مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۶۱.
۶۶۲.
۶۶۳.
۶۶۴.
۶۶۵.
۶۶۶.
۶۶۷.
۶۶۸.
۶۶۹.
۶۷۰.
۶۷۱.
۶۷۲.
۶۷۳.
۶۷۴.
۶۷۵.
۶۷۶.
۶۷۷.
۶۷۸.
۶۷۹.
۶۸۰.
ملاصدرا
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
109 - 129
حوزههای تخصصی:
فمینیست ها معتقدند معرفت زنانه و مردانه متفاوت است. آن ها در زمینه معرفت شناسی با فردگرایی مخالفت می کنند و تأثیر بسزایی برای شرایط اجتماعی و جنسیت در فرایند کسب معرفت قائلند. آنان معتقدند فاعل شناسا به دور از اجتماع، یعنی به تنهایی و با درون نگری، به معرفت دست نمی یابد، بلکه معرفت دارای سرشتی اجتماعی و مشروط به ارتباط با سایر افراد است و در جریان این روابط و با تأثیرپذیری از جنسیت فاعل و موقعیتی که در آن قرار گرفته به دست می آید. از نظر ملاصدرا، عوامل مادی، اجتماعی و جنسیت در معرفت مُعدات به حساب می آیند. فمینیست ها به جای جداکردن فاعل شناسا و متعلَق شناسایی، بر ارتباط این دو تأکید دارند و ارتباط را خصیصه ای زنانه می دانند که در کسب شناخت نقش دارد. ملاصدرا نیز در علم حصولی به ارتباطی قائل می شود که نفس با رب النوع برقرار می کند. بنابراین ملاصدرا به سطح عمیق تری از ارتباط فاعل شناسا و متعلَق شناسایی «ارتباط با ارباب الانواع» توجه کرده است. همچنین در دیدگاه ملاصدرا، فاعل شناسا ذاتاً مجرد اما فعلاً محتاج ماده است، برخلاف فمینیست ها که آن را بدن می دانند. علاوه بر این، هر دو معتقدند ارتباط عقلی و عاطفی در فرایند کسب شناخت را نمی توان نادیده گرفت.
ماهیت الهی از دیدگاه فخر رازی، خواجه نصیر الدین طوسی و ملاصدرا
منبع:
کلام حکمت سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
9 - 19
حوزههای تخصصی:
مسئله اثبات یا نفی ماهیت به معنی الاخص برای واجبالوجود، جزء مسائل اساسی و تأثیرگذار در مباحث خداشناسی فلسفی است؛ زیرا با مسئله بساطت ذات الهی رابطه تنگاتنگی دارد. در این مقاله، این مسئله از دیدگاه سه تن از بزرگان، یعنی فخر رازی، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا با روشی تحلیلی بررسی شده و تفاوت دیدگاهها مشخص میشود. فخر رازی در آثارش، نظر ثابتی ندارد. در برخی آثارش دیدگاه عینیت و در برخی دیگر زیادت وجود بر ماهیت را پذیرفته است. خواجه نصیر طوسی نیز معتقد به عینیت وجود و ماهیت در واجب تعالی است. ملاصدرا، بنیانگذار حکمت متعالیه، بر اساس دیدگاه مبناییاش، یعنی اصالت وجود، قائل به عینیت وجود و ماهیت در واجبالوجود است. تفاوت دو دیدگاه مشایی و صدرایی پیرامون ماهیت الهی این است که بر اساس مکتب مشاء و دیدگاه خواجه وجود و ماهیت الهی، وجودی در کنار دیگر ماهیات است، اما بر اساس دیدگاه ملاصدرا که واجب تعالی را تنها وجود مستقل و بقیه وجودها را وجودی رابط میداند، تنها حقیقت بالذات هستی، وجود و ماهیت باری تعالی است و بقیه ماهیات، وجودهای طفیلی و وابسته به وجود حق تعالی هستند.
بررسی مقایسه ای موضوع فلسفه اولی در فلسفه فارابی و حکمت متعالیه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محوریت «موجود» درفلسفه ارسطو و بتبع آن درفلسفه فارابی، به «وجود» در حکمت متعالیه ملاصدرا تحول یافت. بر همین اساس، مسئله اصلی این پژوهش، تبیین تطور موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود» است. در مرحله بعد بررسی عوامل این تطور، مورد توجه است. ماحصل این مطالعه مقایسه ای، آن است که هرچند فارابی با انتخاب «موجود بما هو موجود» به عنوان موضوع فلسفه، توانست از تنوع نظرات شارحان ارسطو (درمورد مواضع چهارگانه ارسطو) فاصله بگیرد، ولی بدلیل درهم تنیدگی معنای وجود و ماهیت، به حقیقت وجود راه نیافت، اما ملاصدرا با استعانت از نظریه بنیادین اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و در نتیجه اتخاذ عینیت و اتّحاد وجود و ماهیت و گذر از تمایز وجود و ماهیت سینوی و تفکیک حقیقت وجود از مفهوم آن، تبیین متفاوتی از موضوع فلسفه ارائه نمود و حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار داد و به این ترتیب موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود»، انتقال یافت. هرچند در فلسفه صدرا، بدلیل اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، «موجود» و «وجود» (در مسئله موضوع فلسفه)، غالبا به یک معنا بکار می روند و هر دو به حقیقت وجود، دلالت دارند.
تأثیر نگرش «فوق تجردی به نفس» بر سبک زندگی انسان بر اساس فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در زمینه فلسفه ملاصدرا به بررسی این پرسش از دیدگاه وی می پردازد که نظریه فوق تجردی نفس چه تأثیری بر زندگی فردی دارد؟ روشن است که سبک زندگی هر فردی رابطه تنگا تنگی با نوع تفکر و نگرش وی دارد. فردی که نگرش ملحدانه به زندگی دارد با فردی که دارای نگرش موحدانه است، سبک و شیوه زندگی مختلفی خواهند داشت. از نظر ملاصدرا نگرش افراد بسته به سعه وجودی آن ها متفاوت است. منظور از نگرش فوق تجردی به نفس آن است که نفس ناطقه انسان که انسانیت انسان به آن است، در سیر تکاملی خود از مرتبه تجرد و حتی اتصال به عقل فعال و عقول مجرده دیگر نیز فراتر رفته و به مرتبه فوق تجرد می رسد و با اصل خویش که همان ذات باری تعالی است، متحد می گردد؛ ذاتی که فوق تجرد و فارغ از هر ماهیتی است. با تحلیل نظرات ملاصدرا و با تاکید بیشتر بر اصل حرکت جوهری، برخی از نتایج و تأثیرات نگرش فوق تجردی به نفس بر شیوه زندگی انسان احصاء شد که عبارتند از: توحید محوری، عدم نگاه مادی صرف، آرامش درونی، تغییر در نحوه عبودیت و تعریف سعادت در پرتو سعه وجودی. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بیان تأثیر نگرش و تفکر فوق تجردی نفس بر زندگی فردی با تکیه بر آرای ملاصدرا پرداخته است.
«رؤیت در خدا» و «رؤیت با خدا»؛ دو رویکرد در نظام معرفت شناختی مالبرانش و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
61 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهمی که فیلسوفان در نظام فکری خود آن را پی جویی می کنند، دستیابی به معرفت حقیقی و تبیین چگونگی امکان حصول آن است. مالبرانش و ملاصدرا از زمره فیلسوفانی اند که تلاش می کنند دستیابی به معرفت حقیقی و چگونگی امکان آن را در چهارچوب نظام فکری خود به منصه ظهور برسانند. مالبرانش با طرح نظریه «رؤیت در خدا» بر این باور است که برای ادراک حقایق باید آنها را در خدا مشاهده کرد. در باور او، انسان ابتدا ایده های اشیا را ادراک می کند و سپس به واسطه آن و با اتحاد با خدا به ادراک حقایق نائل می آید. ملاصدرا نیز معرفت حقیقی را مبتنی بر اراده الهی و شهود نفسانی انسان از رهگذر پیوند با عالم مجرد می داند که نگارنده از آن به «رؤیت با خدا» تعبیر می کند. ملاصدرا با ارجاع همه علوم به علم حضوری و نیز امکان معرفت حقیقی به واسطه شهود نفسانی، معرفت را مبتنی بر افاضه الهی می داند. از وجوه مشابهت آن دو، دریافته می شود نظریه معرفت شناختی آنها از نتایج دیدگاه هستی شناختی ایشان مبتنی بر اکازیونالیسم و وحدت وجود است که در مراحل بعد به نظریه بازنمایی ادراک منجر می شود. از وجوه مخالفت آن دو نیز دریافته می شود مالبرانش نظریه خود را امری فلسفی می داند و آن را در چهارچوب نظام فلسفی خود تبیین می کند؛ اما ملاصدرا دیدگاه خود را امری متعالی و در درجات والای عرفانی قلمداد می کند که انسان با پیوند با عالم مجرد به آن نائل می آید.
بررسی تحلیلی و مقایسه ای مفهوم جوهر در فلسفه ارسطو و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۹۸)
164 - 181
حوزههای تخصصی:
مساله جوهر از مسائل اصلی و محوری فلسفه است و لذا موضع هر فیلسوفی نسبت به آن، قطعا نقش تعیین کننده ای در کل فلسفه اش خواهد داشت. از طرفی مقایسه بین دیدگاهها یکی از بهترین راه های تحلیل و فهم رویکردهای فلسفی مختلف است و لذا نوشتار حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی، در تلاش است که بررسی تحلیلی دیدگاه دو فیلسوف مهم تاریخ فلسفه؛ یعنی ارسطو و ملاصدرا در خصوص مفهوم جوهر را در قالبی مقایسه ای به انجام رساند. در نتیجه بررسی انجام شده معلوم گردید با وجود اینکه هم ارسطو و هم ملاصدرا در بحث جوهر به یک معنا دنبال واقیعت و منشاء واقعی تشخص و شیئیت شیء هستند، چیزی که حقیقتاً موجود است و سایر چیزها به تبع آن موجود شده اند؛ اما ارسطو نهایتاً از بین موجودات تنها از صورت به عنوان جوهر نخستین یاد می کند و سایر نامزدهای جوهر بودن را به معنای ثانوی جوهر می داند در حالی که ملاصدرا با توجه به اصالت وجود، وجود را به عنوان جوهری واحد و مشکک معرفی می کند که تمامی موجودات تعینات آن هستند.
پاسخ سیدسند و ملاصدرا به اشکال برخاسته از قاعده ی فرعیه درخصوص اتصاف ماهیت به وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۴
89 - 106
حوزههای تخصصی:
قاعده ی فرعیه «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له» از قواعد مهم فلسفی است. باتوجه به قاعده ی فرعیه، درخصوص اتصاف ماهیت به وجود، مشکل دور یا تسلسل مطرح شده است. ملاصدرا برای حل اشکال مزبور، سه راه حل ارائه داده است. دو راه حل وی بر مبنای اصالت وجود اقامه شده است: یکی براساس رابطه ی وجود و ماهیت به حسب اعتبار ذهنی و دیگری براساس رابطه ی وجود و ماهیت به حسب نفس الامر. صدرالدین دشتکی (سیدسند) که از فیلسوفان بزرگ مکتب شیراز است نیز یک راه حل با تحلیل رابطه ی وجود و ماهیت در دو موطن اعتبار ذهنی و نفس الامر ارائه داده است. شارحان ملاصدرا (و حتی خود وی) ازآنجاکه سیدسند را اصالت ماهوی می دانستند، راه حل سیدسند را عکس راه حل ملاصدرا دانسته اند. در این مقاله با تحلیل آرای سیدسند نشان داده شده است که ازنظر او، مفهوم موجود، امر حقیقی است و لذا راه حل سیدسند مجموع دو راه حلی است که ملاصدرا ارائه داده است.
امکانات درونی فلسفه ی ملاصدرا در مواجهه با پوچی فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم بهار ۱۳۹۹ شماره ۷۴
107 - 134
حوزههای تخصصی:
شبکه های مجازی و فناوری های ارتباطی عصر حاضر، بر سبک زندگی انسان تأثیری فزاینده داشته است. یکی از عوامل شکل گیری بی معنایی و نیهلیسم، توسعه ی دانش و تکنولوژی و تصویر دنیایی مکانیکی و به دور از معنویات است که می تواند به نفی غایت مندی هستی منجر شود و جهانی را شکل دهد که آرمان و آموزه های معنوی ندارد و به بی معنایی زندگی و پوچی ختم می شود؛ فضای مجازی می تواند زمینه ی این بی معنایی را فراهم کند. به رغم مزایای بی شمار این زیست بوم نوظهور، حس اضطراب و تنهایی و در پی آن، بی معنایی و پوچی، همچنان گریبان گیر انسان امروزی است. سؤال اساسی نوشتار حاضر این است که آیا با تکیه بر آرای فیلسوفی نظیر ملاصدرا که درباب زندگی اصیل و معنادار سخنان فراوانی گفته است، می توان با پدیده ی فضای مجازی مواجهه ای معنادار و منطقی داشت؟ یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که: علی رغم امکانات و مزایای ویژه ی فضای مجازی، این فضا می تواند سبب شکل گیری الگوهای رفتاری نامتعارفی در انسان شود. استنباط نگارنده از درون مایه های حکمت متعالیه آن است که برترین شیوه ی برخورد با چنین آسیب هایی، رویکرد عقل گرایانه به این فضای برساخته ی دست بشر و بیان کارکرد عقل درخصوص انبوه اطلاعات و داده هاست. ملاصدرا نقطه ی عطف سیر صعودی انسان در مسیر تکامل و بهترین ابزار شناخت امر اصیل از غیراصیل را حیات معقول می داند. در ساحت عقلانی همه چیز از رهگذر مواجهه با معقولات است که اصالت می یابد و این سبب می شود که انسان در مواجهه ی با سیل عظیم داده های فضای مجازی، از افتادن در ورطه ی عالم خیال منفصل برحذر باشد و مسیر زندگی را به سمت عقلانیت و معناداری متمایل کند.
حق تعالی تنها جوهر هستی سیر تحول جوهر و عرض بر مبنای سه مرتبه ی سیر فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۵
1 - 20
حوزههای تخصصی:
در فلسفه ی مشائی ماهیات به جوهر و عرض تقسیم می شوند و چون حق تعالی ماهیت نیست، بنابراین نه جوهر است و نه عرض. اما در حکمت خاص صدرایی، نه تنها حق تعالی جوهر خوانده می شود، بلکه فراتر از آن، حق تعالی تنها جوهر هستی است. اعراض از مراتب وجود جوهر به شمار مى روند. عرض وجودى مستقل در کنار وجود جوهر نیست. رابطه ی میان جوهر و عرض، عمیق تر از رابطه ی میان دو شیئى است که به هم ضمیمه شده اند. این دو، دو مرتبه از یک وجودند؛ یعنى یک وجود است که از مرتبه اى از آن، ماهیت جوهر و از مرتبه ی دیگر آن، ماهیت عرض انتزاع مى شود، نه آنکه جوهر یک وجود داشته باشد و عرض وجودی دیگر و آنگاه، آن دو وجود به یکدیگر ضمیمه شده باشند. سرّ این مطلب آن است که وجود فى نفسه عرض، عین وجود عرض براى موضوعش است؛ بنابراین وجود عرض عین تعلق و ارتباط و وابستگى به وجود جوهرى است که موضوع آن است و براى چنین چیزى نمى توان وجودى مستقل و مغایر با وجود موضوعش قائل شد، بلکه وجودش لاجرم از مراتب وجود موضوعش است و ماسوای او، هر آنچه می توان سراغ گرفت، عرض اند. حال سخن اصلی این است که ملاصدرا بر چه اساسی به چنین موضعی دست پیدا می کند و آیا می توان به حق تعالی عنوان جوهربودن را اطلاق کرد؟ پاسخ این است که به دلالت قرائن مختلف، ملاصدرا سه مرتبه ی سیر فلسفی را تجربه کرده و در سه مبنای متمایز سخن گفته است: ۱. اصالت ماهوی؛ ۲. اصالت وجودی وحدت تشکیکی؛ و ۳. اصالت وجودی وحدت شخصی. در هر سیر فلسفی صدرا، یک نحوه از تحول در بحث جوهر و عرض صورت می گیرد؛ یک بار با گذر از اصالت ماهیت به اصالت وجود تشکیکی، ملاصدرا انقلاب جوهری خود را عرضه می دارد، بار دیگر هم با گذر از اصالت وجود وحدت تشکیکی به اصالت وجود وحدت شخصی، در بحث جوهر و عرض تحولی ارائه می دهد و بر مبنای آن، حق تعالی را تنها جوهر هستی می خواند.
تبیین مفهوم زندگی و نقش آن در معناداری زندگی با تأکید بر دیدگاه های صدرالمتألهین شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره بیستم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۵
67 - 86
حوزههای تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی که ممکن است هر انسانی در دوران حیات خود بارها با آن مواجه شود نقشی اساسی و بی بدیل در نوع زیستن و انتخاب شیوه ای مناسب در زندگی انسان ها دارد. ارائه ی نظریه و دیدگاهی شایسته و درخور دفاع در باب «زندگی معنادار و مؤلفه های آن» یکی از دغدغه های اساسی بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان در چند دهه ی اخیر بوده است. دستیابی به پاسخی مناسب به این مسأله، متوقف بر درک حقیقت انسان و زندگی انسانی است. در این مقاله، با تبیین مفهوم و حقیقت زندگی انسانی بر اساس دیدگاه های صدرالمتألهین شیرازی، تأثیر تصویر دقیقی از «زندگی» در معناداری زندگی نشان داده می شود و از همین رهگذر به شاخصه های معناداری و بی معنایی زندگی پرداخته خواهد شد. صدرالمتألهین انسان را موجودی مرکب به نحو ترکیب اتحادی از نفس و بدن می داند. او حیات را در سه معنای عام، خاص و اخص به کار می برد. تمایز انسان از سایر موجودات در حیات اخص است که مبتنی بر ویژگی های انسان از جمله عقل و اراده می باشد و به همین دلیل معنای زندگی را باید در همین مرتبه جست وجو کرد.
دلالت های تربیتی مفهوم «ایمان» از منظر ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در بحث رابطه «ایمان با عقل»، دو دیدگاه متضاد وجود دارد: 1. عقل گرایی که ایمان را با عقل سازگار می داند. 2. ایمان گرایی که ایمان را با عقل ناسازگار می داند. در این تحقیق، که از نوع مطالعات کیفی است و به روش توصیفی تحلیلی و استنتاجی (الگوی فرانکنا) به نگارش درآمده، پس از تبیین ماهیت «ایمان» از منظر صدرالمتألهین به عنوان فیلسوفی عقل گرا، که ایمان را معادل حکمت می داند، مبانی و اصولی برای تربیت دینی استنباط شده است؛ ازجمله انسان موجودی عاقل و ایمان امری معرفتی است؛ انسان موجودی مختار و ایمان امری اختیاری است؛ ایمان امری مشکّک و ظرفیت های ایمانی انسان ها متفاوت است؛ انسان موجودی کمال طلب و وصول به مراتب عالی ایمان مستلزم استمرار و مداومت بر ایمان و عمل است؛ انسان متمایز از سایر حیوانات و فصل ممیز او ایمان است؛ انسان موجودی است وحدت نگر، و عقل و دین باهم توافق و اتحاد دارند. اعتقاد این نوشتار بر این است که با توجه به مبانی و اصول مذکور، می توان متربی مؤمنی تربیت کرد، بدون اینکه تربیت دینی در معرض اتهام تلقین قرار گیرد.
تأثیر اصالت وجود بر تحلیل رابطه امکان استعدادی با امکان ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«امکان» هم ردیف مفاهیم عامی مانند «وجود و عدم»، «وحدت و کثرت» و «علیت و معلولیت» از جمله مباحث بنیادی و مهم فلسفی است. تبیین صحیح از معانی مختلف امکان و رابطه این معانی با یکدیگر، گره گشای تصور و تصدیق درست بسیاری از دیگر مسائل مهم فلسفه است. «امکان ذاتی» و «امکان استعدادی» از جمله معانی مهم «امکان» است که نحوه تبیین ما از آنها، سرنوشت مسائلی همچون «حدوث و قدم»، «قوه و فعل» و «علت و معلول» را دچار تغییرات اساسی می کند. موضوع امکان استعدادی اولین بار توسط شیخ اشراق در مناقشه بر استدلال ابن سینا بر قاعده «کل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها» مطرح شده است. ملاصدرا به تفاوتهای امکان ذاتی و امکان استعدادی پرداخته و حاج ملاهادی سبزواری این تفاوتها را تحت شش مورد بیان کرده است. صدرالمتألهین دست کم در شانزده موضع از آثار خود درباره نسبت «امکان استعدادی» و «امکان ذاتی» اظهار نظر نموده است که جمع بین این اظهارنظرها کار دشواری به نظر می رسد و می توان گفت این اظهارنظرها دچار اضطراب است. ما در این مقاله به مدد تحقیقات فلسفی استاد مطهری کوشیده ایم ضمن داوری در باب مواضع مختلف ملاصدرا، نسبت تازه ای را که در پرتو اصل اصالت وجود بین این دو معنای امکان به دست می آید، تبیین نماییم.
خوانش تطبیقی ملاصدرا و نیشیدا کیتارو در برخی آراء معرفت شناختی (وجوه اشتراک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجوه اشتراک فراوانی در تفکر ملاصدرا و نیشیداکیتارو ژاپنی وجود دارد. هر دو نگاهی کل نگر و وحدت انگارانه به هستی دارند و معرفت شناسی و انسان شناسی آنان، خصلتی هستی شناسانه دارد. بنیاد معرفت وشناخت آدمی همان بنیاد جهان است و واقعیت از جنس آگاهی است. هردو به وحدت بین سوژه و ابژه معتقدند. واقعیت در ساحت نفس انسان به ظهور می رسد و آشکار می شود. در فرایند علم به جهان، نزد این دو فیلسوف ،یک عنصر ماورائی و متعالی تر از نفس دخالت دارد.انسان در ادراک جهان در حالت انفعال نیست بلکه نفس حضوری فعّال در این فرایند دارد. صدق و کذب وصف حالات گزاره ای و مفهومی/زبانی است. انسان با عمل ورزی، خویش را می سازد. وجوه اشتراکی هم در مبانی هستی شناختی معرفت در نزد هردو مشاهده می شود مانند بی تعینی و بی صورتی بنیاد نهائی هستی و نحوه ظهور و تجلی این بنیاد در موجودات متعین و کثیر و فعلیت یافته. ما در این تحقیق صرفاَ به وجوه اشتراک این دو متفکر پرداخته ایم و بررسی وجوه افتراقات همین مباحث را می توان موضوع پژوهشی دیگر قرار داد.
بازخوانی جوهر و عرض از منظر ملاصدرا در تفسیر آیات اسماء و صفات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی آثار ملاصدرا درباره جوهر و عرض در تفسیر آیات اسما و صفات الهی با دو معنا از جوهر و عرض روبرو هستیم. رابطه این دو معنا مشترک لفظی است. یکی معنای مشهور که طبق آن موجود ممکن به جوهر و عرض تقسیم می شود. در این معنا وجود حق در هیچ یک از این اقسام جای نمی گیرد؛ زیرا در این تقسیم ماهیت مقسم است. ملاصدرا با توجه به همین معنا «لیس بجوهر» را از صفات سلبی خدا می داند و دلایلی را برای آن اقامه می کند. معنای دیگر با توجه به مبانی خاص ملاصدرا چون اصالت وجود، وحدت شخصی وجود و فقر وجودی است. در این معنا تعریف ملاصدرا از جوهر و عرض متفاوت با تعریف آن دو در فلسفه است و این تفاوت به خاطر تعریف خاص و ویژه ای است که برای ماهیت مطرح می کند. وی در تفسیر آیات اسما و صفات الهی، حق را جوهر و اسما و صفات او را عرض می داند. مقسم در این تقسیم ماهیت یا موجود ممکن نیست بلکه اصل وجود است و در این معنا ماهیت ظل وجود و اخس آن است. این مقاله با روش تحلیل مفهومی به توصیف و مقایسه این دو معنا می پردازد.
چیستی « شخصیت» و مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن درحکمت متعالیه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت که از ریشه ی یونانی «persona» به معنای نقاب و ماسک، أخذ شده است اصطلاحاً اشاره دارد به ویژگی های بیرونی قابل مشاهده ی رفتارهای افراد و میزان تأثیر گذاری و تطابق خواسته ها و انتظارات اجتماعی آنها. اما چون یک مفهوم انتزاعی است تبیین معنای علمی آن نه تنها دشوار است بلکه به دلیل ارائه تعاریف متعدد و مختلفی از سوی روان شناسان که ریشه در جهان بینی و نگرش آنها به ماهیت انسان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آنان دارد، تاکنون توفیقی در ارائه ی تعریفی واحد و قابل قبول از سوی نظریه پردازان شخصیت، حاصل نشده است. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است با جستجوی در آثار صدرالمتألهین و با تکیه بر مبانی هستی شناختی و انسان شناختی، هدف، یافتن معنای «شخصیت» است. نتیجه ی حاصل، حکایت از این دارد که همه افراد انسان فطرت واحد اما شخصیت های متفاوتی دارند. طبیعت و فطرت واحد داشتن به معنای مستوی الخلقه بودن آنهاست اما «شخصیت» همان «شاکله وجودی» است که بر مجموعه ای از صفات طبیعی و اکتسابی ویژه ی هر فرد اطلاق می شود که تعیین کننده ی خط مشی او در زندگی است. کمالات اکتسابی که براساس افکار و اعمال حسنه یا سیئه و تحت تاثیر عوامل محیطی و تربیتی و وراثتی، شکل دهنده ی ساختار وجودی انسان می گردد و رفتار وی تابع و هماهنگ با همین شخصیت شکل گرفته ی اوست و همانگونه که بر اساس حرکت جوهری، وجودش دائما در جریان و تحوّل است خویشتن شکل گرفته او نیز همانند رودخانه سیّالی خواهد بود که اگرچه شکل و موجودیت کلی آن ثابت است اما همانند وجودش در سیر استکمالی خود در جریان و تغییر و تحوّل خواهد بود.
تبیین متافیزیکی زیست نوع های انسانی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و شارحان فلسفه او، ملهم از قرآن و عرفان و به مدد نگرش وجودی از زیست نوع های انسانی گوناگونی سخن گفته اند. پرسش جستار حاضر این است: چگونه ملاصدرا زیست نوع های انسانی متکثر را تبیین می کند؟ برون داد و نتایج به دست آمده عبارتند از: 1. بنابرمبانی هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان وجودی است که در عین وحدت، متکثر و ذو وجوه است. ملاصدرا با استمداد از قرآن، ده مقام انسانی و با الهام از میراث عرفانی، هفت زیست نوع انسانی، و با مدد نگرش وجودی اش، سه زیست نوع کلان برای انسان در نظر می گیرد2. از دیدگاه صدرا راه رسیدن به مقامات انسانی گذر از سفرهای چهارگانه عرفانی است؛ 3. انسان، برخلاف دیگر موجودات عالَم، مقام معلوم و حدیقف ندارد، از اینرو نمی توان او را را در ده، هفت، یا عدد معینی از این زیست نوع ها منحصر کرد مگر اینکه بگوییم کلیات زیست نوع های انسانی به اعتباری، هفت، ده، یا صد مقام است. علاوه بر این به دلیل وجود زیست نوع های متنوع نمی توان برای زندگی آدمی نسخه ای واحد با مختصاتی واحد در نظر گرفت.
بازخوانی دیدگاه ملاصدرا پیرامون رابطه میان انسان و خدا با توجه به الهیات انسان گرا/ عالم گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسایل بسیار مهم مورد گفتگو در الهیات، به ویژه در دوران معاصر، مسأله رابطه میان انسان و خدا بوده است. این مسأله در مقاله حاضر به سه گروه از مسایل کوچک تر تحلیل شده است: آیا انسان و خدا با یک دیگر رابطه انفسی دارند یا آفاقی؟ آیا خدا و انسان نسبت به هم خودی هستند یا دیگری؟ آیا انسان و خدا ارتباطی بی واسطه باهم دارند یا آن که باواسطه عالَم با یک دیگر مرتبط می شوند؟ این مقاله تلاش می کند تا اولاً، مسایل سه گانه فوق را ضمن بیان سه روی کرد رایج در الهیات معاصر مغرب زمین به رابطه میان انسان و خدا، توضیح دهد، و ثانیاً، در پرتو آن روی کردها ، دیدگاه ملاصدرا پیرامون رابطه انسان و خدا را بازخوانی کند. ما در این بازخوانی به دو دیدگاه یا دو نظریه از ملاصدرا رسیده ایم. در یک نظریه صدرا از الهیاتی آفاقی- انفسی، عالم گرا، و نسبتاً دیگری گرا حمایت می کند و در نظریه دیگر یک الهیات انفسی، انسان گرا، و خودی گرای خالص را تأیید می کند. این دو نظریه، به رغم برخی اشتراکات جزیی، در اساس باهم اختلاف دارند و ناسازگارند. آیا تنها یکی از این دو نظریه نظریه نهایی ملاصدراست؟ و اگر این طور است کدام یک؟ ما در آثار صدرا پاسخی قاطع و صریح برای این سؤالات نمی یابیم، مگر آن که با تکیه بر مطالبی مثل آن چه او در جلد یک اسفار گفته است نظریه دوم را نظریه نهایی و شخصی او بدانیم. اما روشن است که نظریه دوم قبل از ملاصدرا و توسط عارفان محی الدینی هم مطرح ارایه شده است و نظریه جدیدی نیست.
تحلیل انتقادی پاسخ های شیخ اشراق و ملاصدرا به اشکال کلی بودن جزئی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظریه ی علم حصولی که معتقد است هنگام علم به اشیاء صورتی از آنها در نزد ذهن حاضر می شود دو قسم تفسیر ارائه شده است که با عناوین نظریه ی شبح و عینیت ماهوی شناخته می شود. بر نظریه ی عینیت ماهوی، اشکالاتی معنون به وجود ذهنی وارد شده است. علی رغم اینکه ملاصدرا معتقد است اشکالات وجود ذهنی صرفاً نظریه ی عینیت ماهوی را نشان گرفته است اما شیخ اشراق لااقل اشکال «کلی بودن جزئی» را وارد بر اصل نظریه ی علم حصولی و در نتیجه نظریه ی شبح نیز می داند. نظریه ی تمایز حملین ملاصدرا که در پاسخ به اشکال «جزئی بودن کلی» مورد استفاده قرار گرفته است، به نظر می رسد برگرفته از راه حل شیخ اشراق در پاسخ به این شبهه باشد. اما این پاسخ با این مشکل مواجه است که لازمه ی آن یا داشتن صفات ذاتی متضاد برای صورت ذهنی و یا وجود ماهیتی مبهم برای آن است. قبول نظریه ی شبح از سوی شیخ اشراق با اشکال عدم وضوح و غیر قابل تصور بودن مثال و شبح برای شیء خارجی مواجه است و نظریه ی عینیت ماهوی ملاصدرا نیز صرفاً ادعایی اثبات نشده است.
تبیین حرکت اشتدادی ارادی نفس در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۳
147 - 166
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به حرکت جوهری اشتدادی در عالم ماده یکی از مبانی بنیادی ملاصدرا در تفکر فلسفی است که بر اساس آن تمام موجودات عالم ماده، از جمله نفس انسان، در ذات و جوهر خود متحرک اند و حرکت نحوه وجود سیال و لازمه جدانشدنی آنها است. صدرا با توجه به اعتقاد به وجود اراده در نفس انسانی و امکان انجام دادن حرکات و افعال وی بر اساس اراده مبتنی بر عقل عملی، چگونگی حرکت اشتدادی نفس انسانی در مرحله انسانیت را تبیین می کند و با تبیین غایت مندی افعال ارادی انسان، غایت حقیقی اشتداد و تکامل نفس انسانی را، اتحاد با عقل فعال می داند. در نظر وی، هرچند بسیاری از انسان ها با سوء اراده خویش از نیل به این غایت باز می مانند اما به هر حال اشتداد نفس در خصوص آنها نیز منتفی نیست و چنین انسانی با اراده و انتخاب های نادرست خویش به تحصل و شدت وجودی یکی از قوایش اقدام می ورزد.
درک غیرمفهومیِ «وجود» نزد هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هایدگر متفکر مهم آلمانی و ملاصدرا فیلسوف بزرگ ایرانی، هر دو، "وجود" و نحوه ادراک آن را محور تفکر و فلسفه خویش قرار داده اند. هایدگر برآن است که دوره متافیزیک غربی از افلاطون تا عصر جدید (مدرن)، یک سره دوره غفلت از وجود است؛ زیرا وجود در آن، قالب مفهومی و مقولی یافته، حقیقت آن پنهان شده است. نیز ملاصدرا معتقد است که عمده فلاسفه پیشین، درگیر بحث از ماهیت بوده اند و وجود را به نحوی به حاشیه رانده اند. بدین لحاظ، نوع نگاه هر دوی آنان به مساله وجود، از جهات مهمی همانند و همگون است؛ به ویژه، هر دو اندیشمند، بر لزوم نگرش غیرمفهومی و حضوری به وجود تأکید دارند و شناخت مفهومی و مقولی نسبت به آن را نفی می کنند، یا دست کم چنین نگاهی را یک نگاه دقیق و کامل به وجود نمی دانند. البته، به جهت اختلاف فرهنگ و فضای فکری خاص هر یک از این دو اندیشمند، ناهمانندی هایی نیز میان تفکر آن دو در بحث از وجود و ادراک آن ملاحظه می شود، چنان که تفاوت میان این دو در مسئله عدم نیز قابل ملاحظه است.