مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
فرهنگ نویسی
منبع:
آینه میراث دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
267 - 288
قرن یازدهم هجری اوج شکوفایی فرهنگ نویسی فارسی در شبه قاره هند است. فرهنگ رشیدی ، اثر عبدالرشید تتوی از فضلا و شعرای سِند پاکستان، ظاهراً نخستین فرهنگ انتقادی فارسی است که در سال 1064 ق نوشته شده است. نویسنده، پس از دیباچه، با رعایت حروف تهجی اول و دوم، فرهنگ لغتی در بیست و پنج باب ترتیب داده است. منابع اصلی نویسنده فرهنگ جهانگیری و فرهنگ سروری بوده است. او با تلخیص فرهنگ های پیشین و اصلاح بدخوانی ها و نقد لغات و شواهد، طرحی نو در فرهنگ نویسی درانداخته است. رشیدی، پس از آوردن لغات، استعارات هر باب را ذکر کرده که البته شمار زیادی از آنها در زمره کنایات می گنجد. نویسندگان مقاله حاضر با بهره گرفتن از قدیم ترین نسخه فرهنگ رشیدی در ایران و با مقابله سه نسخه دیگر که تا کنون هیچ تصحیحی برپایه آن انجام نشده به بررسی این فرهنگ لغت پرداخته اند.
نگاهی تازه به واژه «گلگشت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶۹)
173 - 191
فرهنگ های فارسی و شروح حافظ برای واژه گلگشت معانی ای برشمرده اند که متون کهن آن ها را تأیید نمی کند. نگارندگان در نوشتار حاضر با بررسی شواهد گوناگون نشان خواهند داد که واژه گلگشت به معنی «گردش، تماشا، سیر، تفرج» است. بر این اساس، اولاً جزء نخست این واژه ربطی به گُل ، چه به معنی حقیقی («وَرد، گل سرخ، رُز») و چه به معانی مجازی («خوشایند»، «عظیم» و ...)، ندارد و ثانیاً گلگشت در ترکیب گلگشت مصلا به معنی اسم مکان نیست بلکه معنی مکانی صرفاً از مصلا استنباط می شود. در بخش دوم مقاله، بر اساس شواهد گویشی و با استناد به برخی تحولات تاریخی زبان های ایرانی، ریشه جدیدی برای جزء نخست این واژه پیشنهاد شده است. به نظر نگارندگان گل در گلگشت گونه ای از گَرد (بن مضارع گشتن ) است و گلگشت در اصل * گردوگشت بوده و ساختاری مشابه گیروگرفت و امثال آن دارد.
چند کاستی و اشتباه در فرهنگ بزرگ سخن
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۹۴)
319 - 327
حوزههای تخصصی:
به عقیده بسیاری از صاحب نظران، در بین فرهنگ هایی که مجلدات آن به طور کامل منتشر شده، فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی دکتر حسن انوری، بهترین است. اما ازآنجاکه هیچ کار بزرگی بی اشتباه نیست، اشتباهات و کاستی هایی نیز در چاپ اول آن در سال ۱۳۸۱ وجود داشت که باعث شد مؤلفان، در سال ۱۳۹۰ ذیل فرهنگ بزرگ سخن را برای تکمیل نواقص و رفع عیوب منتشر کنند. اما کار تصحیح فرهنگ به اینجا ختم نشد و آن طور که اعلام شده، ذیل دوم فرهنگ بزرگ سخن نیز با هدف رفع کاستی ها و جبران اشتباهات و افزودن واژه های جدید در دست تهیه است و ازاین رو درخواست شده است که پژوهشگران، آرای اصلاحی خود را برای سرپرست فرهنگ بفرستند. در این مقاله، تعدادی از کاستی ها و اشتباهات فرهنگ مذکور بیان شده است.
سهم آذربایجان در فرهنگ فارسی نویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آذربایجانیان چون عموم ساحت های اندیشه و علم و اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران زمین، در عرصه فرهنگ نویسی برای زبان فارسی نیز، هم پیشگام و هم سخت کوش بوده اند. ثمره تلاش آنان در این حوزه، زمانه ای بسیار مدید از کهن ترین ادوار زبان فارسی دری با نمونه های کهنی همچون فرهنگ قطران (از قرن پنجم هجری قمری)، تا سال های اخیر و نمونه ای چون فرهنگ بزرگ سخن (چاپ 1381ش.) را شامل می شود. این سابقه و سنت، کارنامه ای است عتیق و پربار که در جستار حاضر گزارش موجزی از این تلاش سترگ و پیوسته تاریخی با مروری بر مشهورترین و شناخته ترین نمونه های فرهنگ فارسی نوشته شده به دست آذربایجانیان را با نگاهی نقادانه از نظر می گذرانیم.هم پیشگام و هم سخت کوش بوده اند. ثمره تلاش آنان در این حوزه، زمانه ای بسیار مدید از کهن ترین ادوار زبان فارسی دری با نمونه های کهنی همچون فرهنگ قطران (از قرن پنجم هجری قمری)، تا سال های اخیر و نمونه ای چون فرهنگ بزرگ سخن (چاپ 1381ش.) را شامل می شود. این سابقه و سنت، کارنامه ای است عتیق و پربار که در جستار حاضر گزارش موجزی از این تلاش سترگ و پیوسته تاریخی با مروری بر مشهورترین و شناخته ترین نمونه های فرهنگ فارسی نوشته شده به دست آذربایجانیان را با نگاهی نقادانه از نظر می گذرانیم.
ساختار فرهنگ بهار عجم در سه بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
15 - 34
حوزههای تخصصی:
معرفی دقیق یک فرهنگ لغت از طریق پرداختن به ساختار آن شکل می گیرد. این پژوهش ساختار فرهنگ بهار عجم نوشته لاله تیک چند را در سه بخشِ شیوه های مدخل گزینی ، شیوه های آوردن مواد مدخل و ضبط تلفظ بررسی کرده است. پس از مطالعه کامل و دقیق این فرهنگ، در بخش نخست با ارائه آمار، نمودار و شواهد نشان داده شد که مؤلف در این فرهنگِ نوزده هزاروهفتصدوبیست ونه مدخلی، پس از ذکرِ واژه، مشتقات آن را می آورد و بر اساس «یک واژه یا ترکیب»، «قرابت لفظی و معنایی دو واژه یا ترکیب»، «قرابت لفظی و معنایی چند واژه یا ترکیب» و «امثال» مدخل گزینی می کند. این پژوهش در بخش دوم نشان داده است که از میان بیست و پنج روشِ آوردن مواد مدخل در این فرهنگ، بیشترین درصد به «معروف» اختصاص یافته که نشانه پرکاربرد بودن واژه در زبان عموم است و کمترین آن مربوط به «مشهور» است که حاکی از بی نیازی فرهنگ نویس و کاربر از توضیح این نوع مدخل هاست. در بخش سوم پس از بررسی سیر تطور شیوه های ضبط تلفظ در فرهنگ های فارسی پیش از بهار عجم ، شیوه های سه گانه ضبط تلفظ در این فرهنگ با ذکر نمونه آمده است.
فرهنگ های تک زبانه انگلیسی «زبان آموز» به مثابه سنتی بریتانیایی: سیر تحول، ویژگی های ممتاز و نمونه های مطرح
فرهنگ «زبان آموز» به مثابه پدیده و سنتی بریتانیایی سابقه ای بیش از نیم قرن دارد. اصطلاح «زبان آموز» عموماً به آن دسته از فرهنگ های لغت انگلیسی اطلاق می شود که مخصوص زبان آموزانی تهیه و تدوین شده که انگلیسی زبان مادریشان نیست و به نوعی جنبه آموزشی این گونه فرهنگ ها برجسته تر است. هدف از نگارش مقاله حاضر عبارت است از شناخت تاریخچه شکل گیری و پیدایش فرهنگ تک زبانه زبان آموز انگلیسی، معرفی نمونه های معروف در این عرصه و توصیف و تبیین دقیق و جامع خصوصیات بارز و ویژگی های متمایزکننده این نوع فرهنگ ها از منظر کلان ساختار، میان ساختار و خردساختار شامل شکل ظاهری، مواد پیش متن فرهنگ، گستره و گنجایش، دامنه بُرد، تعریف نگاری، تصویر دهی، طبقه بندی معنایی، تفکیک درون مدخلی، اطلاعات متعدد و متنوع واژگان شناختی، اطلاعات پیرامونی، الحاقات/ضمائم، و امکانات جنبی. البته برای روشن تر شدن بحث، سه فرهنگ زبان آموز چاپ ناشران معروف و مطرح نیز بررسی می شود: دو فرهنگ روزآمد آموزشی زبان آموز انگلیسی چاپ ناشران بریتانیایی یعنی فرهنگ لغات آکسفورد مخصوص زبان آموزان سطح پیشرفته (OALD) و فرهنگ لغات انگلیسی معاصر لانگمن (LDOCE) و البته تنها فرهنگ در دسترس چاپ ناشران آمریکایی به نام «فرهنگ لغات رندوم هاوس وبستر مخصوص زبان آموزان سطح پیشرفته» (RWAED).در آخر، نگارنده می کوشد چشم اندازی از آینده فرهنگ های زبان آموز، مخاطرات و چالش های پیش رو و فرصت های ناشی از انقلاب دیجیتالی و پیشرفت های فناوری به دست دهد.
بهره گیری از الگوی هَیجامَد در تهیه و تدوین فرهنگ های لغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
171 - 193
حوزههای تخصصی:
در گذشته، فرهنگ های لغت صرفاً به عنوان ابزارهایی تکنیکی در یافتن معانی واژگان به یاری خوانندگان و نویسندگان می شتافتند، اما امروزه علاوه بر اینکه حاوی حجم بیشتر و دقیق تری از اطلاعات واژگانی هستند، ضرورت دارد در زمینه های اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی نیز ایفای نقش نمایند. این فرهنگ ها به مثابه آینه ای تمام نما، باید بتوانند تمامی رفتارهای زبانی، اجتماعی و هیجانی گویشوران یک زبان را به تصویر کشند. به بیان دیگر، تا چندی پیش، مطالعات فرهنگ نویسی بدون توجه به ماهیت اجتماعی زبان و بار احساسی واژگان صورت می گرفت، اما در سال های اخیر، فرهنگ نویسی در ایران جان تازه ای یافته است. امروزه، تقریباً همه متخصصان معترف اند که تهیه و تدوین فرهنگ های لغت بدون توجه به ابعاد اجتماعی-فرهنگی واژگان غیرممکن به نظر می رسد. فرهنگ نویسی به عنوان یک دانش میان رشته ای، ضرورت دارد علاوه بر دستاوردهای حوزه زبانشناسی، از دستاوردهای سایر حوزه های مرتبط چون جامعه شناسی و روانشناسی نیز بهره گیرد. بر این اساس، جستار کنونی بر آن بوده است تا در پرتوی الگوی هَیجامَد (هیجان+ بسامد حواس) و با بهره گیری از مفهوم نوظهور وزن فرهنگی، پیشنهاداتی برای تألیف و تهیه فرهنگ های لغت فارسی ارائه دهد که به نظر می رسد تاکنون مورد کم توجهی یا بی توجهی مؤلفان این فرهنگ ها واقع شده اند. به بیان دقیق تر، در این جستار سعی بر آن بود تا با تأکید بر ضرورت درج اطلاعات روانشناختی فرهنگیِ مداخل واژگانی در فرهنگ های لغت، لزوم ثبت مؤلفه هایی نظیر «بسامد»، «هیجان»، «حس» و در نهایت «هَیجامَد» برای واحدهای واژگانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
پژوهشی در یک فرهنگ عربی به فارسی: انیس المعاشرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۱
45 - 62
تحقیق در فرهنگ های عربی به فارسی به دلیل اشتمال این فرهنگ ها بر لغاتِ کهن فارسی، و راهگشا بودنِ این فرهنگ ها در دستیابی به معانیِ اصلیِ واژه های متروکِ فارسی، بایسته است. فرهنگ عربی به فارسیِ انیس المعاشرین ، از مؤلفی ناشناس، از فرهنگ های بسیار گمنام و مهجور و ارزشمند است که در اواخر عصر ایلخانان تألیف شده است. این فرهنگ، فرهنگی موضوعی است که به چهار قسم تقسیم شده است و مجموعاً در 38 موضوع مختلف، در آن لغاتی گرد آمده است. از این فرهنگِ کهن، نسخه ای به تاریخ 704 ه.ق. برجا مانده است و تألیف آن شاید اندکی پیش از این تاریخ بوده باشد. این کتاب که تاکنون تصحیح و چاپ نشده است، به دلیلِ کهن بودنِ نسبی، شایسته تحقیقات بیشتر و انتشار است. در مقاله حاضر ضمن بررسی و تحلیلِ ساختار این فرهنگ، و بحث درباره شیوه فرهنگ نویسیِ مؤلفِ آن، و نیز شناسایی برخی از منابعِ مورداستفاده مؤلفِ آن، به ویژگی های ارزشمندِ آن نظیرِ لغاتِ نادر و تعریف های ویژه پرداخته شده است.
یادداشت های شاهنامه (5)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۴ خرداد و تیر ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۰۰)
209 - 218
حوزههای تخصصی:
موضوع این شماره از «یادداشت های شاهنامه » دو لغت دیناور و خویشکار است. شارحان شاهنامه ، تا آن جا که نویسنده حاضر می داند، درباره معنی و ضبط این دو کلمه سخن دقیق نگفته اند و اگر بعضی سخن درستی گفته باشند، رأی ایشان در سخنان نادرست دیگران گم شده است. دیناور گونه ای از کلمه دینور است و خویشکار همان کلمه آشنای کتاب ها و رساله های پهلوی به معنای «وظیفه شناس» و «درستکار» است و به خلاف سخن بعضی نسبتی با خیش ، ابزار کشاورزی معروف، البتّه ندارد. سعی شده است این دو نکته به شواهدی از نوشته های فارسی و پهلوی مستند و مستدل شود.
تحلیل اقسام شاهد مدخل و روش نقل قول در فرهنگ بهار عجم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۸
1-23
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های مهم کتاب های فرهنگ، استفاده از شاهد مدخل و نقل قول برای تأیید معنا و کاربرد واژه یا ترکیب توسّط دیگران است. فرهنگ های نوشته شده در شبه قاره نیز به این موارد پرداخته اند. بهار عجم یکی از این فرهنگ هاست که دارای 19729 مدخل و دربردارنده واژه ها، ترکیبات، امثال و شعرهای فراوانی از سبک خراسانی تا هندی است. این پژوهش پس از مطالعه کامل و دقیق این فرهنگ، به تحلیل اقسام شاهد مدخل و روش نقل قول در آن پرداخته و نشان داده است که شاهدهای مدخل در این فرهنگ به سه دسته شعری، نثری و مثالی قابل تقسیم است. تعداد زیاد شاهدهای شعری به دلیل غلبه شعری فرهنگ های فارسی تا زمان تألیف فرهنگ بهار عجم و توجّه بیشتر فارسی آموزان شبه قاره به مقوله شعر بوده و شاهدهای نثری نشان دهنده اهمّیت منابع این گونه شاهدها در بازه زمانی تألیف بهار عجم و حرکت بیشتر فرهنگ-نویس به سمت رونویسی نکردن از فرهنگ های شعری پیشین بوده است. همچنین شاهدهای مثالی بر جنبه آموزشی این فرهنگ دلالت دارد. در بخش دوم، روش های دوازده گانه نقل قول در فرهنگ بهار عجم با ذکر نمونه آمده است. این روش ها از جهتی نشانه حسّاسیت لاله تیک چند نسبت به مواد فرهنگ بهار عجم و از جهتی دیگر برای آموزش و اطمینان دادن به مراجعان این فرهنگ است که بیشتر آموزش بینان زبان فارسی بوده اند.
یک معنای ناشناخته «آغاز» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲۲
147 - 163
حوزههای تخصصی:
دشواری های واژگانی شاهنامه محدود به کلمات شاذ و مهجور نیست. در این منظومه هزارساله هنوز به کلماتی برمی خوریم که با وجود ظاهر روشن، معنای آشنای غلط اندازشان مصحّحان و شارحان شاهنامه و فرهنگ نویسان فارسی را به گمراهی افکنده است. نویسندگان مقاله حاضر یکی ازاین دست کلمات در داستان رستم و سهراب را که معنای درستش بر دیگران پوشیده مانده است موضوع تحقیق خود قرار داده اند. ایشان در ابتدا شرحی مجمل از ضبط و معنای آن بیت در شناخته ترین تصحیحات و شروح داستان مذکور آورده اند و سپس کلید فهم بیت را که همانا شناخت معنای مهجور و متفاوتی از کلمه آغاز است به دست داده اند و در تأیید سخن خود دو شاهد استعمال دیگر از آن نیز در شاهنامه بازشناخته اند. نویسندگان پس از مداقّه در معانی مختلف فعل گشتن (با حروف اضافه با، به، سوی) و کلمه آورد در شاهنامه، نشان داده اند که آغاز در آنجا سه بار به معنی «قصد و آهنگ» به کار رفته است. ایشان همچنین استدلال کرده اند که این آغاز چیزی نیست جز تحوّل معنایی آغاز معروف و با کلمه آواز که ظاهراً صورت دیگری هم به شکل آغاز داشته و در شاهنامه در ترکیب بر آوازِ (به معنی «در پیِ، به دنبالِ؛ در صددِ») چندین بار آمده است بی ارتباط است
ارزش های واژگانی یک ترجمه کهن از نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۳)
171 - 190
حوزههای تخصصی:
در بین متون ترجمه شده از عربی به فارسی، ترجمه های قدیم نهج البلاغه جایگاه ممتاز و البتّه ناشناخته ای دارند. از آنجا که اصل عربی متن در مواضعی ثقیل و ترجمه آن دشوار است، فضلای اغلب ناشناسی که پیش از عهد صفوی به ترجمه این اثر اقدام کرده اند کار دشواری در پیش داشته اند. آن ها نمونه های فراوانی برای الگوبرداری و تأثیرپذیری در اختیار نداشته اند، و این دقیقاً برخلاف ترجمه های قدیم قرآن است که در آن ها مترجمان نمونه های پرشماری را در دست داشته و کار آن ها از این لحاظ آسان تر بوده است. در میان ترجمه های منشرنشده از نهج البلاغه، نسخه بسیار ممتاز کتابخانه وزیری یزد (مورّخ 882ق) در مقاله حاضر برای نخستین بار تحلیل و برخی ارزش های زبانی آن بازنمایی می شود. صاحب این ترجمه نیز، مانند سایر ترجمه های قدیم این اثر، ناشناس است، امّا از اشتراک برخی واژگان نادر آن با واژگان شماری از متون قدیم، شاید بتوان درباره محلّ پدیدآمدن اثر گمانه زنی کرد.
بررسی نقش فرهنگ های آموزشی در تحکیم زبان فارسی در شبه قارّه هند (با استناد به فرهنگ محمودی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۵
67 - 104
حوزههای تخصصی:
فرهنگ های آموزشی، آمیزه ای از لغات و معانی و دستور زبان هستند که با زبانی ساده، معانی رسا و محتوای مختصر برای نوآموزان و محصّلین تألیف شده اند. بعد از تشکیل دولت های اسلامی در شبه قارّه در قرن هفتم هجری قمری، زبان فارسی تا هفت قرن زبان درباری و علمی شد، ازاین رو اهالی این خطه برای فراگیری آن متوسل به کتب لغت و دستور زبان شدند. به این منظور فرهنگ های بسیاری تدوین شد که از میان آنها فرهنگ های آموزشی همچون یک کتاب درسی نقش مؤثری در افزودن واژگان فارسی به حافظه لغوی نوآموزان و گویشوران فارسی زبان شبه قارّه داشتند. در این جستار ضمن آشنایی با این فرهنگ ها، با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به فرهنگ محمودی به عنوانِ نمونه ای از یک فرهنگ آموزشی، صورت های مختلف زبان فارسیِ به کاررفته درآن بررسی شده است؛ صورت هایی همچون فارسیِ ایرانی، فارسیِ غیر ایرانی به ویژه ماوراءالنّهری، فارسیِ شبه قارّ ه ای، فارسیِ تحول یافته در معنا (واژگان فریبکار) و غیره. به منظورِ تبیین مقولات فوق، نمونه های از فرهنگ محمودی با استشهاد به متون فارسیِ شبه قارّه و مطابقت آنها با فرهنگ های فارسی، اردو، تاجیکی و افغانستانی ارائه گردیده است. در بررسی دیگر از طریقِ روش آماری میزان به کارگیری لغات و ترکیبات فارسی نسبت به زبان اردو به عنوانِ تأثیرپذیرترین زبان شبه قارّه از زبان فارسی، مورد سنجش قرار گرفته است. حاصل آنکه زبان فارسی از طریقِ فرهنگ های آموزشی که حدود 60 الی 70 درصد لغات آن ها را تشکیل می دهد به صورت های مختلف زبانی همچون تغییرات معنایی، تحولات آوایی و املایی، آمیختگی با دیگر حوزه های گویشیِ زبان فارسی، ساختن لغات جدید توسط گویشوران فارسی زبانِ شبه قارّه و غیره در این سرزمین ترویج و تحکیم یافته است.
پژوهشی در واژه های دیوان ذوالفقار شروانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۴
53-74
حوزههای تخصصی:
سید قوام الدین حسین بن صدرالدین علی معروف به ذوالفقار شروانی (د: 689ه.ق.) و متخلص به ذوالفقار و قوام از شاعران فصیح فارسی گو و از مادحان خوارزمشاهیان و اتابکان لُر و قراختائیانِ کرمان است. با وجود اینکه وی از شاعران توانا و دانشمند ادب فارسی به شمار می رود، پژوهشگران چندان به آثار وی توجّهی نشان نداده اند چرا که تا امروز چاپی حروفی از دیوان وی در دسترس نیست و چاپ عکسی نسخه دیوان وی تنها یک بار در 1934م. منتشر شده است. با بررسی دیوان وی درمی یابیم که تعداد قابل توجّهی واژه بسیط یا بسیط گونه که در فرهنگ های رایج فارسی مدخل نشده است و یا شواهد چندانی در متون فارسی ندارد در اشعار وی به کار رفته است. وجود این لغات در دیوان ذوالفقار شروانی می تواند ناشی از گویش ذوالفقار شروانی باشد. پژوهش حاضر که از روش کتابخانه ای بهره برده است کوششی است برای خوانش صحیح دیوان ذوالفقار شروانی و بحث درباره لغات نادرِ اشعار وی. در این پژوهش با مراجعه به پیکره های زبانی و فرهنگ های متداول فارسی، درباره این لغات صحبت شده است تا راه برای افزودن این لغات و شواهد به فرهنگ های فارسی و نیز تصحیح انتقادی و شرح این دیوان در آینده هموار شود. همچنین نویسندگان مقاله حاضر با بررسی دقیق دیوان ذوالفقار شروانی، نکاتی را درباره زندگی وی یافته اند که از دید تذکره نویسان و پژوهشگران پیشین پنهان مانده است.
فرهنگ بسامدی فارسی؛ اثری نیازمند ویرایش یا تألیف دوباره؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجموعه «فرهنگ های بسامدیِ راتلج»، تا به امروز، دست کم در پانزده عنوان منتشر شده و جمعاً مشتمل بر چهارده زبان است. این مجموعه، که از سوی انتشارات راتلج (گروه تِیلور و فرانسیس) منتشر شده، به ویژه در میان کسانی که در زمینه تدوین «فرهنگ های بسامدی» و/ یا «زبان شناسی پیکره ای» پژوهش می کنند، معروفیّت جهانی یافته است. هریک از کتاب های این مجموعه در قالب فرهنگی بسامدی و برپایه پیکره های زبانیِ غالباً مستقل تدوین شده است. بیشترِ فرهنگ ها هرکدام 5000 مدخلِ اصلی/ سرمدخل/ بن واژه دارند و بخش اعظمِ متنِ هر کتاب را فهرستِ این واژه ها به ترتیبِ بسامد و از پربسامدترین به کم بسامدترین واژه تشکیل می دهد. مبنای چینشِ واژه ها اساساً بسامدِ خام یا بسامدِ مطلق نیست، بلکه شاخص پراکنشِ هریک از واژه ها نیز مدّ نظر بوده است. بلافاصله پس از فهرست بسامدی، فهرست الفباییِ واژه ها به ترتیبِ الفبای زبانِ هر فرهنگ آمده است. فهرست های واژگانیِ موضوعی (در جعبه های مستقل و در لابه لای صفحاتِ بخش اصلیِ اثر، یعنی فهرست بسامدی) و نمایه هویّت های دستوری/ اجزای سخن/ پاره های گفتار نیز بعد از آن قرار گرفته اند. پیش از بخش اصلی، یعنی فهرست بسامدیِ مدخل ها، عموماً پیش گفتاری به قلم مارک دِیویس (دبیرِ مجموعه)، سپس مقدّمه ای به قلم مؤلّفان فرهنگ (به علاوه منابعِ مقدّمه)، و چند فقره دیگر آمده است. فرهنگ بسامدی فارسی در سال 2017 م منتشر شد و چاپ دوم آن در 2018 م انتشار یافت. نگارندگان، در مقاله حاضر، پس از معرّفی اجمالیِ مجموعه، به معرّفی و نقد این اثر پرداخته اند و نشان داده اند که اشکالات و معایب آن، هم از نگاه روش شناختی و هم ازنظر موردی، چندین برابرِ محاسن آن است.
پژوهشی درباره سه فرهنگ منظوم عربی به فارسی از اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم پدیدآمده در آناطولی (بررسی میکروفیلم 202 دانشگاه تهران برگرفته از نسخه 644 لالااسماعیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۱) ویژه نامه مطالعات آسیای صغیر
72 - 86
حوزههای تخصصی:
نوشتن فرهنگ های منظوم عربی به فارسی پیشینه ای کهن دارد. این فرهنگ ها بیشتر به منظور آموزش نوآموزان نوشته می شده است و تألیف تعداد زیادی از این فرهنگ ها در آناتولی نشان گر نیاز فراوان مردم آن ناحیه به آشنایی با لغات فارسی و گستردگی استفاده از زبان فارسی در آن سرزمین است. بررسی و تحلیل محتوای فرهنگ های عربی به فارسی، از جهت پیدا کردن معانی خاص برخی از لغات فارسی نیز دریافتن تلفّظ برخی از لغات فارسی در یک قلمرو جغرافیایی خاص، ضروری است . در مقاله حاضر سه فرهنگ منظوم عربی-فارسی منتشرنشده پدیدآمده در آسیای صغیر ( مرقاه الادب تألیف احمدی کرمیانی، تحفه علائی اثر محمّد بن البوّاب و تحفه الفقیر اثر تتماجی )، از آثار اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری قمری، بررسی شده است. دست نویسی از این سه فرهنگ در کتابخانه لالااسماعیل به شماره 644 موجود است که منبعِ اصلی نویسنده مقاله حاضر در بررسی این سه فرهنگ بوده است. روش این پژوهش کتابخانه ای، با استفاده از تحلیل محتوا همچنین مقایسه تطبیقی است. در این مقاله، با بررسی منابع مختلف، نکاتی تازه درباره مؤلفان این فرهنگ ها و ممدوحین آنها بیان شده است؛ همچنین به تحلیل ساختار این سه فرهنگ، شیوه فرهنگ نویسی مؤلفان آنها، میزان بهره گیری این فرهنگ ها از فرهنگ های پیش از خود و ضعف ها و قوّت های این سه فرهنگ پرداخته شده است.
برچسب های کاربردی در فرهنگ های عمومی یک زبانه فارسی/Usage Labels in Persian General Monolingual Dictionaries(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
235 - 268
حوزههای تخصصی:
برچسب زنی یکی از امکانات خردساختار است که فرهنگ نویس برای معرفی مؤلفه های صوری و معنایی واژه در اختیار دارد اگر هر مدخل را در قالب یک جفت صورت معنا در نظر بگیریم، آنگاه برچسب هایی که به اطلاعات نحوی و ساختاری واژه مربوط می شوند، از جنس صورت و برچسب هایی که به جنبه های معنایی و کاربردشناختی واژه می پردازند، از جنس معنا بوده و «برچسب های کاربردی» نامیده می شوند. پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر طبقه بندی نه گانه اتکینز و راندل، برچسب های کاربردی در سه فرهنگ یک زبانه فارسی (معین، معاصر و سخن) را واکاوی نماید. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی توصیفی، شیوه های برچسب گذاری در پیکره پژوهش را بررسی کرده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در هر سه فرهنگ، برچسب «حوزه» کارآمدترین شیوه برای ارائه اطلاعات کاربردشناختی و نشان دارکردن عناصر فرهنگ محور بوده است. این در حالی است که از ظرفیت برچسب «سیاق» که به درجه رسمیت واحدهای زبانی دلالت دارد، در فرهنگ های نامبرده استفاده نشده و میزان رسمی بودن یا نبودن واژه ها را باید از سایر برچسب ها دریافت. در خصوص برچسب های کاربردی چندگانه، نکته حائزاهمیت درج نظام مند آنهاست، به گونه ای که کاربر فرهنگ بتواند اطلاعات کاربردشناختی لازم را به سهولت دریافت نماید. بررسی برچسب های کاربردی چندگانه با تکیه بر علوم رایانشی می تواند الگوهای تکرارشونده ای در شیوه درج آنها فراهم آورد، به این معنا که برخی از انواع برچسب های کاربردی احتمال وقوع نوعی دیگر را افزایش می دهند. این هم وقوعی ها در واقعیت های مربوط به زبان شناسی اجتماعی بسیار اهمیت دارند.
بررسی نصاب های گویشی فارسی در سده های اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نصاب های زبانی و گویشی به عنوان نمونه ای از شعر تعلیمی در سده های اخیر با هدف کمک به حراست از واژه های زبانی و گویشی تنظیم شده اند. از واژه نامه های گویشی کهن می توان به «نصاب جامع اللغات» (قرن دهم هجری)، «نصاب صبوحی» و «نصاب طبری» (قرن سیزدهم هجری) اشاره کرد که اغلب براساس الگوی «نصاب الصبیان» ابونصر فراهی (قرن هفتم هجری) تدوین شده اند. در ایران با گستره وسیعی از زبان ها و گویش های محلی مواجه هستیم و از دیرباز یکی از راه های مؤثر حفظ و کمک به رونق آنها بهره گیری از زبان شعر برای ساده سازی به خاطرسپاری واژه های گویشی بوده است. وزن و قافیه و سادگی مضامین می تواند کمک شایانی به حفظ لغات و اصطلاحات گویشی کند. با وجود این برای بسیاری از زبان ها و گویش های کشورمان فرهنگ لغت منظومی در قالب «نصاب» در اختیار نداریم. مقاله حاضر بر آن است تا ضمن ارائه نمونه هایی از اشعار نصاب های گویشی موجود به ویژگی های ساختاری آنها اشاره نماید تا انگیزه ای برای احیای این سنت شعری به عنوان یکی از رویکردهای فرهنگ نویسی در ایران باشد.
یادداشت های لغوی و ادبی (3): «به دوری عیسی از پیوندِ ایشا» (مروری بر نظرات شارحان ومحققان درباره بیتی از خاقانی)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ دی و بهمن ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۲۱۰)
183 - 206
حوزههای تخصصی:
در یادداشت حاضر به بحث، نقد و تکمیل نظرات مطرح شده درباره بیتی از قصیده ترسائیه خاقانی می پردازم؛ یعنی بیت «به پاکی مریم از تزویج یوسف / به دوری عیسی از پیوند ایشا/اشیا/عیشا». آخرین واژه بیت در نسخه ها عموماً به صورت «عیشا» و «اشیا» ضبط شده، و شارحان نیز در توضیح آن اختلاف کرده اند. بنده ضمن تایید دلایل اکبر حیدریان و سید جواد مرتضایی (1396)، استدلال می کنم که هر دو ضبط «عیشا» و «اشیا»، صورت هایی محرَّف و مصحَّف از «ایشا» بوده، و تفسیر و شرح بسیاری از شارحان و محققان نیز برای هر دو ضبط از قبیل «تعلقات دنیوی»، «رَحِم»، «علقه» (ترکیب منی و خون در رحم)، «صورت مبدل از ایشوع یا یشوع به معنای شبه عیسی که بر دار شد» و «نام زنی که مسیح (ع) را به ارتباط با او متهم می کرده اند»، مستند یا مستدل نیست. همچنین نشان می دهم که کهن ترین شواهد ضبط «عیشا» متعلق به قرن نهم ق. بوده و لغت نامه های فارسی پدیدآمده در شبه قاره هند نقش بسیاری در اشاعه و ترویج این ضبط داشته اند. در قدم بعد، با بررسی شروح و فرهنگ نامه های تألیف شده در هند استدلال می کنم که «عیشا» در فرهنگ ها، لغتی ساختگی و به نظر بنده حاصل تحریف ضبط اصیل «ایشا» است. سپس بحث می کنم که در میان نظرات طرح شده درمورد این لغت، نظر حیدریان و مرتضایی (1396) مبتنی بر شواهد و استدلالات قانع کننده ایست که ایشا را نام پدر داود (ع) و برپایه شجره نامه های مذکور در انجیل لوقا،جدّ یوسف نجار می دانند. در تفسیر آنان از بیت، خاقانی در مصراع اول بیت، مریم (ع) را از هم بستری با یوسف نجار - و در نتیجه، عیسی (ع) را از داشتن رابطه بنوت با یوسف- بری می داند و در مصراع دوم، در ادامه همان مطلب مصراع اول، نافیِ وجود پیوند نَسَبی بین مسیح (ع) و ایشا - پدر داود (ع) و جدّ یوسف نجار- می شود (یعنی همان رابطه نسبی که در انجیل ها آمده است)؛ به عبارت دیگر، نفی نسب بنوت بین عیسی و یوسف نجار متضمن نفی وجود ارتباط نسبی بین عیسی و «ایشا» یا پدر داود خواهد بود). نظر حیدریان و مرتضایی به رغم اینکه از همه آراء طرح شده در باب این بیت، مستدل تر و مستندتر بوده، اما به دلیل آشفتگی و اطناب ممل در بیان مطلب، موردتوجه اهل فن قرار نگرفته است. در نهایت، ضمن محتمل دانستن نظر حیدریان و مرتضایی، بنده نیز به عنوان امکانی دیگر برای تفسیر بیت، پیشنهاد می کنم که «ایشا» شاید برگردانی باشد از لغت «אִשָּׁה» (ʔiššā) در عبری توراتی، در معنای زن (و خاصه همسر و جفت). بدین ترتیب، معنای محصلِ مصراع می شود «سوگند به برائت عیسی (ع) از پیوند با هر زن و جفت».
درنگی بر نوادرِ لغات و اصطلاحات قهرمان نامۀ ابوطاهر طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یکی از نسخه هایِ فارسیِ قهرمان نامه طرسوسی نوادر لغات و اصطلاحاتی دیده می شود که نمونه مشابه آن را در دیگر متون زبان و ادب فارسی به سختی می توان پیدا کرد. این نسخه خطّی محفوظ در کتابخانه ملّیِ ایران بوده و کتابتِ آن در اوایلِ قرن سیزدهم قمری انجام گرفته است. نوادر لغات و اصطلاحاتِ این نسخه از چند منظر قابل توجّه است؛ نخست، به دلیلِ تحریرهای متفاوتی که از قهرمان نامه طرسوسی در دست است، بسیاری از این نوادر در دیگر نسخه هایِ فارسیِ برجای مانده از روایت قهرمان نامه ملاحظه نمی گردد. دوم، در فرهنگ ها یا لغت نامه ها آمده ولی شاهدی برای آن از دیگر متون زبان و ادب فارسی ثبت نشده است. سوم، در فرهنگ ها یا لغت نامه ها مدخل مستقلی برای آن ها ترتیب داده نشده است ولی در دیگر متونِ مصحَّح زبان و ادب فارسی یکی دو نمونه شاهد مثال دارد که به دلیل ناشناختگی و نادر بودنِ لغت یا اصطلاح، مصحّحان درباره معنایِ آن ره به خطا برده اند و یا توضیحِ آنان دقیق و جامع نیست. نگارنده در این مقاله هر یک از این واژگان و اصطلاحات را در مدخلی مستقل آورده است و سپس با ذکر شواهدِ آن در دیگر متون و بررسی آرا و نظریاتِ دیگران، معنایِ پیشنهادیِ خود را به دست داده است