مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
دوره ابتدایی
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
49 - 68
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان توجه به آموزش برای توسعه پایدار در برنامه درسی (کتاب های درسی و راهنمایی های معلم) علوم تجربی دوره ابتدایی می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش توصیفی از نوع تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کتاب های درسی علوم تجربی و راهنماهای معلم علوم تجربی دوره ابتدایی می باشد. در این پژوهش حجم نمونه با جامعه برابر است (کلیه کتاب های علوم تجربی و راهنماهای معلم علوم تجربی، به عنوان نمونه انتخاب شدند). ابزار جمع آوری داده ها در این تحقیق اسناد جهانی یونسکو و فرم تحلیل محتوای محقق ساخته می باشد؛ روایی صوری و محتوایی فرم تحلیل محتوا به وسیله نظرات کارشناسان مورد تائید قرار گرفت، پایایی ابزار تحقیق توسط فرمول هولستی 92/0 محاسبه گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش تجزیه وتحلیل آنتروپی شانون استفاده گردید. نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهد که در برنامه درسی علوم تجربی دوره ابتدایی به مؤلفه های بُعد زیست محیطی توجه بیشتری شده است و بیشترین ضریب اهمیت مربوط به مؤلفه آلودگی، بلایای طبیعی می باشد و کمترین ضریب اهمیت مربوط به مؤلفه ساختن جوامع، بیابان زایی، جنگل زدایی، نقد فرهنگی، بازسازی فرهنگی، حفظ فرهنگ می باشد که فاقد فراوانی می باشد. برخی از مؤلفه های آموزش برای توسعه پایدار همچون مؤلفه ایدز و تربیت جنسی، برابری جنسیت، مطابق با بافت و زمینه، فرهنگ کشور ما نیست، به همین دلیل توجه به این مؤلفه ها در برنامه های درسی دوره ابتدایی ما اندک است، باید مطابق با بافت و زمینه فرهنگ کشور ما در برنامه های درسی وارد شود. در برنامه درسی علوم تجربی دوره ابتدایی به مؤلفه های بُعد زیستی محیطی بیشتر از سایر ابعاد توجه شده است.
واکاوی اصول حاکم بر طراحی الگوی مطلوب برنامه درسی تربیت اخلاقی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۶ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
15 - 34
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف استخراج اصول حاکم بر طراحی الگوی برنامه درسی تربیت اخلاقی در دوره ابتدایی نظام آموزشی ایران انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش تحلیل محتوای کیفی انجام گرفته است. نمونه آماری شامل متخصصان و معلمان با تجربه دوره ابتدایی بودند که با روش نمونه-گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی بهره برده شد. در نهایت بر اساس 9 مقوله کلی 25 اصل استخراج گردید. در مقوله رویکرد، اصولی مانند شایستگی محوری و فراگیری؛ در مقوله اهداف و مقاصد، اصولی مانند جامعیت اهداف، پرهیز از غایت زدگی و کثرت گرایی در گزینش ارزش های اخلاقی؛ در مقوله محتوا، اصولی مانند تناسب، موقعیت محوری، تأکید بر الگوی مارپیچی و یادگیری چندحسی؛ در مقوله روش های یاددهی- یادگیری، اصولی مانند محوریت عادت آموزی، بسط فعالیت های یاددهی- یادگیری به خارج از کلاس درس؛ در مقوله نقش نیروی انسانی، اصولی مانند اصل همگانی بودن مسئولیت تربیت اخلاقی، اصل عاملیت اخلاقی و صلاحیت های حرفه ای معلم؛ در مقوله ارزشیابی، اصولی مانند تفاوت پارادایمی و کارکردی در ارزشیابی و تنوع منبع داده ها در ارزشیابی و در نهایت در مقوله زمان و مکان، اصولی مانند تابعیت مکان و زمان از موقعیت یادگیری و مکان ها و زمان های سهیم و مؤثر در تربیت اخلاقی استخراج گردید.
تأثیر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر مؤلفه های سبک تعامل معلم- دانش آموز در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
229 - 252
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل بر مؤلفه های سبک تعاملی معلم- دانش آموز در دوره ابتدایی انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام گرفت. جامعه آماری شامل زنان معلم دوره ی ابتدایی شهرستان طبس در سال تحصیلی 99-1398 بود . در این پژوهش تعداد 30 معلم زن دوره ی ابتدایی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفتند. معلمان گروه آزمایش به مدت 10 جلسه90 دقیقه ای در طول 5 هفته تحت آموزش تحلیل رفتار متقابل قرار گرفتند ولی معلمان گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. در این پژوهش از پرسش نامه سبک تعامل معلم با دانش آموز لارداسمی و کنی (QTI) استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش با روش آماری تحلیل کواریانس چندمتغیره (مانکوا) وبا استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل بر مؤلفه های رهبری (05/0>p)، کمک کننده/دوستانه (01/0>p)، درک کردن (05/0>p)، ناراضی بودن (05/0>p) و تنبیه کردن (01/0>p) تأثیر معنی داری داشته است و بر مؤلفه های سخت گیری، نامطمئن بودن و مسئولیت پذیری/آزادی فراگیر تأثیر معنی داری ایجاد نکرده است. نتایج نشان می دهد که آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل به معلمان، موجب بهبود سبک تعامل آن ها با دانش آموزان از طریق اثربخشی بر رهبری، رفتار کمک کننده و دوستانه، درک کردن دانش آموزان، کاهش نارضایتی از وضعیت کلاس و تنبیه کردن، می شود. لذا توصیه می شود که در مدارس به آموزش مفاهیم و راهبردهای این نظریه به معلمان پرداخته شود.
بررسی ماهیت ابعاد تربیت شهروندی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۵
23 - 37
مقدمه و هدف پژوهش: آماده سازی دانش آموزان برای زندگی در دنیایی بهتر مستلزم این است که آنها مجهز به مهارت ها و قابلیت هایی باشند که روند کنش پذیری آنها را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تسهیل کند و نقش آنها را در توسعه مناسبات انسانی برجسته سازد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد تربیت شهروندی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی انجام شده است.
روش پژوهش: رویکرد پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش اجرا کیفی- توصیفی از نوع تحلیل محتوا با تاکید بر داده محوری بود. جامعه پژوهش شامل کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با توجه به ماهیت موضوع تمامی دروس 24 گانه به عنوان نمونه انتخاب شده اند. جهت اعتباربخشی به دقت و صحت داده ها از روش خودبازبینی محقق و مرور همتایان و برای پایایی داده ها از بررسی همزمان استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از فهرست وارسی و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری استفاده شده است.
یافته ها: یافته های این تحقیق 8 مقوله اصلی، 18 مقوله فرعی و 179 کد اولیه را در بر می گیرد که این مقوله ها ابعاد مختلفی از تربیت شهروندی با ماهیت زیستی، آینده نگری، دینی، توسعه مداری، جهانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را شامل می شود.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که به دلیل ماهیت منعطف و چندگانه تربیت شهروندی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی، گستردگی فرصت های یادگیری در اجرای برنامه درسی پیش بینی شود و رویکرد اقتضایی را در آموزش مفاهیم شهروندی مورد توجه قرار دهد. از طرفی معلمان متناسب با ویژگی های هر بعد از تربیت شهروندی، به توسعه یادگیری معنادار آن در زندگی روزمره دانش آموزان بپردازند.
بررسی فرایند آموزش پذیری دانش آموزان مبتنی بر رویکرد هوش افزایی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال شانزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
63 - 86
کیفیت کنش های دانش آموزان در جامعه مبتنی بر نحوه درک و تحلیل داده های محیطی است که نشانگر قدرت انتخاب آنها در نوع پاسخدهی و تعادل سازی رفتار متناسب با موقعیت های به وجود آمده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی ابعاد رویکرد هوش افزایی در فرایند آموزش پذیری دانش آموزان در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی انجام شده است. رویکرد پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوا متعارف بود. جامعه پژوهش کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1401-1400بود که با توجه به ماهیت موضوع تمامی دروس 24 گانه به عنوان نمونه انتخاب شده اند. جهت اعتباربخشی به دقت و صحت داده ها از روش خودبازبینی محقق و توصیف غنی داده ها و برای پایایی داده ها از بررسی همزمان استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از فهرست وارسی و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوا به شیوه کدگذاری استفاده شده است. یافته های این تحقیق 9 مقوله اصلی 32 مقوله فرعی و 338 کد اولیه را در بر می گیرد که این مقوله ها ابعاد مختلفی از رویکرد هوش افزایی با ماهیت هوش هیجانی، مدیریتی، اقتصادی، انتزاعی، معنوی، زیست محیطی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی را شامل می شود. نتایج نشان می دهد که به دلیل ماهیت منعطف و چندگانه رویکرد هوش افزایی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی، تنوعی از فرصت های یادگیری در اجرای برنامه درسی پیش بینی شده و متناسب با قابلیت های دانش آموزان، توسعه برنامه های درسی هوشمندانه در فرایند آموزش مورد توجه قرار گیرد. از طرفی معلمان متناسب با ویژگی های هر بعد از رویکرد هوش افزایی، به توسعه یادگیری معنادار آن در زندگی بپردازند.
تحلیل محتوای کیفی کتاب های درسی دوره ابتدایی از منظر جهت گیری جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
469 - 485
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل محتوای برنامه درسی دوره ابتدایی بر مبنای مؤلفه های جنسیتی است. روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوا و جامعه آماری پژوهش، کتاب های درسی دوره ابتدایی است. نمونه آماری پژوهش به شیوه هدفمند از نوع موارد مطلوب و شامل محتوای کتاب های هدیه های آسمانی، مطالعات اجتماعی و فارسی است. مؤلفه های پژوهش شامل ویژگی های شخصیتی، الگوهای اجتماعی و سیاسی و نقش های حرفه ای مربوط به جنسیت و نیز واحد تحلیل مضامین است. نتایج تحقیق نشان داد که زنان معمولاً در نقش افرادی احساسی و زیر دست و مردان با ویژگی های شخصیتی خردمحور و دستوردهنده ظاهر شده اند. در رابطه با نقش های شغلی، مردان در مشاغل بیرون از خانه و زنان در قالب مشاغل مربوط به خانه داری یا حداکثر در مشاغل آموزگاری و پرستاری ایفای نقش کرده اند. راجع به الگوهای اجتماعی و سیاسی نیز مردان در قالب الگوهای رهبری سیاسی، مصلحان اجتماعی و صاحبان خرد ظاهر شده اند و در مقابل، الگوی ارائه شده برای زنان در قالب مادری و همسری مجسم شده است.
ارزشیابی محتوای آموزشی سلامت محوردر حوزه تغذیه سالم در برنامه درسی دانش آموزان ابتدایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : برنامه آموزش بهداشت برای ارتقای زندگی سالم و تضعیف رفتارهای بهداشتی پرخطر در میان همه دانش آموزان طراحی شده است. در پژوهش حاضر به جهت ارزشیابی محتوای آموزشی سلامت محور در رابطه با مفاهیم جامع پیشگیری از بیماری ها و ارتقای سلامت با موضوع تغذیه سالم مورد استفاده قرار گرفت. روش ها : این پژوهش به صورت کیفی انجام گردید . بر الگوی تفسیری استوار بود و با استفاده از روش پدیدارشناسی به اجرا درآمد ، شیوه جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود که با 20 نفر از متخصصین تعلیم و تربیت و آموزش بهداشت که معیارهای ورود رو داشتند ، به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انجام گرفت یافته ها : یافته ها مشتمل بر 1 طبقه اصلی " شناسایی اعمال و رفتارهای تغذیه سالم " و 17 طبقه فرعی " بود . نتیجه گیری: آشنایی کودکان با انواع گروه های غذایی و اهمیت آن در زندگی به منظور پیشگیری از کاهش خطرات بهداشتی و تجدید نظر کردن در محتوای و مطالب (تصاویر) کتب درسی و استفاده از معلمان متخصص و آموزش دیده در امر بهداشت از مهمترین راههای ارتقای برنامه درسی (کتاب و...) در رابطه با مفاهیم جامع پیشگیری از بیماری ها و ارتقای سلامت با موضوع تغذیه سالم پایه تحصیلی سوم دبستان است.
ارزشیابی الگوی برنامه درسی «درس مدیریت انرژی های تجدیدپذیر» از دیدگاه معلمان و متخصصان ذیربط
منبع:
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۶ ویزه نامه تحصیلی)
۳۴۷-۳۳۶
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در روش تدریس نوین آموزگاران به عنوان راهنما، ناظر و سازمان دهنده باید شناخت کافی از نظریه های یادگیری و الگوهای تدریس داشته باشند؛ زیرا مکان های آموزشی محلی برای هدایت، نظارت و یادگیری به شمار می روند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی انجام شده است. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ اهداف کاربردی و از نظر نظر دادها، آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت در بعد کیفی، داده بنیاد از نوع خود ظهور و در بعد کمی، پیمایشی مقطعی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و خبرگان رشته علوم تربیتی وروان شناسی می باشد، و در بخش کمی کلیه مدیران ومربیان مراکز پیش دبستانی شهر تهران با تحصیلات کارشناسی ارشد به بالا در رشته علوم تربیتی به تعداد 300 نفر هستند، تشکیل می دهد. روش نمونه گیری در بخش کیفی آگاهانه هدفمند از نوع گلوله برفی بوده و تعداد 15 نفر خبره انتخاب شدند که به اشباع نظری رسیدیم، در بخش کمی حجم نمونه بر اساس فرمول تعیین حجم مورگان تعداد 169 نفر انتخاب شدند. در پژوهش حاضر پس از کدگذاری باز و محوری ابزار سنجش حاصل شده، در قالب یک فرم تنظیم و برای خبرگان جهت کدگذاری انتخابی ارسال و مورد اعتبار سنجی قرار گرفت و بر این اساس پرسشنامه محقق ساخته طراحی و میان نمونه آماری بصورت تصادفی انتخاب شده توزیع گردید. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: از نتایج تحلیل داده ها 3 بعد ساختار، آموزش و مهارت در 26 مؤلفه 142 شاخص برای الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی نهایی شد و نتایج تحلیل عاملی هر سه بعد ساختار، آموزش و مهارت را تائید کرد (05/0=P). نتیجه گیری: پس از تحلیل نتایج و تایید عاملی آن، تأیید و اولویت بندی نهایی توسط خبرگان، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های سازنده الگو ترسیم و مجدداً الگوی یادشده توسط خبرگان اعتباریابی شد.
نقش یادگیری سازمانی در تمایل به تغییر معلمان با میانجی گری توسعه حرفه ای آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی نقش یادگیری سازمانی در تمایل به تغییر معلمان با میانجی گری توسعه حرفه ای آنان بود. جامعه پژوهش کلیه معلمان دوره ابتدایی استان کردستان در سال 1401-1400 که تعداد آنان برابر با 6803 نفربود، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 364 معلم انتخاب شد. روش پژوهش کمی از نوع مطالعات همبستگی و رویکرد مدل سازی معادله ساختاری کوواریانس محور است. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های یادگیری سازمانی گارسیامورالس و همکاران (2006)؛ توسعه حرفه ای نوا (2008) و تمایل به تغییر دانهام و همکاران (۱۹۸۹) استفاده شد. پایایی و روایی پرسشنامه ها با روش های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تأییدی بررسی شدند، جهت تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار lisrel استفاده شد. نتایج نشان داد یادگیری سازمانی معلمان دارای اثر مستقیم مثبت (22/0)، اثر غیرمستقیم مثبت (1856/0) و اثر کل مثبت (4056/0) و معنادار بر تمایل به تغییر معلمان در سطح 05/0 است. توسعه حرفه ای معلمان دارای اثر مستقیم مثبت (32/0) و معنادار بر تمایل به تغییر معلمان در سطح 05/0 است. همچنین متغیرهای یادگیری سازمانی معلمان و توسعه حرفه ای آنان قادر به تبیین 23 درصد واریانس تمایل به تغییر معلمان هستند، مقدار واریانس تبیین شده تمایل به تغییر معلمان با توجه به مقدار تی آن (72/8) در سطح 05/0 معنادار است.. نتایج پژوهش مبین آن بودکه یادگیری سازمانی معلمان به واسطه توسعه حرفه ای آنان بر تمایل به تغییر معلمان اثر دارد. نتیجه حاضر با تلفیق نتایج مطالعات ارائه شده در پژوهش حاضر در تبیین این رابطه غیرمستقیم هماهنگ است.
نقش فضای مجازی در تربیت شهروندی دانش آموزان مقطع ابتدایی: یک مطالعه ترکیبی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی نقش فضای مجازی در تربیت شهروندی دانش آموزان مقطع ابتدایی از دیدگاه متخصصان تو بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به آن، با رویکرد ترکیبی به روش اکتشافی متوالی انجام گرفت. در بخش کیفی روش تحلیل محتوا بود. مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل اساتید تعلیم و تربیت دانشگاه بودند که از بین آنها 9 نفر به شیوه هدفمند انتخاب شدند. جامعه مورد مطالعه در بخش کمی نیز شامل دانش آموزان پایه پنجم و ششم مقطع ابتدایی شهر شیراز بودند که 133 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته فضای مجازی و تربیت شهروندی به دست آمده از نتایج بخش کیفی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی به روش تحلیل شبکه مضامین و اعتبارسنجی پژوهش به روش ساخت مسیر ممیزی انجام گرفت. پس از تجزیه و تحلیل و طبقه بندی داده ها 38 مضمون پایه، 8 مضمون سازمان یافته و 4 مضمون فراگیر شناسایی شد. در بخش کمی نیز نتایج نشان داد نگرش دانش آموزان نسبت به نقش فضای مجازی در تربیت شهروندی مثبت و بالاتر از حد مطلوب است
آسیب شناسی شبکه شاد بر اساس میزان اثربخشی عناصر برنامه درسی از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی و تحقق عناصر برنامه درسی در شبکه شاد از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی پرداخته است. مطالعه حاضر، پژوهشی آمیخته با رویکرد (کیفی-کمی)، از نظر هدف کاربردی و از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام معلمان دوره ابتدایی سال تحصیلی 1400_1399 بخش مرکزی شهرستان میرجاوه استان سیستان و بلوچستان می باشد.روش انتخاب نمونه نیز به صورت هدفمند بوده است؛بدین صورت که از هر10 مدرسه دوره ابتدایی3 معلم و در مجموع30نفر جهت مصاحبه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی استفاده از روش مصاحبه نیمه ساختار یافته با معلمان دوره ابتدایی ودر رویکرد کمی نیز استفاده از پرسشنامه محقق ساخته بود.روش تجزیه و تحلیل داده های کیفی انجام مراحل سه گانه کدگذاری و برای داده های کمی استفاده از آمار توصیفی بود. بعد از تجزیه و تحلیل داده های حاصل با تاکید بر عناصر اصلی برنامه درسی، 4 مقوله کلی (اصلی)، 29مقوله فرعی و81مقوله پایه ازمهمترین مولفه-های کلیدی برای آسیب شناسی شبکه شاد مشخص شدند.نتایج پژوهش نشان داد که میزان اثربخشی و تحقق عناصر برنامه درسی (شامل اهداف، محتوا،روش های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی) در شبکه شاد نسبتا مطلوب می باشد؛ هرچند برای رسیدن به شرایط مطلوب به ویژه در بخش روش های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی هنوز فاصله بسیاری وجود دارد.
ملاک ها و نشانگر های سنجش تکالیف اصیل در دوره ابتدایی: مطالعه ای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال هجدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۹
157 - 194
حوزه های تخصصی:
استفاده بهینه از تکالیف اصیل، راهبردی هوشمندانه در تحول بخشی به نظام های آموزشی برای درک الزامات و نیازمندی های دنیای واقعی و شکل دهی، پرورش و توسعه شایستگی های دانش آموزان به مثابه شهروندان مُولد، مسئول، خودنظم ده، خلاق، کارآمد و با اعتماد به نفس است. مقاله حاضر با هدف شناسایی ملاک ها و نشانگرهای سنجش تکالیف درسی اصیل در دوره ابتدایی انجام گردید. از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 14 مطلع که به روش ملاکی انتخاب شده بودند، گردآوری و به روش کُلایزی تحلیل گردید. تحلیل داده ها، به شناسایی 43 نشانگر و 11 ملاک شامل «شفافیت اهداف یادگیری»، «محوریت تفاوت های فردی »، «چالش برانگیزی»، «متنوع سازی تکالیف «، «تکالیف چندمهارتی»، «ارتباط با زندگی روزمره و توانایی حل مسئله»، «شفافیت ملاک های ارزیابی»، «بازخوردمحوری»، « شناخت و فراشناخت»، «دادن حق انتخاب به دانش آموز» و «تفکر نقادانه: پرورش قوه نقد و نقادی» منجرگردید.از آنجا که کیفیت تکلیف در عملکرد دانش آموزان نقش دارد، درصورت استفاده از ملاک ها و نشانگرهای اصیل در تدوین تکالیف درسی، می توان از این فرصت تحول آفرین برای توانمندسازی دانش آموزان و پرورش شایستگی های ایشان برای ایفای مؤثر نقش های شهروندی بهره برد.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی دوره ابتدایی با تأکید بر هوش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
117 - 82
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی هوش هیجانی در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول که طراحی الگو بود از دو روش استفاده شد. روش اول سنتز پژوهی و روش دوم از پدیدارشناسی استفاده شد و اطلاعات آن از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با متخصصان هوش هیجانی که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند به دست آمد. داده های بدست آمده از دو روش با رهیافت کدگذاری نظام مند تحلیل و الگوی مورد نظر استخراج شد، نتایج نشان داد در کلی ترین سطح با دو دلیل می توان از ضرورت پرورش هوش هیجانی دانش آموزان دفاع کرد: تأثیر هوش هیجانی بر سلامت روانی و تأثیر هوش هیجانی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. همچنین این نتیجه حاصل شد که بهترین رویکرد برنامه درسی مبتنی بر هوش هیجانی رویکرد جامع، چندبعدی، کل نگر و تلفیقی است. در پایان الگویی ارائه شد که دارای سه بعد برنامه درسی موضوعی یا منظم، برنامه درسی تلفیقی و محیط و فضای مدرسه (خارج از کلاس درس) می باشد. دو بعد اول این الگو مربوط به کلاس درس می باشد و مخاطب اصلی آن دانش آموزان می باشند. بعد سوم آن مربوط به محیط فیزیکی و روانی مدرسه و خارج از کلاس درس می باشد که مخاطب اصلی آن را کارکنان مدرسه تشکیل می دهند. در مرحله دوم که بررسی اعتبار الگو با استفاده از روش دلفی بود میزان توافق متخصصان برنامه ریزی درسی و هوش هیجانی که با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند 91.16 درصد برآورد شد
ارتقای مهارت های خواندن در کودکان مدارس عشایری با ایجاد یک محیط مطالعه فراگیر: یک پژوهش اقدام پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
237 - 212
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر که با روش اقدام پژوهی (مدل پنج مرحله ای ساسمن و اورد) صورت پذیرفته است، به دنبال شناسایی راهبردهای ارتقای سطح مهارت های خواندن در بین کودکان عشایری می باشد. در این راستا، ابتدا یک چارچوب عمل سه مرحله ای و دوساله طراحی و ارزیابی شد. حلقه های اقدام پژوهی شامل 2 کتابخانه عمومی،4 مدرسه ابتدایی و 37 خانواده واقع در روستاهای عشایری شهرستان پیرانشهر بود. بعد از مرحله اقدام، جهت ارزیابی و مشخص نمودن یادگیری در طی زمان در نظر گرفته شده، از 4 مدرسه روستایی و عشایری به صورت منظم بازدید و در پایان دوره با 2 کتابدار از کتابخانه های عمومی، 6 مدیر و 12 معلم از مدارس ابتدایی روستایی، 24 کودک روستایی شامل 7 کتاب خوان ممتاز و 5 نفر از والدینی نفرات برتر که جایزه گرفتند، مصاحبه انجام شد. بر مبنای تحلیل و کدگذاری سه گانه برآمده از اظهارات مصاحبه شوندگان، از طریق «والدین مشارکت کننده» عامل «مهارت های درون فردی و بین فردی»؛ از طریق «کودکان مشارکت کننده» عامل «مهارت های تحصیلی و زندگی»؛ از طریق «معلمان و مدیران مشارکت کننده» عامل «مدرسه یادگیرنده» و از طریق «کتابداران کتابخانه های عمومی» عامل «کتابخانه سیار» شناسایی و دسته بندی گردیدند. 5 مقوله ی شناسایی شده به عنوان راهبردهای توسعه سوادآموزی کودکان مدارس عشایری و هدایت اقدامات آتی برای کتابخانه ها پیشنهاد گردید.
بررسی مؤلفه های هوش هیجانی معلمان در اجرای روش های تدریس در برنامه درسی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی شاخصه های هوش هیجانی معلمان در اجرای روش های تدریس در برنامه درسی دوره ابتدایی است. رویکرد تحقیق، کیفی از نوع تحلیل محتوای استقرایی با تأکید بر شیوه خودمفهومی می باشد. مشارکت کنندگان معلمان شاغل در مدارس شهرستان های سلماس و چایپاره در سال تحصیلی 1401-1400 هستند که 16 نفر از آنان به صورت نمونه گیری هدفمند از نوع شاخص موردمطالعه قرار گرفتند. در این راستا مصاحبه های نیمه سازمان یافته ای از آنها صورت گرفت و نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای اعتبارسنجی یافته ها از روش توصیف غنی داده ها و خود بازبینی محقق و برای تعیین پایایی داده ها از روش تحلیل همزمان استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که 5 مؤلفه هوش هیجانی شامل مهارت های اجتماعی (گفتمان محوری، کنش گرایی، بازخوردپذیری)، خودآگاهی (شهودیابی، تفکرگرایی، خودتحققی)، خود تنظیمی (انعطاف پذیری، بهره وری آموزشی، مدیریت آموزشی، ذهنیت آفرینی)، همدلی (قابلیت شناسی، درون نگری، فراگیر محوری، بهزیستی آموزشی) و انگیزه بخشی (چالش انگیزی، هدف گرایی، فعالیت محوری، کاربرد پذیری، غنی سازی علمی) مضامین اصلی هستند که با 110 مضمون اولیه شرایط را برای اجرای مطلوب روش های تدریس فراهم می آورند. نتایج نشان می دهد که هوش هیجانی معلمان در راستای غنی سازی و گسترش ابعاد مختلف یادگیری دانش آموزان، قابلیت آموزش و انتقال به شرایط واقعی محیط مدارس را داشته و در شکل دهی سبک های یادگیری دانش آموزان موردتوجه قرار گیرد.
تبیین مولفه های رویکرد تلفیقی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی: یک پژوهش کیفی
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۳)
13 - 24
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش بررسی و شناسایی مولفه های رویکرد تلفیقی در برنامه درسی مطالعات اجتماعی و تاثیر آنها در کیفیت اجرای آموزش در دوره ابتدایی است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی با ماهیت اکتشافی به روش تحلیل محتوای عرفی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه آموزگاران مدارس دوره ابتدایی شهرستان های خوی و چایپاره در سال تحصیلی 1400-1399 بوده است که به صورت نمونه گیری هدفمند از نوع شاخص انتخاب شدند و حجم نمونه ها تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. در این راستا مصاحبه های نیمه سازمان یافته ای با 16 نفر از آموزگاران صورت گرفت. جهت اطمینان و اعتبار بخشی به دقت و صحت داده ها نیز از روش خود بازبینی محقق و چک کردن به وسیله مشارکت کنندگان(تکنیک کنترل اعضا) استفاده شد. یافته های این تحقیق، 4 مضمون اصلی: رشته های موضوعی نرم، پژوهش محوری، کارکردسازی و گفتمان سازی تولیدی است که 13 مضمون فرعی محتوای اشتراکی، قابلیت فراگیران، انطباق محلی، یادگیری موقعیتی، آموزش چند وجهی، معنادارسازی، کنش پژوهی، مهارت گرایی، تفکرپذیری، مطالعه مشارکتی، خود تنظیمی یادگیری، هم افزایی دانش، رویکرد سازی را در بر می گیرد.
اثربخشی آموزش به شیوه معکوس بر یادگیری و یادداری علوم تجربی دانش آموزان دختر دوره ابتدایی ناحیه دو یزد
منبع:
پژوهش در آموزش علوم تجربی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
11 - 23
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش به شیوه ی معکوس بر یادگیری و یادداری علوم تجربی دانش آموزان دختر دوره ی ابتدایی ناحیه ی دو شهر یزد انجام شد. روش پژوهش، شبه تجربی شامل یک گروه کنترل و یک گروه آزمایش ، بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان دختر دوره ی ابتدایی ناحیه دو شهر یزد در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. حجم نمونه پژوهش، 40 نفر بود که 20 نفر برای گروه آزمایش و 20 نفر برای گروه کنترل بودند. نمونه گیری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای صورت گرفت. این پژوهش با استفاده از پرسشنامه های ارزیابی کیفیت یادگیری دانش آموزان رحمانی آخکند (1389) و پرسشنامه محقق ساخته یادداری بر اساس الگوی دیوید مریل (2007) صورت گرفت. برای تحلیل داده های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری بهره گرفته شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد شرکت در کلاس های آموزش به شیوه ی معکوس باعث افزایش یادگیری درس علوم تجربی در دانش آموزان دختر دوره ی ابتدایی ناحیه 2 یزد گردید؛ همچنین شرکت در کلاس های آموزش به شیوه ی معکوس باعث افزایش و بهبود یادداری درس علوم تجربی دانش آموزان دختر دوره ی ابتدایی ناحیه 2 یزد گردید. بنابراین نتیجه گرفته می شود شرکت در کلاس های آموزش به شیوه ی معکوس باعث بهبود یادگیری و افزایش یادداری علوم تجربی دانش آموزان دختر دوره ی ابتدایی ناحیه 2 شهر یزد گردید.
سنتز پژوهی آسیب ها و چالش های اجرای ارزشیابی کیفی – توصیفی در دوره ابتدایی
منبع:
پویش در آموزش علوم انسانی سال ۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
155 - 182
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، سنتزپژوهی آسیب ها و چالش های اجرای ارزشیابی کیفی توصیفی در دوره ابتدایی بود. روش پژوهش حاضر، کیفی و از نوع سنتزپژوهی می باشد که در 6 مرحله انجام گرفته است. برای این منظور، اسناد علمی نگاشته شده از سال 2011 به بعد برای بررسی مبانی نظری و عملی پژوهش حاضر، مورد استفاده قرار گرفت. در این راستا، مطالعات انجام شده در خصوص ارزشیابی کیفی توصیفی طی سال های 1400-1385 در داخل و سال های 2021-1990 در خارج از کشور به عنوان جامعه آماری از طریق پایگاه های داخلی و خارجی جستجو شده و با بررسی های صورت گرفته و با توجه به معیارهای ورودی تعیین شده تعداد 74 مقاله و 3 کتاب استخراج شده و پس از انجام غربالگری سطح نخست از بین این تعداد، 25 مورد کتاب و مقاله داخلی و خارجی به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شد. در این راستا و بر اساس یافته های حاصل، آسیب ها و چالش های ارزشیابی کیفی – توصیفی در 5 دسته 1- آسیب های مربوط به نظام آموزش و پرورش، 2- آسیب های مربوط به افراد دخیل در فرآیند تعلیم و تربیت، 3- آسیب های مربوط به مدارس چندپایه دوره ابتدایی، 4- آسیب های مربوط به ابزارها و منابع آموزشی و 5- آسیب های مربوط به بازخورد توصیفی، طبقه بندی و بیان شد. نتایج نشان داد که عدم تامین زیرساخت های لازم در بروز این آسیب ها و چالش ها اثرگذار است و با توجه به اهمیت ارزشیابی کیفی - توصیفی در فرآیند یاددهی – یادگیری، ضروری است که راهکارهای مناسب جهت به حداقل رساندن آسیب های آن در پیش گرفته شود.
تاثیر استفاده از تخته هوشمند بر میزان انگیزه و پایداری یادگیری درس ریاضی دانش آموزان ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه تاثیر استفاده از تخته هوشمند بر میزان انگیزه و پایداری یادگیری درس ریاضی دانش آموزان ششم ابتدایی منطقه 19 آموزش و پرورش شهر تهران می باشد. روش پژوهش، شبه آزمایشی با گروه گواه است. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی شهر تهران و حجم نمونه، 140(دو کلاس پسر و دو کلاس دختر). با در نظر گرفتن نوع مطالعه و ابزار جمع آوری داده ها، از بین10کلاس پایه ششم پسرانه و دخترانه، 4کلاس به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده است. جهت سنجش مؤلفه انگیزش، از پرسشنامه استاندارد انگیزه یادگیری توآن و همکاران(2005) استفاده شده است. جهت سنجش یادگیری پایدار از همان دو گ روه آزم ایش وگواه استفاده شده است و متغیر مستقل (استفاده از تخته هوشمند) فق ط درگروه آزمایش اعمال شده است. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، روش تحلیل کوواریانس یک طرفه و ضریب رگرسیون خطی تحلیل شدند. یافته ها نشان داد انگیزه یادگیری گروه آزمایش که از تخته هوشمند استفاده نمودند نسبت به گروه گواه 97/5 واحد افزایش و پایداری یادگیری گروه آزمایش 95/1 واحد نسبت به گروه گواه افزایش داشت. با توجه به معادله ضریب رگرسیون، ضریب تعیین تعدیل شده نشان می دهد متغیرهای تخته هوشمند و انگیزه یادگیری 40/0 از واریانس پایداری یادگیری را تبیین می کند. همچنین، یافته های پژوهش دلالت بر این دارد که بین انگیزه یادگیری و استفاده از تخته هوشمند و بین پایداری یادگیری و تخته هوشمند رابطه معنادار وجود دارد. با توجه به اینکه یافته های پژوهش نشان داد که استفاده از تخته هوشمند بر میزان انگیزه و پایداری یادگیری درس ریاضی دانش آموزان ابتدایی تاثیر مثبت و معنی دار دارد، معلمان با استفاده از تخته هوشمند از نرم افزار های متنوع برای یادگیری مطالب به دانش آموزان بیشتر استفاده کنند. این امر سبب می شود دانش آموزان مفاهیم درسی را بیشتر یاد بگیرند و تأثیر ماندگارتری در ذهن آنها داشته باشد. نرم افزار ها و شبیه سازها ذهنیت دانش آموزان در مورد دشوار و نامفهوم بودن درس را دگرگون می کند و یادگیری آنها را آسان تر می کند.
ارائه الگوی معرفت شناختی آموزش فکری قرآنی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
101 - 126
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی معرفت شناختی آموزش فکری قرآنی در دوره ابتدایی انجام پذیرفت.. پژوهش مذکور از نظر هدف بنیادی- کاربردی، و از نظر گردآوری داده ها، روش پژوهش آمیخته است. از نظر نحوه اجراء، تلاش محقق بر استفاده از روش داده بنیاد (مصاحبه با خبرگان) و استفاده از روش توصیفی پیمایشی است که در دو مرحله کیفی و کمّی به گردآوری داده های اطلاعات پژوهش اقدام می گردد. جامعه آماری در بخش کیفی پژوهش، شامل خبرگان آموزش و پرورش بود که برای تعیین نمونه ها از روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند استفاده شد و تعداد 20 نفر با استفاده از اصل اشباع به عنوان حجم نمونه، در نظر گرفته شد. گروه دوم از جامعه آماری این پژوهش در بخش کمّی شامل تمامی معلمان ابتدایی شهر تهران به تعداد 2522 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه بخش کمّی از فرمول کوکران استفاده شد: بنابراین تعداد 300 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. به طور کلی روش نمونه گیری در این پژوهش تصادفی خوشه ای حجم نمونه تعیین شد. در بخش کیفی پژوهش حاضر از مصاحبه های نیمه ساختمند استفاده شد. در بخش کمّی، پرسشنامه ای محقق ساخته تنظیم شد. روایی و پایایی ابزارها مورد تایید قرار گرفت. روش تحلیل داده ها در بخش کیفی کدگذاری نظری برگرفته از روش نظریه پردازی داده بنیاد بود. در بخش کمّی برای پاسخ به سؤال های پژوهش از آزمون تی تک نمونه ای بهره گرفته شد.. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که از میان 49 شاخص (گویه) موجود، 10 مؤلفه ی اصلی قابل شناسایی است. این مؤلفه ها شامل، شناخت اثباتی (شناخت خود، محیط و شناخت مهارتی)، شناخت تبیینی (شناخت معنوی فردی و اجتماعی)، شناخت حقیقی (شهود و آموزش تدریجی)، و شناخت اعتباری (قلب، حواس و ادراک) است.