطرح شده و راه یافتن به کُنه حقایقی که در طاق بستان نهفته است، در این مقاله سعی شده است تا جایگاه «آب»- این ودیعه الهی- را با غورکردن در تفکرات فلسفی، نقش های نمادین ُقدسی و معنوی- با توجه به ارزش های مادی و واقع گرایانه - در نقش برجسته ها، تندیسه ها و یا در کتیبه ها و نقش های حجاری شده طاق بستان بررسی شود.
نماد های جاندار در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمادها واژگانی هستند که در معانی ای غیر از معنای اصلی خود به کار می روند؛ و معنای آن ها معنایی مجرد و نامحسوس و ناملموس است.
نشانه ها واژگانی هستند که برای بیان یک معنای ملموس و محسوس غیر از معنای اصلیشان به کار می روند. در قرآن کریم از نمادها و نشانه های فراوانی همچون نمادهای جاندار، بی جان، گیاهی و انتزاعی استفاده شده است، نگارنده در این مقاله سعی نموده است بر اساس آیات قرآن و روایات اهل البیت نمادها و نشانه های جاندار را تأویل نموده و معانی آن ها را از دیدگاه های مختلف فریقین بررسی کند. قطعاً درک صحیح از تأویل یا تفسیر یک واژه ما را به فهم بهتر زبان قرآن رهنمون نموده و از بسیاری از خطاها مصون می دارد. لازم به ذکرست است که شناخت فرهنگ ملل مختلف به فهم نمادها کمک شایانی می نماید که بدین دلیل نگارنده از منابعی که در این باره تحقیق و پژوهش نموده اند بهره برده است. نمادها و نشانه ها در قرآن در حدود 100 نماد هستند که نگارنده در این مقاله فقط به بیان نمادهایی که جاندار بوده و از نعمت حیات و زندگی بهره مند بوده اند اعم از انسان، شیطان، و یا حیوانات بحث نموده است.
بررسی استعاره، اسطوره و نماد در رمان «رود واره ای» ژان کریستف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بین سال های 1890 تا 1904، پس از جریان های ادبی واقع گرایی و طبیعت گرایی، نویسندگان در صدد ایجاد نوع جدیدی از رمان بودند. سرانجام رومن رولان (1944-1866)، در سال 1904، با خلق رمان ژان کریستف نوع جدیدی از رمان تحت عنوان ""رمان رودواره ای"" را وارد عرصة ادبیات فرانسه کرد. ""رمان رودواره ای "" به نوعی از رمان گفته می شود که بسیار طولانی و شامل چندین جلد باشد. رولان در نگارش این رمان بلند از حیث زیبایی شناسی بسیار متاثر از رمان بلند جنگ و صلح، شاهکار لئون تولستوی، نویسندة روس، بوده است. از طرفی انتخاب اصطلاح ""رمان رود واره ای"" از جانب رولان بدون دلیل نبوده است. او در این رمان از تصویر رودخانه بهره فراوان برده و به زیبایی از آن در چندین مفهوم استعاری استفاده کرده و کاربرد این اصطلاح را توجیه کرده است. به علاوه در آخرین صحنة رمان، در هنگام مرگ ژان کریستف، از اسطورة ""سن کریستف"" (کریستف مقدس) و کهن الگوی ""گذر از آب"" نیز بهره برده است. بنابراین به این نوع رمان نمی توان تنها از منظر نوع ادبی نگریست. مطالعه حاضر بر آن است تا ازسه دیدگاه اثر رومن رولان را بررسی نماید: ""رمان رود واره ای"" به عنوان یک نوع ادبی، تصویر رود و معنای استعاری آن و نیز نقش اسطوره و نماد در رمان ژان کریستف
مقاله به زبان فرانسه: تشریح دوگانگی نماد ""آب""از دیدگاه باشلار در چند شعر سهراب سپهری و فروغ فرخزاد (L’analyse de la dichotomie symbolique de « l’eau » bachelardienne dans quelques poèmes de Sohrâb Sépéhri et Forough Farrokhzad)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به سختی می توان توانایی فزایندة نمادهای مختلف را که ریشه در تخیلی عمیق و بارور دارند، در چارچوب مباحثی مانند نژاد نسل های گوناگون بشری و مرزهای قراردادی قاره ها و کشورها مهار کرد. نماد، زاییده دنیایی است که با آنچه در واقعیت ها و یا مشهودات فرعی روزمره می توان یافت بسیار متفاوت است. نماد تاریخ بشریت را درمی نوردد و خود را اسیر محدودیت های عقلانی و مادی ناشی از ذهنی علم گرا و تجربی نمی داند. دو جنبه مثبت و منفیِ نماد باعث آشکار شدن زوایایِ پنهانی می شوند که از ادراکات جسمانی بشر خارج است و تنها به یاری ضمیر ناخودآگاه می توان به آن ها دست یافت. حال تصور کنیم که خاستگاه اصلی نمادها برگرفته از تخیلی باشد که نتیجه آن ناشی از تعامل ذهن ناخود آگاه و عناصر بدوی و طبیعی است. در چنین حالتی، آیا به اندازه ای موثر و معنادار هستند که بتوانند پرده از آن چیزی بردارند که، در واقع، در پشت نقاب خردگرا، خود را در پنهان ترین زوایای ضمیر ناخودآگاهمان مستور کرده است؟ نماد پاسخگوی نیازهای اساسی انسان است که از ورای آن، ابتدا دنیای تخیل خود و به دنبال آن تفکر نمادینش را به تصویر می کشد. نماد امکان مواجهه انسان را با مسائل اساسی مانند زندگی ، مرگ و سرنوشت و یا مباحثی در باب مقدسات، امور دنیوی، مشروعیات و محرمات را فراهم می سازد.
از نظر باشلار، عنصر آب غالباً توجیه و یا تفسیر کننده چنین تفکری است. در واقع، آب عنصری است که کلافی از همه جنبه های نمادین به دور آن تنیده شده است. تلاش این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر نظریه های باشلار، به بررسی دوگانگی نمادین عنصر آب در آثار دو شاعر فارسی زبان، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد، بپردازد.
تطور بن مایه «کلاغ» از اسطوره تا فرهنگ عامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بن مایه ها از مهم ترین عناصر قوام بخش حکایت های سنتی فارسی اند که علاوه بر ساختار، جهات معنایی و زیبایی شناختی آن ها را نیز تقویت می کنند. خاستگاه بن مایه های داستانی، متعدد و گاه نامشخص است: برخی از آن ها از عناصر اسطوره ای و بعضی دیگر زاده فرهنگ مردم اند؛ تعدادی وجه تاریخی دارند و شماری نیز وجوه دینی و اعتقادی و... . بن مایه ها طی قرن ها، هم تغییر کارکرد می دهند و هم از حوزه ای به حوزه دیگر نقل مکان می کنند. یکی از این بن مایه های پرکاربرد در فرهنگ ایرانی، «کلاغ» است که به سبب خصلت ها و کارکردهای متنوع و گاه متضادش، پرنده ای چندوجهی به شمار می آید و ردپای او را در اسطوره، دین و فرهنگ عامه می توان سراغ گرفت. برای حضور کلاغ در متن ها و روایت های داستانی، دو خاستگاه مهم می توان برشمرد: اساطیری و دینی. این پرنده در خاستگاه اساطیری اش با خورشید و روشنایی پیوند دارد، پیام آور خدای خورشید است، خوش یمن است و نماد عقلانیت و دوراندیشی؛ اما در خاستگاه دینی اش، با نخستین داستان های دینی، یعنی برادرکشی قابیل وارد باورهای مردم و ادبیات شده و جایگاهش به عنوان نماد مرگ، گورکنی و تاریکی تثبیت شده است. با این همه، این بن مایه در حوزه های اسطوره و دین محدود نمانده و حضوری چشمگیر در فرهنگ عامه نیز داشته است. هدف این پژوهش، مطالعة کارکرد بن مایه کلاغ و چگونگی تطور آن از اسطوره تا فرهنگ دینی و فرهنگ مردم است. بررسی کارکرد این بن مایه از گوناگونی حضور و سیر تطور آن پرده برمی دارد و بخشی از تفاوت اسطوره، دین و فرهنگ عامه را به نمایش می گذارد.
زیبایی شناسی ضرب المثل های کردی ایلامی از دیدگاه علم بیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان کُردی دارای گویش های گوناگونی است، باوجود این ازدیدگاه ضرب المثل ها دارای اشتراکاتی است. این جستار پس ازبررسی اجمالی زبان کُردی و گویش کُردی جنوبی، با روش توصیفی- نظری و مطالعه کتابخانه ای درپی آن است تا امثال کُردی را ازمنظر بلاغی مورد بررسی قرار داده، دریابد آیا این امثال از توان ایماژی و صور خیالی درحوزه علم بیان برخورداراست، وکدام یک ازصناعات بیانی درامثال مورد نظر بسامد بالاتری داشته، دلیل آن چیست. با بررسی برخی ازضرب المثل های کُردی ایلامی دریافتیم که این ضرب-المثل ها دارای قدرت بلاغی بالایی هستند و از تمام ظرفیت های علم بیان درآن استفاده شده است و این نتیجه قدرت خیال ورزی بالای گویندگان برای نفوذ دردلها واذهان است، زیرساخت غالب ضرب المثل ها برپایه تشبیه است، که گرایش به استعاره، غالباً استعاره تمثیلی، درآن زیاد است، همچنین لازمه ی درک برخی از صناعات علم بیان از جمله سمبل(نماد) در حوزه ضرب المثل های ایلامی آشنایی با بافت فرهنگی آن بوم است. علاوه براین برخی ازضرب المثل ها در ذیل چندمبحث ازمباحث علم بیان قابل درک است.
بررسی تطبیقی رمزهای تمثیلی شتر، شیر و کودک در آثار و اندیشة مولانا و نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مباحثی که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان زبان شناس قرار گرفته است، تأثیر نظام اندیشگانی بر جامعة نشانه ها و رابطة ذهن و قراردادهای زبانی است. اهمیت این رابطه در نگرش های تطبیقی جلوة بیشتری می یابد و در نهایت، پژوهشگران با بررسی و تحلیل تطبیقی طرح واره های اصلیِ ذهن چند متفکر و هنرمند، به استفادة همسو و تا حدودی مشترک نشانه های زبانی آنان دست یافته اند. مولانا و نیچه متفکرانی هستند که نخست، نظام اندیشگانی خویش را با زبان شعر و سپس با جامعة نمادها و سمبل ها بیان داشته اند و دیگر این که در شناخت خود از هستی، انسان، حقیقت، اخلاق و زندگی با یکدیگر اشتراکاتی دارند؛ بنابراین با توجه به مفاهیم یاد شده، هر دو از جامعه نشانه ها و رمزگان خویشاوند و همسو بهره مند می باشند.
این جستار درصدد آن است تا میزان زیست مایه های معرفت شناختی و بن لایه های حرکت استعلایی انسانی را در نگرش مولانا و نیچه، با توجه به روایت های تمثیلی آنان، مورد بررسی قرار دهد؛ بنابراین در این راستا، به بررسی سه نماد برجستة «شتر»، «شیر» و «کودک» در حوزة اندیشة نیچه و مولانا، به عنوان مراحل تکوّن، صیرورت و تعالی انسانی پرداخته و این نتیجه حاصل شده است که هستی شناسی مشترک هر دو، منتج به کاربرد نشانه های ذکر شده در توصیف مراحل سلوک و تعالی انسانی است؛ اما تمایز آنان در مقصد شناسی، به چینش متفاوت این نشانه ها منتج خواهد شد.
نشانه شناسی عناصر اسطوره ای در روایتهای عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره و کهن الگوها بیانگر آمال و اندیشه های جهان شمول انسانی اند. از سویی اسطوره نشانگر تأمل، تجربه دینی و رویارویی آدمی با امر قدسی اند. اگرچه اندیشه و زیست انسان دچار تغییرات و دگرگونی های گونا گون است؛ اما از نفوذ اسطوره و کهن الگوها رهایی ندارد. بر این مبنا، روایت های عرفانی یکی از اساسی ترین محمل ها برای بروز کهن الگو و اسطوره هاست. نگارنده با توجه به اهمیت نمادپردازیِ روایت های عرفانی و لزوم تفسیر آن ها برای درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، به بررسی عناصر اسطوره ای در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف المحجوب، رساله قشیریه و تذکرة الاولیا پرداخته است. از آن جا که روایت های عرفانی از تمام اجزاء فرهنگی اندیشه بشری به خصوص کهن الگوها سود می برند، عناصر اسطوره ای نظیر باغ و درخت، کوه و غار، حیوانات، رنگ ها، دور و مرکز، نام ها و اعداد در سه اثر مذکور دسته بندی و بررسی و لایه های پنهان دلالت های این عناصر با توجه به بافت و معنای متون یادشده مشخص شده است. این بررسی نشان می دهد روایت های عرفانی همچون دیگر حوزه های تأملات بشری برای رسیدن به کارکرد و اهداف خود از اسطوره و کهن الگو به عنوان یکی از عناصر مسلط روایی خود بهره می برند. بر اساس این ویژگی، بسیاری از روایت های عرفانی یا از ادب و روایات عامیانه استفاده می کنند یا در ساختار خود به ادب و فرهنگ عامه نزدیک می شوند. در روایت های عرفانی کهن الگو و اسطوره ها به بیان و توضیح تجربه های دینی در قالب نمادین و پوشیده می پردازند. هرچند عناصر اسطوره ای عمدتا با جهان فوق طبیعی پیوند دارند، در روایت های عرفانی رنگ و بویی متمایزتر می گیرند و به بیان اندیشه هایی چون مراحل سه گانه تولد، مرگ، بازتولد و شرح و تبیین مواجهه آدمی با امر قدسی می پردازند.
نوارهای سلطنتی در ایران از آغاز شکل گیری (در دوران مادها) تا پایان دوره ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوارهای سلطنتی به عنوان یکی از مهم ترین عناصر نمادین برای تعیین جایگاه پادشاهان و درباریان، در هنر دوره های سلطنتی ایران کاربردی ویژه داشته است. این مقاله در پی آن است که با بررسی نوارهای سلطنتی، از زمان مادها تا پایان دوره ساسانی، سیر تکامل این نوارها را توضیح دهد. برای نیل به این هدف، نقش های نواردار از زمان مادها تا پایان دوره ساسانی مورد مطالعه قرارگرفت و سیری منطقی و تکاملی در آن مشاهده شد، چنان که این نوارها در آغاز جزئی از کلاه مادها بود و نمادی برای درباریان؛ در دوره اشکانی، هویتی مستقل یافت و نمادی برای پادشاهی شد؛ از طریق حاکمان پارس، نوارهای سلطنتی به دوره ساسانی راه یافت و به اوجِ شکوه و جلال رسید، چراکه هنر شاهانه ساسانی نیازمند چنین نمادی برای سلطنت بود و این مدعا در بررسی جایگاه عناصر، اشیاء و اشخاصی که در هنر ساسانی نواردار ترسیم شده اند، قابل مشاهده است
تحلیل روان کاوانة داستان «سیذارتا» اثر هرمان هسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی از شاخه های پویای نقد ادبی معاصر است که خود زیرشاخه های متعددی دارد. یکی از آن ها نقد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ است. آثار هرمان هسه را می توان از دیدگاه روان کاوانة یونگ به خوبی نقد و تحلیل کرد، زیرا اندیشه ها و افکار او در موارد زیادی به یونگ شبیه است. آن ها با هم ارتباط مستقیم داشتند. هردو به سمبل ها و نمادها علاقه مند بوده آن ها را تفسیر و تحلیل می کردند. هسه نیز مانند یونگ درون گرا بود و به حقایق روانی فرد توجه داشت و در آثارش جنبه های اجتماعی کم رنگ است. هسه و یونگ علاقه مند به عرفان شرق از جمله عرفان هندی اند. هند حلقة زنجیری بود که یونگ و هسه را به هم پیوند داد. هندی ها در جهان سمبل ها زندگی می کنند، بر سمبل ها تأثیر می گذارند و از آن ها تأثیر می گیرند، اگرچه علاقه ای به تفسیر آن ها ندارند. سمبل ها از موضوعات مورد علاقة یونگ و هسه اند و فراوانی آن ها در آثار هسه زمینة مناسبی برای نقد و تحلیل از دیدگاه یونگ فراهم می کند. تفحص در سمبل ها که به آن ها نماد و رمز نیز گفته می شود و نقد کهن الگویی آثار ادبی، به ویژه آن دسته از آثاری که از اعماق روح و روان انسان برخاسته و درون گرایانه اند، شیوه ای مناسب برای درک معانی پنهان و نهفته در لایه های روساختی و بیرونی است. این تحلیل ها مشترکات و حقایق موجود در روان بشر را نیز نمایان می کند. در این مقاله سعی می شود با دیدگاهی روان کاوانه به نقد کهن الگویی داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه پرداخته شود. الگوهای کهنی مانند رؤیا، سفر، قهرمان، آب، رودخانه و گذار از آن، آنیما، درخت و پیر خرد از نمادهای مهمی است که به گونه ای هماهنگ در این داستان گرد آمده و بیانگر تلاش انسان در فرآیند خودیابی و تفرد هستند. در این مقاله به بررسی این نمادها پرداخته می شود.
میوة ممنوعه در شعر معاصر (بیست شاعر برجسته از نیما به بعد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان های قرآن همواره دستمایة شاعران ادب فارسی در خلق مضامین و تصاویر ناب و زیبا بوده است. یکی از این داستان ها قصة آدم و حوا و هبوط آن ها از بهشت به دلیل خوردن میوة ممنوعه است. در شعر گذشتة فارسی این میوه به تبعیت از اکثر تفاسیر اسلامی همواره گندم قلمداد شده است، در حالی که شاعران معاصر گاه به پیروی از روایات اسلامی این میوه را گندم دانسته اند و گاه مطابق با تفاسیر تورات، آن را سیب یا درخت معرفت نیک و بد نامیده اند و گاه نیز تلفیقی از روایات اسلامی و یهودی را به کار برده اند. برخی از شاعران معاصر نیز تفسیری نمادین از این داستان ارائه کرده اند. هدف این پژوهش بررسی کیفیت بازتاب این داستان در شعر معاصر فارسی است. در این مقاله نخست به پیشینة داستان شجرة ممنوعه در قرآن، تورات و تفاسیر آن ها اشاره کرده ایم و سپس به بررسی و تحلیل این موضوع در شعر بیست تن از شاعران برجستة معاصر (از نیما به بعد) و مقایسة آن ها با روایات قرآن و تورات پرداخته ایم. بررسی ها نشان می دهد شاعران سنت گرای معاصر اغلب به روایات اسلامی توجه داشته اند، درحالی که شاعران نوگرا غالباً به روایات تورات اشاره کرده اند.
بررسی تطبیقی دلالت معنایی نمادها در ادبیات کلاسیک و اشعار احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده از بیان غیرمستقیم و نمادپردازی در ادبیات فارسی پیشینه ای دیرینه دارد. شاعران کلاسیک برای بیان مفاهیم عرفانی و صوفیانه از نماد استفادة فراوانی کرده اند. در دوران معاصر از آنجا که دید شاعران آفاقی تر از شعرای سنتی است و اندیشه های سیاسی و اجتماعی در ذهن آنان بر اندیشه های فردی ودید انفسی غلبه دارد، کاربرد نمادها نیز دگرگون می شود و نماد در شعر معاصر برای بیان اندیشه های سیاسی و اجتماعی به کار می رود. نمادپردازی سیاسی اجتماعی پدیده ای جدید است که آغازگر آن نیماست، اما این فن در دوره های بعد توسط پیروان مکتب نیما، به ویژه احمد شاملو، تداوم می یابد. شاملو به صراحت در کلام علاقه ای نشان نمی داد؛ از این رو، به منظور گسترش عمق و عرصة معنا در اشعارش از نماد بهرة فراوانی برده است و نمادپردازی از ویژگی های اساسی شعر اوست. شاملو در نظام نمادپردازی متفکرانه و آگاهانة خویش تلاش کرده است تا نمادهای تکراری ادبیات کلاسیک را متحول کند و در معناهای نو به کار گیرد.
پژوهش تطبیقی حاضر می کوشد تفاوت دلالت معنایی نمادهای شعر کلاسیک و نمادهای به کاررفته در اشعار احمد شاملو را واکاوی کند و شیوه های ظهور آن ها را باز نماید.
نشان وارگی درفش های شاهان و پهلوانان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درفش شاهان و پهوانان در شاهنامه و دیگر متون حماسی از جهت نشان مندی های نمادین و دلالت های آیینی بسیار ارزشمندند. نشانه های نمادین بر پیکرة درفش ها و ویژگی های آنها در تحلیل مختصات فردی ، اجتماعی و نیز ویژگی های درونی و روانی خداوندگاران آنها، با توجه به مطالعات توتمیسم، اهمیت می یابد. این بینش نمادگرایانه به انگاره ها، از عمق نگاه فردوسی به مثابة پردازندة حماسة ملی، در آفرینش قهرمانان یا بازآفرینی شان و جایگاه و کارکرد ابزار وابسته به آنان همچون سلاح، درفش، اسب و سراپرده، درجهت تبیین آرمان های حماسه خبر می دهد. در شاهنامه، هم خوانی این رمزگان ها و فرهنگ ورای آنها از قدرتی نشانه شناختی و کهن الگویی بهره می برد و بر مرکزیت و محوریت صفت یا صفاتی در دارندگان آنها دلالت دارد. ازاین رو، هر نقش و انگاره ای همچون نقش های طبیعی اجرام سماوی مانند خورشید و ماه و نیز نمادهای حیوانی اعم از نقش اژدها، شیر، گرگ، ببر، عقاب و توجه به برجستگی برخی رنگ ها همچون سیاه و بنفش در این درفش ها، شبکة درهم تنیده ای از مؤلفه های قوم شناختی را رقم می زنند که واکاوی آنها ظرافت های روان شناسیک هرکدام از شخصیت ها را با توجه به جایگاه حماسی شان آشکار می کند. برای دست یابی به این منظور توجه به فرهنگ های مختلف نمادها و نقش هریک از نشان واره ها در فضای حماسه، با توجه به چرخش های معنایی آنان در طول زمان اهمیت تازه ای پیدا می کند. گفتنی است که شیوة تحقیق در این مطالعه تحلیلی توصیفی است.
نقد و بررسی روند تکامل شخصیت قهرمان در هفت خان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه ی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه تکامل شخصیت یونگ با همة اهمیتش، در مقایسه با ادبیات فارسی بسیار نوپا است. با این حال از زمان ارائه به منزلة معیار جدید نقد روان شناختی در حوزة ادبیات رونق بسیاری یافت. ازطرف دیگر یکی از مهم ترین مضامین ادبیات حماسی فارسی داستان هفت خان رستم و همچنین اسفندیار است که با وجود شهرت و اهمیتشان تاکنون ازمنظر روان شناسی یونگ هدف نقد قرار نگرفته اند.
هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی نظریة مزبور در نقد روان شناختی این دو هفت خان به مثابة دو روایت گران سنگ ادب فارسی است. از این منظر، مقالة پیش رو تلاش می کند تا با توسل به نظریة تکامل شخصیت یونگ بر اهمیت ارتباط موجود میان مضمون هفت خان و مکتب روانشناسی یونگ تأکید ورزد.
این پژوهش به بررسی و تحلیل هریک از ارکان تشکیل دهندة نظریة یونگ، یعنی کهن الگوهای سایه، آنیما، آنیموس، پرسونا و... در هفت خان رستم پرداخته و سپس کیفیت وقوع آنها را در هفت خان اسفندیار مدنظر قرار می دهد. برای رسیدن به نتیجة بهتر مفاهیم کلیدی هفت خان از دیدگاه روان شناسی یونگ رمزگشایی شده است. نتیجة تحقیق مشخص کرد که تمام ارکان نظریة یونگ به وضوح، ترتیب و در برخی موارد صورت مکرر در هفت خان رستم دیده می شوند. برخلاف هفت خان رستم، این الگو در هفت خان اسفندیار از نظم مشخصی برخوردار نیست و در پاره ای موارد به صورت تلویحی به آن نگریسته شده است. نیز می توان به فقدان کهن الگوی «آنیموس» در طرحوارة هفت خان اسفندیار اشاره کرد.
بررسی عناصر چندمعنایی و دلایل اصلی آن در غزلیات دیوان کبیر مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا جلال الدین محمد بلخی، در دیوان کبیر و یا کلیات شمس به بیان حالات شخصی خود پرداخته است. در این اشعار مولانا سخنانی را به زبان آورده است که در حوزه ی شناخت ما قرار نمی گیرند و برای درک آنها، به تأویل و تفسیر نیاز داریم، زیرا مولانا کلام خود را به گونه ای بیان نموده، که از آن می توان معانی متعددی را برداشت کرد. بر این اساس، در پژوهش حاضر سعی شده، ابتدا به بررسی چند معنایی پرداخته می شود، سپس دلایل استفاده کردن از شگردهای چند معنایی، توسط عرفا و به خصوص مولانا بیان می گردد. بعد از آن، مهمترین عوامل ایجاد معانی گوناگون در غزلیات شمس بیان می شود.
به طور کلی، عوامل چند معنایی در غزلیات شمس را، می توان به دو دسته ی، عوامل درون متنی و عوامل برون متنی تقسیم نمود. منظور از عوامل درون متنی همان صورخیال، نماد، اسطوره و.. است که نقش آن ها در ایجاد معانی دوگانه و چندگانه در غزلیات شمس مورد بررسی قرار می گیرد و منظور از عوامل برون متنی، قدرت مکالمه ی غزلیات شمس با نظریه های جدید ادبی، روانشناسی و غیره است. اشعار عارفانه ی مولانا به دلیل ساختار ذهنی او، قابلیت گفتگو با نظریه ی روانشناسی یونگ را دارند. به همین دلیل در بخش آخر این پژوهش، به بررسی غزلیات شمس بر اساس نظرات یونگ پرداخته شده است.
نمادهای جانوری نفس در متون عرفانی با تکیه بر آثار سنایی، عطّار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نفسدر عرفان اسلامییکی از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث به شمار می رود. در کتاب های عرفانی، یکی از وظایف مهمّ سالک، در اختیار گرفتن زمام نفس دانسته شده است و سالک تا زمانی که گرفتار نفس است، نمی تواند به پایه های عالی کمال نائل آید. این نفس، خصلت های بسیار گوناگونی دارد و در وجود هر کس با توجّه به استعداد او، به گونه ای جدید خودنمایی می کند. نفس در ادبیّات عرفانی گاهی تجسّم و تجسّد یافته است و بر اساس خصلتی که مورد نظر نویسنده یا شاعر بوده، آن را به شکلی نشان داده اند. گاهی برای آن صورت حیوانی تصوّر کرده اند و برخی حیوانات را (با توجّه به ویژگی های آنها) نماد نفس قرار داده اند. در مقدّمة مقالة حاضر، به تعریف گذرا از دو اصطلاح مهمّ این تحقیق، یعنی نماد و نفسپرداخته شده است و در ادامه، ابتدا جانورانی جستجو شده که شاعران مورد بحث، آنها را به عنوان نماد نفس به کار برده اند و پس از آن تا حدّ امکان به این امر پرداخته شده است که چرا شاعران مذکور، یک جانور را نماد یکی از خصلت های نفس قرار داده اند. هدف این تحقیق روشن کردن یکی از جنبه های بسیار متنوّع، یعنی تجلّی نفس در ادبیّات فارسی است. در این تحقیق، از روش تحلیل توصیفی بهره برده شده است.