مطالب مرتبط با کلیدواژه

شوتس


۱.

مسئله «دیگری» در جامعه شناسی پدیدارشناختی و حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: دیگری جامعه شناسی پدیدارشناختی حکمت متعالیه شوتس هوسرل ملاصدرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۳ تعداد دانلود : ۲۶۴
در این مقاله به یکی از مسائل مهم علوم اجتماعی یعنی مسئله «دیگری» از منظر دو دستگاه فکری متفاوت پرداخته شده است: اول پدیدارشناسی به عنوان یکی از جنبش های مؤثر فلسفی قرن بیستم در غرب و دوم حکمت متعالیه به عنوان یک دستگاه فلسفی تمام عیار. اگرچه کوشش های جامعه شناسان طرفدار دیدگاه های پدیدارشناسی، در به کارگیری مفاهیم فلسفی آن برای پاسخگویی به مسائل علوم اجتماعی مدت ها است، آغاز شده است و افرادی چون شوتس نقش برجسته ای در شکل گیری نوعی از تفکر جامعه شناسی که امروز با عنوان جامعه شناسی پدیدارشناختی معرفی می شود، داشته اند؛ اما پیچیدگی های فلسفه هوسرل و همچنین اختلافات این جامعه شناسان با نظریات هوسرل در برخی مسائل از جمله مسئله اصلی این مقاله، لزوم پرداخت جدی تر به آن را لازم می نماید. از طرف دیگر به دلیل آنکه مدتی است توجه به ظرفیت های نظام فکری حکمت متعالیه برای مسائل علوم اجتماعی نیز ثمره های قابل قبولی را نمایانده است، این نوشتار بر آن است تا با عنایت به تفاوت های اساسی دو دستگاه فکری پیش گفته، مسئله مهم «دیگری» را از منظر دو رویکرد جامعه شناسی پدیدارشناختی و نظریه اجتماعی قابل استنطاق از حکمت متعالیه بررسی کند.
۲.

نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)

مترجم:
تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۲۱
این مقاله به ایضاح نظریه سیستمی نیکلاس لومان جامعه شناس آلمانی می پردازد، که هم دوره شوتس و پارسونز بوده و موضع گیری متفاوتی در خصوص سیستم های اجتماعی اتخاذ می کند. از دیدگاه لومان سیستم های اجتماعی بر ساختارها بنا نشده اند، بلکه بر عناصر تعاملی و ارتباطی رویداد-محور (معمولا به" کنش" تقلیل می یابد) بنا شده اند، که تنها برای یک لحظه وجود دارند و سپس محو می شوند. بنابراین اصطلاح ساختار تنها جایگاهی فرعی و انشعابی در نظریه سیستمی لومان دارد. ساختارهای معنادار توسط اسنادهای معنادار اجتماعی تجربه و کنش، تولید و بازتولید می شوند. از منظر لومان رویدادهای ارتباطی در مقایسه با ساختارها از نوعی تقدم " وجود شناختی"[1] برخورداراند. به همین دلیل است که او از نظریه نظام های اجتماعی رویداد محور[2] خود، به عنوان نظریه فراساختارگرایی یاد می کند. ساختارها در کنش اجتماعی به عنوان انتظارات معنادار از انتظارات حضور دارند. فراتر از آن انتظارات، ساختاری وجود ندارد که بتوانیم در جهان مفروض پدیدار شناختی تجربه کنیم. به این پرسش که آیا ساختارها در طول زمان ثابت هستند و یا اینکه تا چه اندازه بر جامعه منطبق می شوند، نمی توان پاسخی نظری داد؛ بلکه می بایست به طور تجربی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. [1] Ontological [2] Event- based systems