مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
خودکنترلی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این تحقیق بررسی تاثیر استفاده از تکنیکهای خود کنترلی کپی-پوشش-مقایسه و خود اصلاحی فوری بر یادگیری دیکته لغات روی دانش آموزان پایه نهم بوده است. در این پژوهش، محقق با یک طرح شبه تجربی، تاثیراستفاده از این تکنیکها را روی 94 دانش آموز دخترپایه نهم، دردو گروه تجربی بررسی کرد و آنها را با گروه کنترل مقایسه نمود. پس از برگزاری آزمون سطح مبتدی نلسون، تست پیش آزمون اجرا شد. بعد از هشت جلسه تدریس 35 لغت جدید ماخوذ ازدو درس اول کتاب درسی آنها، پس آزمون اول انجام شد. به منظور بررسی تاثیراستفاده از این تکنیکها بر میزان بیادآوری لغات، پس آزمون دوم بعد از 25 روز اجرا شد. نتایج تحلیل آماری آنکوا نشان داد تکنیک کپی-پوشش-مقایسه بیشترین تاثیررا در یادگیری دیکته لغات و به خاطرسپاری آنها دارد. دبیران میتوانند کلاسهای سنتی خود را با استفاده از این تکنیک پویاتر کنند و دیکته دانش آموزان را تقویت نمایند.
تدوین پروتکل کنترل خودارضایی؛ با تاکید بر رویکرد اسلامی و امکان سنجی آن: «تک آزمودنی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی نقش خودکنترلی با رویکرد اسلامی، در کنترل خودارضایی دختران بود. ابتدا پروتکل کنترل خودارضایی، براساس خودکنترلی با رویکرد اسلامی تدوین و امکان سنجی آن مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری، شامل کلیه دختران مجرد 16 تا 20 سال دبیرستان های روزانه، شبانه و بزرگ سالان بودند که بیش از 3 بار در هفته، حداقل از یکسال گذشته خودارضایی داشتند. برای نمونه گیری، از نمونه در دسترس و هدفمند استفاده شد (2 نفر، 18 و 16 ساله). هر دو آزمودنی، در ابتدا و انتهای دوره درمان، پرسش نامه های اضطراب بک (BAI) و پرسش نامه افسردگی بک (BDI-II) را تکمیل کردند. همچنین، 6 جلسه مشاوره فردی «پروتکل کنترل خودارضایی با تأکید بر رویکرد اسلامی» دریافت کردند و به مدت 4 هفته، پیگیری درمان انجام شد. نتایج نشان داد استفاده از پروتکل کنترل خودارضایی با تأکید بر رویکرد اسلامی، در هر دو آزمودنی باعث کاهش رفتار خودارضایی شد. همچنین مقایسه نتایج پرسش نامه های اضطراب و افسردگی در مراجعان نشان دهنده کاهش افسردگی آنها بود. در نتیجه، استفاده از «پروتکل کنترل خودارضایی با تأکید بر رویکرد اسلامی»، منجر به حذف این رفتار در نوجوانان می شود.
تأثیر معنویت در محیط کار بر خودکنترلی منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش فعلی با هدف بررسی تأثیر معنویت در محیط کار بر خودکنترلی منابع انسانی در شرکت پالایش گاز ایلام اجرا شد. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از حیث نوع تحقیق، توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان شرکت مذکور بوده و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 228 نفر تعیین شد. روایی و پایایی پرسش نامه به ترتیب با روش های روایی محتوا و ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. برای تحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS استفاده شد. نتایج نشان داد که معنویت در محیط کار با ضریب مسیر 0/43 بر خودکنترلی منابع انسانی تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین، بُعد همسویی ارزش ها در سطح سازمانی با بار عاملی 0/84 و بُعد احساس همبستگی در سطح گروهی با بار عاملی 0/76 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین بار عاملی در تحقق معنویت در محیط کار هستند.
ارزیابی مؤلفه های جوسازمانی و میزان تأثیرآن برخود کنترلی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی مؤلفه های جوسازمانی و ارزیابی میزان تأثیر آن برخودکنترلی دانش آموزان یک مدرسه غیردولتی در ناحیه 6 شهر مشهد انجام شده است. جامعه آماری در این تحقیق دانش آموزان دوره دوم ابتدایی هستند که به دلیل محدود بودن این تعداد( 60نفر) حجم نمونه برابر با جامعه آماری است و از نمونه گیری استفاده نشده است. برای بررسی مؤلفه ها ی جو سازمانی درمدرسه؛ از چک لیست ویژگی های مدرسه مطلوب براساس تحلیل شاخص های جو مدارس از دیدگاه صاحب نظران استفاده گردید و بر این اساس جو مدرسه ارزیابی شد، همچنین برای سنجش میزان خودکنترلی دانش آموزان از پرسشنامه «تانجی» و «مادرسیج» الهام گرفته شد که روایی آن توسط متخصصان علوم تربیتی مورد تأیید قرار گرفته است. سپس داده ها با استفاده از شاخص های مرکزی و پراکندگی مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها در این پژوهش نشان داد که بین جو مدرسه مطلوب و میزان بالا خودکنترلی در دانش آموزان؛ رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد. واژگان کلیدی: خودکنترلی، جومدرسه، دوره دوم ابتدایی، هوش هیجانی
تأثیر آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دارای افت تحصیلی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دارای افت تحصیلی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی بوده و طرح آن پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم دارای افت تحصیلی شهر سنندج به تعداد 837 نفر تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 1398-1397 تحصیل می کردند. 32 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای در دو گروه آزمایش و کنترل وارد نمونه شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان به کار گرفته شد. برنامه آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی طی هشت جلسه به افراد حاضر در گروه آزمایش ارائه شد، در حالی که گروه گواه تحت هیچ آموزشی قرار نگرفتند. یافته ها نشان داد میانگین نمرات خودکارآمدی تحصیلی و اضطراب امتحان دو گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون و پیگیری دارای تفاوت معناداری است و آموزش ها باعث افزایش خودکارآمدی تحصیلی (186/9 F= و 005/0 P=) و کاهش اضطراب امتحان (335/0 F= و 567/0 P=) در گروه آزمایش شده است. با توجه به نتایج پژوهش می توان گفت، به کارگیری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی موجب بهبود عملکرد تحصیلی، از طریق افزایش کیفیت راهبردهای شناختی و فراشناختی به منظور رسیدن به اهداف می شود. در این صورت، دانش آموز احساس خودکارآمدی بیشتری کرده و در موقعیت امتحان اضطراب کمتری را تجربه خواهد کرد.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود خودکنترلی و انعطاف پذیری عاطفی در زنان دارای وسواس خرید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود خودکنترلی و انعطاف پذیری عاطفی در زنان دارای وسواس خرید صورت گرفت. روش مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی زنان 45-20 ساله شهر رشت در نیمه اول سال 1399 بودند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از طریق غربالگری شناسایی و وارد مطالعه شدند (15 نفر درمان پذیرش و تعهد؛ 15 نفر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و 15 نفر گروه کنترل). هر یک از گروه های آزمایشی 8 جلسه آموزش 90 دقیقه ای مداخله درمانی دریافت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس وسواس خرید (فابر و اوگوین، 1992)، مقیاس خودکنترلی (تانجنی، بامیستر و بونی، 2004) و پرسشنامه انعطاف پذیری عاطفی (تقی زاده و محبی پور، 1396) بود. داده های جمع آوری شده با آزمون تحلیل کواریانس تک متغیره و آزمون تعقیبی ال ماتریکس تجزیه و تحلیل شد. براساس یافته های پژوهش هر دو درمان تأثیر معناداری بر بهبود خودکنترلی و انعطاف پذیری عاطفی در زنان دارای وسواس خرید داشت (01/0 P< ). همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که میزان تأثیر گذاری درمان پذیرش و تعهد بر متغیر انعطاف پذیری عاطفی (همه مولفه های) (024/0 P< ) و خودکنترلی (025/0 P< ) بیشتر از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بود. نتایج به دست آمده بر اهمیت به کارگیری هر دو روش درمانی به منظور بهبود خودکنترلی و انعطاف پذیری عاطفی در زنان دارای وسواس خرید از سوی رواندرمانگران تأکید دارد.
الگوی توسعه فرهنگ خود صیانتی فرماندهان و مدیران برای پیشگیری از آسیب های شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت انتظامی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰شماره ۲
129 - 163
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت کنترل در جلوگیری از انحرافات و افزایش اثربخشی برنامه ها، این تحقیق با هدف ارائه الگوی توسعه فرهنگ خود صیانتی فرماندهان و مدیران ناجا برای پیشگیری از آسیب های شغلی انجام شده است.
روش : این تحقیق با روش آمیخته از نوع اکتشافی (کیفی و کمّی) تدوین شده است. در بخش کیفی تحقیق، به منظور گردآوری اطلاعات از روش میدانی با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و روش کتابخانه ای با ابزار فیش نویسی استفاده شده است. در بخش کمّی نیز به منظور گردآوری داده ها از روش میدانی و ابزار پرسش نامه با آلفای کرونباخ 78/0 که نشان دهنده پایایی ابزار می باشد، استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق برای اجرای روش تحلیل تم و مصاحبه شامل خبرگان انتظامی و بازرسی و منابع انسانی در سازمان ناجا است. در بخش کمّی نیز جامعه آماری شامل کارشناسان بازرسی، عقیدتی - سیاسی و حفاظت اطلاعات است که دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و بالاتر هستند.
یافته ها: الگوی توسعه خودصیانتی مدیران ناجا برای پیشگیری از آسیب های شغلی از پنج بُعد «رشدیافتگی دینی، انقلابی گری، تعهّد حرفه ای، ویژگی های شخصیتی و تعهّد سازمانی» تشکیل شده که ویژگی های هر یک در مؤلفه های آن ها نمود یافته است.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود، فرماندهان و مدیران برای توسعه فرهنگ خود صیانتی در جهت پیشگیری از آسیب های شغلی به ابعاد و مولفه های شناسایی شده در این پژوهش اهتمام ویژه داشته باشند.
نقش باورها در خودکنترل شدن رفتارهای سازمانی از منظر قرآن کریم
منبع:
مطالعات قرآن و علوم سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
61 - 90
حوزه های تخصصی:
سازمان عرصه ی انواع رفتارهای سازمانی است که نقش اساس در موفقیت و شکست سازمانها دارد. با توجه به محوریت انسان در رفتار سازمانی و نقش باورها در پدید آمدن رفتارها، این مقاله به بررسی نقش باورها در خودکنترل شدن رفتارهای سازمانی از منظر قرآن کریم می پردازد. روش تحقیق، تفسیر موضوعی برون قرآنی و هدف آن دستیابی به نقش باروها در خودکنترل شدن رفتارهای سازمانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که برخی از باورهای تأثیرگذار بر خودکنترل شدن مربوط به عملکرد انسان سازمانی(رفتار، گفتار و نیت) می شود. این باروها عبارتند از: علم خداوند به رفتارهای انسان، مرگ و ثبت و ضبط شدن رفتارهای انسان، قیامت و بازگشت انسان همراه با نتایج رفتارها، قیامت وآگاه شدن انسان از پیامد رفتارها، قیامت و محاسبه دقیق رفتارها و یامت و یامدها بر مبنای رفتارها. نتیجه پژوهش نشان می دهد که باورهای یاد شده در خود کنترل شدن رفتارهای سازمانی و هدایت آنها نقش مهمی دارد.
اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجان بر نشانگان درونی سازی و خودکنترلی در نوجوانان با گرایش به رفتارهای پرخطر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجان بر نشانگان درونی سازی و خودکنترلی در نوجوانان با گرایش به رفتارهای پرخطر بود.روش: این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان نوجوان متوسطه دوم با گرایش به رفتارهای پرخطر منطقه 15 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند. نمونه پژوهش 50 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی (هر گروه 25 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای (هفته ای دو جلسه) مهارت های تنظیم هیجان را آموزش دید و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خطرپذیری (زاده محمدی و همکاران، 1390)، مقیاس مشکلات رفتاری (آخنباخ و رسکورلا، 2001) و مقیاس تجدیدنظرشده خودکنترلی (گراسمیک و همکاران، 1993) استفاده و برای تحلیل آنها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-26 با سطح معنی داری (05/0) استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های تنظیم هیجان به طورمعناداری باعث کاهش شکایات جسمانی و افزایش خودکنترلی شد (001/0˂P)، اما تاثیر معناداری بر کاهش اضطراب/ افسردگی و گوشه گیری/ افسردگی نداشت (05/0P>).نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، بهره گیری از روش آموزش مهارت های تنظیم هیجان می تواند با کاهش مشکلات درونی سازی و افزایش خودکنترلی ریسک رفتارهای پرخطر را در نوجوانان مستعد رفتارهای پرخطر و سایر گروه های آسیب پذیر را کاهش دهد.
تاثیر آموزش خویشتن داری به شیوه فلسفه برای کودکان برخودکنترلی دانش آموزان پایه دوم ابتدایی شهر یزد
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش خویشتن داری به روش فلسفه برای کودکانبر خودکنترلی دانش آموزان پایه دوم ابتدایی شهر یزد انجام گرفت. روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پنجم ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی99-1398 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر دانش آموز که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامه خودکنترلی ادراک شده کودکانه ومفری (1982)بود.. نتایج بررسی فرضیه ها از طریق تحلیل کوواریانس (سطح معناداری 05/0) نشان می دهد که آموزش خویشتن داری به روش فلسفه برای کودکان بر خودکنترلی آن هاو ابعاد آن (خودکنترلی میان فردی، خودکنترلی فردیو خودسنجی) مؤثر می باشد و باعث بهبود آن می شود.
مقایسه اثربخشی آموزش گروهی واقعیت درمانی با آموزش گروهی شناختی رفتاری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۰ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۷۹
194-167
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر مقایسه تأثیر آموزش گروهی واقعیت درمانی و آموزش گروهی شناختی رفتاری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی بود. روش : طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان دارای تعارض و درگیری با همسر و مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 شهر تهران در سال 1398 بودند که از بین آنها با روش نمونه گیری هدفمند 60 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هر گروه 20 نفر) جایگزین شدند. در ابتدا از هر سه گروه پیش آزمون به عمل آمد و پس از آن گروه آزمایش اول به مدت 8 جلسه آموزش مبتنی بر واقعیت درمانی (گلاسر، 2012) و گروه آزمایش دوم نیز به مدت 8 جلسه آموزش شناختی رفتاری (فری، 1999)، بک (2011)، نینان و درایدن (2004) را به شیوه گروهی دریافت کردند. در پایان از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد و پس از گذشت سه ماه یک آزمون پیگیری جهت اطمینان از نتایج حاصله به عمل آمد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه تعارض زناشوئی ثنایی و براتی، پرسشنامه های همدلی جولیف و فارینگتون و خودکنترلی تانجی و همکاران بودند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره وتحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو آموزش گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی و شناختی رفتاری اثر معناداری بر همدلی و خودکنترلی زنان دارای تعارض زناشویی داشتند ( P<0.01 ) . همچنین، روش شناختی رفتاری بر خودکنترلی مؤثرتر از روش واقعیت درمانی و روش واقعیت درمانی بر همدلی مؤثرتر از روش شناختی رفتاری عمل نموده است. نتیجه گیری : با توجه به تأثیر هر دو روش بر متغیرهای پژوهش، استفاده از این آموزش ها به وسیله روان شناسان و مشاوران در برنامه های روان آموزشی افراد دارای تعارض زناشویی توصیه می شود. همچنین با توجه به اثرگذاری بیشتر هر آموزش بر یک متغیر پیشنهاد می شود تا برنامه های آموزش زوجی براساس این یافته ها تنظیم گردد.
اعتبار یابی و ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس نگرش های ناکارآمد (بیست و چهار سوالی) در دانشجویان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقیاس نگرش های ناکارآمد بیست و چهار سوالی نسخه کوتاه شده مقیاسی به همین نام است که برای ارزیابی نگرش های منفی افسرده ساز مورد استفاده قرار می گیرد. با وجودی که این مقیاس در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته است تاکنون در ایران اعتباریابی نشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی ساختار عاملی و ویژگی های روانسنجی فرم کوتاه مقیاس نگرش های ناکارآمد است. روش پژوهش، از نوع اعتباریابی و همبستگی است. جامعه آماری شامل همه دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد برخی دانشگاه های مشهد و نیشابور در سال 96 بودند. روش انتخاب نمونه، تصادفی طبقه بندی شده بود بدین منظور نمونه ای به حجم 1416 دانشجو انتخاب شدند. پرسشنامه های نگرش های ناکارآمد DAS-24 (پاور و همکاران، 1994) و شکوفایی HFQ (سلیمانی و همکاران، 1396) توسط شرکت کنندگان تکمیل شد. برای تعیین همسانی درونی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ و برای تعیین ساختار عاملی آن تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. اعتبار واگرا از طریق همبستگی بین عوامل مرتبط با شکوفایی و نگرش های ناکارآمد مورد سنجش قرار گرفت. نتایج نشان داد که همبستگی نگرش های ناکارآمد با زیر مقیاس های شکوفایی معنی دار و منفی است (01/0> p ). محاسبه همسانی درونی برای نگرش های ناکارآمد نیز در پژوهش حاضر آلفای 60/0 را به دست داد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که مدل سه عاملی شامل دستاوردگرایی، خودکنترلی و وابستگی برازش دارد. بر اساس نتایج این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که فرم 24 گویه ای پرسشنامه نگرش های ناکارآمد در دانشجویان ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است.
بررسی نقش میانجی خودکنترلی در ارتباط بین شیوه های مقابله و خودپنداره دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی خودکنترلی در ارتباط بین شیوه های مقابله و خودپنداره دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردکان بود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمام دانش آموزان پسر دوره اول ابتدایی شهر اردکان تشکیل می دادند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 330 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های پرسشنامه پاسخ به استرس کانر اسمیت (RSQ) (1997)، خودپنداره دانش آموزان هارتر (SPPC) (1985) و خودکنترلی ﮔﺮاﺳ ﻤیک و همکاران (SCS) (1993) جمع آوری و با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که سبک مقابله رویارویی عامدانه به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق خودکنترلی با خودپنداره رابطه مثبت و معنادار داشت(01/0>p). سبک مقابله اجتنابی غیرعامدانه به طور مستقیم رابطه منفی با خودپنداره داشت اما به طور غیرمستقیم ار طریق افزایش خودکنترلی رابطه مثبتی با خودپنداره داشت (01/0>p). سبک مقابله رویارویی غیرعامدانه به طور غیرمستقیم از طریق خودکنترلی بر خودپنداره رابطه منفی و معنادار و سبک مقابله اجتنابی عامدانه به طور مستقیم با خودپنداره رابطه منفی و معناداری داشت (01/0>p). در مجموع یافته ها نشان داد که خودکنترلی می تواند نقش میانجی معنی داری در ارتباط بین سبک های مقابله و خودپنداره در دانش آموزان دوره ابتدایی داشته باشد.
بررسی فرسودگی شغلی معلمان با توجه به نقش واسطه ای خودکنترلی و حمایت اجتماعی در همه گیری کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همه گیری کرونا ازنظر برنامه های آموزشی فش ار زیادی بر معلمان وارد کرده اس ت. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی فرسودگی شغلی معلمان با توجه به نقش واسطه ای خودکنترلی و حمایت اجتماعی در همه گیری کرونا انجام شد. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود و جامعه آن شامل 110 نفر معلمان مقطع ابتدایی شهر بروجرد در سال تحصیلی 1400-1399 بود. حجم نمونه 86 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسشنامه های مورداستفاده شامل مقیاس حمایت اجتماعی شربورن و استوارت (1991)، خودکنترلی تانجی (2004)، فرسودگی شغلی مسلش (1981) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-21 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از پژوهش رابطه معنی دار منفی به میزان (752/0-r=) میان خودکنترلی با فرسودگی شغلی معلمان را نشان داد. همچنین بین حمایت اجتماعی با فرسودگی شغلی معلمان رابطه منفی و معنی دار (821/0-r=) وجود داشت؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که خودکنترلی بالا و حمایت اجتماعی اطرافیان با کاهش فرسودگی شغلی معلمان رابطه دارد. با توجه به همه گیری کرونا این بحران بر عملکرد معلمان تأثیر داشته و زمینه فرسودگی شغلی آنان فراهم می نماید. با توجه به این مسئله ارائه آموزش ها و ایجاد سیستم های حمایتی و آموزش خودکنترلی بر پیشگیری فرسودگی شغلی معلمان در همه گیری کرونا ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی توانمندسازی روانی-اجتماعی بر خودکنترلی در دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
۶۰-۴۵
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی توانمندسازی روانی-اجتماعی بر خودکنترلی در دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد انجام گرفت. روش: روش تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر هنرستان های (دو هنرستان) شهر چالوس در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه ابتدا پرسشنامه ی آمادگی به اعتیاد بر روی تمامی دانش آموزان دو هنرستان اجرا شد. سپس از بین دانش آموزانی که در پرسشنامه ی آمادگی به اعتیاد زرگر نمره ی بالایی کسب کرده بودند، 40 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه ی یک و نیم ساعته برنامه ی توانمندسازی روانی-اجتماعی ارائه شد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی آمادگی به اعتیاد زرگر (1385) و پرسشنامه ی تجدید نظرشده ی خودکنترلی گراسمیک، تایتل، براسیک و امکلو (1993) استفاده شد. داده ها از طریق آزمون آماری کوواریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که توانمندسازی روانی-اجتماعی بر خودکنترلی در دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد اثربخش بود و توانمندسازی روانی-اجتماعی باعث افزایش معنادار خودکنترلی در دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد گروه آزمایش نسبت به دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد گروه کنترل شد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که توانمندسازی روانی-اجتماعی نقش مهمی در افزایش خودکنترلی دانش آموزان با آمادگی به اعتیاد دارد.
رابطه ی خودکنترلی و جهت گیری مذهبی با نگرش به روابط قبل از ازدواج در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد رباط کریم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: امروزه ارتباط قبل از ازدواج یکی از موضوعات مهم جامعه محسوب می شود که می تواند سلامت جوانان را متأثر سازد. از طرفی نقش مذهب و خودکنترلی نیز در بررسی مشکلات بهداشت روانی دارای اهمیت ویژه یی است. به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط خودکنترلی و جهت گیری مذهبی با نگرش به روابط قبل از ازدواج انجام شده است. روش کار: در این پژوهش که به روش همبستگی صورت گرفته، 357 نفر از دانشجویان، به صورت نمونه گیری طبقه یی انتخاب شدند و پرسش نامه ی خودکنترلی تانجی، پرسش نامه ی جهت گیری مذهبی آلپورت و پرسش نامه ی نگرش به روابط قبل از ازدواج با جنس مخالف را تکمیل کردند. داده ها نیز از طریق آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است. علاوه براین، نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که بین خودکنترلی و جهت گیری مذهبی درونی (r= 0/148)، خودکنترلی و جهت گیری مذهبی بیرونی (r= -0/153)، خودکنترلی و نگرش به رابطه ی قبل از ازدواج (r= -0/107)، جهت گیری مذهبی درونی و نگرش به رابطه ی قبل از ازدواج (r= -0/174) و همچنین جهت گیری مذهبی بیرونی و نگرش به رابطه ی قبل از ازدواج (r= 0/197) در دانشجویان رابطه ی معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، جهت گیری مذهبی و خودکنترلی از عوامل تأثیرگذار بر نگرش افراد به روابط قبل از ازدواج با جنس مخالف است. با بررسی جهت گیری مذهبی و خودکنترلی می توان این نگرش افراد را پیش بینی کرد.
رابطه ی بین کارایی خانواده و خودکنترلی با جهت گیری مذهبی در مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم شهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۴ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳
21-33
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: در ﻣﻨﺎﺑﻊ دینی خودکنترلی ﻧﻈﺎمی ﺟﺎﻣﻊ و ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮد؛ و ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ از ﻧﻈﺎرت ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎل و همچنین نظارت ﻓﺮد ﺑﺮ اﻋﻤﺎل ﺧﻮد اﺳﺖ. از آﻧﺠﺎ کﻪ در آﻣﻮزهﻫﺎی اﺳﻼمی، ﺧﻮدکنترلی ﺟﺎیﮕﺎه ویژه یی در زندگی بشر دارد، ایﻦ پژوهش با هدف تبیین رابطه ی بین کارایی خانواده و خودکنترلی با جهت گیری مذهبی در مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم شهر تهران در سال ۹4-۹5 صورت گرفته است. روش کار: این پژوهش توصیفی ازنوع همبستگی است. نمونه ی مورد پژوهش شامل ١٠٠ ﻣﺎدر دارای ﮐﻮدک مبتلا به اوﺗﯿﺴﻢ شهر تهران در سال ۹4-۹5 است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به ﭘﺮﺳش نامه های ﺟﻬﺖ ﮔﯿﺮی ﻣﺬهبی آلپورت، ﮐﺎراﯾﯽ ﺧﺎﻧﻮادﻩ ی ﻣﮏ ﻣﺴﺘﺮ و ﺧﻮدﮐﻨﺘﺮﻟﯽ ﺗﺎﻧﺠﯽ پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش آماری تحلیل رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد. در این پژوهش همه ی موارد اخلاقی رعایت شده است. علاوه براین، نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: بر اساس یافته های به دست آمده بین خودکنترلی و جهت گیری مذهبی و نیز بین کارایی خانواده و خودکنترلی رابطه ی معناداری وجود داشت (05/0p<)؛ یعنی هر چقدر خودکنترلی بیشتر بود جهت گیری مذهبی افزایش می یافت و برعکس. همچنین با افزایش کارایی خانواده، خودکنترلی نیز بیشتر می شد و برعکس (05/0p<). بین کارایی خانواده و جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی رابطه ی معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر بر رابطه ی بین جهت گیری مذهبی و خودکنترلی تأکید دارد. ازاین رو، پیشنهاد می شود که برنامه های پیشگیرانه، آموزش و مداخلات مذهبی و همچنین خودکنترلی بیشتر مد نظر قرار بگیرد.
بررسی تأثیر دوره ی کوتاه مدت دعاکردن در موقعیت سرکوب هیجان بر میزان خلق و تهی شدن من در نمونه ی غیربالینی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۵ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
47-63
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: بر اساس مدل توانش، خودکنترلی بر پایه ی منبع انرژی محدودی استوار است که در صورت تخلیه ی آن در اثر یک عمل خودکنترلی طاقت فرسا، برای فعالیت های خودکنترلی و خودتنظیمی بَعدی فرد انرژی/منبعی باقی نمی ماند و در نتیجه، احتمال شکست او افزایش می یابد. این حالت توانش کاهش یافته ی خودکنترلی، «تهی شدن من» نام دارد. هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر دوره ی کوتاه مدت دعاکردن در موقعیت سرکوب هیجان بر میزان خلق و تهی شدن من در نمونه ی غیربالینی است. روش کار: به منظور دستیابی به هدف فوق، پژوهشی نیمه آزمایشی طراحی؛ و از طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل استفاده شد. تعداد 32 دانشجو به صورت تصادفی انتخاب ؛ و در دو گروه سرکوب هیجان/دعاکردن (آزمایش) و کنترل جایگزین شدند. فرایند پژوهش به صورت انفرادی بود. پس از تکمیل پرسش نامه های سلامت عمومی، نگرش سنج دینی و تنظیم هیجانی؛ میزان خلق و عملکرد خودکنترلی فرد در آزمون استروپ اندازه گیری شد (پیش آزمون ها). سپس، برای آزمودنی نماهنگ های هیجانی منفی پخش شد و افراد گروه آزمایش (کنترل) می بایست طی آن هیجاناتشان را سرکوب کنند (آن را طبق روال عادی تماشا کنند). در مرحله ی بعد، گروه آزمایش به دعاکردن می پرداخت، درحالی که افراد گروه کنترل کار خاصی انجام نمی دادند. در آخر، خلق و عملکرد استروپ مجدداً ارزیابی شد. در این پژوهش همه ی مسائل اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: پس از پایان آزمایش ها، یافته ها تفاوت معناداری در عملکرد خودکنترلی دو گروه نشان نداد. همچنین، دو گروه در خلق منفی تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند؛ اما میزان خلق مثبت در گروه سرکوب/دعا نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد کسانی که در مواجهه با هیجانات منفی، تلفیقی از راهبرد سرکوب هیجان و دعا کردن را به کار گرفتند، در مقایسه با افرادی که طبق روال عادی با هیجانات روبه رو شدند، میزان خلق مثبت بالاتری گزارش دادند، سرزنده تر بودند و همچنین آرامش و شادکامی بیشتری داشتند.
رابطه هوش هیجانی با اختلال اضطراب فراگیر،مهارت های اجتماعی و خود کنترلی
منبع:
علوم حرکتی و رفتاری سال چهارم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
151 - 161
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: تعیین رابطه هوش هیجانی، اختلال اضطراب فراگیر، مهارت های اجتماعی و خودکنترلی می باشد. روش شناسی: پژوهش کاربردی حاضر به روش توصیفی همبستگی با رویکرد رگرسیونی صورت گرفت. برای گردآوری داده ها از 4 پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی شیرینگ، اختلال اضطراب فراگیر اسپیترز، مهارت های اجتماعی ایندربیتزن و فورستر، و خودکنترلی تانجی استفاده شد. پرسشنامه ها با توجه به کاربرد در پژوهش های پیشین از روایی مناسب برخوردار بوده و پایایی هر پرسشنامه نیز بر اساس ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب برابر با (778/0)، (853/0)، (768/0)، و (773/0) سنجیده شد. نمونه گیری جامعه آماری از میان دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال به صورت نمونه در دسترس و به روش نمونه گیری غیرتصادفی 120نفر انتخاب شدند و130 پرسشنامه در بین جامعه آماری توزیع گردید که در نهایت 129 پرسشنامه تکمیل و برگردانده شد. نتایج: یافته ها در دو مرحله تحلیل رگرسیون گام به گام و هم زمان میزان همبستگی متغیرها به هوش هیجانی را نشان دادند. در گام اول میزان خودکنترلی توانسته است درحدود 3/37 درصد تغییرات میزان هوش هیجانی را پیش بینی نماید و در گام دوم نیز متغیر میزان اختلال اضطراب فراگیر توانسته در حدود 2/44 درصد تغییرات هوش هیجانی را تبیین نمایند. نتیجه گیری: هوش هیجانی با اختلال اضطراب فراگیر و خودکنترلی رابظه و همبستگی معنادار دارد اما بین هوش هیجانی با مهارت های اجتماعی رابطه همبستگی ای از دیدگاه دانشجویان دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال وجود ندارد.
رابطه سواد دیجیتال و واسطه گری والدین با ریسک های آموزش آنلاین با توجه به نقش میانجی خودکنترلی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین رابطه میان سواد دیجیتال و واسطه گری والدین با ریسک های آموزش آنلاین با توجه به نقش میانجی خودکنترلی دانش آموزان صورت گرفت. در این راستا پژوهش حاضر از جنبه هدف یک پژوهش کاربردی و از نوع توصیفی پیمایشی و همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان مقطع متوسطه اول منطقه 1 شهر تهران تشکیل دادند که 220 نفر به عنوان نمونه و با روش تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استاندارد بهره گرفته شد که روایی و پایایی آن مورد تائید قرار گرفت. همچنین جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش حداقل مربعات جزئی و نرم افزار PLS استفاده شد. نتایج نشان داد سواد دیجیتال و واسطه گری والدین رابطه منفی و معناداری با ریسک های آموزش آنلاین دارند. همچنین نقش میانجی خودکنترلی در رابطه واسطه گری والدین و سواد دیجتال با ریسک های آموزشی تائید شد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت، افزایش سواد دیجیتالی و همچنین حضور والدین در آموزش آنلاین، می تواند ریسک هایی که دانش آموزان می توانند با آنها مواجه شوند را کاهش دهد. همچنین اگر دانش آموزان خودکنترلی خوبی در این زمینه داشته باشند این تاثیر بیشتر خواهد بود.