مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
دوره ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه پرورش خلاقیت در برنامه درسی قصد شده آموزش و پرورش در دوره ابتدایی انجام شد . روش پژوهش ، تلفیقی از دو نوع مطالعه ی مقایسه ای و تحلیل محتوا بود . در این راستا ، از طریق روش تحلیل محتوی ؛ میزان توجه مستقیم و غیر مستقیم در اسناد فرادست دوره ابتدایی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران به مقوله پرورش خلاقیت بررسی و از طریق روش مقایسه ای ، ارتباط و همسویی اهداف در قالب برنامه درسی قصد شده و از طریق اسناد فرادست مورد مطالعه قرار گرفت . در فرایند تحلیل محتوی ، واحد زمینه ، گزاره های اسناد فرادست نظام تعلیم و تربیت کشور و واحد ثبت مضمون بر گرفته از گزاره های اسناد فرادست بود . منظور اشراف جامع به کلیت محتوایی اسناد فرادست مورد بررسی ، تمامی محتوای اسناد به صورت کامل و از طریق تمام شماری مطالعه شد. یافته ها نشان داد که میزان توجه به مقوله خلاقیت و پرورش آن برای فراگیران در دوره ابتدایی در تمامی اسناد پایین بوده و کم ترین میزان توجه در سند برنامه درسی ملی بوده است . بازنگری در مجموعه اسناد فرادست نظام برنامه درسی دوره ی ابتدایی و انسجام و یکپارچگی برنامه در مسیر نیل به تمامی غایت ها در قالبی خلاقانه برای کودکان ؛ از موارد پیشنهادی در این مقاله است .
تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعاتی که در نظام آموزشی باید بدان پرداخت، آموزش است. آموزش از ترکیب چهار نظام که در تعامل با یکدیگرند، به وجود آمده است. این چهار نظام عبارتند از تدریس، یادگیری، ساختار و برنامه درسی. برنامه درسی طرحی برای عمل است که ساختار را هدایت می کند. موضوع دیگر، جایگاه دانش و چگونگی تبدیل آن به ماده درسی است. در تعلیم و تربیت پست مدرن، دانش به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، \""گفتمان سازنده دانش\"" است به همین جهت در کلاس درس، تمرکز بر ساختن دانش، فهم، همکاری و مشارکت است. نظام آموزشی کشور ها به منظور تربیت فراگیرانی مستقل، منعطف، خلاق و دارای تفکر انتقادی لازم است در حوزه اهداف، محتوا، وسایل، روش ها و نیز فرصت ها و فعالیت های تربیتی تجدیدنظر به عمل آورند. از دیرباز طراحی برنامه درسی و ارائه موضوعات به شکل های مختلف صورت گرفته است. در آغاز قرن بیستم متفکران تعلیم و تربیت در مسیر تلفیق برنامه درسی گام نهادند؛ اما روند مسلط در این قرن مبتنی بر رویکرد تک رشته ای، تکثر دروس و برنامه درسی رشته محور بوده است. تلفیق به معنای سازگار کردن و باهم آمدن است و با تخصصی شدن و جداسازی موضوعات درسی مغایرت دارد. تلفیق، مبتنی بر نگرش کل نگر است که سعی دارد آموزش را با زندگی روزمره فراگیر مرتبط سازد. هدف از این پژوهش، تبیین برنامه درسی تلفیقی، بیان انواع آن و چگونگی تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی است. روش بکار گرفته شده، روش تحلیلی- استنتاجی است. بدین منظور پس از تبیین برنامه درسی و توضیح درباره تلفیق، به نمونه هایی از تلفیق در حوزه محتوا مانند تلفیق موضوعات و دانش بنیادین، تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با تمام حوزه های دانش، اشاره شده است. بر اساس مطالعات و تحلیل های انجام شده می توان نتیجه گرفت که: با تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی به طور عام و در دوره ابتدایی به طور خاص، میزان یادگیری و تسلط دانش آموز بر محتوای سازماندهی شده افزایش می یابد و دانش آموز بهتر می تواند مطالب آموخته شده را در زندگی واقعی بکار گیرد.
تحلیلی بر هویت ملی در کتب درسی ( مطالعه موردی مطالعات اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه هویت ملی یکی از مقوله های مهم در برنامه ریزی توسعه کشور ها است. بخش اعظم آموزش هویت ملی در چارچوب آموزش و پرورش رسمی صورت می گیرد. با آغاز دوره تحول بنیادین، کتب درسی نیز متناسب با رویکرد جدید تغییر می یابند. مقاله حاضر به تحلیل آموزش هویت ملی می پردازد و از این منظر کتاب جدید التالیف مطالعات اجتماعی پایه سوم ابتدایی با کتاب تعلیمات اجتماعی دوره قبل از تحول مقایسه می شود. جامعه آماری شامل دو کتاب فوق می باشد. روش تحقیق تحلیل محتوای کمی و کیفی است و واحد تحلیل مضمون می باشد. ابعاد هویت ملی در این پژوهش عبارت است از: نماد ها، ارزش ها، میراث فرهنگی، مشاهیر و شخصیت ها و وقایع و رخداد ها. نتایج تحقیق نشان می دهد که به مؤلفه های هویت ملی در هر دو کتاب به طور نامتوازن پرداخته شده است و این امر در کتاب مطالعات اجتماعی مشهودتر است. کتاب تعلیمات اجتماعی بیشتر به بعد مشاهیر و شخصیت ها (37/44%) و کتاب مطالعات اجتماعی بیشتر به بعد ارزش ها (50/85%) پرداخته است. بی توجهی به مشاهیر و وقایع ملی، حذف ارزش های سیاسی، توجه بیشتر به ارزش های اجتماعی، اخلاقی و مذهبی از ویژگی های کتاب مطالعات اجتماعی در دوره تحول بنیادین می باشد.
تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعاتی که در نظام آموزشی باید بدان پرداخت، آموزش است. آموزش از ترکیب چهار نظام که در تعامل با یکدیگرند، به وجود آمده است. این چهار نظام عبارتند از تدریس، یادگیری، ساختار و برنامه درسی. برنامه درسی طرحی برای عمل است که ساختار را هدایت می کند. موضوع دیگر، جایگاه دانش و چگونگی تبدیل آن به ماده درسی است. در تعلیم و تربیت پست مدرن، دانش به خودی خود هدف نیست، بلکه هدف، \""گفتمان سازنده دانش\"" است به همین جهت در کلاس درس، تمرکز بر ساختن دانش، فهم، همکاری و مشارکت است. نظام آموزشی کشور ها به منظور تربیت فراگیرانی مستقل، منعطف، خلاق و دارای تفکر انتقادی لازم است در حوزه اهداف، محتوا، وسایل، روش ها و نیز فرصت ها و فعالیت های تربیتی تجدیدنظر به عمل آورند. از دیرباز طراحی برنامه درسی و ارائه موضوعات به شکل های مختلف صورت گرفته است. در آغاز قرن بیستم متفکران تعلیم و تربیت در مسیر تلفیق برنامه درسی گام نهادند؛ اما روند مسلط در این قرن مبتنی بر رویکرد تک رشته ای، تکثر دروس و برنامه درسی رشته محور بوده است. تلفیق به معنای سازگار کردن و باهم آمدن است و با تخصصی شدن و جداسازی موضوعات درسی مغایرت دارد. تلفیق، مبتنی بر نگرش کل نگر است که سعی دارد آموزش را با زندگی روزمره فراگیر مرتبط سازد. هدف از این پژوهش، تبیین برنامه درسی تلفیقی، بیان انواع آن و چگونگی تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی دوره ابتدایی است. روش بکار گرفته شده، روش تحلیلی- استنتاجی است. بدین منظور پس از تبیین برنامه درسی و توضیح درباره تلفیق، به نمونه هایی از تلفیق در حوزه محتوا مانند تلفیق موضوعات و دانش بنیادین، تلفیق فناوری اطلاعات و ارتباطات با تمام حوزه های دانش، اشاره شده است. بر اساس مطالعات و تحلیل های انجام شده می توان نتیجه گرفت که: با تلفیق علم و تکنولوژی در برنامه درسی به طور عام و در دوره ابتدایی به طور خاص، میزان یادگیری و تسلط دانش آموز بر محتوای سازماندهی شده افزایش می یابد و دانش آموز بهتر می تواند مطالب آموخته شده را در زندگی واقعی بکار گیرد.
تحلیلی بر هویت ملی در کتب درسی ( مطالعه موردی مطالعات اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه هویت ملی یکی از مقوله های مهم در برنامه ریزی توسعه کشور ها است. بخش اعظم آموزش هویت ملی در چارچوب آموزش و پرورش رسمی صورت می گیرد. با آغاز دوره تحول بنیادین، کتب درسی نیز متناسب با رویکرد جدید تغییر می یابند. مقاله حاضر به تحلیل آموزش هویت ملی می پردازد و از این منظر کتاب جدید التالیف مطالعات اجتماعی پایه سوم ابتدایی با کتاب تعلیمات اجتماعی دوره قبل از تحول مقایسه می شود. جامعه آماری شامل دو کتاب فوق می باشد. روش تحقیق تحلیل محتوای کمی و کیفی است و واحد تحلیل مضمون می باشد. ابعاد هویت ملی در این پژوهش عبارت است از: نماد ها، ارزش ها، میراث فرهنگی، مشاهیر و شخصیت ها و وقایع و رخداد ها. نتایج تحقیق نشان می دهد که به مؤلفه های هویت ملی در هر دو کتاب به طور نامتوازن پرداخته شده است و این امر در کتاب مطالعات اجتماعی مشهودتر است. کتاب تعلیمات اجتماعی بیشتر به بعد مشاهیر و شخصیت ها (37/44%) و کتاب مطالعات اجتماعی بیشتر به بعد ارزش ها (50/85%) پرداخته است. بی توجهی به مشاهیر و وقایع ملی، حذف ارزش های سیاسی، توجه بیشتر به ارزش های اجتماعی، اخلاقی و مذهبی از ویژگی های کتاب مطالعات اجتماعی در دوره تحول بنیادین می باشد.
ارزیابی کیفیت نرم افزارهای آموزشی دوره ابتدایی بر اساس اصول اولیه آموزش مریل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی نرم افزارهای آموزشی بر اساس اصول اولیه آموزش مریل و با روش پژوهش ارزیابانه انجام شد. بدین منظور از میان نرم افزارهای آموزشی دوره ابتدایی که در سال های 1393- 1391 توسط وزارت آموزش و پرورش تولید شده اند؛ 18 نرم افزار انتخاب و با استفاده از چک لیست 20 گویه ای محقق ساخته ارزیابی شدند. روایی محتوایی ابزار با تأیید 3 نفر از متخصصان مربوطه و پایایی آن با کدگذاری مجدد 15 درصد نرم افزارها توسط کدگذار دوم محاسبه و برابر 84/0 به دست آمد. یافته ها نشان داد که میانگین اصل یکپارچه سازی در سطح نامطلوب، میانگین اصول مسئله محوری و فعال سازی در سطح نسبتاً مطلوب و میانگین اصول نمایش و کاربست در سطح مطلوب قرار دارند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که نرم افزارهای آموزشی به جز اصل یکپارچه سازی، سایر اصول اولیه آموزش مریل را در سطح قابل قبولی دارا هستند
بررسی میزان حضور واژگان کاربردی و پایه در کتاب درسی قرآن سال اول دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مواردی که در تالیف یک کتاب باید مورد نظر نویسنده آن قرار گیرد، به کارگیری واژگان مناسب با توانایی ذهنی مخاطبانش است، زیرا در صورت کاربرد کلمات مناسب، ارتباطی بهتر و موثرتر می توان با مخاطب برقرار کرد. این نکته باید بیش از همه مورد توجه مؤلفان کتابهای درسی به ویژه در دوره ابتدایی واقع شود، زیرا در صورت عدم به کارگیری واژگان مناسب، درک و فهم مطالب با مشکل مواجه می شود و زبان در حکم انتقال دهنده مطالب از این مهم باز می ماند. یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین مجموعه کتب درسی دوره دبستان، کتاب قرآن پایه اول ابتدایی است. این مقاله در نظر دارد که با مطالعه و بررسی کلمات به کار رفته در کتاب قرآن پایه اول دبستان و مقایسه آن با واژگان پایه ای که نعمت زاده و همکارانش (1384 و 1387) استخراج کرده اند، میزان بهره گیری از واژگان پایه را در این کتاب دریابد و در نتیجه میزان تطابق واژه های موجود در این کتاب و فهرست واژگان پایه نعمت زاده و همکارانش را تعیین کند. نتایج بررسی نشان می دهد که در مجموع تنها تعداد 13 واژه از مجموع 137 واژه ای که نعمت زاده (1387) آنها را پربسامدترین واژگان کودکان پایه اول ابتدایی نامیده است در کتاب قرآن پایه اول ابتدایی دیده می شود. بنابراین به نظر می رسد این میزان، تعداد قابل توجهی نیست و ممکن است دانش آموزان را در فرایند آموزش این کتاب دچار مشکل جدی سازد. همچنین در پایان این مقاله، درسی از کتاب مورد بررسی بر اساس داده های واژگان پایه نعمت زاده مورد بازبینی و باز نگری قرار گرفته و پیشنهاد های لازم برای اصلاح ارایه شده است.
تأثیر ارزشیابی کمّی و کیفی بر اضطراب دانش آموزان چهارم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای مطالعه تأثیر ارزشیابی کمّی و کیفی بر اضطراب دانش آموزان شهر قزوین،266 دانش آموز چهارم ابتدایی که در سال تحصیلی 91-1390 مشغول تحصیل بودند، بهشیوهنمونه گیریتصادفیطبقه ای انتخاب شدند.با درنظر گرفتن مدرسهبهمنزلهواحدنمونه گیری،از میان مدارس ابتدایی، 4 مدرسه(یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه از مدارس تحت پوشش طرح و یک مدرسه دخترانه و یک مدرسه پسرانه از مدارس غیرمشمول) انتخاب شد. برای انتخاب مدارس غیرمشمول(گروه مقایسه) از نظرات کارشناسان مناطق آموزشی و مدیران مدارس استفاده شد. وقتی که دو مدرسه تحت پوشش ارزشیابی توصیفی تعیین شد، با مشورت کارشناسان مناطق آموزشی و مدیران مدارس، از میان مدارس غیرمشمول طرح، دو مدرسه که از لحاظ سطح اجتماعی- اقتصادی خانواده ها و دانش حرفه ای معلمان همسطح و قابل مقایسه با مدارس مشمول طرح بودند، انتخاب شد. سپس، از هر مدرسه منتخب یک کلاس تعیین شد و دانش آموزان کلاسهای انتخاب شده از لحاظ متغیر اضطرابمورد سنجش قرار گرفتند. برای پردازش و تحلیل داده ها،شاخصهای مرکزی و پراکندگی محاسبه شد و برای مقایسه اضطرابدانش آموزان مشمول طرح ارزشیابی توصیفی با دانش آموزان غیر مشمول، از تحلیل واریانس دو راهه استفاده شد. برای حصول اطمینان از برقراری مفروضه های بنیادی آزمون F، داده های 26 نفر از افراد نمونه آماری حذف شدند و تحلیل آماری برای 240نفر انجام شد.یافته های تحقیق نشان می دهند که ارزشیابی توصیفی به کاهش اضطراب دانش آموزان هر دو جنس منجر شده است. در واقع، از لحاظ سطح اضطراب میان دانش آموزان مشمول طرح ارزشیابی توصیفی و دانش آموزانی که طبق روال قبلی براساس مقیاس فاصله ای صفر تا 20 ارزشیابی شده اند، تفاوت معنادار وجود دارد. اثر اصلی نوع ارزشیابی و جنس دانش آموزان بر اضطراب معنادار است، ولی اثر تعاملی جنس و نوع ارزشیابی بر اضطراب معنادار نیست.بنابراین، صرف نظر از جنس دانش آموز، ارزشیابی توصیفی می تواند سطح اضطراب را کاهش دهد.
فرآیند تربیت معلم ابتدایی در تراز جمهوری اسلامی ایران: فرصتها و تهدیدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام آموزش و پرورش کشورمان نخستین گام های تحول بنیادین را در \""دوره ابتدایی\"" و\""تربیت معلم\"" برداشته است و لیکن تربیت معلم در جمهوری اسلامی ایران فاقد الگویی برای تربیت کردن معلمان دوره ابتدایی در تراز آن است. هدف اصلی مقاله حاضر1 واکاوی فرآیند تربیت معلم در مقطع ابتدایی بر اساس ابعاد چهارگانه(جذب، آماده سازی، حفظ و ارتقا، ارزشیابی) در اسناد تحولی آموزش و پرورش است. این پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی تحقیق است و برای پاسخگویی به سؤالات پژوهش از روش نظریه مبنایی بهره برده است. داده های پژوهش از طریق مصاحبه با 24 معلم ابتدایی و مدرس/کارشناس تربیت معلم گردآوری شده است. تحلیل داده ها به شیوه تحلیل محتوای استقرایی(از جزء به کل) و طی سه مرحله کدگذاری(باز، محوری، انتخابی) انجام پذیرفته است. یافته ها در پاسخ به سؤال اول پژوهش بیانگر نُه مقوله اساسی و در پاسخ به سؤال دوم پژوهش شامل یک پدیده محوری با عنوان \""هویت حرفه ای معلمان ابتدایی\"" است. پاسخ سؤال سوم پژوهش انطباق و ارتباط نُه مقوله اساسی با ابعاد چهارگانه تربیت معلم بود: جذب(به گزینی، باورها، کارآمدی ها)، آماده سازی(دانش اندوزی حرفه، مهارت افزایی حرفه)، حفظ و ارتقا(به داشت: اجتماعی/رفاهی، به سازی: ضرورت/ ساز وکار)، ارزشیابی(ارزشیابی بهینه). مقوله پشتیبانی حلقه رابط میان وظائف نهادهای اولیه (دانشگاه فرهنگیان، وزارت آموزش و پرورش) است. بر همین اساس الگوی فرآیندی پژوهش ترسیم گردید.
انعکاس مفاهیم ""علم اطلاعات و دانش شناسی"" در درسنامه های دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی میزان انعکاس مفاهیم حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در درسنامه های دوره ابتدایی.
روش/ رویکرد پژوهش: این پژوهش از نوع کاربردی است که با استفاده از روش تحلیل محتوای کمّی صورت گرفته است. جامعه پژوهش ۴۴ درسنامه شش پایه اول دوره ابتدایی بود. داده ها با استفاده از سیاهه وارسی پژوهشگر ساخته گردآوری و در ۱۱ دسته موضوعی دسته بندی شد.
یافته ها: تعداد ۶۱۹۴ مفهوم از علم اطلاعات و دانش شناسی در درسنامه ها به کار رفته که پایه ششم با 5/30% در رتبه اول، پایه پنجم در رتبه دوم (9/18%)، و پایه دوم در رتبه سوم (3/16%) قرار داشت. در بین کتاب ها ""آموزش قرآن"" با ۲۴۶۶ مورد در رتبه اول، ""فارسی"" در رتبه دوم (۱۵۶۳ مورد)، و ""اجتماعی"" در رتبه سوم (۷۳۰ مورد) قرار گرفت. 8/38% مفاهیم در متن درس ها، 7/36% در تصویرها، 1/23% در تمرین ها، و ۱۴% در پانویس ها به کار رفته بود. از نظر موضوعی، موضوع ""مواد کتابخانه ای"" با 8/63% در رتبه اول، ""مطالعه و کتاب خوانی"" در رتبه دوم (5/12%)، و ""چاپ و نشر"" در رتبه سوم (۸/۸%) قرار گرفت.
نتیجه گیری: برای گنجاندن مفاهیم علم اطلاعات و دانش شناسی در درسنامه ها سیاست مشخص و مدونی وجود نداشته است و در میزان انعکاس موارد، چه در پایه های مختلف و چه در کتاب های مختلف، توازنی وجود ندارد. با وجود تحولات به وقوع پیوسته در حوزه فناوری های اطلاعاتی و اطلاع رسانی، این حوزه کمترین میزان انعکاس را در بین موضوعات به خود اختصاص داده است که نیاز به تجدید نظر و بازنگری اساسی دارد.
جایگاه ابعاد و مؤلفه های فرهنگ مطالعه در درسنامه های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تحلیل جایگاه ابعاد و مؤلفه های فرهنگ مطالعه در درسنامه های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی ایران.
روش/ رویکرد پژوهش: پژوهش به روش تحلیل محتوا و از نوع کاربردی است. جامعه آماری، درسنامه های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی ایران است.
یافته ها: کتاب های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی 264 مرتبه به مؤلفه های فرهنگ مطالعه توجه کرده اند و میزان آن در پایه های سوم، چهارم، پنجم، و ششم به ترتیب 40، 54، 49، و 121 مرتبه است. در بین ابعاد مورد بررسی، بُعد آگاهی از راهبردهای صحیح مطالعه با میزان بار اطلاعاتی 999/0 و ضریب اهمیت 225/0 بیشترین توجه را به خود اختصاص داده ، در حالی که بُعد انگیزش به مطالعه با میزان بار اطلاعاتی 773/0 و ضریب اهمیت 175/0 کمتر مورد توجه واقع شده است.
نتیجه گیری: توجه به فرهنگ مطالعه در درسنامه های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی در ایرانضمن نامتناسب بودن با ویژگی های روان شناختی و زیست شناختی دانش آموزان در حد پایینی قرار دارد.
بررسی تدریس معلمان با تاکید بر مهارت های تفکر انتقادی در دروس مطالعات اجتماعی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق بررسی جایگاه تفکر انتقادی در شیوه های تدریس معلمان در دروس مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی است. روش تحقیق کیفی بوده و جامعه آماری، کل کلاس های مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی استان قم در درس مطالعات اجتماعی است. نمونه آماری شامل (40) کلاس (از هر پایه تحصیلی ده کلاس) که به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزار پژوهش، چک لیست محقق ساخته مشاهده تدریس معلمان حاوی بیست مؤلفه بر مبنای مهارت های تفکر انتقادی (تجزیه و تحلیل، ترکیب، ارزشیابی و توضیح) بود که روایی صوری آن توسط متخصصین مورد تأیید قرار گرفت و پایایی آن 83/. بر اساس آلفای کرونباخ به دست آمده بود. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی استفاده شد. یافته ها نشان داد: 1- میزان توجه به مهارت تجزیه و تحلیل در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است. 2- میانگین مهارت ترکیب در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است. 3- میانگین مهارت ارزشیابی در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است.4- میانگین مهارت توضیح در شیوه های تدریس معلمان در کل پایه های دوره ابتدایی در دروس مطالعات اجتماعی پایین تر از میانگین است.
بررسی و نقد الگوی تربیت اخلاقی در کتابهای آموزش قرآن دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
یکی از مأموریتهای مهم نظام آموزش و پرورش رسمی کشور تربیت اخلاقی است. برنامه درسی قرآن نقش مهمی را در این زمینه بر عهده دارد. این پژوهش به تحلیل محتوای کتابهای درسی قرآن دوره ابتدایی و کتاب راهنمای قرآن می پردازد تا در نهایت، الگوی تربیت اخلاقی را در این کتابها شناسایی کند و مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. یافته ها نشان داد که الگوی هدفگذاری در این کتابها از الگوی محتواگرا یا رویکرد کشکول ارزشها پیروی می کند و البته به صورت موزاییکی تنظیم شده است. شیوه سازماندهی محتوا، مارپیچی ساده و ابتدایی در چارچوب چهار عرصه ارتباطی است. روشهای پیشنهادی برای تبیین و تشریح مضمونهای ارزشی از جمله بحث و گفتگو، زمینه مناسبی را برای درگیری شناختی دانش آموزان ایجاد می کند که البته با اهداف شناختی هماهنگ نیست. رویکرد ارزشیابی درس قرآن بویژه ارزشیابی یادگیری در حوزه اخلاق نیز رویکرد مناسبی است.
رابطه بین رهبری فکورانه با اثربخشی مدارس ابتدایی شهر قدس بر اساس الگوی پارسونز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین رهبری فکورانه با اثربخشی مدارس ابتدایی شهر قدس بر اساس الگوی پارسونز انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. از بین مدارس ابتدایی شهر قدس 24 مدرسه به روش نمونه گیری تصادفی ساده و از هر مدرسه 12 معلم به عنوان نمونه پژوهش به تصادف انتخاب شدند و با تکمیل پرسش نامه محقق ساخته رهبری فکورانه و اثربخشی مدارس در این پژوهش شرکت کردند. روایی محتوایی هر دو پرسش نامه به وسیله اساتید صاحبنظر تأیید شد و برای تأیید پایایی، آلفای کرونباخ پرسش نامه رهبری فکورانه96/0 و پرسش نامه اثربخشی مدارس86/0 محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون هم زمان و رگرسیون گام به گام انجام گرفت. نتایج ضریب همبستگی و رگرسیون هم زمان نشان دادند که رهبری فکورانه و مؤلفه های آن با اثربخشی مدارس ابتدایی شهر قدس رابطه ای معنادار دارند. هم چنین، نتایج رگرسیون گام به گام نشان دادند که بهترین پیش بینی کننده اثربخشی مدارس از میان مؤلفه های رهبری فکورانه، مؤلفه بازخورد است.
اثربخشی بازیهای نمایشی بر رشد اجتماعی دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف ازاین پژوهش بررسی اثربخشی بازیهای نمایشی بررشداجتماعی دانش آموزان دخترپایه پنجم ابتدایی بود.این پژوهش با توجه به هدف از نوع کاربردی است که با استفاده ازروش نیمه تجربی باطرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل وآزمایش انجام شده است. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی،تعداد 30 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب و پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند برروی والدین آنها اجرا شد .گروه آزمایش در8 جلسه تحت آموزش بازیهای نمایشی قرارگرفتند.داده های جمع آوری شده بااستفاده از نرم افزار spss وآزمون آماری تحلیل کوواریانس آنالیز شدند. که نتیجه چنین به دست آمد که میزان F رشد اجتماعی برابر با 643/25 گردیده که این مقدار با درجات آزادی (1و 27) درسطح 001/0معنادار گردیده و ازآنجا که این مقدار از 05/0 کمترمی باشد بنابراین نتیجه گرفته شد که میزان رشد اجتماعی گروه آزمایش و گواه با یکدیگر تفاوت معنادار دارند. به عبارتی بازیهای نمایشی بررشد اجتماعی دانش آموزان تاثیر معنادار دارد.
تحلیل روش های تدریس هنر به منظور ارائه الگوی مطلوب در دوره ابتدایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روش های تدریس برنامه درسی هنر به منظور ارائه الگوی مطلوب در دوره ابتدایی ایران انجام گرفت. پژوهش در دو سطح انجام پذیرفت که در هر دو سطح از روش پژوهش کیفی استفاده شد. در سطح اول به منظور بررسی روش های تدریس برنامه درسی هنر و دسته بندی آن ها از روش پژوهش تلفیقی ( سنتز پژوهی ) استفاده شد. حوزه پژوهش در این سطح کلیه منابع در دسترس پایگاه های اطلاع رسانی و ابزار جمع آوری اطلاعات فیش برداری از کلیه منابع مکتوب و دیجیتال در دسترس بود. در سطح دوم پژوهش به منظور بررسی تجارب زیسته آموزگاران دوره ابتدایی از روش پدیدار شناسی استفاده شد. در این سطح، حوزه پژوهش آموزگاران زن دوره ابتدایی شهر شیراز و مرودشت و انتخاب شرکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور و تعداد شرکت کنندگان در مصاحبه 12 نفر بود. ابزار جمع آوری اطلاعات در این سطح مصاحبه نیمه ساختار یافته و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات در هر دو سطح از طریق کد گذاری موضوعی صورت پذیرفت. این الگو بر پایه روش های تدریس درس هنر، در برگیرنده دو دسته روش های تدریس گروهی و روش های تدریس انفرادی و همچنین فرصت ها و دستاوردهای مثبت است.
طراحی برنامه درسی مبتنی بر آموزش صلح در دوره ابتدایی، یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی برنامه درسی مبتنی بر آموزش صلح در دوره ابتدایی، یک مطالعه کیفی انجام گرفت. این پژوهش با به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی به واکاوی متون و پژوهش های بین المللی درارتباط با آموزش صلح پرداخته است. از منابع چاپی والکترونیکی دردسترس مبتنی بر اهداف و سؤالات پژوهش برای جمع آوری اطلاعات نیز استفاده شده است و تجزیه و تحلیل اطلاعات با به کارگیری نظام مقوله ای قیاسی انجام گرفت. نتایج در چهار عنصر اصلی اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی – یادگیری، تکنیک های ارزشیابی و مؤلفه های آموزش صلح شامل دانش صلح، نگرش صلح و توانش صلح به دست آمد. سپس پایایی این طراحی برای دوره ابتدایی توسط متخصصین مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر به عنوان یک مدل طراحی برنامه درسی مبتنی بر آموزش صلح برای کلیه برنامه ریزان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت کشور این امکان را فراهم می نماید که با یک زاویه دید جدید به بازنگری جدی در عناصر برنامه های درسی کشور در دوره ابتدایی بپردازند و مدارس نیز می توانند با استفاده از آن برنامه ای مبتنی بر انتقال ارزش های جهانی، رفتارهای پایدار و ایجاد مهارت ها بسازند که دانش آموزان ما، را قادر خواهد ساخت به شهروندان فعال جهانی تبدیل شوند و این درک و فهم می تواند راهنمای آن ها برای تحقق انسانیت، صلح و آرامش در جهان باشد.
واکاوی مفهوم هوشمندسازی به منظور ارایه الگوی برنامه درسی مناسب جهت دوره ابتدایی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف واکاوی مفهوم هوشمندسازی به منظور ارایه الگوی برنامه درسی مناسب جهت دوره ابتدایی ایران، با روش ترکیبی از نوع اکتشافی در دو بخش کیفی (روش تحلیل محتوای کیفی و روش سنتز پژوهی) و کمی (پرسش نامه) انجام شد. حوزه پژوهش در سطح کیفی در قسمت تحلیل محتوا (مقالات و کتاب های حوزه برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی) و در قسمت سنتز پژوهی (کشورهای دارای برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی مالزی، استرالیا، فنلاند، سنگاپور، کره جنوبی و انگلیس) بوده است. نمونه گیری به صورت تدریجی انجام شد و تا سر حد اشباع ادامه یافت. جامعه آماری در بخش کمی شامل متخصصان برنامه درسی، تکنولوژی آموزشی و مدرسان هوشمندسازی در ایران بود. حجم نمونه از طریق فرمول کوکران 375 نفر برآورد گردند. از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای نمونه مورد نظر انتخاب و پرسش نامه 41 گویه ای در اختیار افراد قرار گرفت. برای تأیید اعتبار یافته ها در بخش کیفی از معیار باور پذیری (بهره گیری از افراد خارج از محدوده پژوهش) و برای تأمین اطمینان پذیری از روش حسابرسی (کنترل بیشینه ای در مرحله یادداشت برداری) استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات در بخش کیفی با به کاربری نظام مقوله ای قیاسی و کدگذاری موضوعی و در بخش کمی به روش تحلیل عاملی تأییدی انجام گرفت. نتایج نشان داد هوشمندسازی مفهومی است که در برگیرنده ابعاد پنج گانه سیستم مدیریت، محیط یاددهی و یادگیری، توانمندسازی، سخت افزار و نرم افزار بوده و مدل برنامه درسی مبتنی بر هوشمندسازی دارای ساختاری با عناصر اهداف، محتوا، روش های یاددهی و یادگیری و روش های ارزشیابی می باشد.
آموزش چندفرهنگی در کتاب های درسی فارسی( خوانداری ) دوره آموزش ابتدایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی آموزش چند فرهنگی در محتوای کتاب های درسی فارسی (خوانداری) دوره آموزش ابتدایی ایران است. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بوده و از روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد عرفی (استقرایی) استفاده شده است. روش نمونه گیری هدفمند و نمونه مورد نظر مشتمل بر کتاب های درسی فارسی کلیه پایه های دوره آموزش ابتدایی بوده است. واحد تحلیل (ثبت) در اینجا مضمون، تصویر و واحد زمینه کتاب درسی است. برای تعیین پایایی روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی، بازبینی مطالب در دو مرحله، یکی پس از این که بین 10-50 درصد مقوله بندی ها تکمیل شد و دیگری در پایان کار صورت گرفت. در این پژوهش پنج مقوله استخراج شد که عبارت اند از: معرفی و توجه به زبان مادری اقوام؛ معرفی مشاهیر؛ انعکاس سبک پوشش اقوام؛ سنن فرهنگی اقوام و معرفی میراث فرهنگی. تحلیل محتوای کیفی کتاب ها نشان می دهد که تنها ردپای فرهنگ مسلط در کتاب های درسی به چشم می خورد. نظام آموزشی همچنان به دنبال پیاده سازی الگوی همسان سازی فرهنگی است که منجر به قتل زبان ها و فرهنگ های اقوام ایرانی می شود، رویکردی که درواقع هیچ چشم اندازی ندارد و بیشتر نتیجه معکوس داشته و منجر به افزایش آگاهی اقوام از هویت و تاریخ و فرهنگ خویش می شود.
تحلیل محتوای کتاب های درسی فارسی دوره ی ابتدایی براساس مؤلفه های هوش های چندگانه: روش آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
157 - 183
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتاب های درسی فارسی دوره ی ابتدایی از منظر تأکید بر مؤلفه های هوش های چندگانه(زبانی-کلامی، ریاضی- منطقی، تصویری- فضایی، جنبشی- بدنی، میان فردی، درون فردی، طبیعت گرایانه، موسیقیایی و هستی گرایانه) است. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع تحلیل محتوا با به کارگیری روش" آنتروپی شانون" است. جامعه آماری شامل کلیه کتاب های درسی فارسی دوره ابتدایی است. نمونه آماری برابر با جامعه آماری است. ابزار پژوهش چک لیست مؤلفه های هوش های چندگانه مبتنی بر مبانی علمی هوش های چندگانه(گاردنر و فلیتهم) بود که محقق آن را تدوین کرد و روایی محتوایی آن توسط 5 نفر از متخصصان احراز شد. پایایی به دست آمده با استفاده از تکنیک اجرای مجدد، برای چک لیست مذکور 86/0 می باشد. نتایج تحلیل محتوا نشان داد که در کتاب های فارسی، ضریب اهمیت هوش زبانی- کلامی و طبیعت گرایانه (115/0)، هوش تصویری- فضایی، ریاضی- منطقی، جنبشی- بدنی، درون فردی، میان فردی و هستی گرایانه (111/0) و هوش موسیقیایی (103/0) بود. به عبارتی، هر یک از مؤلفه های هوش های چندگانه در کتاب های درسی فارسی به صورت متوازن مورد توجه قرار نگرفته و کتاب های درسی فارسی به یک نسبت، مؤلفه های هوش های چندگانه را پوشش نداده اند. با توجه به نقش هوش های چندگانه که در زندگی دانش آموزان دارد و با عنایت به تأکید پژوهشگران بر این سازه، ضروری است که مؤلفان کتاب های درسی فارسی، در ویرایش های بعدی به این امر توجه لازم را داشته باشند.