مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
حکمت متعالیه
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
217 - 238
حوزه های تخصصی:
تخیل شاعران فارسیگوی قرن یازده و دوازده، به جانب نازک اندیشی در طبیعت و ذره نگری در پدیده ها گراییده است. این گرایش همزمان است با تحولاتی که در فلسفه ایرانی در اصفهان قرن یازدهم روی داد. محتمل است که این همزمانی حاصل تأثر ادبیات و حکمت از یکدیگر باشد. در این مقاله مسأله «حرکت در جوهر طبیعت» به عنوان موضوع مشترک در شعر نازک خیال صائب و حکمت متعالیه ملاصدرا بررسی شده است. این جستار می کوشد تا شباهت دو گفتمان فلسفی و ادبی را در نگرش به یک موضوع (حرکت در جوهر) نشان دهد. برای این منظور تخیلات شعری را - که پویایی و حرکت درونی هستی را بازنمایی نمایی می کند- در شعر نماینده برجسته نازک خیالان یعنی صائب تبریزی (1006- 1087 ق) بررسی کرده و شباهت نگرش صائب را با اندیشه حرکت جوهری ملاصدرا نشان داده است. آنچه صدرای فیلسوف با برهان و استدلال درباره حرکت جوهری و انقلاب مستمر وجود بیان کرده شاعر نازک خیال با قوه مخیله در صورت های محاکاتی بازنموده است.
نقد و بررسی الحاد در فلسفه سارتر از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
85 - 106
حوزه های تخصصی:
انسان به عنوان موجودی که دارای قدرت عاقله است، همواره در تلاش برای کشف حقیقت هستی بوده است. یکی از اصلی ترین پرسش هایی که در پی پاسخ به آن بوده است، یافت منشأ هستی و چگونگی پیدایش آن است. در این میان ادیان الهی و پیامبران در پی پاسخ به این مسئله مبادی توحید را تبیین کردند. پذیرش وجود واجب به عنوان اصل مشترک همه ادیان الهی و فیلسوفان الهی است؛ اما همواره بعضی از متفکران وجود واجب را متناقض نما می دانند؛ به طوری که به عقیده آنها نمی توان وجود خدا را اثبات کرد. یکی از این متفکران ملحد، ژان پل سارتر است که در مهم ترین اثر فلسفی خودش به عنوان هستی و نیستی، دو دلیل اصلی برای رد واجب الوجود ذکر کرده است. این دو دلیل که درحقیقت نقد دیدگاه های دکارت و لایب نیتس درباره واجب هستند، یکی به دنبال اثبات متناقض بودن وجود واجب است و دیگری ضرورت منطقی واجب الوجود را رد می کند. او همچنین وجود خدا را به عنوان یک موجود لغیره مانع تحقق آزادی انسانی می بیند. سارتر آزادی را به وجود انسان بر می گرداند و انسان را از هر گونه قید و بند رها می داند و به همین دلیل در نگاه او هر چیزی که مانع تحقق این آزادی ذاتی شود، نمی تواند موجود باشد و انسان برای فرار از این آزادی و مسئولیت خود مفهوم خدا را ساخته است. این پژوهش بر آن است با تبیین این دلایل، با مبانی حکمت الهی متعالیه که واجب الوجود در آن نقشی اساسی دارد، به نقد آنها بپردازد.
روش شناسی حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه تمایز بین حکمت متعالیه با مکاتب فلسفی پیشین، در روش فلسفی حکمت متعالیه نهفته است. ملاصدرا در این روش در ضمن پایبندی به اصول روش عقلانی و برهانی، از روش های شهودی و وحیانی نیز بسیار بهره برده است. این امر، روش حکمت متعالیه را به روشی تألیفی از سه روش مذکور تبدیل کرده است. در این نوشتار روش مذکور همراه با ارائه نمونه های عینی، واکاوی و مبانی بکارگیری این روش بیان و ارزیابی شده است.
مبانی هستی شناسی حقوق انسان؛ مطالعه موردی کرامت انسانی در حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از دیدگاه اسلامی، منشأ تمام حقوق انسان، خدای متعال است و اگر خداوند و رابطه انسان با خدا در نظر گرفته نشود، به لحاظ عقلی نمی توان هیچ گونه حقی را برای انسان بر انسان دیگر اثبات نمود. کرامت انسانی همان نقطه عطفی است که در پرتو آن می توان حقوقی را بر انسان در نظر گرفت و او را منشأ برخورداری از حق و تکلیف دانست. مواد و روش ها: روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی است. ملاحظات اخلاقی: ملاحظات اخلاقی مربوط به نگارش متون و نیز ارجاع دهی به منابع رعایت گردید. یافته ها: نتیجه بررسی عقلی کرامت انسانی آن است که از منظر حکمت متعالیه نیز کرامت ذاتی انسان که تنیده در ساختار انسانی است، وصفی دارای منشأ وجودی است. ازاین رو، از منظر فلسفی، منزلت، شرافت و خیریت وجود انسان در نظام هستی، امری برجسته و متعالی نسبت به سایر موجودات است که خالق کریم، این صفت را برای وجود انسان جعل نموده است. والایی و برتری ویژه انسان، امری است که به تبع وجود او، دارای اصالت، خیریت و مجعولیت بالذات است. علم و عقلانیت، ایمان و عمل صالح از مهمترین مؤلفه های کرامت اکتسابی در انسان هستند. نتیجه گیری: با بررسی انواع کرامت ذاتی و اکتسابی و مؤلفه های هر کدام، از آنها می توان به مثابه یکی از مهم ترین مبانی هستی شناختی حقوق انسان یاد نمود.
بررسی حقیقت علم در وجود شناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنباط مدلول های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی چیستی حقیقتِ علم در وجودشناسیِ معرفتِ حکمت متعالیه و استنباط مدلول های تربیتی آن بوده است. در بخش اول پژوهش که به تدوین نظام مند گزاره های هستی شناسی معرفت در حکمت متعالیه درخصوص حقیقت علم، اختصاص داشته است، از روش توصیفِ تحلیلی و در بخش دوم آن، با هدف استنباط مدلول های تربیتی گزاره های مذکور، از روش استنتاجی (قیاس عملی) بهره برداری شده است. در بخش اول، چهار گزاره مبنایی از مباحث صدرالمتألهین در هستی شناسی معرفت درخصوص حقیقت علم، استخراج و به صورت نظام مند ذیل سرفصل های از سنخ وجودبودنِ علم، تعریف ناپذیربودنِ علم و مجرّدبودنِ علم، تبویب و تدوین شده است. پس ازآن، مدلول های تربیتی گزاره های مذکور با رعایت ملاحظات روش شناختی، به تفکیک گزاره های مبنایی هر سرفصل، استنباط شده و دو هدف، هشت اصل تربیتی و دو روش تربیتی، ارائه شده است.
تبیین امام خمینی از تکامل نفس گنهکاران بر مبنای حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۸۹
85 - 103
حوزه های تخصصی:
بر اساس مبانی فلسفی صدرایی در فرآیند استکمال نفس به دلیل حرکت جوهری همه انسان ها مسیر تکامل را طی می نمایند، درحالی که مطابق آیات قرآن کریم همه انسان ها نمی توانند سیر تکامل را طی نموده و به کمال برسند و درنتیجه به دلیل گنه کار بودن پس از مرگ نه تنها به سعادت و کمال مطلوب نمی رسند بلکه از مقام انسانیت سقوط می کنند و با وجود طی نمودن سیر تکاملی دچار تنزل می گردند و از نعمات الهی محروم می شوند. لذا سخن فلاسفه متعالیه با تناقضاتی مواجه می شود که پاسخ آن را در تبیین امام خمینی می یابیم.ایشان بر اساس حکمت متعالیه با تفکیک مسئله تجرد از سعادت و شقاوت، انسان را موجودی مختار می داند که سعادت و شقاوت خود را آزادانه انتخاب می کند، ولی مسئله تجرد طی یک جریان غیر اختیاری است. لذا دو نوع تکامل برای انسان وجود دارد که تکامل از نوع تجرد شامل گنه کاران نیز می شود.به لحاظ نظری، انسان مانند سایر موجودات این جهان دارای حرکت جوهری است و به هرحال همه مراحل تجرد را طی می کند، با این تفاوت که انسان با آگاهی و انتخاب خود می تواند در این سیر تکاملی به کسب فضایل بپردازد و یا غفلت نموده و دچار خسران گردد.
مروری بر پژوهش های انجام شده در موضوع علم و عقل در حوزه فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سالهای اخیر، پژوهش های متعددی با رویکرد مروری در حوزه های علوم انسانی به زبان فارسی به نگارش درآمده ، اما در حوزه ی فلسفه اسلامی به این امر کمتر پرداخته اند. نوشتار حاضر به منظور مرور تولیدات علمی در زمینه ی پایان نامه ها و مقالات موجود سال های 1380تا 1399، در دو محور علم و عقل از دیدگاه ملاصدرا نگارش یافته است. پرسش پایه ای جستار حاضر آن است که دغدغه مندی پژوهشگران فلسفه، معطوف به کدام زمینه است؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که میزان فراوانی پژوهشها در مسأله علم است و بیشترین موضوع مورد علاقه پژوهشگران در زمینه ی عقل از دیدگاه معرفت شناسی است که عمدتا به تطبیق نظر ملاصدرا با دیگر فلاسفه پرداخته اند و مسأله مهم معنا و کارکرد عقل که مغالطه در کارکردهای مختلف را در پی دارد مورد غفلت قرار گرفته یا کمتر مورد توجه بوده است و عقلانیت که بر اساس معانی مختلف مشترک لفظی است مشترک معنوی تلقی شده و چالشها و مغالطه هایی را منجر شده است که در پژوهش و پژوهشهای مستقل آینده قابل بررسی است. درحوزه علم و عقل به پژوهش های انجام شده در سایر کشورهای اسلامی و غیر آن توجه نشده ورویکرد پژوهشگران سایر کشورها به حوزه مسائل فلسفه اسلامی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
ذاتگرایی در حکمت متعالیه؛ مبانی و لوازم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ذاتگرایی» بمعنای استقلال اشیاء خارجی از علایق و ادراک انسانهاست. در سنت فلسفه اسلامی، عموماً با نگرشی ایجابی، اشیاء مجموعه یی از صفات ذاتی و عرضی دانسته شده که از اندیشه انسانها مستقل هستند. این مسئله در تفکر ملاصدرا نیز دو وجه عمده می یابد. او در رویکرد عام خویش، بنابر مشرب قوم و بویژه ابن سینا، اشیاء خارجی را مستقل از ادراک بشری و متشکل از مجموعه صفات ذاتی و عرضی میداند. صدرالمتألهین در رویکردی خاص، ضمن تأکید بر استقلال وجودی اشیاء خارجی، بر اساس مبانی وجودی و معرفتی تفکر خود، ذات اشیاء خارجی را در حقیقتِ واحد و فارد وجود منحصر کرده و با نفی هرگونه تأصلِ خارجیِ اجزاءِ ذاتی و عرضی و همچنین کلیه لواحق ماهوی، ترکیب احتمالی موجودات از دوگانه های ماده و صورت یا جنس و فصل را مربوط به عالم ذهن و ذیل قدرت خلاقیت نفس قلمداد میکند.
تربیت کل گرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تربیت کل گرا» یکی از رهیافتهای تربیتی قرن بیستم در غرب است که با کاستیهای موجود در نظام تربیتی مدرن مقابله کرده است. با اندکی توجه میتوان شباهتهایی بین تعلیم و تربیت دینی و اسلامی با این روش تربیتی یافت؛ تا آنجا که میتوان گفت تربیت کل گرا شیوه رایج تربیت در نظام آموزش سنتی ما بوده است. این پژوهش به طرح برخی از اصول تربیتی در حکمت متعالیه میپردازد که ذیل مفهوم «کل گرایی» قرار میگیرند. برخی از اصول مطرح شده عبارتند از: لزوم جمع میان ماده و معنا، تربیت بدن بهمراه روان و کل گرایی اخلاقی و معرفتی. همچنین در ذیل کل گرایی معرفتی به جایگاه ویژه عقل در معرفت شناسی پرداخته شده و اصول تربیتی متناسب با عقلانیت استخراج گردیده است که از جمله آنها محاسبه و لزوم آموزش تعقل به متربی است. در انتها برخی از روشهای اجرایی متناسب با اصول یاد شده، آمده است. این تحقیق از روش کیفی تحلیل محتوا و استنتاج فلسفی بهره برده است. به این ترتیب که با مراجعه به کتابهای صدرالمتألهین در حکمت متعالیه و برخی از شارحان وی، به استخراج اصول تربیتی متناسب و در راستای کل گرایی پرداخته است.
مسئله «دیگری» در جامعه شناسی پدیدارشناختی و حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به یکی از مسائل مهم علوم اجتماعی یعنی مسئله «دیگری» از منظر دو دستگاه فکری متفاوت پرداخته شده است: اول پدیدارشناسی به عنوان یکی از جنبش های مؤثر فلسفی قرن بیستم در غرب و دوم حکمت متعالیه به عنوان یک دستگاه فلسفی تمام عیار. اگرچه کوشش های جامعه شناسان طرفدار دیدگاه های پدیدارشناسی، در به کارگیری مفاهیم فلسفی آن برای پاسخگویی به مسائل علوم اجتماعی مدت ها است، آغاز شده است و افرادی چون شوتس نقش برجسته ای در شکل گیری نوعی از تفکر جامعه شناسی که امروز با عنوان جامعه شناسی پدیدارشناختی معرفی می شود، داشته اند؛ اما پیچیدگی های فلسفه هوسرل و همچنین اختلافات این جامعه شناسان با نظریات هوسرل در برخی مسائل از جمله مسئله اصلی این مقاله، لزوم پرداخت جدی تر به آن را لازم می نماید. از طرف دیگر به دلیل آنکه مدتی است توجه به ظرفیت های نظام فکری حکمت متعالیه برای مسائل علوم اجتماعی نیز ثمره های قابل قبولی را نمایانده است، این نوشتار بر آن است تا با عنایت به تفاوت های اساسی دو دستگاه فکری پیش گفته، مسئله مهم «دیگری» را از منظر دو رویکرد جامعه شناسی پدیدارشناختی و نظریه اجتماعی قابل استنطاق از حکمت متعالیه بررسی کند.
بازخوانی نظریه فرهنگ ناسرکوبگر مارکوزه از منظر حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال نهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
125 - 149
حوزه های تخصصی:
توسعه روزافزون جوامع غربی و رسیدن بشر به سرحدات پیشرفت، امید رهایی از درد و رنج را برای انسان غربی به ارمغان آورد. در این میان زیگموند فروید در مخالفت با فضای خوشبینی حاکم بر غرب در اوایل سده بیستم تأکید می کند که تمدن بر انقیاد و سرکوبگری غرایز آدمی استوار است و دستاورد تمدن برای انسان امروزی، نه آرامش و آسایش، بلکه درد و رنج فزاینده است. در مقابل هربرت مارکوزه، فیلسوف اجتماعی آلمان، همزمان با نقد نظریات فروید، طرحی از تمدن ناسرکوبگر را ارائه و اعلام می کند که سرکوبگری فرهنگ، نه برخاسته از ذات تمدن، بلکه دستاورد نظام سرمایه داری است. در این مقاله، مبتنی بر روش تحلیلی - انتقادی، با بهره مندی از ظرفیت نظریه استخدام علامه طباطبایی(ره) و آموزه های حکمت صدرایی نشان خواهیم داد که آنچه مارکوزه تحت عنوان تمدن ناسرکوبگر معرّفی می کند، چیزی جز باقی ماندن در «استخدام متقابل در ساحت حیوانی» نیست و برای عبور از سرکوب می بایست کمالات عقلی و اغراض فطری را بسان عنصر تعین بخش زندگی اجتماعی مطرح کرد؛ امری که علامه طباطبایی(ره) مبتنی بر نظام صدرایی بدان پرداخته است.
مروری بر مبانی فلسفی رویکردهای روان درمانی در قیاس با مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
هدف نخست این پژوهش بررسی نقش فلسفه در شکل گیری رویکردهای روان درمانی است. بدین منظور در نگاهی کلی، نسبت میان فلسفه غرب و رویکردهای روان تحلیلگری فروید و پیروانش، رفتاردرمانی و موج دوم آن شامل رفتاردرمانی منطقی هیجانی و شناخت درمانی، گشتالت درمانی و درمان مراجع محوری بررسی شده است. در بخش دوم، پس از ارائه مبانی فلسفی هر یک از رویکردهای ذکرشده، میان مبانی فلسفی به کارگرفته شده در رویکردهای روان درمانی و مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا در سه بخش انسان شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی قیاس صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش در بخش اول نشان می دهد که هر کدام از این رویکردها صاحب ریشه هایی در فلسفه غربی هستند. نتایج حاصل از بخش دوم پژوهش نشان می دهد که در زمینه جایگاه پروردگار درهستی، تعریف حدود علم روان شناسی، حقیقت وجود انسان، اراده انسان، هدف حیات انسان و نقش عالم ماده در حیات انسان تمایزات قابل توجهی بین مبانی فلسفی رویکردهای ذکر شده با مبانی حکمت متعالیه وجود دارد. روش تحقیق در بخش ابتدایی از نوع کتابخانه ای و در بخش دوم تحلیلی قیاسی و از نوع قیاس نظری است.
خوانشی فلسفی از ساحت اجتماعی انسان کامل در نهج البلاغه (با رویکرد حکمت متعالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله دستیابی به تصویری کلی از ساحت اجتماعی انسان کامل با تتبع میان عبارات نهج البلاغه و تحلیل حکمی آنها با مبانی حکمت متعالیه است. ساحت اجتماعی انسان کامل، عبارتست از ویژگیهایی از انسان کامل که در تعامل با انسانهای دیگر و در ساختار اجتماعی و اینجهانی او قرار دارد. معرفت انسان کامل در این حوزه نمایانگر نقش تمدنی او در جامعه انسانی و در تحقق «جامعه متعالیه» خواهد بود. از میان روشهای مناسب برای گردآوری داده های تحقیق، روش موردنظر برای این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی میباشد. بر اساس تعالیم نهج البلاغه و مبانی حکمت متعالیه، انقلاب فکری و محتوایی جامعه و هدایت آن از طریق ایجاد بیداری و شکوفایی فطری و آشکارسازی گنجینه های عقلی انسانها، اساس و بنیاد فعالیتهای اجتماعی انسان کامل را تشکیل میدهد که این امر بانضمام کمالات وجودی دیگر در انسان کامل و بحسب اطاعت و فرمانبرداری مردم، باعث تکامل و شکوفایی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و تشکیل جامعه متعالیه میگردد. بنابرین، محوریت و رهبری انسان کامل و فرمانبری مردم از او، اساس و مهمترین رکن تحقق آرمان جامعه متعالیه است.
بسترهای انسان شناختی حکمت صدرایی در تعامل میان علم دینی و دانش روانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعامل میان علم دینی و دانش روز، از دغدغه های کنونی جوامع اسلامی به شمار میرود. در این تحقیق، بسترهایی که فلسفه صدرایی از منظر انسان شناختی فراهم آورده تا علم دینی و دانش روانشناسی بتوانند به تعامل و تبادل دانشی بپردازند، مورد پژوهش قرار گرفته است. بعبارت روشنتر، هدف تحقیق آن است که نشان دهد علم دینی و دانش روانشناسی نوین، در بستر انسان شناسی فلسفی بعنوان یکی از مبادیِ دانشی این دو عرصه علمی دارای چه زمینه های تعاملی یی است. برای تحقق این امر، با بررسی کتابخانه یی و تحلیل محتوایی، زمینه های مزبور مورد مطالعه قرار گرفته اند. نتیجه تحقیق آن است که فلسفه صدرایی بلحاظ مبانیِ انسان شناختی، در دو بستر کلیِ «علم شناختی» و «مفهوم شناختی»، زمینه تعاملی مناسبی برای تبادل اطلاعات میان علم دینی و دانش روانشناسی فراهم نموده است. انسان شناسی فلسفی با تبیین صحیح غایت، روش، ابزار، منبع، ساختار و معیارِ علم دینی و دانشِ روانشناسی، زمینه لازم برای ارتباط دو جانبه» این علوم را در بستر «علم شناختی» مهیا کرده است. در زمینه «مفهوم شناسی» نیز حکمت صدرایی، با تبیین ماهیت و کاربست مفاهیمی نظیر «انگیزه»، «عشق» و «معنای زندگی» از منظری انسان شناختی، بستر تعاملیِ مناسبی برای تبادل دانشی میان این دو عرصه علمی بلحاظ مفهومی ایجاد نموده است.
مقایسه جایگاه نفس الامری ذات و تعیّنات الهی در دو منظر صدرایی و عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۷
21 - 46
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش اعتباری یا غیراعتباری دانستن تمایز تعیّنات حقی از ذات حضرت حق، از پرسش های مشترک در حکمت و عرفان اسلامی است. پرسش این است که آیا تعیّنات علمی احدی و اسمایی، حقیقتاً و در نفس الامر با یکدیگر متمایزند یا تمایز مقام ذات از مقام احدیت و واحدیت، امری اعتباری است و این عناوین، فارغ از اعتبار ذهنیِ فاعل شناسا، هیچ گونه تعدد و تمایزی ندارند. در همین راستا، هدف این پژوهش، کشف نگرش عرفان اسلامی و حکمت متعالیه در خصوص این موضوع است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل اصطیادی و مقایسه، به بررسی تحلیلی و تطبیقی نگرش عرفانی و صدرایی در این موضوع پرداخته است؛ همچنین این تحقیق مبتنی بر داده های کتابخانه ای انجام گرفته است. یافته های تحقیق از این قرار است که تمایز ذات و تعیّنات حقی در کلام ملاصدرا به تمایز وجود و ماهیّت و تمایز محیط و محاط تنظیر شده اند که نشان دهنده تمایز نفس الامری ذات و تعیّنات در حکمت متعالیه است؛ همچنین اعتقاد عارفان اسلامی به تقدم رتبی مقام باطن و غیب نسبت به مقام شهادت و صورت و اعتقاد آنان به تمایز احاطیِ ذات و تعیّنات، به روشنی به تمایز نفس الامری حضرت ذات از حضرت اسماء دلالت می کند. نتیجه تحقیق آن است که عینیّت ذات و صفات در نگرش عرفانی و صدرایی مربوط به ساحت وجود و تحقّق است و منافاتی با تقدّم رتبی و نفس الامری مقام ذات نسبت به مقام صفات ندارد.
جایگاه هستی شناختی ذات الهی از دیدگاه حکمت متعالیه، عرفان و صوفی نمایان و نقد و بررسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین ساحت ذات الهی از پیچیده ترین و جنجالی ترین مسائل کلامی، فلسفی و عرفانی است. پژوهش پیش رو با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که حکمت متعالیه، عرفان و صوفی نمایان ذات الهی را در کدامین جایگاه هستی شناختی مستقر می دانند. سپس با بررسی دیدگاه های یادشده به داوری آنها می نشیند. حکمت متعالیه تا آنجا که به تشکیک وجود پایبند است، ذات الهی را برترین رتبه نظام تشکیکی می داند که به جهت سلب قیدهای مراتب پایین «وجود بشرط لا» نامیده می شود. «وجود بشرط لا» به سبب تقید به سلب، تعین ویژه ای از هستی است که عروض آن بر هستی، نیازمند «سلب» یادشده است. ازاین رو نمی تواند به منزله ذات بی نیاز حق قلمداد شود. صدرالمتألهین با گذار از تشکیک، مانند عارفان، ساحت ذات را وجود نامحدودی ورای تشکیک و محیط به آن می داند؛ اما صدرا با پیروی از عبارات قیصری تعبیرهای یکسانی از ساحت یادشده ندارد. صوفی نمایان، با دریافتی نادرست از سخن عارفان، ذات الهی را «وجود لابشرط قسمی» و ساری در اشیا گرفته اند؛ در نتیجه پنداشته اند: ذات حق تحقق بالفعلی ندارد و با دگرگونی اش در اشیا تحقق می یابد. ازاین رو برای تحقق خارجی اش نیازمند اشیاست. صدرالمتألهین و حکیم سبزواری این دیدگاه را به سختی نقد کرده اند. اختلاف نگاه عارفان، حکیمان و صوفی نمایان درباره ذات الهی، پیامدهایی دارد که بررسی آنها تصور دقیق تری از دیدگاه های یادشده به دست خواهد داد.
بازخوانی تعریف نفس براساس اصول نفس شناسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس شناسی صدرالمتألهین به جهت نوآوری هایی خاص مانند حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس به گونه ای متمایز تکون نفس و ارتباط با بدن و بقای نفس پس از بدن را تبیین کرده و از بسیاری چالش های نفس شناسی فلسفی دوگانه انگارانه عبور کرده است. نگاه به نفس در نفس شناسی حکمت متعالیه صدرالمتألهین هم از حیث ذات و هم از حیث تعلق به بدن بوده است. تعریف ناظر به حیث تعلقی نفس به بدن به طور کامل تبیین شده است، اما این تعریف را نمی توان برای نفس شناسی از حیث ذات نیز در نظر گرفت. تعریف برآمده از نفس شناسی مبتنی بر ذات چیزی شبیه به حدود اشیاست؛ میزان دور شدن از ماده به معنای فقدان ها و میزان تحقق ادراک در هر موجودی معرف نفس هر موجود و ویژگی های ممیزه آن نوع است که شامل همه موجودات جهان می شود و مبتنی بر سریان حیات و علم در همه اجزای جهان است. این نوع هویت بخشی به نفس هماهنگی کاملی با محتوای وحدت تشکیکی وجود، یگانه انگاری غیرفیزیکالیستی نفس و بدن، شواهد آیات و تجربه های بشر در علوم گوناگون دارد.
ارزیابی شعور همگانی موجودات در حکمت متعالیه براساس ادله مبتنی بر وحدت شخصی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال نوزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
105-116
حوزه های تخصصی:
یکی از حقایقی که ذهن بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول کرده، شعور همگانی موجودات است؛ موضوعی که ظواهر آیات قرآن کریم و روایاتِ فراوان گواه آن است. حکمت متعالیه گام های ارزنده ای در مقام تبیین سریان ادراک در همه موجودات برداشته است. نگارنده در این مقاله می کوشد با به کارگیری روش توصیفی تحلیلی و با رویکردی انتقادی، آن دسته از ادله شعور سراسری موجودات را بررسی کند که در حکمت متعالیه با ابتنا بر وحدت شخصی وجود اقامه شده است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که در صورت ناکافی بودن ادله مزبور برای اثبات مدعا، می توان با استناد به آیات و روایاتی که به دلالت مطابقی یا التزامی بر سریان ادراک در موجودات دلالت دارند، به این نتیجه دست یافت که هر موجودی بهره ای از علم دارد، هرچند تمام حقیقت چنین علمی برای انسان ناشناخته و دست نیافتنی باشد.
بررسی انتقادی نسبی گرایی هرمنوتیکی در الهیات تفهمی بر اساس حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۶
149-166
حوزه های تخصصی:
بررسی نوع نسبیت گرایی در«الهیات تفهمی» ونقد مبنایی آن براساس حکمت متعالیه، مسأله اصلی این پژوهش است. برای این منظور در مرحله نخست، آثارمجتهد شبستری درموضوع الهیات که خود ازآن به «الهیات تفهمی» تعبیر کرده است، با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی وسپس بر اساس قواعد حکمت متعالیه مورد نقد قرارگرفته است. یافته های این پژوهش حاکی از آنست که هرمنوتیک شبستری هرچند مردد بین هرمنوتیک مؤلف محور شلایرماخری وهرمنوتیک مفسرمحور گادامری است لیکن سمت و سوی بیشتری به سمت هرمنوتیک فلسفی گادامری دارد. حتی گاه ازین فراتر رفته و معنا را امری پسینی می داند که درفرایند فهم ساخته می شود که در هر حال مشوب به نسبیت گرایی است. مبنا شکافی انواع نسبیت گرایی بیانگرآنست که شکاف بین سوژه و ابژه منشأ انواع نسبیت گرایی است که به دنباله چالش چگونگی رابطه عین و ذهن به وجود آمده است. حال آنکه با اصول معرفت شناختی حکمت متعالیه، این شکاف از ابتدا پر شده وبه لوازم نسبیت گرایانه نمی انجامد.
واکاوی زیست فرهنگی در اندیشه نوصدرائیان (با تاکید بر آراء استاد مرتضی مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی فرهنگ سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
9 - 30
حوزه های تخصصی:
نوصدرائیان، که از آن ها به عنوان جریان پُرقوت فلسفی در ایران معاصر یاد می شود، در واکنش به بحران های فکری دهه 30 و برای ارائه رویکردی فعالانه از دین در دوران مدرن برای زیست بشر پا به عرضه ظهور گذاشته اند. ایشان، با توجه به مقتضیات زمان، دغدغه آن را داشته اند که وحی را برای اجتماع مؤمنان، به جهت ضرورت احیای حیات باطنی در عالم دینی، به اشتراک گذارند تا زمینه مدینه فاضله شیعه و ظهور حضرت مهدی (عج) را فراهم کنند. بر همین اساس، مقاله پیش رو در چارچوب تحلیلی «دستگاه فکری حکمت متعالیه» با هدف بازخوانی مفهوم زیست فرهنگی، که مهم ترین مشکل سیاستی کشور است، به این پرسش پاسخ می دهد که زیست فرهنگی در اندیشه نوصدرائیان، با توجه به انسان شناسی نوصدرایی (به طور خاص اعتقاد به انسان متعالی در این منظومه فکری)، بر چه دال نظری ای استوار است. از همین رو، فرضیه این پژوهش بر این نکته استوار است که، به تبع زیربنایی بودن مفهوم فرهنگ و اصالت آن در این جریان فکری، «کرامت» را می توان دال نظری در این جریان فکری دانست. داده های به دست آمده از مطالعه موضوع پژوهش و منابع و دیدگاه های اصحاب حکمت متعالیه تأیید می کنند که نظریه «کرامت» و عدالت دال مرکزی در مفهوم فرهنگ است و «زیست فرهنگی» در اندیشه این جریان فکری با عناصر ، عوامل و روش های خاص خود محقق می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با تجزیه وتحلیل داده ها به روش کتابخانه ای انجام شده است.