مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۰۱.
۵۰۲.
۵۰۳.
۵۰۴.
۵۰۵.
۵۰۶.
۵۰۷.
۵۰۸.
۵۰۹.
۵۱۰.
۵۱۱.
۵۱۲.
۵۱۳.
۵۱۴.
۵۱۵.
۵۱۶.
۵۱۷.
۵۱۸.
۵۱۹.
۵۲۰.
ابن سینا
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
99 - 123
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، چگونگی شکل گیری نظریه دلالت و تأثیرپذیری اندیشمندان مسلمان در طرح و گسترش این مبحث مورد بررسی قرار می گیرد. برای این منظور، به آموزه های سه مکتب مهم یونانی ای اشاره می شود که به بررسی و تحلیل نشانه ها پرداخته و آموزه هایشان در نویسندگان دوره های بعد مؤثر واقع شدند: نخست ارسطو بود که در ابتدای العباره و انتهای دفتر دومِ تحلیل پیشین به بررسی نشانه ها پرداخت؛ دودیگر پزشکان که نشانه ها را ذیل دو دسته اصلی تقسیم می کردند و سدیگر رواقیان که نشانه ها را به مثابه مدخل بحث از استدلال ها مورد بررسی قرار می دادند. در دوره اسلامی، ابن سینا نخستین منطق دانی است که با تقسیم بندی انواع دلالت لفظی وضعی به بررسی دقیق دلالت روی می آورد و آموزه های وی که اغلب توسط دیگر منطق دانان تکرار می شود، عمدتاً با توجه به گفتارهای ارسطو در ابتدای کتاب العباره شکل می گیرد؛ پس از ابن سینا، همگام با تصریح به دلالت های لفظی طبعی در آثار خونجی و دیگر منطق دانان به پیروی از فخرالدّین رازی، دلالت های لفظی عقلی نیز در آثار ارموی، علامه حلی و قطب الدین شیرازی مورد اشاره می گیرند و قطب الدین رازی با بحث از دلالت های غیرلفظی دامنه نظریه دلالت را گسترش داده و تعریف جدیدی از «دلالت» ارائه می کند؛ این تعریف جدید از دلالت و توجه به دلالت های غیرلفظی را می توان ناشی از مباحث ارسطو در دفتر دوم تحلیل پیشین و همچنین آموزه های رواقیان و پزشکان دوره باستان دانست که احتمالاً از دو طریق، یعنی آثار متکلمان و شارحان منطق ارسطو بر منطق دانان دوره های بعد مؤثر واقع شده اند.
دیدگاه ابن سینا درباره مفاهیم فلسفی؛ معقول اولی یا معقول ثانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
23 - 42
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به ارائه تقسیم بندی جدیدی از معقولات اولی و معقولات ثانی در نظام فلسفی ابن سینا می پردازد و می کوشد بر اساس این تقسیم بندی جدید، جایگاه واقعی مفاهیم فلسفی را در نظام فلسفی ابن سینا نشان دهد. در دیدگاه رایج که به ابن سینا هم نسبت داده می شود، معقولات به دو دسته کلی معقولات اولی و معقولات ثانی تقسیم می شوند؛ که معقولات ثانی نیز خود به دو دسته معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم می شوند. در این مقاله بر اساس استدلالاتی که همگی در آثار ابن سینا ریشه دارند، نشان داده می شود که او در نظام فلسفی عقل گرایانه خود، نه تنها مفاهیم فلسفی را معقول ثانی نمی داند، بلکه اولی تر از هر مفهوم اولی می داند. ابن سینا با پذیرش درک اولیّات در مرتبه عقل بالملکه، نیاز به مفاهیم پایه و اولیه، درک مفهوم وجود توسط انسان معلق و نیاز به مفهوم وجود برای درک مفاهیم، نشان می دهد که مفاهیم فلسفی را معقول اول می داند؛ بنابراین، معقولات اولی از منظر ابن سینا به دو دسته تقسیم می شود: معقولات ماهوی و معقولات فلسفی؛ اما معقولات ثانی برای ابن سینا تنها مفاهیم منطقی را شامل می شوند. صراحت و ساختار مباحث ابن سینا به گونه ای است که اشکالاتی همچون بدیهی بودن مفاهیم فلسفی و نه اولی بودن آن ها و نیز اولی دانستن مفاهیم فلسفی توسط متأخران، خوانش ارائه شده در این مقاله را تضعیف نخواهد کرد.
دلالت واژه «هو» بر «وجود رابط» در زبان عربی عصر نزول؛ خوانشى منطقی-تاریخی از آثار فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
243 - 260
حوزه های تخصصی:
پرسش این جستار از دلالت یا عدم دلالت واژه «هو» بر وجود رابط در زبان عربی عصر نزول قرآن است. بدین منظور، آثار ابن سینا به عنوان شاخص ترین مدافع دلالت واژه صورت بندی شده است. این صورت بندی نشان می دهد استدلال وی ترکیبى از دو بخش منطقی و زبانی است. نگارندگان در گام نخست، این دو رویکرد را از یکدیگر تفکیک کرده و بخش منطقی استدلال وی را نقد کرده اند. سپس بخش زبانی استدلال او را برابر گزارش تاریخی فارابی از نزاع نهضت ترجمه بر سر برگردان مفهوم «هستی» به زبان عربی نهاده و آن را نیز مردود شمرده اند. در واقع گزارش فارابی درصدد تبیین چرایی و چگونگی جابه جایی این واژه توسط مترجمان نهضت ترجمه از زبان عربی طبیعی پیش از نهضت ترجمه به زبان علمی- فلسفیِ هنگامه و پس از آن است. مجموع نقدهای نوشتار و گزارش فارابی جمله کلیدی جستار را به دست داده اند: واژه «هو» در زبان عربی عصر نزول قرآن بر وجود رابط دلالت نداشته است؛ بلکه برای نخستین بار برگرداننده های نهضت ترجمه چنین دلالتى برای واژه در نظر گرفتند. این برآیند به کشف نقشه اى تاریخی برای دلالت واژه بر وجود رابط، در کلیت زبان عربی نیز یاری رسانده است؛ چه بسا بتواند همراهى برای پژوهش های هم راستا در حوزه کشف معانی اصیل قرآنی نیز باشد.
بازخوانی برهان نبوت سینوی بر اساس نظریه اعتبار علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
95 - 119
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی ابتدا برهان نبوت سینوی در آثار ابن سینا مرور می شود و سپس تحلیل بدیع علامه طباطبایی از آن براساس نظریه اعتبار عرضه می گردد. از نظر ابن سینا انسان موجودی مدنی بالطبع است و برای رفع نیاز خود ناگزیر از روی آوردن به اجتماع است. مشارکت اجتماعی انسان ها به اختلافی می انجامد که تنها با قانون گذاری و عدالت رفع می گردد. از نظر حکمای مسلمان تنها قانونی که صلاح معاش و معاد آدمی را هماهنگ با یکدیگر تأمین می کند شریعت الهی است و بر این اساس ضرورت نبوت اثبات می شود. علامه طباطبایی بر اساس نظریه اعتبار خود نگاه متفاوتی به زندگی اجتماعی انسان و نقش دین در این حوزه دارد و بر این اساس خوانش متفاوتی از برهان سینوی عرضه می دارد. از سوی دیگر نظریه اعتبار علامه در رساله الولایه با سایر آثار ایشان متفاوت است و این اختلاف خوانش بدیع دیگری را در بستر نظریه اعتبار رقم می زند. او در رساله الولایه از خوانش سنتی این استدلال فاصله گرفته است. بر اساس استقصای نگارنده خوانش علامه از برهان سینوی به ویژه در رساله الولایه تا کنون در هیچ پژوهشی مورد بررسی قرار نگرفته است.
انفعالِ نفس و تغییرِ ذاتِ مدرِک: مسأله ای ارسطویی، ردیه ای سینوی و دفاعیه ای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
349 - 374
حوزه های تخصصی:
نفس در فلسفه ی ارسطویی به عنوان قوه ی مدرِک شناخته شده و از آنجا که ادراک نوعی استحاله به شمار می رود، مسأله ی تبیین تغییرِ نفس از جایگاهی خاص برخوردار است. ارسطو خود در فصل پنجم کتاب دوم درباره ی نفس از نوعی استحاله در نفس سخن می گوید که مستلزم تغییر در ذات مدرِک و در نتیجه متمایز از استحاله ی کیفی طبیعیات (استحاله ای که در آن دو امر متضاد جایگزین یکدیگر می شوند) است. این تعبیر مستلزم استکمال ذات نفس در فرآیند ادراک بدون پذیرش ماهیتی خاص، و در نتیجه قابل انطباق بر مفهوم مناقشه برانگیز اتحاد عاقل و معقول است. این نوشتار بر مبنای همین انطباق، نخست به شرح انفعال خاص نفس نزد ارسطو و سپس توضیح عدم امکان تبیین آن نزد ابن سینا و در نهایت چگونگی امکان تبیین آن نزد ملاصدرا می پردازد. به این منظور نخست ویژگی های انفعال خاص نفس نزد ارسطو و تمایز آن از استحاله های متعارف با کنار هم نهادن فقرات پراکنده ی ارسطو بیان می شود؛ سپس با تدقیق در استدلال های ابن سینا در رد اتحاد عاقل و معقول، مفروضات خاص سینوی، که به امتناع تبیین این استحاله نزد او می انجامد، توضیح داده می شود. بخش آخر این مقاله به شرح مفروضات صدرایی در امکان تبیین این استحاله اختصاص دارد؛ به گونه ای که در نهایت روشن می شود می توان ابن سینا و ملاصدرا را دو جریان متفاوت در تفسیر علم النفس ارسطو دانست.
مفاهیم کلی در فلسفه سینوی و تأثیر آن بر فلسفه قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
97 - 118
حوزه های تخصصی:
کیفیت پیدایش و نحوه دستیابی ذهن به مفاهیم کلی، پرسش اساسی در قلمرو معرفت شناسی است. در این پژوهش، به دنبال پاسخ گویی به این سؤال هستیم: چگونه شناخت امور کلی از طریق امور جزئی امکان پذیر است؟ در تاریخ فلسفه، دو جریان مهم افلاطونی و ارسطویی در این باب شکل گرفته است. سردمدار مشرب ارسطویی در عالم اسلام، فلسفه سینوی و در تفکر غرب با تأثیرپذیری از ابن سینا، فلسفه قرون وسطی است. تحقیق حاضر، با رویکردی تحلیلی تطبیقی، به چیستی ادراک و اقسام مفاهیم کلی از منظر ابن سینا و فلاسفه قرون وسطی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر دو نحله فلسفی در دستیابی ذهن به معقولات اول، غالباً نظریه تجرید را پذیرفته و معقولات منطقی را نیز مستند به مفاهیم ماهوی و عارض بر آن ها دانسته اند. در حوزه مفاهیم فلسفی نیز گرچه اصطلاح معقول ثانی را به کار نبرده اند، اما این مفاهیم را نشئت گرفته از خارج دانسته، در عین حال قائل به تمایز کیفیت پیدایش آن ها با معقولات اول و ثانی شده اند.
تبیین مفهوم زیبایی در اندیشه ابن سینا با تکیه بر لذت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا مسئله لذت را عمیق تر و گسترده تر از زیبایی بیان کرده است. او در برخی از مهمترین تالیفاتش تلاش کرده تصویر روشنی از موضوع لذت ارائه دهد. عباراتی که ابن سینا در کتاب های مختلفش در مورد لذت آورده اگر چه از جهاتی مشترک اند اما در هر کدام می توان جزئیاتی یافت که نقش مهمی در تبیین مفهوم کلی لذت دارند. یکی از مسائلی که او در تبیین مسئله لذت به آن پرداخته است زیبایی است. عبارات ابن سینا نشان دهنده رابطه عمیق میان لذت و زیبایی است. موضوعی که در پژوهش های زیبایی شناسانه در اندیشه ابن سینا به آن چندان توجهی نشده و در بسیاری از آنها صرفا به تبیین عبارات ابن سینا در مورد جمال کفایت شده است. به نظر می رسد اگر موضوع زیبایی را در فرآیند لذت شناسی ابن سینا قرار دهیم امکان تبیین جدیدی از زیبایی شناسی ابن سینا خواهیم داشت. از همین رو در این پژوهش به جایگاه زیبایی در موضوع لذت و تبیین چگونگی ارتباط زیبایی و لذت پرداخته شده است. یافته های این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است نشان می دهد؛ بر اساس لذت شناسی ابن سینا، زیبایی یا همان جمال در حقیقت کمال و خیر قوه مدرکه باصره یا سامعه است. به عبارت دیگر می توان گفت که زیبایی ملائم این دو قوه می باشد.
رساله فی العشق: ارزیابی تصحیح ها و پژوهش های آن بر اساس نسخه های جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار تصحیح ها و پژوهش هایی درباره رسالهفی العشق با رویکردی انتقادی ارزیابی شده است. اهمیت این رساله به سبب تبیین عشق از منظر فلسفی و بر مبنای فکر ارسطویی است. پیش از این اثر، رساله هایی درباره عشق به شیوه فلسفی از افلاطون و فلوطین و إخوان الصفاء نیز نشر یافته که از لحاظ محتوایی با تعاریف و تقسیم بندی های ابن سینا از عشق متفاوت است. پس از ارزیابی تصحیح ها، نسخه هایی که مبنای هر تصحیح بود، بررسی شد. نقصان های هر پژوهشی که درباره این رساله بود، بدین صورت ارزیابی شد: الف) عبارات نخستینِ پنج تصحیح و ضبط مقبول مصححان که در فهم ما از رساله تأثیری به سزا دارد: واژه های الحیّه، المغذیه، المدبَّره و المنبعث، به جای واژه های الحسیه، المعدنیه، المدبِّره و المنیله؛ ب) بررسی شمار گوناگون نسخه های موجود در کتابخانه های ایران(بر اساس گزارش فنخا 45؛ و دنا ویراست دوم 54 نسخه) و کتابخانه های خارج از ایران(37 نسخه) در تصحیح علمی اهمیت دارد، درحالی که مصححان در روزگار خود به نسخه هایی که صرفاً در ناحیه جغرافیایی آنها نزدیک بدانها بوده است(تنها 11 نسخه خارج از کتابخانه های ایران) استناد کرده اند؛ ج) انتخاب نسخه اصل و طبقه بندی نسخه های هم خانواده در تصحیح علمی رساله مهم است. منظور از شیوه ارزیابی با رویکردی انتقادی، بررسی جنبه های صوری و محتوایی تصحیح های چاپی است که در تحلیل فلسفی رساله نقشی تعیین کننده دارد.
ابن سینا و هراس از مرگ تصحیح یک اشتباه در باره تک نگاری منسوب به ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله هراس از مرگ یا اضطراب مرگ یکی از مسائلی است که از یک سو در تاریخ فلسفه و از سوی دیگر، در تاریخ و اخلاق پزشکی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. از دوران گذشته علاوه بر آثار ادبی و نگاه های اسطوره ای منعکس شده در داستان ها و نمایشنامه ها و متون عرفانی و گنوسی، فیلسوفان نیز نتایج اندیشه ورزی خود را در این خصوص در آثار فلسفی منعکس کرده اند. در یونان باستان، در کنار اندیشه ورزی های سقراط و افلاطون، اپیکوری ها و رواقی ها نیز در فلسفه ورزی در زمینه هراس از مرگ سهم به سزایی داشته اند. در جهان اسلام نیز اندیشمندانی همچون محمد زکریای رازی و ابوعلی مسکویه و ملاصدرا در این باره سخن گفته اند. امّا در این میان، تنها تک نگاری موجود در زمینه هراس از مرگ که به نحوی تفصیلی بدین موضوع می پردازد، منسوب به بوعلی سینا است. از این رساله که در مجموعه رسائل ابن سینا به طبع رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده با نام های «الشفاء من خوف الموت ومعالجه داء الاغتمام» و «دفع الغمّ من الموت» یاد شده است.ابن سینا هم فیلسوفی برجسته، هم یکی از بزرگترین پزشکان دوره اسلامی است که شایسته نظر ورزی در خصوص این مسئله مرزی میان فلسفه و پزشکی است؛ ازاین رو، محققان پس از وی و به ویژه پژوهشگران معاصر ارجاعات بسیاری به نگاشته او داشته اند. با توجه به فراوانی ارجاع محققان معاصر بدین رساله به نام ابن سینا از یکسو، و تردید برخی پژوهشگران در انتساب آن از سوی دیگر، پژوهشی درباره نویسنده رساله صورت گرفت. با بهره گیری از پژوهش های پیشین و برخی دلایل متن شناختی دیگر روشن می شود که این رساله در اصل بخشی از کتاب تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق ابوعلی مسکویه استکه به اشتباه به ابن سینا نسبت داده شده. این انتساب به دلیل اشتباه ناسخان، به سهو یا به عمد رخ داده است. پس از بررسی وجوه مختلفی که به این اشتباه انجامیده است، انتساب این رساله به ابن سینا نفی و صحت انتسابش به مسکویه اثبات می شود.
اعتبارات ماهیت و تحلیل چگونگی جریان آنها در «وجود» از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعتبارات «بشرط لا» و «لابشرط» و «بشرط شیء» در فلسفه ابن سینا اهمیت ویژه ای دارد. از نظر او، آنها هم در ماهیت جاری می شوند و هم در وجود. از نظر ابن سینا این اعتبارات در مفاهیم کلی جاری می شود و درنتیجه، ارتباط ذهن و خارج و جنبه های مختلف حکایت گری یک مفهوم کلی تبیین می شود. اگرچه عمده کاربرد این اعتبارات در مفاهیم ماهوی و برای تبیین کلی طبیعی و نحوه وجود آن در خارج، همچنین نپذیرفتن نظریه مثل افلاطونی و فرق گذاشتن بین جنس و ماده و فصل و صورت است، اما از طرف دیگر با جار ی ساختن این اعتبارات در مفهوم وجود، حصصی از مفهوم وجود به دست می آید که علاوه بر مشکک ساختن وجود، باعث می شود وجود واجب در ذهن تعینی واقعی داشته باشد؛ به این ترتیب، می توان احکام و اوصاف خدا را مورد نفی و اثبات قرار داد، به طوری که اعتبار معرفت شناسی داشته باشد. ابن سینا به نحوی وجود خدا را «بشرط لا» تعریف می کند که نمی توان تنها با این اعتبار، آن را با «لابشرط»بودن وجود حق در کلام عرفا منافی دانست.
باطن و حقیقت عبادت از منظر ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبادت به عنوان هدف خلقت انسان، امری است که ضرورت دارد از منظر فلسفی بررسی شود تا حقیقت آن، تبیین شود. مسئله پژوهشی این است که حقیقت عبادت چیست و چه ارتباطی میان ظاهر با باطن و حقیقت عبادت وجود دارد و آیا سطوح عبادت در میان همه انسان ها یکسان است. حقیقت عبادت با کمک مبانی سینوی و صدرایی تبیین فلسفی می شود. ابن سینا و ملاصدرا در رابطه با حقیقت عبادت اتفاق نظر دارند، با این تفاوت که صدرا با توجه به مبانی غنی فلسفی اش، همچون اصالت وجود و تشکیک وجود، می تواند جایگاه عبادت را در نظام فلسفی خود دقیق تر تبیین کند. از منظر هر دو فیلسوف، عبادت ظاهر و باطنی دارد. ظاهر عبادت، موجب تزکیه نفس می شود و نفس تزکیه شده استعداد راه یافتن به حقیقت عبادت، یعنی معرفت به حق را پیدا می کند. با توجه به دیدگاه این دو فیلسوف، معرفت با عبادت رابطه ای دوسویه دارد. انسان با تفکر در خود و هستی، به نیاز وجودی اش نسبت به معبود پی می برد و با اراده و اختیارش، در برابر معبود سر تعظیم فرود می آورد. پس معرفت ابتدایی منجر به انجام عبادت ظاهری می شود و عبادت ظاهری نیز به تزکیه نفس می انجامد. نفس تزکیه شده درنهایت قابلیت این را می یابد که به معرفت حق تعالی یعنی عبادت حقیقی نائل شود.
میزان اثرپذیری غزالی از ابن سینا در مسئله آفرینش با توجه به کتاب آفرینش و نظام کیهانی: غزالی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بررسی موضوعاتی درباره آفرینش عالم و سیر اندیشه غزالی درباره آنها با توجه به کتاب آفرینش و نظام کیهانی: غزالی و ابن سینا [1] اثر ریچارد ام. فرانک، تأثیرپذیری غزالی از ابن سینا و رویگردانی او از سنت اشاعره، به نمایش گذاشته می شود. غزالی در دیدگاه رایج، به خصوص در میان شرق شناسان، مشهور به متکلمی اشعری مسلک و معاند با فلسفه است. در بیست وچند سال اخیر بازخوانی جدیدی در آثار غزالی صورت گرفته که موجب تغییر نگرش دیدگاه سنتی درباره او شده و این بازخوانی تا حد زیادی به دنبال تحقیقات فرانک صورت پذیرفته است. فرانک در کتاب خود با تحلیل متونی کلیدی در آثار گوناگون غزالی، برخلاف دیدگاه رایج پیش می رود و به نتایج مهمی درباره دیدگاه های مختلف غزالی می رسد که ازجمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: معرفی جهان به عنوان سلسله ای مبتنی بر روابط علّی، بیان نظریه ای مشابه نظریه فیض ابن سینا، قائل بودن به فاعلیتِ باواسطه و غیرمستقیم خدا در عالم ، ضرورت و وجوب آفرینش عالم، نزدیکی موضع غزالی و ابن سینا در مسئله حدوث و قدم عالم. بر مبنای نظر فرانک، بسیاری از نظرهایی که غزالی آنها را رد کرده، در مقایسه با نظرهایی که در آنها از ابن سینا پیروی کرده، بی اهمیت بوده است و دیدگاه های وی بیش از آنکه متأثر از اشاعره باشد، دیدگاه هایی سینوی به شمار می آید. در پژوهش حاضر با رجوع به سایر آثار فرانک و دیگر غزالی شناسان و نیز آثار گوناگون غزالی و ابن سینا و بیان آرای ایشان، تلاش شده است تا خواننده با دیدگاه های غزالی شناسان جدید و نیز نظر فرانک در کتاب مذکور آشنا شود و تا اندازه ای درباره آنها به داوری بپردازد؛ ضمن اینکه کوشش شده است که نسبت به نظرگاه آنان نیز ارزیابی ای صورت گیرد.
ترابط انشراح صدر، عرفان و هنر در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرح صدر، حلقه واسطه برای تنظیم نحوه ارتباط فرد با دیگران است که از بینش معرفتی و مقام عرفانی وی تأثیر می پذیرد. تبیین انشراح صدر، جایگاه صدر در قوای انسانی، مبادی معرفتی انشراح صدر و ارتباط مراتب آن با مقامات عرفانی از منظر ابن سینا و ملاصدرا و نیز بررسی نقش انشراح صدر در توسعه هنر و برعکس، نقش هنر در توسعه عشق عفیف و انشراح صدر از مسائل محوری این پژوهش است. بنا به نظر هر دو حکیم شهیر، صدر همان قوه متخیله است و شرح صدر مراتبی دارد و مرتبه ابتدایی آن با زدودن کینه ها آغاز می شود. نازل ترین سطح شرح صدر و گشاده رویی با خلق، مربوط به برخی مقامات میانی سلوک شامل عزلت و سکر و حزن است و مرتبه کمال آن، در انتهای سفر سوم و شهود حق در خلق است که ابن سینا از آن به «سعه قوه» و ملاصدرا به «شرح صدر» تعبیر می کند. ملاصدرا، کمال شرح صدر را لازمه دستگیری از خلق در سفر چهارم معرفی می کند. بنا بر نظر هر دو فیلسوف، آموختن علم و هنر، از عوامل اعدادی برای ظرافت طبع و بروز عشق عفیف است و عشق عفیف معبری برای عشق حقیقی و منشأ تلطیف نفس است. بنبر حکمت متعالیه، عشق عفیف، منشأ انشراح صدر استاد و تسهیل تعلیم علم و هنر است.
تأمّلات تاریخی و متن شناختی در رساله نیروزیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیروزیّه رساله ای است منسوب به ابن سینا که موضوع آن تفسیر قرآن کریم است. ابن سینا در این رساله براساس اصول فلسفی خود و نیز حساب جمل، تلاش کرده است تا حروف مقطّعه قرآن را تفسیر کند. با توجه به اینکه عدم ذکر این رساله در برخی کتب تراجم قدیمی موجب بروز تردید در انتساب این رساله شده است، تحقیق در بررسی انتساب این رساله به ابن سینا و سپس بررسی تاریخ احتمالی تألیف آن ازجمله ابعاد پژوهشی مهم در مورد این رساله است. ابن سینا در ابتدای این رساله طی مقدّمه ای بیان می کند که آن را به رسم هدیه نوروزی به شخصی با لقب الشیخ الأمیر هدیه کرده است. مهدی إلیه این رساله، به طورقطع روشن نیست، اما براساس شواهد تاریخی و شواهد موجود در متن، می توان اشخاصی از معاصران و نزدیکان ابن سینا را به عنوان مهدی إلیه احتمالی بررسی کرد. در میان این اشخاص، احتمال مهدی إلیه بودن أبوعبدالله برقی از دیگران قوی تر است. بر این اساس، ابن سینا این رساله را تقریباً در حدود سال های 387 392ه ، یعنی زمان اقامتش در بخارا تألیف کرده است؛ بررسی های متن شناختی نیز نشان می دهد که محتوای رساله با سایر آثار ابن سینا هماهنگ است و اصطلاحات کلیدی رساله همچون اصطلاح خاص او برای خداوند و نیز اصطلاحات خاص او برای بیان مراتب خلقت و تقریر نظریه صدور، انتساب رساله نیروزیّه را به ابن سینا تأیید می کند.
مقایسه نظریه دولت در فلسفه سیاسی سنت اوگوستن و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنت اوگوستن متکلم و فیلسوف مسیحی و ابوعلی سینا فیلسوف و الهی دان مسلمان هر دو از شخصیت های شاخص و تأثیرگذار در فلسفه و الهیات هستند. «نظریه دولت» که یکی از مباحث کلیدی در حوزه اندیشه سیاسی است، در آراء و اندیشه های این دو فیلسوف بزرگ از حیث منشأ و ماهیت دولت و رابطه آن با سه وجه مفهومی و کارکردی و ساختاری مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته است. مسئله پژوهشی مطرح شده این است که نظریه دولت در فلسفه سیاسی سنت اوگوستن و ابن سینا را چگونه می توان از حیث منشأ و ماهیت مفهوم بندی و مقایسه کرد؟ با این فرضیه که در نظریه اوگوستن دولت، از گناه نخستین و سرشت طغیانگر انسان ناشی شده و با ماهیتی عرفی تنها کارکرد آن حفظ امنیت و صلح در جامعه است؛ درحالی که در نظریه ابن سینا دولت از فطرت الهی و طبع مدنی انسان برخاسته و با سرشتی دینی برای هدایت جامعه به سوی سعادت این جهانی و رستگاری آن جهانی به وجهی ایده آلی ساخته می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد که نقطه عزیمت هر یک از این دو درباره سرشت انسان منطقاً ماهیت دولت را از لحاظ ماهیت دینی یا عرفی و وجوه ساختاری و کارکردی تعیین می کند؛ ازاین رو، دولت در نظر اوگوستن از رویکردی مکانیکی و ابزارگونه و در آراء سیاسی ابن سینا از رویکردی ارگانیکی و اندام وار در عرصه مفهومی برخوردار است. ضمن اینکه نظریه اوگوستن با نگرشی واقع گرا و نظریه ابن سینا با رویکردی آرمان گرا پیوند می یابد. این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات و داده ها به صورت اسنادی(کتابخانه ای) بهره برده است.
«پیله و پروانه» یا «مرغ و قفس»؟ ارزیابی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در باب رابطه نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی مقاله حاضر اینست که نفس در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا چه نوع ماهیتی دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبیین و توجیه میشود؟ آیا این دو فیلسوف دیدگاهی همسان درباب چیستی نفس و نسبت آن با بدن دارند یا دیدگاهشان متفاوت است؟ همچنین کدامیک از آنها با طرز تفکر و شیوه نگرش قرآنی اسلامی سازگاری و همداستانی بیشتری دارد؟ مدعای مقاله حاضر اینست که هرچند ابن سینا در توجیه تجرد نفس و بقای روحانی آن براهین نیرومندی اقامه کرده است ولی بخش عمده این براهین، اگر نگوییم همه آنها، متأثر از شیوه نگرش افلاطونی نوافلاطونی درباب چیستی نفس و رابطه نفس بدن است؛ و اگرچه ابن سینا در این باب ریزه کاریها و نوآوریهایی دارد، اما چارچوب کلی و استخوانبندی بحث او همان است که در سنت افلاطونی نوافلاطونی ملاحظه میشود. از سوی دیگر، ملاصدرا هرچند به براهین ابن سینا درباب تجرد و بقای نفس توجه ویژه یی دارد و تقریر تازه یی از آنها بدست میدهد ولی با اتکا به نگره حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس و بقای روحانی آن، دیدگاهی را عرضه میکند که تنها از شجره طیبه حکمت متعالیه برمی آید و میبالد و نه تنها با دیدگاه عقلانی متعالیه، که با دیدگاه اسلامی قرآنی درباب طبیعت نفس و رابطه نفس و بدن هم سازگاری دارد. دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا درباب رابطه نفس و بدن را میتوان بترتیب چون رابطه «مرغ و قفس» و «پیله و پروانه» دانست. در نگاه ملاصدرا نفس هنگام حدوث در واپسین مرحله تکامل صورتهای مادی و نخستین مرحله صورتهای ادراکی قرار دارد و هستیش در این هنگام واپسین پوسته جسمانی و نخستین مغز روحانی بشمار میرود.
بررسی آراء میرزا ابوالحسن جلوه در نقد حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت جوهری که برآمده از مبانی فلسفی ویژه حکمت متعالیه است، یکی از اساسیترین نظریه های بدیع در تاریخ فلسفه اسلامی است که توانسته بسیاری از معضلات و ابهامات فلسفی را حل نماید. اما حکیم میرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتی بر این نظریه وارد کرده است که مهمترین آنها عبارتند از: بازگشت همه تغیرها در جهان به حرکت وضعی فلک، اعتقاد به کون و فساد آنی حرکات در جهان، نیاز حرکت جوهری به موضوع ثابت و انقلاب ماهیت در صورت پذیرش حرکت جوهری. در این مقاله این انتقادات هم بلحاظ مبنایی و هم بلحاظ تبیین و استدلال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یافته های مقاله نشان میدهد که حکیم جلوه با نگاه مشائی و غفلت از اصول اساسی فلسفه ملاصدرا، این انتقادات را مطرح نموده است و همچون شیخ الرئیس در همه» اشکالاتی که بر حرکت جوهری وارد کرده، بین احکام وجود و احکام ماهیت خلط نموده است.
اعتبار برهان لمّ و انّ بر پایه قاعده «ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقدانان هر یک از دو روش لمّ و انّ در اقامه استدلال را برهان میشمارند، اما پرسش اینست که آیا هر دوی آنها از اعتبار یکسان برخوردارند و آیا هر دو مفید یقین منطقی هستند؟ ابن سینا بر پایه قاعده «ذوات الاسباب» که میگوید شناخت موجودات دارای سبب، تنها با شناخت سبب آنها ممکن است بر این باور است که تنها برهان لمّ که مفید یقین تام است از اعتبار منطقی برخوردار است و برهان انّ را بدلیل اینکه مفید یقین منطقی نیست، نمیتوان معتبر دانست؛ البته او برهان انّ از راه ملازمات عامه را معتبر و مفید یقین تام میداند. ملاصدرا، برخلاف ابن سینا، همه براهین انّ را معتبر میداند، چراکه بنظر وی وجود معلول بگونه یقینی از وجود علت حکایت میکند و در نتیجه با علم به وجود معلول، بگونه یقینی علم به وجود علت نیز بدست می آید. این نوشتار نشان خواهد داد که سخن ابن سینا درست است و دیدگاه ملاصدرا، بدلیل ناسازگاری با مبانی پذیرفته شده منطقی، پذیرفتنی نیست.
هستی شناسی خیال نزد ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قوه خیال نزد ابن سینا و ملاصدرا از جمله قوای باطنیِ نفس محسوب میشود. ابن سینا بدلایلی به مادی بودن این قوه و ملاصدرا نیز با ادله یی به مجرد بودن آن قائل شده است. ابن سینا با مادی دانستن خیال با مشکلات فلسفی عدیده یی همچون معاد جسمانی و بقای برخی نفوس روبروست. ملاصدرا ضمن پاسخ به ادله وی، برای مدعای خود دلایل متعددی ذکر کرده است. در سنجش میان دلایل هر یک از این دو فیلسوف، ادله ملاصدرا را در مقایسه با نظر شیخ الرئیس متقنتر و مقبولتر می یابیم. در ضمن، ملاصدرا با قبول تجرد قوه خیال، به نتایج متعددی همچون توجیه بقاء حافظه در پیری، توجیه مسائل فراروانشناختی، اثبات معراج و معاد جسمانی و بقاء نفوس ساده انسانی نائل شده که ابن سینا در پی آنها بوده است. لذا میتوان نتیجه گرفت نظریه ملاصدرا در این باب، یعنی اعتقاد به تجرد قوه خیال کاربردیتر است و با آن بنحو ساده تری میتوان برای برخی معتقدات دینی، دلیل و توجیه عقلانی اقامه کرد.
تحلیلی بر دیدگاه ابن سینا پیرامون ارتباط بدن، مرگ و حیات اخروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مصاحبت بدن با نفس در حیات دنیوی شکی وجود ندارد اما همراهی بدن دنیوی با نفس در حیات اخروی، محل بحث و اختلاف است. مطابق مبانی بوعلی سینا، بدن دنیوی نمیتواند حیات اخروی داشته باشد اما برخی آثار ناشی از حیات دنیوی بدن، تا ابد با نفس باقی میماند و بر حیات اخروی و ابدی انسان تأثیر میگذارد. بدن در نظر ابن سینا، نقش اساسی در وقوع مرگ دارد چراکه تغییر و انحلال ترکیب آن، عامل مفارقت نفس از بدن و در نتیجه خاتمه یافتن حیات دنیوی میگردد. با شروع مرحله اخروی حیات، اگرچه پیوند نفس با بدن مادی قطع میشود اما آثار ناشی از برخی افعال و ملکات دنیویِ بدن زایل نمیشود و بنحوی بر کیفیت سرنوشت نهایی انسان و زندگی ابدی او تأثیر میگذارد. تحقق اتصال تام به عقل فعال که با رفع موانع و محدودیتهای بدنی صورت میگیرد، ادراک حقیقی لذات معنوی و ادراک حقیقی ذات نفس، از جمله این آثار است. ملکات ناشی از هیئات بدنی که در نفس رسوخ یافته اند، تا حیات بعدی باقی میمانند و در فراهم کردن بستر سعادت و شقاوت نفس و تعیین کم و کیف ثواب و عقاب اخروی آن دخالت میکنند.