مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
شکاف میان ذهن / جسم و معنا / ماده از معضلات فلسفه غرب است که در فلسفه یونان باستان شکل گرفته و تا فلسفه دوره روشنگری ادامه یافته است. متفکران پسامدرن معتقدند این دوگانگی و تضاد به وضوح در شئون مختلف تمدن مدرن خودنمایی می کند و دوگانگی من/ دیگری از همین جا نشأت گرفته است. از این رو باید به رفع این تضاد فلسفی میان ذهن / جسم، و معنا/ ماده اندیشید. در این مقاله پاسخ دوگانگی ذهن/ جسم در مبانی وحدت وجودی فلسفه صدرایی جستجو شده است. روش پژوهشگر در این مقاله تعاملی و گفتگویی است. وی تلاش می کند تا در یک فلسفه ورزی میان فرهنگی، با مراجعه به مبانی فلسفة صدرایی، راه حلی برای رفع معضل دوگانگی ماده/ معنا در فلسفة مدرن غربی جستجو کند. راه حل ملاصدرا به این معضل از دو جنبه استنتاج شده است؛ از جنبة وجود شناسانه، در رفع دوگانگی جسم / ذهن با وساطت عالم خیال ممکن است؛ از جنبة معرفت شناسانه، رفع دوگانگی جسم / ذهن با وساطت قوة خیال امکان پذیر است. همچنین ملاصدرا به وساطت نفس در برقراری وحدت میان جسم و ذهن پرداخته است.
نسبت خیال با عواطف در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه خیال با عواطف، و تبیینِ نقش و چگونگی دخالتِ خیال در حوزه عواطف، هدف مقاله حاضر است. چیستی خیال، ماهیت عواطف و نسبتی که خیال با عواطف دارد، سه پرسش اصلیِ پژوهش حاضر هستند. از روش تحلیل و استنتاج، برای تبیین موضوع استفاده شده است. نگهداریِ صورت ها پس از ادراک حسیِ پدیده ها (مصوره)، تصرف در صورت های مخزون(متصرفه)، و تبدیلِ صورت های ادراکی (متخیله، متفکره)،کارکرد هایِ اصلی خیال در حوزه فعالیت هایِ ادراکی و تحریکی نفس هستند. غرایز، فطریات و عواطف زیرساخت های گرایش های انسان محسوب می گردند. عواطف ضمن آنکه ماهیتی اکتسابی دارند، ابزار بشر برای بقا و تعالی اند. از نظر ملاصدرا عواطف انگیزه حرکت را در انسان ایجاد می کنند و نفس را از اراده ها و تلاش های پراکنده، فارغ ساخته، در جهت واحد متمرکز می کنند. به اعتقاد او عواطف می توانند با فعال شدن در وجودِ ما، نوعی عمل قلبی و جوانحی محسوب گردند و چون اعمالِ نفسانی، متحد با نفس و بخشی از هویت نفس اند، پس می توانند سازنده موجودیت نهایی انسان و صورت اخروی او باشند. خیال منشأ ظهور عواطف، علت بقا و زوال عواطف، و موجب معناداری و بازشناسی عواطف است.
خلود در قرآن و روایات و سنجش نظر ابن عربی و ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش تلاش بر این بوده که دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا مورد بررسی قرار گیرد. از آنجا که هر کدام تابع مکاتب فکری خاص بودند، بدیهی است که نتایج به دست آمده با یکدیگر متفاوت باشد. اما به دلیل اینکه دلایلشان در باب مسئله خلود بعضا دچار اشکال و نارسایی بوده، خلود در قرآن و روایت نیز بررسی شد. در نتیجه خلود از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا با خلود در قرآن در قرآن و روایت با یکدیگر متفاوت بود. به طوری که در برخی موارد چنانکه در بخش خلود از دیدگاه قرآن و روایات ذکر شده پاره ای از دیدگاه های ایشان در تضاد کامل با نصح آیات قرآن و روایات می باشد. بنابراین، ضعف در روش های تفسیری عرفانی و عقلی باعث شده است که خلود از دیدگاه قرآن و روایات مورد توجه قرار گیرد، زیرا مبین و نشان دهنده ی حقیقت واقعی خلود، به دور از هرگونه تفسیر ناروایی می باشد.
وحدت شخصی وجود از منظر محقق خفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود به عنوان اساسی ترین رکن عرفان وحکمت متعالیه، همواره محلّ تبادل آراء اندیشمندان این دو علم بوده است، مسأله ای که مقاله حاضر بدان می پردازد این است که آیا وحدت شخصی وجود قبل از ملاصدرا توسط فیلسوفان قبل از ایشان در فلسفه به صورت مستدل مطرح گشته است یا خیر؟ یکی از اندیشمندانی که این مبحث را مطرح نموده و برآن برهان اقامه نموده است شمس الدین محمد بن احمد خفری از اندیشمندان قرن نهم ودهم ه.ق است ما در این مقاله با بیان دو استدلال از خفری که یکی از آنها بر تحلیل علیّت و دیگری بر تحلیل وحدت مفهوم وجود، مبتنی است بیان می کنیم که محقق خفری قبل از ملاصدرا مبحث وحدت شخصی وجود را با پی ریزی مباحثی بنیادین همچون: اصالت وجود، تشکیک خاصی وجود، وجود ربطی و در نهایت انتقال از وجود ربطی به بحث تشأن، این مبحث را به صورت مستدل در خلال مباحث فلسفی خود بیان نموده است.
تحلیل تقابل ظاهری اصل تشکیک و نظریه تباین عالم دنیا و آخرت در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که ملاصدرا دلایلی مبنی بر تباین وجودی دنیا از آخرت ارائه می دهد و معتقد به عدم امکان تقرر این دو عالم در سلک واحدی می باشد، چگونه می توان تقابل آن را با اصل تشکیک، توجیه و آخرت را امتداد دنیا دانست؟ هدف پژوهش حاضر، حل مسأله فوق به روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین نظرات نهایی ملاصدرا می باشد. نتیجه تحقیق، حاکی از آن است که اگر وحدت سنخی یا وحدت شخصی وجود در سایه تشکیک خاص الخاصی را پذیرا باشیم، تقابلی در کار نخواهد بود. چرا که تباین دنیا و آخرت در دید ملاصدرا از سنخ تباین در مراتب هستی است و بین این مراتب، اتحادی از نوع «حقیقت و رقیقت» و «کلیت و اطلاق سعه وجودی» تحقق دارد. دنیا و آخرت شئونات، تعینات و ظهوراتی اند که هیچ تباینی با یکدیگر ندارند و بازگشت همه این ها به ذات واحد و یگانه است؛ یعنی وجود در عین وحدت دارای کثرتی است که آن کثرت مخل وحدت نیست.
بررسی انگاره «تفسیر به رأی بودن» برداشت ها و تأویلات عرفانی با تأکید بر آراء ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
259 - 282
حوزههای تخصصی:
تأویل، صورت عمیقی از تفکر است که از راه قابلیت های ادراکی انسان در پی کشف نانوشته های متن است. گاهی تأویل های عرفا و حکیمان مورد نقد واقع شده و آن ها را تفسیر به رأی و تحریف معنوی قرآن و یا تأویل هایی ذوقی و بدون منطق عقلانی شمرده اند. هدف این مقاله بررسی این انگاره است و برای بررسی آن در پی استنباط منطقی از تأویل متن و استخراج برخی قواعد تأویلی با تکیه بر آراء صدرالمتألهین است..روش تحقیق، توصیف و تحلیل و استنباط قواعد با محوریت تأثیر مبانی شناخت(شناخت قرآن، هستی و انسان) بر تأویل است. بر مبنای قرآن شناختی دو قاعده صحت استناد به همه لوازم کلام خداوند و نیز نظریه روح معنی و بر مبنای هستی شناختی و تطابق عوالم هستی و حجیت قالب وحی (علاوه بر محتوای آن)، قاعده تغییر زمینه متن و بازسازی الفاظ در زمینه متناظر وبر مبنای اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، و نیز مراتب وجود،قاعده توجه به اعتبارات عالم عقل و بر مبنای معرفت شناختی قوای ادراکی انسان، لزوم ضابطه مندی تأویل، از جمله قواعدی است که منطق تأویل را در فهم آموزه های دینی شکل می دهد. توجه به این قواعد می تواند تا حد زیادی، اتهام تفسیر به رأی و ذوقی دانستن و بی اعتنایی علمی به تأویل ها را برطرف کند و به فهم عمیق تر آموزه های دینی یاری رساند.
فلسفه سیاسی متعالیه ملاصدرا بر اساس نظریه حرکت جوهری نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تغییر جهان یکی از عمده ترین خواسته های انسان معاصر است که بدون تفسیری از جهان و انسان و حقایق مرتبط با آن دو و نیز سامان حیات انسان بر پایه آن امکان نمی یابد. این بدان معنا است که هر تحولِ عینیِ مبتنی بر حکمت عملی اعم از اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن در پیوند با برداشت های نظری مرتبط با حکمت نظری است. طرح نظریه حرکت جوهری ملاصدرا در حکمت متعالیه ناظر به تفسیری خاص از تحول در عین ثبات جهان و انسان است که می توان نتایج تربیتی سیاسی متعددی را از آن استنباط کرد. این مقاله بر آن است تا با تبیین نتایج فوق، ظرفیت حرکت جوهری نفس در حکمت متعالیه را برای طراحی فلسفه سیاسی متعالیه واکاوی نماید.
بنیادهای هستی شناختی حکومت دینی (بر اساس نظام حکمت صدرایی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی تحقیق حاضر این است که بنیادهای هستی شناختی صدرایی چه نقش و تأثیری در تحلیل حکومت دینی، به عنوان یکی از مباحث مهم فلسفه سیاسی اسلامی دارند؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا با استفاده از روش توصیفی به چهار مسأله مهم از مبانی هستی شناختی صدرایی پرداخته ایم و سپس از روش توصیفی تحلیلی، نقش آن مبانی در تبیین و تشریح حکومت دینی از نگاه صدرا را بررسی کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد اصولی چون ذومراتب بودن هستی، غایت مندی نظام هستی، تضاد و تزاحم در عالم ماده و همچنین حرکت جوهری و تغییر تدریجی در عالم ماده، تأثیری مستقیم بر مباحث فلسفه سیاسی صدرایی از جمله مسأله حکومت دینی دارد. بر اساس این مبانی، می توان تصویری تشکیکی و ذومراتب از حکومت دینی ترسیم کرد که از حکومت انبیا تا حکومت عالمان و مجتهدان را شامل می شود.
مبانی انسان شناختی از دیدگاه ملاصدرا و اصول تربیتی منتج از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی مبانی انسان شناختی از دیدگاه ملاصدرا و اصول تربیتی منتج از آن با استفاده از روش استنتاجی بازسازی شده فرانکنا می باشد. براساس این روش، با ترکیب گزاره های توصیفی مربوط به مبانی انسان شناختی و گزاره های تجویزی ناظر به هدف تعلیم وتربیت، می توان به گزاره های تجویزی مربوط به اصول تربیت دست یافت. مبانی عمده انسان شناختی از دیدگاه ملاصدرا به این نحو صورت بندی شده اند: حرکت تکاملی نفس، تفوق عقل نظری بر عقل عملی، اراده مسبوق به عقل عملی، ظهور ملکات و ظهور نوعیت های فردی. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در دیدگاه ملاصدرا می توان از این اصول تربیتی سخن گفت: تقویت تدریجی حرکت تکاملی نفس، قراردادن عقل عملی در خدمت عقل نظری، پرورش اراده با تقویت عقل عملی، تداوم بر عمل و توجه به تفاوت های فردی.
تحلیل نظریه شیئیت معدوم در حکمت سینوی و صداریی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسایل فلسفه اسلامی که نتیجه برخی مباحثات و منازعات عقیدتی مشارب فکری در میان اندیشمندان کلام اسلامی بوده است و دامنه آن مباحث هستی شناختی فیلسوفان را نیز درگیر خود نمود مساله «شیئیت معدوم» و اصولا تمایز یا عدم تمایز میان موجود و شیء است. معتزله با انگیزه تصحیح علم ازلی الهی به ممکنات و برداشت نادرست از آموزه های افلاطونی- ارسطویی قائل بر شیئیت معدوم شدند. فارغ از بررسی ادله مثبتین و منکرین، نگاه تحلیلی و تاریخی به این مساله نشان از شکاف و اختلاف هستی شناختی نه پیرامون الفاظ بلکه در شناخت مبادی تصوری این معانی در میان معتزله، عرفا و فیلسوفان است و از این رو می توان گفت موضوع این دو مفهوم هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ محتوای از اختلاف زیادی برخوردار است. این مقاله نشان می دهد که غفلت از حقیقت وجود و نگاه ماهوی به هستی- هستی مملو از اشیاء متباین و منفک از هم- منشاء ایجاد دو تصویر متفاوت معتزله و فلاسفه به مسئله معدوم، زیادت وجود بر ماهیت، نوع رابطه وجود و ماهیت و همچنین علم و فاعلیت الهی در ارتباط با ممکنات شده است.
سیر انفسی از منظر غزالی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان به ویژه گروه اندیشمندان همواره در پی یافتن مسیر سعادت و کشف حقیقت خود هستندو راههایی را برای رسیدن به آن از درون و برون نفس می بینند و استواری و قطعیت آنها را با یکدیگر می سنجند.سیرمعرفتی مبتنی بر ادراکات نفسانی به سوی حق متعال سیر انفسی است.غزالی معرفت نفس را کلید معرفت و شناخت خداوند می داند و شناخت ملائکه و آخرت و همه معارف را از این طریق میسر می داند.او نحوه شناخت در انسان را در مراتب ادراکی از ادراکات حسی،خیالی ، عقلی و مقام فوق آن به نام نبوت دانسته و اینکه انسان رابا عبور از اشتغالات دنیایی قادر به عالم عقلی نقش یافته به جمیع معقولات شدن می داند. او ادراک حقیقت الحقایق و عشق الهی را سعادت انسان معرفی می کند.ملاصدرا معرفت نفس را فصل الخطاب و همه مراتب ادراکی را نفسانی و مجرد می داند بطوریکه در هر مرحله از قوه به فعل می رسند تا با رفع کدورتهای حاصل از اشتغالات نفسانی با عقل فعال که کمال ویژه انسان است متحد گردد و به درجه ای برسد که موجودات اجزای ذاتش شوند ونیرویش در همه آنها ساری و وجودش غایت همه مخلوقات و به مقام قرب الهی برسد.بر اساس سیر انفسی منازل اخروی، حکایتی از مقامات نفسانی انسان در سیر عروجی او به سوی حق تعالی است.
تحلیل و بررسی اجزای نظریه سهروردی درباره علم با ملاحظه نقدهای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیدهبحث علم و مباحث پیرامون آن در جای جای آثار سهروردی به طور پراکنده مطرح شده که تبیین نظر نهایی وی را دشوار ساخته است. به منظور استقصا و بازکاوی اجزای نظریه او، این اقوال و آرای پراکنده در دو جزء سنت زدایی و نظریه اشراقی بازسازی شده است. در جزء سنت زدایی به نقد مشائین پرداخته و بر نظریه-های مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد کرده و در جزء دیگر که نظریه اشراقی اوست، ضمن ارجاع علم به بصر، نظریات مختلف درباره کیفیت ابصار همچون نظریه خروج شعاع و نظریه انطباع را نقل و نقد کرده و حقیقت ابصار را اضافه اشراقی و حقیقت علم را حضور و ظهور اشیاء دانسته است. در نوشتار حاضر ضمن استقرای آراء و بازکاوی اجزای نظریه سهروردی درباره علم، به طرح و تبیین نقدهای ملاصدرا بر آن، و تحلیل و بررسی موارد اختلاف آن ها پرداخته می شود.
فاعل و منشاء سِحر از منظر ابن سینا و ملاصدرا و فلاسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
89 - 105
حوزههای تخصصی:
نفس انسان با جهان خارج در تعامل است و بر آن تاثیر می گذارد و هرچه نفس قویترشود، دایره تأثیر آن بر جهان بیرون توسعه و گسترش می یابد . همین نکته مبنای اصلی تحلیل ما در بحث منشاء سحر بشمار می آید.براین اساس سوال اصلی تحقیق اینست که دیدگاه ابن سینا و مکتب صدرا درباره منشاء سِحر چیست؟ البته علاوه براین از آموزه های دینی نیز برای حل مساله مدد خواهیم گرفت تا اینکه به پاسخ علمی و تحقیقی منشاء و ماهیت سحر دست یافته و با استناد به منابع مذکور آن را اثبات نماییم که منشاء و فاعل سحر کیست یا چیست؟ روش تحقیق دراین مقاله توصیفی تحلیلی می باشد که درصدد است بیان کند که انجام کارها و امور خارق العاده به سبب و میزان قوت اراده نفس مربوط می شود و تأثیر آن از قانون سببیت وعلت و معلول است و قدرت روحی بعضی انسان ها عامل و منشاء بوجود آمدن کارهای فوق العاده و یا خارق العاده مانند سحر می باشد.
تبیین دوگانه انگاری مرتبه ای در نفس شناسی صدرایی و جایگاه آن در میان نظریات فلسفه ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
121 - 129
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا نفس را به عنوان امری مجرد اثبات می کند. اما این گونه نیست که امری متمایز از بدن باشد و دوگانه انگاری جوهری لازم بیاید. یعنی اثبات نفس و یا قوای نفس مانند خیال، هویت انسان را دوگانه نمی کند. بلکه حتی فرض تجرد نفس با وحدت نفس و بدن هم سازگار خواهد بود. ملاصدرا حقیقت انسان را این گونه نیز نمی بیند که جوهری مادی است که از دو ویژگی حالات ذهنی و حالات بدن برخوردار است. حال این پرسش مطرح می گردد که با توجه به نظریات فلسفه ذهن، نظریه ی ملاصدرا در باب نفس، دوگانه انگاری جوهری است یا این همانی نفس و بدن یا دوگانه انگاری ویژگی ها؟ اساساً آیا می توان آن را در این نظریات موجود گنجاند و چه نسبتی با این نظریات دارد؟ ملاصدرا نفس را جوهری واحد می داند که در مرتبه نازل تر ظاهر شده است و در این مرتبه نازل همان قوا است. واکاوی نفس شناسی صدرایی جایگاه نظریه وی در میان نظریات فلسفه ذهن و تمایز آن را با نظریات مشابه مانند نظریه دوگانه انگاری جوهری، دوگانه انگاری ویژگی و تئوری این همانی ذهن و بدن، روشن می سازد. از نظریه ملاصدرا می توان با عنوان دوگانه انگاری مرتبه ای تعبیر کرد. در این مقاله این نوع دوگانه انگاری تبیین و تمایزش از تقریرهای گوناگون دوگانه انگاری جوهری و دوگانه انگاری ویژگی و این همانی ذهن و بدن مشخص شده است تا جایگاهش در میان نظریات موجود در خصوص نفس روشن گردد.
تأثیرات روان شناختی باور به حرکت جوهری بر ساحت عقیدتی و شناختی ذهن آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
145 - 158
حوزههای تخصصی:
باور به حرکت جوهری و به عبارتی سیالیت جهان یکی از باورهای کلیدی در جهان نگری ملاصدراست ، این باور آثاری بسیار پردامنه هم در اخلاق و هم در روان ما آدمیان دارد ، اگرکسی به حرکت جوهری باور داشته باشد هر سه ساحت ذهن وی دستخوش تغییر می شود و این باور بر هر سه ساحت تاثیرات عمده ای می گذارد ، در این مقاله قصد داریم تاثیرات باور به حرکت جوهری را در ساحت شناختی و عقیدتی روان آدمی مورد بحث قرار دهیم و به این پرسش پاسخ دهیم که فرد باورمند به حرکت جوهری و سیالیت جهان مستعد پذیرش چه باورهایی در ساخت شناختی روان و ذهنش خواهد بود؟ و باورهای جدیدی که در ذهنش پدید می آیند چه تاثیری بر دیگر ساحتهای روانش خواهند داشت ؟ مهمترین آثار چنین باوری در حوزه شناختی روان آدمی نخست فرآیند دیدن خود و جهان است دیگر جهان در دیدگاه چنین فردی جوهری ایستا که تمام شده باشد نیست بلکه جهان هر آن در صیرورت است و آدمی نیز هویتی پویا دارد و دائما هویت خود را می سازد ،باور دومی که در اثر فرآیند دیدن خود و جهان تقویت می شود و در شکل گیری احساسات و عواطف بسیار تاثیرگزار است باور به پیش بینی ناپذیری و عدم قطعیت در مورد جهان و انسان است.
رویکرد علّامه طباطبائی (ره) به ادلّه مُثُل افلاطونی در فلسفه صدرایی
حوزههای تخصصی:
مسئله مُثُل یکی از اساسی ترین مسائل هستی شناسی است که برای اولین بار افلاطون آن را مطرح و از مبانی فلسفه خویش قرار داد، منتهی تا به امروز یکی از پیچیده ترین مسائل الاهیات بالمعنی الأخص باقی مانده است. صدرالمتألهین، بر اساس اصالت وجود، تفسیر خاصی از آن ارائه کرده و معتقد است که تنها راه رسیدن به مُثُل، شهود مستقیم آن هاست؛ اما درعین حال در اقامه برهان برای اثبات مُثُل از هیچ کوششی دریغ نکرده است. دیدگاه علّامه طباطبائی این است که هیچ یک از براهین عقلی اثبات مُثُل، کافی و تام نیست و معتقد است دلایل اقامه شده اعم از مدّعاست و به وسیله براهین مذکور تنها موجود مجرد عقلی به عنوان واسطه در فیض و مدبّر موجودات طبیعی اثبات می شود و بدیهی است که اثبات امر اعم، مستلزم اثبات امر اخص نیست و اگر گفته شود که وجود ارباب انواع و مُثُل نوریه با دریافت های عقلی میسور نیست، بلکه با ادراک های شهودی و دریافت های ذوقی قابل درک است، همان گونه که قائلین به مُثُل بر این باورند؛ بنابراین مسئله مُثُل از حوزه مسائل فلسفی خارج و وارد حوزه عرفان می شود؛ زیرا مسائل فلسفی و حلّ آن ها صرفاً بر عقل و دریافت های عقلی استوار است.
بررسی تطبیقی برهان بر وجود خدا از طریق آگاهی در آرای سوئینبرن و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
141 - 162
حوزههای تخصصی:
یکی از استدلال ها بر وجود خداوند استدلال از طریق آگاهی است. این استدلال در فلسفه معاصر غربی تدوین شده است و برای اولین بار سوئینبرن آن را صورت بندی کرده است. به ادعای او پیش از وی کسی این استدلال را تقریر نکرده است، جز آنکه جان لاک اشاره ای مبهم به آن داشته است. در این استدلال، وجود پدیده های ذهنی مانند احساسات، عواطف، نیّات و اندیشه ها که از نظر علمی تبیین ناپذیرند و تنها تبیین ناظر به شخص را قبول می کنند، دال بر وجود خدا شمرده می شوند. تقریر سوئینبرن از این استدلال تقریری استقرایی است و احتمال وجود خدا را تأیید و تقویت می کند. با بررسی استدلال ها بر وجود خداوند در سنّت فلسفه اسلامی، درمی یابیم برای نخستین بار ملاصدرا نیز از طریق آگاهی عقلی بر وجود خدا استدلال کرده است. استدلال ملاصدرا از طریق آگاهی بر وجود خدا استدلالی قیاسی و مفید یقین است. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی این دو تقریر از برهان از طریق آگاهی بر وجود خداوند در دو سنت فلسفی غربی و اسلامی بررسی می گردد و نقاط اشتراک، افتراق و قوّت و ضعف آنها با هم مقایسه می شوند.
بررسی تطبیقی ادراک حسّی از منظر ملاصدرا و هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۹
99-115
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و هگل هر دو ادراک حسّی را آغاز شناخت می دانند. با این تفاوت که ملاصدرا برای شناسایی، مراحل حسّی، خیالی و عقلی قائل است و ادراک کلی را پس از گذر از ادراک حسّی و خیالی ممکن می داند یعنی ادراک کلی، آخرین مرحله شناخت است. ولی هگل از همان آغاز، شناسایی را به واسطه مفاهیمِ کلی می داند و تعارض میان جزئیت و کلیت در این ادراک را عامل ارتقاء ادراک به مرحله بعدی می داند. مقایسه ادراک حسّی در ملاصدرا و هگل نشان می دهد که پذیرفتن مبانیِ مختلف در حوزه های منطق، طبیعت و انسان، چگونه می تواند شروع از نقطه واحد را به سرانجام های متفاوت برساند. ادراک حسّی در هگل سرآغاز کشف تضاد در فعالیت ادراکیِ آدمی است که این تضاد، در وحدت شناسایی و هستی پایان می یابد. اما پیشرفت آگاهی در فلسفه صدرا در ارتباط آدمی با واقعیت و گذر از مراتب پایین هستی به مراتب بالاتر و تعالی و بسط مرتبه وجودیِ آدمی است.
بَرزَخ النزول وبرزخ الصعود(مقاله علمی وزارت علوم)
المراد من البرزخ ف ی هذا البحث ملکه الخیال وعالم الصور الخیالیه بوصفه واسطهً بین العالم العقلى والعالم الجسمان ى. وقد کان الخیال من الموضوعات المهمه طوال تاریخ الفلسفه الاسلامیه منذ زمن الفاراب ی والی یومنا هذا، وله دوره ف ی معالجه العدید من القضایا والمسائل الغامضه نظیر اشکالیه المعرفه، وربط الحادث بالقدیم، والحیاه الأخرویه، الی درجه أن بعض الباحثین اعتبروا الاهتمام بهذا الموضوع من میزات الفلسفه الاسلامیه. ینکر الفاراب ی تجرد الخیال ف ی قوس الصعود وقوس الن زول، بل یری کافه القوی الخاصه بغیب النفس ذات طابع مادی ماعدا القوه العاقله. لذلک یعتقد أن الانسان یبقی بعد الموت علی شکل عقل جزئى وحسب، أما سائر قواه فتضمحل وتتلاشی. ویجاریه ابن سینا ف ی أن الخیال قوه جسمانیه، لهذا یذهب الی عدم بقاء الخیال والصور الخیالیه. هذا رغم وجود قرائن تدل علی قوله بتجرد الخیال ف ی بعض اعماله. و یتوکأ السهروردی علی عالم الخیال لیعالج به الکثیر من القضایا المهمه کالتوفیق بین الدین والفلسفه، والمشاهده والبرهان، والنقل والعقل. ورغم اتباعه للشیخ الرئیس ف ی جسمانیه الخیال، الا انه یؤکد علی تجرد الصور الخیالیه وبقائها ووجودها ف ی عالم المثال الاکبر أو الخیال المنفصل. لذلک نراه من ناحیه یقیم البراهین لصالح وجود مثل هذا العالم الذى یسمی المثال المطلق وعالم البرزخ «البرزخ الن زول ى»، ومن ناحیه ثانیه یعتبر قوه الخیال وغیرها من القوی المتعلقه بغیب النفس غیر العاقل قوی مادیهً، ولا یحفظ السنخیه بین المُدرِک والمُدرَک، ویذهب الی قدره النفس علی رؤیه الصور الخیالیه ف ی المثال المطلق. أما صدرالمتألهین فإنه بخلاف الفلاسفه الذین سبقوه یعد الخیال قوه مجرده بالتجرد المثال ى وباقیه ببقاء النفس، وبعباره ادق فهى سبب بقاء النفس بعد مفارقتها للبدن. یعتقد صدر المتألهین ان کافه الصور الخیالیه موجوده ف ی موطن النفس أو صقع النفس، أما الصور الت ی تخترعها النفس وهى من دعابات الوهم وقوه الخیال فلا یمکن اعتبارها موجوده ف ی عالم المثال المطلق. الجنه الت ی أُخرج منها آدم مثالٌ مطلق، والجنه الت ی اعدت للمتقین «برزخ صعودى» ولیس نزولیاً. ان علاقه الصور الخیالیه بقوه الخیال والتخیل کعلاقه العله بالمعلول، ولیسَ من قبیل علاقه الحالّ بالمحل، وقیام الصور الخیالیه بالنفس قیام صدورى ولیس حلولیاً، والصور العلمیه مخلوقه من قبل النفس أی أن النفس مصدر هذه الصور. الغایه الت ی نرمى الیها ف ی بحثنا هذا هی اثبات ان النظریه المذکوره من ابداع الملاصدرا الذى وجّه نقوده ف ی ضوئها لنظریات السهروردی وابن سینا بالنظر للنتائج والآثار الفلسفیه المترتبه علی کل واحده من هذه النظریات.
مسأله شر از دیدگاه ملاصدرا و نورمن گیسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
337 - 364
حوزههای تخصصی:
این مقاله به دنبال تبیین «مساله شر» و پاسخ های ارائه شده به آن در دیدگاه ملاصدرای شیرازی و نورمن گیسلر است. به رغم تمایزی که نامبردگان در غایت تبیین مساله شر دارند به گونه ای که ملاصدرا درصدد پاسخ به «شبهه ثنویت» و گیسلر در مقام حل «مساله منطقی شر» است اما این تحقیق با روش تحلیلی انتقادی از خلال کتب آن ها سه محور مشترک را اصطیاد کرده، دیدگاه های آن ها را در این سه مقایسه تطبیقی نموده است. محور ابتدائی مسئله «چیستی شر» است در این مسئله هر دو باوجود برخی تمایزات جزئی، دیدگاهی قریب به هم دارند و در این میان نکات قابل تأملی نیز وجود دارد؛ دومین محور مربوط به مسئله «شر ادراکی» است که هر دو تصریحاً یا تلویحاً توجه ویژه ای به آن داشته، با پیش فرض قابل نقض «ملازمه میان شر ادراکی و فعل غیر حکیمانه» بحث از آن را پیش برده اند و حوزه سوم «پاسخ های انی و لمی» است که به مساله شر داده اند؛ پاسخ های انی هردو هرچند فی الجمله گوشه ای از حکمت برخی شرور را تبیین می کنند اما از حل شبهه با نظر به انواع و افراد متکثر شر توفیق چندانی ندارند؛ درمقابل پاسخ های لمی پاسخ های تامی هستند که با توجه به برخی نکات مکمل می توانند به صورت تفصیلی شبهه شرور را مرتفع سازند.