مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تبیین وجودِ ذهنی از منظر هستی شناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنتاج دلالتهای آن در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی انجام شده است. روش: این پژوهش با روش استنتاجی(قیاس عملی) انجام شده است. یافته ها: در گام اول، بحث وجودِ ذهنی در هستی شناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه توصیف و تحلیل شده و چکیده مباحث آن در قالب چهار گزاره «وجود ذهنی، مرتبه ای از هستی است»، «در علم حصولی، ماهیت شیء در نفس با وجود ذهنی موجود است»، «میان وجود خارجی و وجود ذهنی اشیا، اتحاد ماهوی برقرار است» و «اکتساب و توسعه موجودات ذهنی(علوم حصولی)، انبساط و اشتداد ذهن است»، تدوین شده است که در شمار مبانی فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی محسوب می شوند. در گام دوم، مدلولهای تربیتی گزاره های مبنایی مذکور، با استفاده از روش استنتاجی(قیاس عملی) استنباط شده است. نتیجه گیری: در این بخش، اصلِ «یقین گرایی در شناخت هستی و پرهیز از معارف مظنون و مشکوک» و اصلِ «اولویت علوم یقینی بر علوم ظنی در تنظیم محتوای برنامه درسی»، ناظر به تحقق هدفِ «شناخت یقینی عالَم هستی» و اصلِ «توسیعِ و تشدید اکتساب علوم حصولی»، ناظر به تحقق هدفِ «انبساط و اشتداد ذهن»(در مجموع، سه اصل و دو هدف تربیتی) ارائه شده است.
بررسی مدرّج بودن ادراک از منظر صدرالمتألهین و استنتاج مدلولهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی مدرّج بودن ادراک از منظر صدرالمتألهین و استنتاج مدلولهای تربیتی آن بوده است. روش: در بخش اول پژوهش که به توصیف و تبیین بحث مدرّج بودن ادراک در حکمت متعالیه از حیث وجودشناختی آن و تدوین نظام مند گزاره های مبنایی ذیل آن اختصاص دارد، از روش توصیفِ تحلیلی استفاده شد. در بخش دوم پژوهش که هدف، استنباط مدلولهای تربیتی از گزاره های مبنایی مذکور بود، روش قیاس عملی به کار گرفته شد. یافته ها: در بخش اول، 12 گزاره مبنایی از مباحث صدرالمتألهین در بحث مدرّج بودن ادراک، استخراج شده است. پس از آن، مدلولهای تربیتیِ گزاره های مبنایی با رعایت ملاحظات روش شناختی، استنتاج شده و 18 اصل، دو هدف و دو روش تربیتی ارائه شده است. نتیجه گیری: بر اساس سیر و صیرورتی که در بطن مباحث هستی شناسی معرفت صدرا وجود دارد، نسبت و روابط منطقی مدلولهای استنباط شده، تبیین و این مدلولها در قالب الگویی مفهومی سامان داده شده است.
مطالعه تطبیقی ادراک عقلی از منظر ملاصدرا و مقولات فاهمه کانت و تأثیر آن بر علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مقاله، مقایسه شناخت بین دو مکتب فلسفی کانت و حکمت متعالیه بود. تعریف این دو نظام از ادراک و عقل و فاهمه و تأثیر آن بر دیگر دانشها می تواند برای ساخت نظامات اجتماعی شناختی و اندیشه ای بسیار راهگشا باشد. روش: این مقاله با روش مطالعه کتابخانه ای و مراجعه به متون دست اول درباره مسئله فاهمه و شناخت انجام شد. یافته ها: تعریف کانت از فاهمه با تکیه بر مقولات و محدود کردن ادراک به معبر فاهمه، راه را بر بسیاری از نوآوری ها در زمینه درک جهان بما هو بسته است؛ در صورتی که در نظام صدرایی با عنایت به تعریف ملاصدرا از عقل و ادراک، افقهای پیش رو برای ادراک و نظام سازی ها بر مبنای این ادراک بسیار گسترده و فراخ است. نتیجه گیری: با تکیه بر نظام ادراک صدرایی می توان نظام شناختی ادراکی جدیدی ارائه داد که دامنه گسترده تری از نظام شناختی کانت دارد.
بررسی کارکرد ایمان دینی در محبت به خویش از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمان و مسائل مربوط به آن همواره یکی از مباحث محوری حکمای اسلامی بوده است. دانشمندان مسلمان ازجمله ملاصدرا به صورت مستقل به مقوله ایمان پرداخته است؛ که مراتب ایمانی را به زبانی، تقلیدی، عقلی و کشفی تقسیم نموده است. هدف : مقاله این بوده است که دیدگاه ملاصدرا را در خصوص رابطه ایمان و محبت به خویش را بررسی کند و با روش : اجتهادی و استنباطی به مسئله محبت به خود که یکی از موضوعات مهم و دغدغه های انسان معاصر پرداخت. یافته ها : یافته ها و تحلیل و بررسی آثار ملاصدرا حاکی از آن بود که ایمان شاخص و کلید معمای محبت به خویش است. نتیجه گیری: محبت به خویش ناظر به مراتب ایمانی است و افراد با توجه به درجه ایمانی، نسبت به خود مهر می ورزند و یا با خود نامهربانی می کنند.
تحلیل نظام مند قرائت علامه طباطبایی از آموزه «معرفت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۵
70 - 95
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین آموزه های اسلامی برای فعال کردن همه ظرفیت های انسان و رساندن او به عالی ترین رتبه ممکن، آموزه «معرفت نفس» است؛ همان آموزه ای که «دین پژوهان» با رهیافت ها، رویکردها و روش های مختلفی به بررسی آن پرداخته و قرائت های گوناگون و بعضاً متضادی از آن ارائه کرده اند. از جمله این قرائت ها، قرائتِ «علامه طباطبایی» است که با توجه به موقعیت ممتاز ایشان در عرصه دین پژوهی می توان به اهمیت بررسی آن پی برد. بر همین اساس در تحقیق حاضر پس از گزارش قرائتِ «علامه طباطبایی» از آموزه «معرفت نفس» در قالب یک مجمومه منسجم و نظام مند، به ارزیابی آن پرداخته ایم. براساس نتائج حاصل از این تحقیق می توان قرائتِ «علامه طباطبایی» از این آموزه دینی (یعنی «لزوم شهود هویت بالغیر و عین الربطِ نفس برای رسیدن به خداشناسی حضوری») را با توجه به ویژگی هایی چون: ابتناء بحث از آموزه «معرفت نفس» بر «آیات قرآن کریم» و تبیین آن براساسِ «گزاره های نقلی»، ارائه یک نگاه تاریخی، تحلیلی، تطبیقی به جریانِ «معرفت نفس»، اثبات امکانِ «معرفه الله» و «معرفه النفس» و رد استحاله آن، اشاره به راهکار عملیِ «تصفیه قلب» و «نفی خواطر» برای رسیدن به «معرفت نفس»، تأکید بر عدم منافاتِ «معرفت نفس» با «رسالت های اجتماعی» و تلاش برای رسیدن به یک «مدل عملیاتی، رقابتی» از آموزه «معرفت نفس»، به عنوانِ «قرائت معیار» معرفی کرد.
مقایسه ماهیت و محدوده عقل در فهم دین از نظر ملاامین و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
90 - 111
حوزه های تخصصی:
از نظر هر مسلمانی، عمل صالح مبتنی بر علم به دین بوده و هر علمی نیازمند ابزار فهم است. ماهیت و محدوده قدرت عقل به عنوان مهم ترین ابزار فهم در انسان، از دیرزمان محل بحث و گفت وگو بوده است. در جهان اسلام از زمان ترجمه فلسفه و منطق یونانی و تألیف اولین کتب فلسفی و منطقی، این بحث محور منازعات نص گرایان، متکلمین و فلاسفه بوده است. در میان شیعیان، این منازعه با نوشتن کتاب "فوائدالمدنیه" ملاامین استرآبادی بالا گرفت و اصولیون را نیز وارد بحث کرد. در میان فلاسفه نیز ملاصدرا با ادعای تطبیق حکمت و شریعت، نظام حکمت متعالیه را ارائه داد. هدف ما بررسی انتقادات به ملاامین براساس حکمت متعالیه بر طبق نظریات علامه طباطبایی1 است. روح نص گرایی امروز در برخی تفکرات به شدت جریان دارد و ازاین رو نقد مبانی این جریان بسیار حائز اهمیت است.روش ما ابتدا تحلیل مفهوم عقل براساس دو مؤلفه ماهیت و محدوده قدرت آن در فهم دین و سپس نقد درونی و بیرونی آن است. در نقد درونی می توان گفت: اولاً عدم استفاده از عقل و منطق با رفتار علمی خود آنها که براساس این دو است ناسازگار است. ثانیاً خود آیات و روایات که منبع معرفت از دیدگاه ملاامین هستند، ما را به استفاده از عقل ترغیب نموده اند. ثالثاً قدح عقل در روایات ناظر به روش تمثیل فقهی است نه عقل استدلالی. در نقد بیرونی می توان گفت اختلاف در بین فلاسفه نمی تواند دلیل نادرستی استفاده از عقل باشد؛ زیرا اختلاف در فقه نیز همین لازمه را خواهد داشت. حکمت متعالیه در تعیین جایگاه عقل جانب اعتدال را رعایت کرده، اما ملاامین آن را از جایگاهی که در آیات و روایات دارد پایین تر آورده است.
نقد دیدگاه های الهیاتی استیون هاوکینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
66 - 86
حوزه های تخصصی:
نظریه «اِم» یک نظریه بنیادین در فیزیک جدید است. استیون هاوکینگ با ارائه چارچوبی جدید از این نظریه و با الهام از برخی نتایج مکانیک کوانتوم، معتقد است عالم مادی به عنوان یک کل، از «هیچ» و به صورت خود به خودی و توسط قوانین فیزیکی به وجود آمده است. آنچه در این مقاله در صدد آن ایم، بررسی و نقد دیدگاه های الهیاتی هاوکینگ است که عمدتاً در ارتباط با نظریه «ام» می باشد؛ دیدگاه هایی همچون «انکار خدا»، «نفی اختیار انسان»، «رد دعا، معجزه و به طور کلی هر آنچه جنبه متافیزیکی دارد، مثل وجود بُعد روحانی در انسان» و «انکار حیات پس از مرگ». بدین منظور پس از تقریر سخنان هاوکینگ، با تکیه بر مبانی فلسفه اسلامی به نقادی دیدگاه های الهیاتی این فیزیک دان مبادرت خواهیم ورزید. برخی نقدهای وارده به دیدگاه های هاوکینگ عبارت اند از: تلقی نادرست از مفهوم و جایگاه خدا و همچنین مفهوم زمان؛ تصویر اشتباه وی مبنی بر ماشین بودن بشر؛ عدم توجه به لوازم اخلاقی و اجتماعی این دیدگاه. روش ما در این مقاله توصیفی- تحلیلی خواهد بود.
آموزش فلسفه در حوزه های علمیه بر اساس مراحل سلوک عقلی از ظاهر عالم به باطن آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
183 - 202
حوزه های تخصصی:
معمولاً طلاب فلسفه که در آغاز کتابی همچون بدایه الحکمه، با مبحثی همچون اصالت وجود و اعتباریت ماهیت روبرو می شوند، با این چالش مواجهند که فایده خواندن این مباحث چیست؟ در پاسخ گفته اند که این مباحث برای فهم عقائد و حکمت اسلامی و ... است. لکن چون ارتباط میان این غایت، و زنجیره مباحث کتاب فلسفی تبیین نمی گردد، آشفتگی ذهنیشان تسکین نمی یابد که این نشان از باقی ماندن آن رخنهٔ ذهنی است. مسأله نوشتار حاضر این است که «محتوای آموزشی فلسفه را چگونه سامان دهیم تا طلاب این علم، نیاز به هر مطلب را احساس کنند و با تلاش ذهنی خود سعی در دستیابی به پاسخ آن داشته باشند؟» این تحقیق که از نوع کاربردی می باشد، با اصل موضوع انگاشتن این مبنا در علوم تربیتی که روش سازماندهی منطقیِ مبتنی بر «ساختار دانش» را متناسب با نیازهای یادگیرنده نمی داند، با عطف توجه به کتاب بدایه الحکمه و روش توصیفی – تحلیلی به این نتیجه رسیده است که اگر بخواهیم زنجیرهٔ مباحث فلسفه مبتنی بر نظام نیازهای یادگیرنده سامان داده شوند، باید در آموزش فلسفه، سیر مباحث از محسوس به انتزاعی و از معقول اولی به معقول ثانی تنظیم گردد که ترتّب ادراک آنها بر یکدیگر ملموس شود تا ذهن مخاطب با آن درگیر شده و بتواند فعّالانه در فرآیند یادگیری مشارکت کند.
بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
101 - 126
حوزه های تخصصی:
معقولات به عنوان ابزار تفکر در فلسفه، نقش محوری درمباحث این علم برعهده دارند. در این میان، به ویژه معقولات ثانی فلسفی در جهت تحقیقات و تحلیلی های فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردارند. این امر به خصوص در حکمت متعالیه که حقایق را از منظر واقعیت عینی و نه از دریچه ذهن مورد تحلیل قرار می دهد بسیار مورد توجه است. در این جهت، ملاصدرا به جهت اهمیت این بحث، نگاه ویژه ای به معقول ثانی فلسفی دارد و تبیینی متفاوت از نظر مشهور عصر خود در معقول ثانی فلسفی ارائه داده است. به جهت فاصله گرفتن ملاصدرا از نظر مشهور و رهزن بودن برخی عبارات ایشان در استفاده از اصطلاح معقول ثانی، فلسفه ورزان متأخر، در فهم و ارائه این بحث دچار تشتت شده اند و برخی حتی نظرهای متناقضی مطرح کرده اند. از این رو در این مقاله در ضمن بررسی برخی از این نظرها، به بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در دیدگاه ملاصدرا پرداخته ایم. از نتایج این بحث، یافتن فهم صحیح از حکمت متعالیه و به خصوص از مسائلی است که مبتنی بر مبنای ملاصدرا در بحث معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه ارائه شده است.
حکمت متعالیه: سرشت عمل سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفصیلیمقدمه و اهداف: حکمت متعالیه شاخه ای از فلسفه اسلامی است که فرازبان آن «اصالت وجود» است. منظور از فرازبان بودن این آموزه آن است که آموزه مذکور به منزله روح این دستگاه فلسفی در تمامی مسایل، مدعیات، نظریه ها و استدلال های آن حاکم و جاری است. هدف اصلی این مقاله آن است که سرشت «عمل سیاسی» را متناسب با فرازبان اصالت وجود تبیین کند. در تبیین وجودی نشان داده می شود که عمل سیاسی با «خودِ» کنش گر یکی می شود و همین اتحاد عمل سیاسی با «خود» است که به آن معنا می دهد. روش: روش این مقاله تبیین وجودی است. تبیین وجودی نوعی از احتجاج فلسفی متناسب با فرازبان اصالت وجود است که بر اساس آن پدیده های انسانی با ارجاع به ویژگی های هستی شناختی «خود» فردی یا جمعی تبیین می شوند. در این مقاله بر اساس این روش تبیینی تلاش شده است تا فرایند عمل سیاسی از آغاز قصد ایجاد به وسیله یک کنش گر یا اجماع جمعی کنش گران سیاسی تا تحقق نهایی آن در زندگی انسانی بر اساس نیازهای ذاتی کنش گران مزبور توضیح داده شود. هم چنین بر اساس این شیوه معنای عمل سیاسی بر اساس نیت فردی یا قصد جمعی کنش گر سیاسی بررسی می شود. یافته ها: نخستین یافته این مقاله آن است که عمل سیاسی کنشی نهادی است. از این رو دارای سه ویژگی ثبات، تداوم و همگنی است. زیرا عمل سیاسی پس از نیت کنش گر یا اجماع جمعی کنش گران در «خود» فردی یا جمعی کنش گران رسوخ می یابد. دومین یافته در این نوشته آن است که از منظر فرازبان اصالت وجود هر عمل سیاسی «وجودِ وسعت یافته» عمل فردی تلقی می شود. منظور از «وجودِ وسعتِ یافته» در این جا آن است که عمل سیاسی با یک وجود واحد در عمل فردی همه کنش گران سیاسی تحقق می یابد و تعدد کنش گران سیاسی و ویژگی های فردی آنها مغایرتی با وحدت وجودی عمل سیاسی ایجاد نمی کند. در نتیجه در یک هم کنشی سیاسی، هر یک از کنش گران سیاسی علاوه بر وجود فردی و خاص خود دارای یک هستی فرافردی و مشترک با دیگر کنش گران سیاسی می گردند. در واقع این هستی ِتوسعه یافته و مشترک است که موضوع کنش سیاسی است و آن را از کنش فردی جدا می کند. از دیگر یافته های این مقاله آن است که از منظر فرازبان اصالت وجود عمل سیاسی پدیده ای معنادار است. معنادار بودن یک عمل سیاسی به کشف معنای نهفته در آن و انتقال آن معنا به دیگران می باشد. از این رو عمل سیاسی از نظر وجودی مانند سخن گفتن است. زیرا همان طور که سخن گفتن معنای نهفته در ضمیر را از نظر هدف و غرضی که در آن است کشف می کند و آن را به ضمیر مخاطب منتقل می کند؛ بنابر این عمل سیاسی در تبیین وجودی به امری حقیقی و واقعی برمی گردد که همان کشف مکنونات درونی کنش گر یا کنش گران سیاسی است. نتیجه گیری: عمل سیاسی به دلیل ثبات، تداوم و همگنی خود تبدیل به بخشی از هستی کنش گر می شود و جایگاه وجودی او را متحقق می سازد. عمل سیاسی به دلیل ارتباطش با «خود» کنش گر معنا می یابد و این معنا را از نیت فردی و اجماع جمعی بدست می آورد. از سوی دیگر هم کنشی سیاسی میان کنش گران موجب ایجاد هویت سیاسی می شود.