مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
حکمت متعالیه
منبع:
فرهنگ پژوهش تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰ ویژه فلسفه و کلام
85 - 110
حوزه های تخصصی:
مسئله نفس همواره جزو اساسی ترین مسائل انسان شناسی فلسفی برای حکما بوده است و هر یک مبتنی بر نظام فلسفی ای که نمایندگی اش را می کرده است به تشریح ابعاد گوناگون این مسئله پرداخته اند. به جهت گستردگی و پیچیدگی موضوع نفس، مسائل گوناگونی پیرامون آن مطرح است اما یکی از اساسی ترین ریز موضوعات در این باره که تعیین موضع در آن می تواند در پاسخ به سایر مسائل نیز اثرگذار باشد بررسی مسئله تعدد یا وحدت نفس است. در این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که دیدگاه حکمت متعالیه راجع به تعدد یا وحدت نفس انسان چیست و چه نقدهایی بر آن وارد است. در اندیشه فلسفی ملاصدرا نفس جایگاه متفاوتی نسبت به دیگر فلاسفه دارد. ایشان نفس را حقیقتی مقول به تشکیک می داند. نفس را واحد و بسیط می داند. ایشان قوا را شأن و درجه ای از نفس می داند و برای آنها وجودی مستقل درنظر نمی گیرد. همین تفاوت دیدگاه باعث می شود که ایشان قائل به جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء شود. نظر ملاصدرا بر این اساس مبتنی است که مفاهیم مختلف می توانند مصداقِ واحد داشته باشند؛ چنانکه حقایق مختلف نیز می توانند به وجود واحد موجود باشند. برخی از نوصدرایی ها درصدد نقد این دیدگاه، نظراتی را مطرح کرده اند و قائل به تعدد نفس شده اند.
رویکرد انتقادی بر نظریه «خلق از عدم» حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
540 - 556
حوزه های تخصصی:
مسئله آفرینش از مسائل غامض و اسرار جهان هستی است. به تبع آن نظریه «خلق ازعدم»یکی از چالش های فلاسفه و متکلمان در همه اعصار بوده است. تفسیرها و تبیین های متعددی در این خصوص ارائه شده است که هر کدام از آنها با ابهامات و کاستی هایی مواجه هستند. سیستم فلسفی حکمت متعالیه هم به نوبه خود دارای مسائل و مشکلاتی است که نیازمند به پژوهش و تحقیق جامعی می باشد. لذا بسیاری از پیروان صدیق حکمت متعالیه در عین پذیرش آن، از طرح انتقاد از آراء صدرالمتألهین خودداری ننموده اند. حدوث مبنای نظریه «خلق از عدم» است ملاصدرا حدوث را بوسیله حرکت جوهری اثبات می کند. نتایج حرکت جوهری علاوه برآنکه با نصوص دینی همخوانی ندارند؛ ملاصدرا آیات قرآنی را تحت تاثیر حرکت جوهری بر خلاف معانی ظاهری آیات تفسیر کرده است. در ناحیه دلایل نیز با انتقادات جدی مواجه است. از جمله: نارسا و ناتمام بودن استدلال های ارائه شده و نیاز به ارائه دلیل شفاف و جامع و مانع در اثبات نظریه حرکت جوهری است و به نظر می رسد اشکالات وارد بر دلایل اثبات نظریه حرکت جوهری مورد پذیرش معتقدان این نظریه بوده است تا جایی که بزرگانی همچون علامه طباطبایی ضمن پذیرش اشکالات وارده خود به اقامه استدلال در این مقام پرداخته اند. این نظریه با توجه به چالش ها و اشکالاتى که مطرح است. التزام به درستى آن و پذیرش آن را مشکل و با تردیدهای جدی مواجه ساخته است.
جایگاه آیه نور در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال هفدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۵۰
63 - 80
حوزه های تخصصی:
سی و پنجمین آیه از سوره 24 قرآن کریم همچون نگینی بر صفحه کتاب الاهی می درخشد. این آیه علاوه بر آنکه منشأ نامگذاری سوره به عنوان «نور» گشته، محوَر بیشترین پژوهش ها و تألیفات قرآنی نیز شده است. همچنین اندیشمندان سرآمد جهان اسلام درعرصه تفسیر، عرفان و فلسفه را به اظهار عجز خود و اقرار به اعجاز بودن آن آیه نموده است. بررسی های میدانی نشان می دهد که علاوه بر اصحاب تفسیر، کلام و عرفان، اهل حکمت و فلسفه اسلامی مجذوب لمعات و پرتوِ درخشان آن شدند پیروان هر یک از سه مشرب فلسفی اسلامی، یعنی مشائیون، اشراقیون و صدرائیون به تفسیر، تأویل و اقتباس اهتمام نمودند. در این راستا چند مسئله در فلسفه اسلامی، از آیه نور متأثر شد در مسئله انسان شناسی، نگاهی ویژه پدیدآمد ، مسئله تشکیک وجود، در حکمت صدرائی تشیید و استوار گردید که خود کاربردهای عدیده دارد. حکمت خسروانی به برکت آیه نور صبغه اسلامی گرفت و کسب صیانت از خطر تکفیر نمود و مسائلی دیگر؛ که در نهایت، الهی بودن آیه نور و وحیانی بودن فلسفه اسلامی را بارز نمود.
مبانی جهان شناختی رمزپردازی در حکمت متعالیه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۲
51 - 70
حوزه های تخصصی:
رمزپردازی شیوه ای برای انتقال معانی است که در حوزه های مختلفی مانند حکمت و هنرهای سنتی کاربرد داشته و در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی نیز دارای سابقه است. سهروردی و عرفا از رمزپردازی به شکل گسترده ای استفاده کرده اند. از آنجا که حکمت متعالیه یکی از مهم ترین مکاتب حِکمی در حکمت اسلامی است این مسئله قابل تأمل است که در حوزه جهان شناسی کدامیک از مبانی این حکمت با رمزپردازی تناسب داشته و می تواند به عنوان پشتیبان نظری آن قرار گیرد؟ مبانی جهان شناسی حکمت متعالیه به دلیل بهره مندی از نگاه وجودی، با مسئله رمزپردازی کاملاً سازگار و متناسب است. از این میان می توان به مبانی ای هم چون مثُل افلاطونی، تطابق عوالم، عالم مثال و حرکت جوهری اشاره کرد که هر یک به نحوی مبین رمزپردازی است؛ لذا مبانی جهان شناسانه حکمت متعالیه چارچوبی را فراهم می نمایند که بر اساس آن رمزپردازی دارای بنیانی عقلانی خواهد بود و همچنین معیاری را برای ارزیابی رمزپردازی های صحیح و عقلانی در اختیار قرار می دهد. در این مقاله برای دستیابی به مطلوب از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است.
بررسی انتقادی دیدگاه نائینی پیرامون ضرورت علّی در پرتو حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیستم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۵
1 - 22
حوزه های تخصصی:
مسئله علّیت و فروع آن همچون ضرورت علّی از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و به رغم چنین قدمتی اکنون نیز مورد ملاحظه و رقم زننده مناقشات زیادی است. طیف گسترد ه ای از آراء (از اثبات مطلق تا سلب مطلق) که در باب ضرورت علّی ارائه شده نشان از صعوبت و اهمیت بحث داشته و می طلبد مورد بررسی و تأمل دقیق قرار گیرند. در فلسفه اسلامی و از جمله حکمت متعالیه، ضرورت علّی به عنوان یکی از بنیاد های عام فلسفی پذیرفته شده به طوری که با تحلیل های مختلف، پذیرش یا ردّ آن به منزله قبول یا ردّ خود اصل علّیت تلقی گشته است. در مقابل، برخی از اصولیین همچون میرزای نائینی و تابعانش با تبیین های متفاوت، لازمه پذیرش اراده و اختیار انسان را نفی ضرورت علّی در فواعل مختار دیده و ضمن وجدانی و نه عقلی دانستن قاعده "الشیء ما لم یجب لم یوجد" تخصیص یا تخصّص آن را جایز شمرده اند و بر همین اساس، این قاعده را به علت های تامه موجَب و طبیعی فرو کاسته اند. از جمله دستاورد های مقاله حاضر که در پی بررسی تطبیقی این دو موضع مخالف می باشد عبارت اند از: تبیین عدم تفطن میرزای نائینی و تابعانش به مبانی حکمت متعالیه و پیشبرد بحث ایشان بر همان تلقی غیر صدرایی از مسئله ضرورت علی، غلبه نگاه عرفی بر اصولیین مخالف حکمت متعالیه در تحلیل مسئله، تبیین مبانی و منظومه فکری ایشان در نوع تحلیل هایی که در مسئله ارائه می کنند؛ امری که توسط خودشان صورت نپذیرفته است، بیان اشکالاتی بر ایشان که در نوع خود سابقه ندارد همچون نقد قول ایشان به خروج تخصصی فاعل مختار از شمول اصل ضرورت، نقد دیگاه هایی که از مشابهت تعابیر اصولیین حکم به یکی بودن دیدگاهشان با حکمت متعالیه کرده اند؛ در نهایتاًین مقاله نشان خواهد داد که اشکالات مبنایی و بنایی مختلف بر دیدگاه میرزای نائینی و تابعانش، حکایت از قوت و جامعیت موضع حکمت متعالیه در این خصوص دارد. کلی دواژه ه ا: حکمت متعالیه، میرزای نائینی، ضرورت علّی، اختیار، طلب و سلطنت.
پدیداری آفرینش های هنری بر اساس نظر نهایی در نفس شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۶
67 - 84
حوزه های تخصصی:
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال می دانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوه خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کل القوا بودن آن است، همه قوا، عین الربط به نفس اند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده می شود که؛ خیال، شأنِ نفس و عین تعلق به آن است. در نتیجه آثار منتسب به آن همچون هنر نیز، حقیقتاً فعلِ نفس خواهد بود و انتساب آن به خیال، ثانوی و با تسامح است. گوناگونی تجلی و ظهور نفس، سه مرتبه از وجودِ هنری را پدید می آورد که مرتبه اعلای آن واحد، اجمالی و بسیط به وجود جمعی نفس است. در این مرتبه، وجود هنری با تمام عناصر کمالی نفس یکی ا ست. بنابراین تمامِ معرفت ها، به وجودِ واحد در نفسِ انسان موجودند و هیچ فرقی میان هنرمند و حکیم و عارف وجود ندارد. تنها در مراتب بعدی و تنزل بر مرتبه خیال و سپس خلق بیرونی اثر هنری در پایین ترین مرتبه آن است که وحدت جمعی نفس در سیمای هنری خاص آشکار می شود.
توحید افعالی انسانی مَثَل اعلای توحید افعالی الهی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر حکمت متعالیه، نفس انسان در ساحت های سه گانه ذات، صفات و افعال مَثَل اعلای خداست. یکی از مهم ترین ابعاد گسترده مثالیت نفس برای خدا در زمینه فاعلیت خداوند برای افعالش است، که در حقیقت فاعلیت او نسبت به جمیع ماسوا و حتی افعال و آثار صادر از آنهاست (توحید افعالی). در چارچوب کلی مثالیت نفس انسان برای خدا، ملاصدرا در تلاش است تا راه دشوار تحلیل توحید افعالی را میسر گرداند. او با ابتکارِ نظریه توحید افعالی انسانی و با طرح این نظر که توحید افعالی انسانی مَثَل اعلای توحید افعالی الهی است تلاش مضاعف دارد تا تبیین دقیقی از توحید افعالی الهی ارائه دهد. در این مقاله، به روش تحلیلی- توصیفی، به منظور تحلیل وجوه مثالیت توحید افعالی انسانی برای توحید افعالی الهی، مهم ترین ابعاد این نظریه با نگاهی جامع به حکمت متعالیه کاویده شده است. در کنار تبیین توحید افعالی، چه در ساحت انسانی و چه در ساحت الهی، به این معنا که فعل واحد از جهت واحد به نحو حقیقی به دو فاعل استناد داشته باشد، به هفت وجه از مثالیت دست می یابیم که بدین قرارند: فرآیند استدلالی واحد، جریان حمل حقیقت و رقیقت، مثالیت در فاعلیت فاعل عالی برای فاعل دانی و فعل آن، نقش فاعل دانی در تحقق فعل، انتساب افعال ارادی انسان به خداوند، مراتب تحقق فعل، و عدم تخلف از اراده الهی.
ارزیابی «مقام گردآوری و داوری» و «روش خاص و عام» در روش شناسی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
117-132
حوزه های تخصصی:
فهم حکمت متعالیه به عنوان دستگاه نظام وار هستی شناسی و احاطه به عرصه های پژوهش شده آن نیازمند توجه به مبانی و نوع روش شناسی حاکم بر آن است. حکمت متعالیه فلسفه ای اسلامی است که شهود و متن دینی و عرفان نظری در آن حضور دارد و آگاهی از روش شناسی آن ضروری تر به نظر می رسد. هدف این مقاله گره گشایی از ابهام ها و پاسخ به پرسش هایی است که محقق فلسفه اسلامی، به خصوص در حکمت متعالیه، با آن ها روبرو می شود و آن ها را در تعارض با هویت فلسفی حکمت متعالیه می بیند. منشأ این ابهام ها و پرسش ها اندیشه های مبتنی بر شهودِ خود فیلسوف یا شهود عارفان یا متن دینی است. در این مقاله، ضمن تحلیل و ارزیابی دو تبیین از روش شناسی حکمت متعالیه، یعنی مدعای «مقام گردآوری و داوری» و مدعای «روش خاص و روش عام»، تبیینی ارائه کرده ایم که بتواند این اقوال را با هم سازگار کند و به سؤالات پژوهشگر در حکمت متعالیه و روش شناسی آن پاسخ دهد.
تمهیدات و مختصات سیاست جنایی متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست جنایی به تدبیر علمی و تدبّر عملی درباره پدیده مجرمانه میپردازد و از لحاظ اینکه با پدیده مجرمانه مرتبط است، از هنجارها و ارزشهای موجود در جامعه متأثر شده و باید بر اساس آن ارزشها و باورها سامان یابد. در جامعه یا نظامی که ایدئولوژی و ارزشهای غالب آن دینی است نمیتوان از سیاستهای وارداتی یا ترجمانی که ریشه در اصول مورد پذیرش مبدأ صدور آن دارد، کارآیی لازم را انتظار داشت. بهمین دلیل پایه ریزی الگویی از سیاست جنایی که با اصول و ارزشهای پذیرفته شده در جامعه هدف متناسب باشد، امری مهم تلقی میشود. سیاست جنایی متعالیه الگویی است که ابتنای نظری آن برگرفته از حکمت متعالیه صدرالمتألهین است. این الگو علاوه بر جامعیت در تأمین مصالح مادی و دنیوی، بر خلاف سیاستهای جنایی متعارف، دارای ابعاد متافیزیکی و معنوی و مطابق با باورهای دینی و آموزه های اسلامی و مشترکات فطری و انسانی است که هدف غایی آن، نورانیت انسان و جامعه و در نهایت، تأمین سعادت انسان و رساندن وی به قرب الهی است. مقاله حاضر بمثابه یک پیشگفتار، درصدد تبیین مختصات و مؤلفه های این الگو با نگاهی به قوانین موجود کشور برآمده است.
اسطورۀ هیولای مشائی در چارچوب حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل فلسفی تغییرات اجسام طبیعی، فیلسوفان مشاء را به آموزه هیولی رسانید. هیولی، جوهری ذاتاً فاقد فعلیت است که در فرایند تغییر ثابت باقی میماند. فیلسوفان مشاء در بسیاری از مباحث فلسفی، ازجمله تقسیم مشهور موجودات به مادی و مجرد، آموزه هیولی را بکار گرفته اند. اما برغم تأکید فیلسوفان مشائی بر این آموزه، سهروردی وجود هیولای مشائی را انکار کرد. در مورد صدرالمتألهین نیز گرچه خود در جایی بصراحت ابعاد و زوایای دیدگاهش درباره هیولی را تشریح نکرده، اما با تتبع در آثار او و بویژه با توجه به مبانی فلسفیش میتوان استنباط کرد که هیولای مشائی در حکمت متعالیه پذیرفتنی نیست؛ تا آنجا که برخی فیلسوفان معاصر حتی مدعای هیولای مشائی را در چارچوب حکمت متعالیه خودمتناقض دانسته اند. در عین حال، واژگان هیولی و ماده همچنان در آثار صدرالمتألهین پرکاربردند، چراکه فارغ از مواردی که او درصدد شرح آراء گذشتگان است، خود او نیز به نوعی هیولی باور دارد که باید آن را «هیولای تحلیلی» نامید. هیولای تحلیلی یک معقول ثانی فلسفی است که از تحلیل حرکت جوهری انتزاع میشود. این هیولی با صورت، ترکیب اتحادی دارد و بر اساس آن میتوان موجودات را به ثابت و سیال تقسیم کرد.
شبهات فخررازی بر قانون علیت و پاسخ به آنها بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فخررازی، از متکلمان برجسته اشعری، در کتاب المطالب العالیه من العلم الالهی هیجده شبهه را بر قانون علیت وارد کرده است. او این شبهات را بنقل از دیگران مطرح کرده اما بنظر میرسد شبهه کننده، خود او باشد. برخی از این شبهات را محقق لاهیجی در کتاب شوارق الالهام آورده و پاسخ داده، ولی اکثر آنها بدون پاسخ مانده اند. در مقاله حاضر ما پانزده شبهه از این شبهات را که اهمیت بیشتری دارند، نقل و پاسخهای دیگران به آنها را ذکر میکنیم. از آنجا که اکثر این شبهات پاسخ داده نشده اند، درحالیکه میتوان آنها را بر اساس حکمت متعالیه صدرایی پاسخ داد، ما آنها را با تلخیص عبارات فخر رازی آورده و سپس بر اساس نکات پذیرفته و اثبات شده در حکمت متعالیه، پاسخ میدهیم. برخی از این شبهات نیز بر اساس رویکردهای سه گانه، مشائی، اشراقی و متعالیه قابل حل نیستند و باید آنها را با مبانی عرفانی پاسخ داد.
نقش توجه در تحقق ادراک حسی از منظر حکمت متعالیه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۲)
1 - 26
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفه «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا می پردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همه این تقریرها نقش توجه به عنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است که بر اساس مبانی خاص ملاصدرا درباره نفس و حقیقت ملکوتی آن استوار است. نظریه ملاصدرا را درباره توجه می توان بر دو اساس تبیین نمود. الف) نظریه تعدد قوای نفس و ب) نظریه وحدت قوا و اعتقاد به مراتب نفس. بر اساس دیدگاه نخست که به دیدگاه مشائیان نزدیک تر است، توجه به منزله نوعی صافی محدود کننده و گلوگاه عمل نموده و در فرایند ادراک و تجرید از ورود بسیاری از داده ها از یک مرحله به مرحله بعد جلوگیری می کند. بر اساس دیدگاه دوم که بر پایه مبانی خاص حکمت صدرایی استوار است نفس بر طبق درجه قوت خود از منبع توجه برای اعمال خاص خود استفاده می کند. در این تبیین توجه همانند منبع نوری است که گاه بی اختیار و گاه به اراده نفس بر اموری بازتاب یافته و آن ها را روشن و برای نفس حاضر و معلوم می سازد. دامنه این بازتاب و گستردگی و ژرفای آن به قدرت و توان نفس و مرتبه آن بستگی دارد. مدل توجه از منظر ملاصدرا با مدل های ارائه شده در نظریات جدید روان شناسان شباهت ها و تفاوت هایی دارد و امتیاز آن این است که توجه را در همه فرایندهای درون آدمی نشان می دهد.
نقش قاجاریه در اوج گیری حکمت صدرایی پس از فترتی دویست ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
تثبیت جریان غالب حکمت متعالیه پس از گذشت چهار سده، مرهون حکیمانی است که در بستر شرایط سیاسی و اجتماعی قاجاریه توانستند زوایای روشن و تاریک این مکتب جامع بر قرآن و برهان از یک سو و کلام و عرفان از سوی دیگر را رقم بزنند. این رهاورد محصول کوشش فلسفی متفکرانی چون ملا علی نوری خلف بیدآبادی بزرگ ترین اعجوبه مدرس معارف حکمی و دانش های عقلی است که با گذر از یک دوره فترت دویست ساله توانست ابعاد و زوایای متعدد شاهکار حکمی تشیع را در بستر مکتب فلسفی اصفهان مکشوف کند و در ادامه نیز با فراهم شدن موقعیت های مناسب و شایسته این جریان حکمی، در قالب مکتب های فلسفی سبزوار، تهران و غیره به شکوفایی برسد. به روش تحلیل تاریخی، نقش آفرینی روحانیت شیعه، حمایت و علاقه شاهان قاجار از نشر معارف عقلی و فراهم شدن بستر فرهنگی-سیاسی در این برهه همچنین آشنایی با دوران خرد بنیان غرب مدرن موجب گشتند تا بارقه های درخشان این مکتب حکمی پس از یک دوره توقف، توسط حکیمان متاله نسلی پس از نسل، به بلوغ و بالندگی برسد .
بررسی رهاورد جنسیت پذیری اخلاق از منظر فمنیسم با سنجه مبانی حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
نگره «جنسیت پذیری اخلاق» از مسائل چالش برانگیزی است که از اواخر قرن هجدهم و با اوج گیری فعالیت های فمینیست ها، در حلقه های فکری باورمندان به این جریان مطرح شد. فمینیست ها در موضع گیری برابر این انگاره، به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی با ادعای برابری کامل زن و مرد، هرگونه تفاوت میان ایشان را انکار کرده و دسته ای با سراب پنداشتن آرمان جنسیت واحد، انگشت تأکید بر برتری جنس زن نهادند. گرچه پرسش از جنسیت پذیریِ اخلاق، در سنت اسلامی، سابقه ای ندارد، اما با توجه به مطالعات دقیق و موشکافانه ای که اندیشمندان مسلمان (به طور خاص فیسلوفان) پیرامون مسأله نفس داشته اند، می توان از دل مبانی و مباحثی که طرح کرده اند، پاسخی سلبی یا ایجابی به این پرسش داد. به همین منظور در این نوشتار، با تکیه بر مبانی حکمت صدرایی، به استنطاق این مکتب در پاسخ به «جنسیت پذیری اخلاق» مبادرت ورزیده ایم و ضمن نمایاندن نقص فمینیست ها در بی التفاتی به مبانی انسان شناختی و نفس شناختی مسأله، به مقایسه تطبیقی میان پاسخ برآمده از مبانی صدرایی با انگاشته های فمینیست های اخلاق گرا پرداخته ایم و به این نتیجه رهنمون گشته ایم که دیدگاه جنسیت پذیری نفس به صواب نزدیک تر است. البته این به معنای نادیده انگاری تفاوت هنجارهای اخلاقی میان مرد و زن نیست. روش ما در این پژوهش، توصیفی_تحلیلی است.
عدم انتساب جبر به اشاعره (با محوریت حکمت متعالیه)
مکتب اشعری در توحید افعالی همانند شیعه، تمام امور هستی را به خداوند نسبت میدهد و اراده انسان را در هر لحظه محتاج علت میداند. لذا تفسیر نظریه کسب به جبر، قابل تردید و بررسی میباشد. در پی بررسی دقیقتر انتساب جبر به اشاعره، از دو طریق موضوع بررسی شده است. تفاوت قدرت و اراده در انسان و همچنین اعتقاد به قضا وقدر و رابطه آن با اختیار انسان با محوریت نظرات صدرا و مقایسه آن با نظریه کسب اشعری و روشن شد که نمیتوان نظریه کسب را بر جبر حمل کرد. بنابراین با پاسخ به سوالاتی همچون ارتباط قضا و قدر با اختیار در شیعه و اشاعره و از طرفی مقایسه دیدگاههای آنان در جبر و اختیار انسان، همچنین از دقت در تفاوت اراده و قدرت، و از سوی دیگر توجه به اصل نیازمندی دائمی ممکنات به علت، منتج میشود که انسان همواره در هر فعلی نیازمند اعطای قدرت میباشد تا فعل ارادی انجام دهد و این به معنی جبر نیست بلکه توحید افعالی نیز بیانگر این مفهوم میباشد و در نهایت موید آن نیز نظر ملاصدرا مبنی بر اینکه خداوند علت قریب و بعید است؛ با نظریه کسب قابل تطبیق است.
واکاوی تطبیقی «عصمت» و «بهشتِ» حضرت آدم و « کیفیت خلقت حوا » از منظر ملاصدرا، سبزواری و علامه طباطبائی
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
271 - 294
مسائل مربوط به داستان حضرت آدم در تاریخ اندیشه ادیان ابراهیمی (یهود، مسیحیت و اسلام) مورد تحلیل تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است. در قرآن کریم ماجرای خوردن میوه ممنوعه و به دنبال آن اخراج آدم از بهشت و پیش از آن، آفرینش او و نیز رابطه او با فرشتگان و مانند اینها با عبارات موجز بیان گردیده است. از آن میان، مسأله «عصمت» و «بهشتِ» آدم در میان مفسران و متکلمان مسلمان همواره مورد مناقشه بوده است. ملاصدرا و برخی شارحان وی (ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی) کوشیده اند تا با ردِّ پاره ای موارد متناقض نما به تفسیری جامع نگر و قابل دفاع دست یابند. به همین دلیل شبهاتی را که در تفسیر و توجیه این دسته از آیات مطرح شده، جدّی انگاشته و در صدد گره گشایی از آنها برآمده اند. هدف این مقاله بازخوانی و بررسی برخی شبهات مربوط به این دو مسأله و بازیابی پاسخ آنان است. همچنین در این نوشتار حقیقت خلقت زن از دیدگاه فلاسفه ی مورد بحث مورد کنکاش قرار گرفت و بدست آمد که زن از نظر خلقت مانند مرد و فردی از افراد انسان است.
حکمت متعالیه معرفت شناسی سیاسی
معرفت شناسی سیاسی در پی معرفی شیوه های کسب معرفت درباره پدیده های سیاسی است. این مقاله می کوشد با استفاده از آموزه های حکیمان متعالیه راه های شناخت این نوع از پدیده ها را بررسی کند. منظور از پدیده های سیاسی در این جا مفاهیم، سازه ها و کنش هایی هستند که در آن سازه ها روی می دهند. مدعای نویسنده آن است که پدیده های سیاسی برساخت هایی می باشند که از مفاهیم عینی و حقیقی الگو برداری شده اند. در حکمت متعالیه معرفت تنها زمانی حاصل می شود که واقعیت معلوم در نزد نفس حاضر شود. از این رو نحوه حضور پدیده های سیاسی نزد نفس از دغدغه های این مقاله است. برای این منظور از روش تحلیل فلسفی مطابق با معیارهای حکمت متعالیه استفاده می شود. از نتایج این مقاله آن است که در صورت اثبات مدعای مقاله نظریه عمومی معرفت در حکمت متعالیه به اثبات می رسد که بر اساس آن راه کسب معرفت در مفاهیم بشری اعم از مفاهیم عینی و برساختی یکسان است. از دستاوردهای مهم این مقاله برای فلسفه علوم انسانی آن است که امکان طراحی بنیان های فلسفی علوم انسانی بر اساس آموزه های حکمت متعالیه فراهم می آید.
ادراک زمان با توجه به نفس شناسی صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
7 - 34
ادراک زمان توسط انسان به عنوان یک واقعیت خارجی و نه موهوم، همواره یکی از مسائل چالش برانگیز در علوم فلسفه، کلام، روان شناسی ادراکات ، علوم اعصاب شناختی، فیزیک نظری، عرفان و غیره بوده است. در این پژوهش هدف ما بررسی ادراک زمان بر مبنای نفس شناسی ملاصدراست. هستی شناسی زمان با توجه به مبانی صدرایی، نگرش نویی را به این امر پایه گذاری می کند که معرفت شناسی و ادراک زمان را نیز تحت تأثیر قرار می دهد؛ درنتیجه ادراک زمان، امری مشکک و دارای مرتبه محسوب می گردد. ادراک زمان توسط نفس در مسیر صیرورتی که دارد، امری دارای مراتب است که در اوایل بیشتر تحت تأثیر قوای جسمانی و در ادامه تحت تأثیر قوای مثالی و باقی قوای ادراکی او قرار می گیرد. این امر تحت تأثیر یکی از مبانی دیگر نفس شناسی حکمت متعالیه که در اصطلاح با عنوان «النفس جسمانیهالحدوث روحانیهالبقاء» شناخته می شود، به دست می آید؛ همچنین نفوس بر اثر صیرورت وجودی و حرکت جوهری، با یکدیگر تفاوت نوعی پیدا می کنند و به تبع آن، ادراک زمان میان نفوس نیز تفاوت نوعی دارد.
بررسی و نقد «برداشت های نادرست از وحدت شخصی وجود» با تکیه بر اندیشه علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله وحدت شخصی وجود از مهم ترین و بنیادی ترین مسائل مؤثر در فلسفه و عرفان به شمار می رود که در کیفیت نگاه به مباحث هستی شناسی، خداشناسی، کیفیت رابطه حق و خلق و دیگر مسائل، تأثیرات و لوازم راهبردی، بنیادین و جوهری دارد؛ اما در عین حال، برداشت های غلط و نادرست از این مسئله موجب پدید آمدن حداقل دو مشکل می شود: برخی از متأثرین از این دیدگاه (چه در غرب و چه در شرق)، به واسطه سوء فهم، به انحرافات فکری و عقیدتی دچار می شوند و برخی دیگر نیز با برداشتی ضعیف از آن، به نقدهایی نابه جا علیه آن می پردازند. از جمله برداشت های نادرست مشهور، این موارد است: «حلول»، «اتحاد»، «هیچ و موهوم پنداری کثرات»، «همه خدایی»، «تغییر ذات حق»، «نفی علیت»، «جبر» و «اباحه گری». در این مقاله بر اساس برهان عقلانی و نقل وحیانی برگرفته از اندیشه های حکیم متأله، فقیه و مفسر، آیت اللّه جوادی آملی به نقد این پندارهای نادرست و اثبات سستی، سخافت و بطلان آن ها می پردازیم.
واکاوی پیدایش عالم از نگاه هاوکینگ بر اساس مبانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله آفرینش و خلقت عالم هستی یکی از چالش های فلاسفه، متکلمان و دانشمندان فیزیک در همه اعصار بوده است. هدف این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی تنظیم شده، بررسی دیدگاه هاوکینگ درباره پیدایش جهان هستی با دیدگاه ملاصدرا بر اساس آموزه های حکمت متعالیه است. در این مقاله ضمن بررسی این دو دیدگاه درباره خلقت عالم هستی، به مقایس مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی ملاصدرا و نظریه هاوکینگ در چگونگی آفرینش نیز پرداخته شده است تا در سایه آن، وجوه اشتراک و اختلاف آراء و تفوق یکی بر دیگری معلوم شود. در این مقاله روشن می گردد که مفاهیم «هیچ» و «خلأ» در نظریه هاوکینگ درباره خلقت جهان، با مفهوم خلأ در حکمت متعالیه بسیار متفاوت است و به معنای نیستی محض نیست. همچنین، ملاصدرا با التفات به آموزه های دینی و براساس مبانی عقلی خویش، همچون اصالت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش خلق از عدم، به اثبات عقلانی حدوث زمانی عالم (به معنای خاص) می پردازد. به اعتقاد ایشان، فیض الهی چنان مستمر و غیرمنفک از خداوند است که تصور آغازی برای خلقت در زمان حقیقی یا زمان موهوم رفع می شود.