مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
نحو فضا
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
173 - 194
حوزه های تخصصی:
خانه های دوره قاجار رشت از نمونه های باارزش خانه های سنتی ایرانی بوده که از لحاظ قلمروهای فضایی پیکره بندی متمایزی از سایر نقاط ایران دارد. ارتباط بصری یکی از عوامل مهم در شکل گیری مفهوم قلمرو در فضاهای مسکونی است. خانه ها باتوجه به طرح های کالبدی مختلف، کیفیت های متفاوتی را از لحاظ بصری تأمین کرده و تجربه های متفاوتی از فضا را ارائه می دهند؛ لذا هدف این پژوهش درک بهتر مفهوم قلمرو با تحلیل شاخص های ارتباط بصری در مقیاس روابط درونی این خانه ها است. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی با استدلال منطقی داده های نرم افزاری است. جهت رسیدن به هدف پژوهش در مرحله اول خانه ها به لحاظ کالبدی به چهار گروه تقسیم، از هر گروه دو نمونه و در مجموع هشت مورد انتخاب شد. جهت انسجام نتایج و بررسی تطبیقی نمونه ها سه فضای مشترک ایوان، پذیرایی و خواب محور تحلیل ها قرار گرفتند. در مرحله دوم شاخص های سنجش شامل ارتباط بصری، فواصل در معرض دید بودن و خوانایی از مبانی پژوهش استخراج گردید. در مرحله سوم جهت تحلیل نمونه ها از تکنیک های تحلیل گراف نمایانی و نقشه های محوری با ابزارهای مخروط دید، خطوط محوری و نمودار هم پیوندی - اتصال به کمک نرم افزار دپس مپ استفاده شد. یافته ها نشان می دهد ارتباط بصری فضاها متفاوت بوده و باعث ایجاد حریم های ذهنی شده و همچنین تفاوت در میزان دید منجر به ایجاد سلسله مراتب فضایی شده است. با بررسی شاخص های مخروط دید در خانه ها، مشاهده شد بیشتر بودن هم جواری با جداره ها، کمتر بودن پیچیدگی فضایی به دلیل محدب بودن فضا و وجود دسترسی بصری و فیزیکی بیشتر باعث ارتباط بالاتر یک فضا (مانند فضای ایوان) با سایر فضاها و در نتیجه عمومی تر شدن آن را به دنبال دارد. از طرف دیگر کمتر بودن عوامل فوق باعث ایجاد خلوت بیشتر در فضاها (مانند فضای خواب) شده است؛ بنابراین فضای خانه های برون گرای رشت در عین داشتن شفافیت، دارای حریم های بصری بوده که باعث ایجاد مرزبندی های فضایی می شود و سلسه مراتب قلمرویی را به دنبال دارد.
طراحی کاشت درختان و مسیریابی برای فضای باز دانشگاهی: نحو فضا به عنوان ابزار ارزیابی طراحی منظر (نمونه موردی دانشگاه علم و صنعت ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه پایدار شهری سال ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰
37 - 51
حوزه های تخصصی:
درختان یکی از عوامل اصلی در تعریف کیفیت فضایی فضاهای بیرونی هستند. با استفاده از تئوری نحو فضا، این مطالعه بررسی می کند که چگونه آرایش فضایی ایجادشده توسط طرح پیشنهادی کاشت درختان و مسیریابی بر میدان های بصری محوطه دانشگاه تأثیر می گذارد؛ بنابراین، این پژوهش، در پی پاسخگویی به این سؤال صورت گرفته است: که چگونه می توان بر پایه تجزیه وتحلیل دید و نحو فضا، یک روش طراحی کاشت و مسیریابی را توسعه داد؟ تصور می شود که این روش ها در تعیین سازمان فضایی پیشنهادی و ارزیابی گزینه های طراحی مفید باشند. یک مطالعه تجربی با استفاده از سه طرح پیشنهادی مختلف کاشت و مسیریابی برای یک محوطه دانشگاهی انجام شده است. اولین پیشنهاد از آرایه موازی و منظم درختان و مسیرهای مورب و متقارن پیروی می کند. پیشنهاد دوم از یک الگوی شبکه ۵ نقطه ای درختان و مسیرهای مستقیم و متقارن تشکیل شده است و پیشنهاد سوم الگوی شبکه تصادفی درختان و مسیرهای شعاعی را اعمال کرده است. داده ها با استفاده از تکنیک های نحوی فضا تجزیه وتحلیل می شوند. بدین منظور از نرم افزار دپس مپ برای شبیه سازی و تحلیل مناظر در محوطه دانشگاه استفاده شده است. نتایج نشان دهنده تأثیر قابل توجه پیکربندی های کاشت و مسیریابی بر اقدامات نحوی در هر سه پیشنهاد است. بالاترین سطوح حرکت را می توان در طرح کاشت ۵ نقطه ای با مسیرهای مستقیم مشاهده کرد، اگرچه آرایش شعاعی و منحنی مسیرها و کاشت تصادفی درختان نیز محیط های یکپارچه و متصل را ایجاد می کند؛ بنابراین، این مطالعه نشان می دهد که تکنیک های نحو فضا ممکن است ارزش قابل توجهی در ارزیابی طرح کاشت شماتیک، به ویژه در سطح حرکت کاربر داشته باشد.
تبیین شاخص های کیفیت بصری مسکن آپارتمانی شیراز به روش نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت محیط زندگی ابعاد گوناگونی دارد. یکی از مهم ترین آنها، کیفیت مسکن است که پاسخگویی به نیازهای مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی، روانی و فیزیکی ساکنین را تأمین می کند. کیفیت بصری یکی از انواع کیفیت مسکن است که این پژوهش ضمن اشاره به معنای آن، در نظر دارد تا بوسیله شاخص های مناسبی به ارزیابی این موضوع در مسکن آپارتمانی شیراز به عنوان کلان شهر جنوبی کشور با توجه به موقعیت خاص جغرافیاییش بپردازد. شاخص ها به روش کلی نحو فضا و بوسیله نرم افزار دپس-مپ و نمودار و روابط ریاضی تجزیه و تحلیل می شوند. جامعه آماری شامل 50 نوع پلان آپارتمان مسکونی از سه منطقه شیراز که بیشترین تعداد آپارتمان مسکونی را دارا می باشند، انتخاب شده است. در پژوهش حاضر بر مبنای مطالعات انجام شده علاوه بر ارائه پیشنهاداتی جهت بالا بردن کیفیت بصری مسکن، الگوی طرح واره مناسب مسکن آپارتمانی نیز ارائه شده است و مشخص شد، ارتباط مستقیم آشپزخانه یا سالن با تراس با قابلیت و کنترل دید بیشتر از فضاهای عمومی منزل به این فضا، ضمن تاکید به آن، عاملی موثر در ایجاد کیفیت بصری مطلوب مسکن آپارتمانی است.
تبیین الگوی حاکم بر پیکره بندی فضایی خانه های دوره قاجار در دزفول با تأکید بر تئوری نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام فضایی-کالبدی در سکونتگاه های انسانی بیانگر تعاملات اجتماعی، رفتارها و کنش های موجود در جامعه است و «معماری» با سازمان دهی و ارتباط میان فضاها، معنای نهفته در ساختار اجتماعی را آشکار می نماید. پژوهش حاضر با هدف تبیین ساختار اجتماعی خانه های تاریخی دزفول، به این پرسش پاسخ می دهد که: پیکره بندی فضایی خانه ها در دوره ی قاجار بیانگر چه الگویی است؟. دوره ی قاجار به دلیل حفظ پیوستگی در معنای «خانه» انتخاب شده و جامعه ی آماری شامل کلیه خانه های شهر دزفول طی آن دوره است. حجم نمونه شامل 10 خانه از میان خانه هایی بدون مداخلات و تغییرات کالبدی مؤثر، به روش نمونه گیری هدفمند تعیین گردید. روش تحقیق به صورت ترکیبی و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی بر پایه ی استدلال منطقی می باشد. گردآوری اطلاعات نیز بر مبنای مشاهدات میدانی و با استناد به منابع و نقشه های معتبر بوده، همچنین استخراج و تحلیل داده ها توسط نرم افزار A-Graph صورت گرفته است. خانه های مورد مطالعه بر حسب تعداد و محل قرارگیری حیاط به پنج گروه تقسیم بندی و تاثیر شاخص های «ارتباط، هم پیوندی، عمق و مرتبه نسبی» بر «تعاملات و محرمیت» ارزیابی می-شود. وجود «شوادان» در خانه های دزفول به عنوان جنبه ای جدید نسبت به سایر مطالعات نحو فضا می باشد. پژوهش حاضر نشان می دهد در الگوی حاکم بر خانه های دوره ی قاجار، «حیاط» و «ایوان» دارای بالاترین ارزش تعاملات و کمترین میزان از محرمیت هستند و به عنوان نفوذپذیرترین فضاها قلمداد می شوند. نتایج پژوهش همچنین بیانگر یکپارچگی بالا در فضای شوادان بوده که این الگو همراه با حفظ محرمیت در ریزفضاهای آن است.
تحلیل کالبدی فضای باز گونه های پلان مسکونی بافت تاریخی محله شعربافان لاهیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویژگی های معماری و شهری دوران پیشین، هویت شهرها را تبیین می کنند. مطالعه و بررسی بافت های تاریخی شهرها، ساختار فضایی و پیکره بندی فضاهای تاریخی و به طور مشخص بناهای مسکونی، میزان تاثیر ساختار فضا بر الگوهای رفتاری ساکنان را آشکار می کنند. لازم به ذکر است حیاط و فضای باز بناهای مسکونی، مرکز و هسته اصلی برای سازماندهی فضاهای خانه به شمار می رود. این مقاله، پیکره بندی فضای باز بناهای مسکونی بافت تاریخی لاهیجان در محله شعربافان، واقع در بخش مرکزی شهر را در دهه بیست شمسی مورد بررسی وتحلیل قرار داده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر با تحلیل توصیفی- استنباطی همراه است که به شیوه کمی و کیفی انجام شده است. در بخش کیفی به بررسی اسناد و مدارک کتابخانه ای پرداخته شده است. در بخش کمی ابتدا ساختار فضایی محله شعربافان بر اساس یک عکس قدیمی متعلق به دهه 20 شمسی توسط نرم افزار Cinema 4D شبیه سازی شد. در مرحله بعد، پلان محدوده شبیه سازی شده در نرم افزار Autocad ترسیم شده و از آن خروجی dxf گرفته شد. برای تحلیل و بررسی سازمان فضایی و نحو فضا، و دستیابی به انواع شاخص های آنالیز ترکیبی با استفاده از نقشه محوری، از میان نرم افزارهای موجود در این خصوص، با مطالعه و بررسی، نرم افزار UCL Depth Map برای این تحقیق، استفاده شده است. مقایسه میزان خوانایی بصری و حرکتی نمونه ها، برتری الگوی دو طرف ساز را در خوانایی حرکتی و بصری نسبت به الگوهای یک طرف ساز و وسط ساز نشان می دهد. بیشترین میزان همبستگی در قابلیت درک فضای بصری الگوی دو طرف ساز و کمترین همبستگی در ادراک فضای بصری الگوی یک طرف ساز دیده می شود. در دوران معاصر که تصویر واضحی از گذشته تاریخی شهرها وجود ندارد، اسناد تصویری منابع مهمی برای درک گذشته تاریخی به شمار می روند. علاوه بر آن شبیه سازی فضاهای قدیم بر اساس اطلاعات موجود در عکس ها با روش های رایانه ای و تحلیل ساختار فضایی و کالبدی مدل شبیه سازی شده با نرم افزار چیدمان فضا، مطالعه معماری و فضاهای بافت های تاریخی را امکانپذیر می سازد.
بازدهی عملکردی نظام پیکربندی مسکن معاصر بر مبنای گونه شناسی انتظام فضای داخلی؛ مطالعه موردی: مجتمع های مسکونی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۸۲
۹۴-۷۹
حوزه های تخصصی:
علی رغم انتقادات پراکنده از مبانی فلسفی و ریاضی نظریه نحو فضا و بحث های مداوم درباره کاربرد آن، این روش یک ابزار مفهومی قدرتمند برای تحلیل محیط ساخته شده است. مسئله اصلی تحقیق حاضر پاسخ به این پرسش است که انتظام فضایی مسکن معاصر شهر شیراز به لحاظ نحوی دارای چه ویژگی هایی است و تأثیرگذاری این ویژگی ها در بازدهی عملکردی مسکن به چه صورت است؟ بنابراین، تشخیص ترکیب بندی فضا ازطریق مطالعه پلان های معماری یکی از منابع مهم است. برای این منظور، 384 پلان مسکونی برداشت و بر اساس آن الگوهای انتظام فضایی مسکن به لحاظ شکلی (دارای دو وجه انتظام مرکزی و انتظام محوری) و فضایی شناسایی شد. سپس از هر الگو 15 نمونه مورد تحلیل نرم افزاری قرار گرفت و گراف های توجیهی آن ارائه شد. در مرحله سوم تحلیل نهایی بر اساس متغیرهای (پیوستگی و عمق) و درنهایت ارزش فضایی در هر نمونه مبنا انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل های انجام شده در این پژوهش، رابطه مثبت بین الگوی پیکربندی فضایی و سطح کارایی عملکرد چیدمان های مسکن معاصر را ازطریق یک روش مقایسه ای تحلیلی اثبات می کند. بررسی های تحقیق حاضر نشان داد با وجود فضاهای تقسیم و گره های میانی، ساختار بوته ای، و با توالی عملکردی فضاها، ساختار درختی نحو آغاز می شود. ازنظر فضایی، جنبه مهمی از نظریه نحو فضا معتقد است که ازنظر منطقی و ریاضی، چیدمان فضاها می تواند بر کارایی عملکردی فضا تأثیرگذار باشد. با توجه به داده های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که چیدمان خانه های مرکزی ازنظر کمّی و آماری کارآمدتر در نظر گرفته می شوند. بر این اساس، چنانچه رفتارهای مشارکتی و تعاملات اجتماعی بالا مدنظر باشد، نظام های مرکزی که دارای گره های متعدد و حلقه های فضایی بیشتر، عمق کمتر و یکپارچگی بالاتری هستند، از رفتارهای مشارکتی بیشتری حمایت می کنند که این ویژگی با فرهنگ خانواده ایرانی سازگاری مطلوبی دارد.
تبیین رابطه پیکره بندی فضاهای بینابین و کیفیت انعطاف پذیری با تأکید بر تطبیق پذیری در مساجد جامع سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آذر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۶
17 - 34
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: انعطا ف پذیری را می توان یکی از جنبه های پایداری دانست. ساختمان ها به ساختار و پیکره بندی فضایی انعطاف پذیر نیاز دارند تا بتوانند نیازهای درحال تغییر را برآورده کنند. مساجد نیز که به عنوان یکی از مهم ترین فضاهای حضور و فعالیت های جمعی انسان ها قرن ها مورد استفاده نسل های گوناگون با فرهنگ های مختلف قرار گرفته و پذیرای فعالیت های اجتماعی گسترده و متنوعی بوده اند، از این قائده مستثنی نیستند. ساختار اصلی مساجد ایرانی در دوران سلجوقی شکل گرفته و تا امروز ادامه یافته است. فضاهای بینابین مهم ترین شاخصه این استخوان بندی محسوب می شوند و نقش مهمی در سازماندهی فضایی مساجد و کیفیات فضایی آن دارند.
هدف پژوهش: این پژوهش با هدف شناخت فضاهای بینابین، نحوه تعریف فضایی، بررسی ویژگی ها و تبیین جایگاه آن ها در تأمین کیفیت انعطاف پذیری در مساجد جامع دوران سلجوقی انجام شده است.
روش پژوهش: این پژوهش جزو مطالعات توصیفی-تفسیری و از نوع ترکیبی (کمی و کیفی) و به روش استدلال استنتاجی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مساجد جامعی می شود که براساس نظریات متخصصین و پژوهشگران این حوزه منتسب به دوران سلجوقی هستند.
نتیجه گیری: انعطاف پذیری فضایی مساجد جامع سلجوقی براساس کیفیت یکپارچگی فضایی مورد بررسی قرار گرفته و به وسیله دو شاخص نحوی اتصال و هم پیوندی مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که علاوه بر عامل مساحت، ویژگی های فضایی و کیفیت چیدمان فضاهای بینابین بر میانگین هم پیوندی و اتصال پذیری مساجد جامع دوران سلجوقی مؤثر است. هرچه فضاهای بینابین اعم از حیاط مرکزی، ایوان و ورودی از ویژگی های بینابینی بیش تری برخوردار باشند، یکپارچگی فضایی بالاتری داشته و موجب ارتقای کیفیت انعطاف پذیری می شوند.
سنجش میزان آسیب پذیری سکونتگاههای شهری در مخاطرات محیطی در جهت حرکت به سمت شهرهای پایدار(مطالعه موردی:سکونتگاههای سنتی دزفول و بروجرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
31 - 47
حوزه های تخصصی:
امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی به خاطر شرایط ویژه ی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی که دارند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار است به طوری که کمبود و یا عدم امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی سبب وجود مشکلات جبران ناپذیری در بافت و محلات شهری می شود. یکی از مهم ترین عوامل بهبود و ارتقای امنیت محیطی شناخت ساختار و درک فضایی محیط است. یکی از اصلی ترین روش ها برای شناخت ساختار فضایی محیط، نظریه ی پیکره بندی فضایی و روش آن یعنی نحو فضاست. هدف اصلی این پژوهش شناخت امنیت در سکونتگاه های سنتی و قدیمی دزفول و بروجرد و مشخص شدن تفاوت های آن هاست. روش انجام این پژوهش تحلیلی-تفسیری است که در آن تلاش شده تا با استفاده از پارامترهای پیکره بندی فضایی که عبارتند از: هم پیوندی کلان، هم پیوندی محلی، عمق، اتصال و کنترل و تهیه ی نقشه های آن ها به وسیل ه ی نرم افزار اسپیس سینتکس که نرم افزار تخصصی نحو فضاست، امنیت محیطی در سکونتگاه های سنتی در دزفول و بروجرد را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد. پس از آنالیز پیکره بندی فضایی محلات به وسیله ی نرم افزار اسپیس سینتکس نتایج این پژوهش نشان می دهد که امنیت محیطی در سکونتگاه های سنتی و قدیمی بروجرد به دلیل وجود خوانایی، انسجام فضایی و نفوذپذیری به مراتب بیشتر از سکونتگاه های سنتی دزفول می باشد.
الگوهای روابط فضایی در رباط های مسیر تاریخی جرجان به نیشابور با بهره گیری از نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
5 - 27
حوزه های تخصصی:
موقعیت ویژه ایران در منطقه همچون چهارراهی بین تمدن های مختلف شرق و غرب، این سرزمین را از راه های مهمی در دوره های مختلف تاریخی برخوردار کرده است. در مسیر شاهراه خراسان یا شرق، یک شاخه فرعی در شمال خراسان واقع است. راه تاریخی جرجان به نیشابور با نُه منزلگاه نقطه گذاری شده است و پیشینه تاریخی آن به قرن چهارم تا نهم هجری بازمی گردد. رشته کاروان سراهای پشت سرهم معدودی در ایران مربوط به پیش از دوره صفوی باقی مانده است. با توجه به اینکه کاروان سراهای زنجیره ای به دلیل کارکرد به هم پیوسته در پناه دادن به مسافران به احتمال زیاد هم زمان ساخته شده اند، تحلیل زنجیره ای از آن ها جایگاه ویژه ای در مطالعات الگوشناسی معماری ایران دارد. در این پژوهش، ابتدا با کمک روش تفسیری تاریخی، این مسیر و منزلگاه ها و رباط های آن از قرن چهارم هجری به بعد شناسایی شده اند. در گام بعدی، با تکیه بر نظریه نحو فضا و گراف های توجیهی حاصل از آن، روابط فضایی این رباط ها تحلیل شده و با کمک روش استدلال منطقی الگوهای حاکم بر این روابط تفسیر شده اند. یافته ها نشان می دهد که نقطه ورود به بناها یگانه و سردر ورودی است. هشتی به عنوان مفصل ارتباطی در فضای میانی قرار دارد. اسطبل از طریق هشتی و برج از طریق اسطبل راه دارد. هشتی به ایوان ورودی حیاط متصل است. اتاق ها اطراف حیاط چیده شده اند؛ اما ایوانچه مفصل میان اتاق و حیاط است. وجه افتراق بناها وجود بخش های اضافی همانند اسطبل و شیوه اتصال آن ها با هشتی است. بدین ترتیب طرح این بناها در حین دارا بودن الگوی واحد، با تمهیداتی ازجمله تعداد اتاق، هشتی و شکل اسطبل برای هر بنا یگانه است.
مطالعه قیاسی ویژگی های محیطی مرتبط با رفتار ازنظر کاربران و مؤلفه های نحو فضا در محله مسکونی با بافت ارگانیک؛ محله چیذر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
29 - 52
حوزه های تخصصی:
وجود فاصله میان یافته های مطالعات محیط-رفتار و طراحی، واقعیتی است که امروزه توجه بسیاری از صاحب نظران را به خود جلب کرده است. مقاله حاضر با برقراری ارتباط میان ویژگی های کیفی محیط و مؤلفه های کمی قابل تحلیل با نرم افزار، تلاشی برای نزدیک کردن این نتایج به طراحی محسوب می شود. بافت ارگانیک محله چیذر به عنوان نمونه موردی برای این بررسی انتخاب شده است. روش های کیفی و معمول جمع آوری اطلاعات در مطالعات علوم رفتاری، یعنی مشاهده و پرسش نامه از یک طرف، و روش کمی و نرم افزاری تحلیل نحو فضا، ازطرف دیگر مورد استفاده قرار گرفته اند. ازآنجاکه تحلیل نرم افزاری بر مبنای موقعیت خانه ها انجام شده، نتیجه پژوهش نشان دهنده وجود رابطه میان رفتار و ارزیابی ساکنان از ویژگی های محیطی محله با ویژگی های نحوی موقعیت خانه آن هاست. طبق یافته های پیمایش، بافت چیذر دارای تعاملات اجتماعی گسترده، قرارگاه های رفتاری پویا و قابلیت های محیطی مناسب ازنظر ساکنان است. جدول همبستگی بین مؤلفه های نحو فضا، به عنوان یک گروه متغیر، و نتایج پرسش نامه به عنوان گروه دیگر، که شامل سه محور تعاملات اجتماعی، قرارگاه های رفتاری و قابلیت های محیط است، یافته اصلی این مطالعه محسوب می شود. این جدول نشان می دهد که در بافت چیذر میان یافته های پیمایش و مؤلفه های هم پیوندی کلان، هم پیوندی محلی، عمق میانه، عمق تام محلی، پیوستگی، انتخاب، انتخاب محلی و مرتبه نسبی از نحو فضا همبستگی های بالاتری نسبت به مؤلفه های دیگر برقرار است. این مؤلفه ها را می توان در مطالعه و طراحی بافت های مشابه مهم تر و مؤثرتر دانست، یا در ارزیابی مرحله پیش طرح مورد استفاده قرار داد. به دلیل ماهیت کل نگر و اکتشافی، این پژوهش یافته های متعدد دیگری نیز دارد، که رابطه معکوس هم پیوندی و پیاده روی و رابطه مستقیم پیاده روی و همچنین امنیت با عمق میانه، به دلیل مغایرت با یافته های پژوهش های پیشین، شایسته پیگیری است.
تحلیلی بر تحولات ساختارفضایی خانه های معاصر حیاط دار ایلام (دهه پنجاه تا نود شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خانه های ایرانی متناسب با شرایط اقلیمی در اکثر نقاط، حیاط به عنوان فضای باز اصلی وجود داشته است. جایگذاری آن به صورت های مختلف؛ مرکزی، در قسمت پیشین، طرفین آن و گاهی به صورت دو حیاط بوده است. سایر فضاهای بسته و نیمه باز نیز با جایگشت های مختلفی در اطراف حیاط سازمان دهی شده اند. در این پژوهش در مورد ساختار فضایی خانه های معاصر حیاط دار ایلام، با توجه به محل قرار گیری حیاط نسبت به ساختمان در طی سالیان از دهه پنجاه تا دهه نود شمسی، قیاسی به صورت تحلیلی صورت پذیرد. چنین تحلیلی در این شهر انجام نگرفته است. تحولات بعد از جنگ تحمیلی و در پی آن خسارات وارد شده به ایلام به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای مرزی ایران، بازسازی و شکل گیری گونه های جدیدی از سازمان دهی فضایی خانه را در پی داشته است. استفاده از روش تحقیق ترکیبی شامل روش های تفسیری و تطبیقی با استفاده از مشاهده و برداشت میدانی، مطالعات کتابخانه ای و شبیه سازی به وسیله نرم افزار تخصصی نحو فضا (Ucl Depth Map) استراتژی این پژوهش می باشد. انتخاب نمونه های موردی نیز بر اساس سال ساخت خانه (گونه های A,B,C,D,E ) و همچنین محل قرارگیری حیاط نسبت به ساختمان (A1,A2 و ...) صورت پذیرفته است. تحلیل ساختار بصورت کیفی بوده و سپس توسط نرم افزار دپث مپ، در راستای اعتبار بخشی بیشتر به نتایج سنجش شده است. نتایج پژوهش سه دسته بندی کلی در ساختار فضایی خانه های حیاط دار شهر ایلام از دهه پنجاه تا دهه نود را آشکار می کند. به نظر می رسد تغییرات ساختاری با شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه همگام بوده است. دسته اول: دهه ی پنجاه و شصت هجری (قبل از انقلاب)، طراحی خانه های حیاط دار با وسعت نسبی فضای باز و حیاط، برقراری ارتباطی مؤثر نیز بین خانه و حیاط را شاهد هستیم. دسته دوم: خانه های دهه هفتاد و هشتاد، مقارن با گرانی زمین و ساخت و سازهای بعد از جنگ تحمیلی. کاهش مساحت زمین، ساخت و ساز سریع، استفاده از پلان های آماده طراحی شده در مناطق دیگر و در نتیجه تغییرات عمده ی ساختاری از نتایج آن بوده است. دسته سوم: خانه های دهه ی نود تاکنون، شاهد ساختار فضایی پیچیده تر، فضای خصوصی بیشتر نسبت به ادوار قبلی، عملکردهای نوظهور در کنار سایر فضاهای خانه و تلاش برخی معماران در راستای برقراری دوباره ارتباط مؤثر خانه و حیاط.
بررسی وجوه پدیدارشناختیِ زندگی در خانه های ایرانی با بهره گیری از روش نحو فضا (مطالعه موردی: خانه های همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصور بشر به منزله فاعل شناسا (سوژه) و جهان به منزله موضوع شناسایی (ابُژه)، قراردادن اُبژه در مقابل سوژه و خرد در مقابل اُسطوره، تحقیر گذشته، تنزل یافتن ارزش ها، استانداردگرایی، ساده گرایی، اصالت دادن به خرد، عملکردگرایی افراطی و سرعت چونان کلیدواژه های شهر ماشینی، تبلور رویکردهای راسیونالیسم و پوزیتیویسم در اصول معماری و شهرسازی مدرن است که پیامد آن فضاهای تهی و خالی از روح است. این امر، به ویژه در کشورهایی که خاستگاه مدرنیته نبوده اند و از تاریخ و سنتی دیرینه برخوردارند، مانند ایران، در عین ایجاد تغییرات گسترده در سبک زندگی مردم، موجب تعارضات گسترده با سنت نیز شده است، تحولات و تعارض هایی که در همه سطوح و وجوه زندگی چنین جوامعی به ویژه در امری عینی، مانند «خانه» به وضوح آشکار است. در پی آن پدیدارشناسی «خانه» در بسیاری از مطالعات به درک کیفیت خانه و مفاهیم آن می پردازد و بر ساحت هستی بخش زندگی در خانه تأکید دارد. این پژوهش بر آن است تا مولفه های متناسب با پدیدارشناسی زندگی در خانه های ایرانی را اخذ کند. این پژوهش در سامانه تحقیق پدیدارشناختی با رویکردی تأویلی/تفسیری جای دارد. توصیف و تحلیل داده ها در حوزه راهبرد استدلال منطقی با روش کمی و کیفی و تکیه بر نحو فضا (دستور زبان) انجام شده است. انتخاب نمونه ها هدفمند بوده و از خانه های تاریخی و معاصر شهر همدان گزینش شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که خانه ساختار و ساحت مناسبی برای تبلور وجوه پدیدارشناختی زندگی که شامل مؤلفه هایی همچون خلوت، نمادی از خود و جهان، مرکز، عرصه درون - برون، امنیت و آرامش، عشق و احساسات، تقدس و جاودانگی، مأنوس بودن و هویت فراهم می کند که علاوه بر نیازهای فیزیکی و مادی ساکنین، نیازهای معنوی و روحانی آنان را نیز برآورده می کند.
ارزیابی معیارهای محیطی تأثیرگذار بر سلامت شهروندان با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (نمونه موردی: محله آغه زمان شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سنجش از دور و GIS ایران سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۲)
105 - 136
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: مشکلات موجود در زندگی شهری مانند کم رنگ شدن نقش محیط به عنوان محلی برای حضور شهروندان و فعالیت بدنی آنها، افزایش وسایل نقلیه و در نتیجه کم تحرکی و افزایش بیماری های غیرواگیر، نگرانی جامعه جهانی را درباره سلامت عمومی در پی داشته است. هدف پژوهش، ارزیابی ذهنی و عینی معیارهای تأثیرگذار محیطی بر سلامت عمومی ساکنان در سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی، در محله آغه زمان شهر سنندج است.مواد و روش ها: جمع آوری داده های ذهنی و عینی پژوهش از لحاظ زمانی به صورت متوالی صورت گرفته، در این راستا چهار فاز پژوهش تعریف شده است. فاز اول ارزیابی ذهنی کیفی ساکنان از سلامت روانی و اجتماعی، فاز دوم گردآوری داده های ذهنی کمّی ساکنان از سلامت جسمی، فاز سوم ارزیابی عینی کمّی محیط و فاز چهارم بررسی همبستگی بین متغیرهای پژوهش است. داده های ذهنی با استفاده از پرسش نامه و داده های عینی با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی به دست آمده است. برای تحلیل رابطه بین معیارهای محیطی محله و فعالیت های بدنی و تعیین رابطه بین متغیرها از تحلیل رگرسیون در نرم افزار SPSS استفاده شده است. داده های عینی از قبیل نوع بلوک بندی و نمونه الگوی فضایی شکلی محله، لایه کاربری اراضی و شبکه معابر و ... از طریق سیستم اطلاعات جغرافیایی محاسبه شد و در شاخص نحو فضا وارد شد تا میزان پیاده مداری محله مشخص شود. در نهایت روابط و تأثیر معیارهای محیطی بر سلامت عمومی با استفاده از تحلیل رگرسیون در نرم افزار Lisrel مشخص شده است.نتایج و بحث: نتایج نشان داده که دو معیار آسایش و آرامش محیط با امتیاز 23 و تعاملات اجتماعی و فرهنگ همسایگی با امتیاز 21 به ترتیب بیشترین تأثیر را بر سلامت روانی و اجتماعی دارند. همچنین معیارهای محیطی مانند اختلاط کاربری با آماره 671/5، کیفیت های بصری و زیبایی شناختی با آماره 961/7 و زیرساخت های ویژه پیاده و دوچرخه با آماره 475/8 به ترتیب بیشترین تأثیر را بر فعالیت های بدنی کاری، تفریحی و ورزشی و به تبع آن سلامت جسمی دارند. با توجه به داده های به دست آمده خیابان نمکی با امتیاز 21 بیشترین میزان اتصال و هم پیوندی، عمق و کنترل را با کل محله دارد و بالاترین سطح پیاده مداری را در سطح محله به خود اختصاص داده است.نتیجه گیری: نتایج کلی نشان می دهد که با توجه به تأثیر و ارتباط مستقیم معیارهای محیطی طراحی شهری بر فعالیت های بدنی و از طرف دیگر وجود ارتباط مثبت و معنادار بین فعالیت های بدنی و سلامت عمومی، مشخص شد که سلامت عمومی ساکنان با معیارهای محیطی طراحی شهری ارتباط دارد، لیکن این ارتباط نه به طور مستقیم، بلکه با مداخله فعالیت های بدنی اتفاق می افتد.
واکاوی پیکربندی فضایی حوض خانه خانه های تاریخی اصفهان با استفاده از روش نحو فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۶
37 - 56
حوزه های تخصصی:
در معماری خانه های تاریخی ایرانی، ابعاد مختلف زندگی همچون جنبه های اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته شده است. فضاهای موجود در یک خانه جهت کارکردهای خاص، برای استفاده کنندگان آنها در کنار یکدیگر شکل گرفته اند. تعاملات اجتماعی موجود در یک محیط را می توان در نحوه چیدمان آن محیط مورد سنجش قرار داد. یکی از روش های کمک کننده به خوانش و فهم معماری، شناخت پیکربندی فضایی است. این پژوهش با هدف پاسخگویی به این سوال انجام شده است که، وضعیت پیکربندی فضایی حوض خانه در خانه های تاریخی اصفهان دوره های صفوی و قاجار چگونه است؟ پژوهش حاضر به صورت ترکیبی (کمی- کیفی)، با هدف کاربردی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. بدین منظور در گام اول 10 خانه تاریخی اصفهان به عنوان نمونه موردی انتخاب شدند، در گام بعدی پارامترهایی چون دسترسی فیزیکی (عمق، عمق نسبی، اتصال، انتخاب و هم پیوندی) و دسترسی بصری با استفاده از نرم افزار اسپیس سینتکس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت هایی به لحاظ پیکربندی فضایی در حوض خانه ها وجود دارد؛ به طوری که با توجه به نقشه ها و اعداد به دست آمده از نرم افزار یاد شده، فضای حوض خانه ها دارای کمترین و یا بیشترین میزان هر متغیر مشاهده شد. گروهی از حوض خانه ها دارای ارتباط، انتخاب و هم پیوندی بیشتر و عمق کمتر و گروه دیگر کاملا متفاوت هستند و دارای ارتباط، انتخاب و هم پیوندی کمتر و عمق بیش تری می باشند. از نظر دسترسی بصری تعدادی از حوض خانه ها به واسطه داشتن پنجره ارسی به فضای حیاط دید دارند.
تبیین مدل هنجار فضایی با هدف ترویج رفتار پایدار در مجتمع های مسکونی بر اساس نظریه نحو فضا (مطالعه موردی: شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به اهمیت رفتار افراد در تحقق اهداف پایداری، مدل های رفتاری به نحوی سعی در شناخت مولفه هایی داشته اند که پیش بینی کننده رفتار پایدار باشد. علی رغم تحقیقات بی شماری که رفتارها و ساختارهای فضایی را مورد مطالعه قرار داده اند، تاکنون تحقیقی در زمینه تاثیر رفتار فضایی بر رفتار پایدار انجام نشده است. پژوهش حاضر با افزودن رفتار فضایی به مولفه های مدل رفتار برنامه ریزی شده (انگیزش، نگرش، هنجار و کنترل رفتاری درک شده) به بررسی تاثیر این عامل پرداخته است.
هدف پژوهش: هدف نهایی دستیابی به دیدگاه مشخص تری در رابطه بین محیط فیزیکی مسکن و رفتار انسان با تاکید بر فضامحوری معماری معاصر است.
روش شناسی تحقیق: 516 پرسشنامه محقق ساخته که توسط محققان حوزه رفتار و روان شناسی مورد تایید قرار گرفته بود توزیع شد. چگونگی این تاثیرگذاری مستلزم بررسی ساختارهای فضایی و ویژگی های آن ها بود. به همین دلیل، الگوهای ساختاری و نحوی مسکن شهروندان مورد آزمون قرار گرفته نیز برداشت شد. مدل معادلات ساختاری، آزمون تحلیل واریانس و آزمون های نحوی محاسبه شاخص دید، هم پیوندی، عمق و ارزش فضایی ابزارهای تحلیلی این پژوهش بوده اند.
قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهر شیراز و مناطق 11 گانه آن محدوده مورد مطالعه تحقیق را تشکیل می دهند.
یافته ها: رفتار فضایی دارای ارتباط مثبت و متقابل با همه فاکتورهای رفتار برنامه ریزی شده می باشد و بیشترین تاثیر را بر رفتار همیشگی و هنجارها داشته است. آزمون مقایسه میانگین نشان داد میان رفتار فضایی و رفتار پایدار افراد در دو الگوی مرکزگرا و محورگرا تفاوت معناداری وجود دارد. این تفاوت ناشی از ارزش فضایی قلمروهای مختلف و امکانات محیطی و فضایی بود که در اختیار ساکنان خود قرار می دهند. الگوی مرکزگرا، قلمروی عمومی را با یکپارچگی و دید بالاتر در معرض استفاده بیشتر قرار می دهد و الگوی محورگرا قلمروهای خصوصی را مورد اهمیت بیشتری قرار داده و خلوت گزینی را تشویق کرده است.
نتایج: نتیجه تحقیق، با توجه به تاثیر استفاده پذیری و میدان های دید و عمق متوسط هر فضا که کنترل کننده ارتباطات و تعاملات بین اعضای یک جامعه کوچک مانند خانواده هستند، مدل هنجار فضایی نام گذاری شده است.
تحلیل کارایی عملکردی مدارس ایران براساس شاخص سازگاری فضا (نمونه موردی: مدرسه چهارباغ، دارالفنون، البرز و سلمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
706 - 728
حوزه های تخصصی:
هر محیط به طورکلی از منظر فیزیکی و متافیزیکی دارای سه جنبه عملکردی، فرمی و معنایی است. از آنجایی که بین انسان و محیط همواره کنش متقابل وجود دارد، پیکره بندی فضایی آن تأثیر مستقیمی بر ابعاد رفتاری کاربران دارد و به طور کلی منعکس کننده میزان رضایت افراد است. لذا چنین به نظر می رسد که مطلوبیت یک فضا تا حد زیادی تابع عملکردهای مختلفی است که در آن اتفاق می افتد که این موضوع در علم نحو فضا تحت عنوان کارایی عملکردی فضا شناخته می شود؛ به همین منظور، پژوهش حاضر با انتخاب چهار مدرسه تحولات کارایی عملکردی را همگام با تحولات ساختاری فضایی آن ها مورد بررسی قرار داده است سازگاری عملکردی فضا در قالب چهار شاخص؛ نظارت فضایی، سلسله مراتب انواع حوزه های نفوذ، کیفیت همسایگی فعالیت ها، بررسی مفهوم تمایز عملکردی فضاها مورد سنجش قرار گرفته و تأثیر هرکدام از شاخص های مذکور بر کارایی عملکردی مدارس موردنظر تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که در مدارس سنتی، به دلیل استقرار حیاط در مرکز بنا و چینش حجره ها اطراف آن، افزایش یکپارچگی و نظارت و ارتباط فضایی را ایجاد کرده و نیز امکان پیکره بندی فضایی در قالب یک نظام سلسله مراتبی را برای مدرسه فراهم آورده است این درحالیست که در مدارس نوین و معاصر یکپارچگی فضایی میان فضاهای مدرسه و دسترسی فیزیکی فضاها به حیاط کاملاً محدود شده که این امر زمینه حذف عملکردی حیاط از نظام فضایی مدرسه و تبدیل آن به یک فضایی صرفاً برای رسیدن به بنا را ایجاد کرده و راهرو بالاترین نقش را در ساماندهی دسترسی ها ایفا می کند و به عنصر اتصال دهنده فضاها تبدیل شده است.اهداف پژوهش:تحلیل کارایی عملکردی مدارس سنتی ایران براساس شاخص سازگاری فضا.بررسی شاخص سازگاری فضا در مدارس چهارباغ، دارالفنون، البرز و سلمان.سؤالات پژوهش:تحولات ساختار فضایی در مدارس سنتی چه تأثیراتی بر کیفیت عملکرد فضاها داشته است؟تحولات ساختاری فضا چه نقشی در کارایی عملکردی فضاهای مدارس سنتی داشته است؟
احیاء حیاط در خانه های معاصر: استفاده از راهکارهای خانه های سنتی در خانه های جدید (نمونه موردی: شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال اول زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
12 - 23
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به قیاس تطبیقی پیکره بندی فضایی و ایزوویست در ارتباط با رابطه حیاط با فضاهای زندگی در خانه های سنتی و معاصرهمدان پرداخته است. در این پژوهش فرض بر این است که فضاهای اصلی زندگی در خانه های سنتی نسبت به خانه های معاصر رابطه عمیق تری با حیاط داشته اند. در این نوشتار پس از انتخاب خانه های سنتی و معاصربه تحلیل آنها در نرم افزار تخصصی نحو فضا UCL Depth map پرداخته و برای دستیابی به انواع فعالیت ها و رابطه آنها با فضاهای خانه های سنتی تکنیک مصاحبه مورد استفاده گرفت و در نهایت شاخص های نرم افزار نحو فضا مورد ارزیابی واقع و نتایج بیان شد. مقایسه خانه ها نشان می دهد حیاط در خانه های امروزی نسبت به گذشته نقش انفعالی تری به خود گرفته اند و ارتباط آنها با فضاهای اصلی زندگی کمرنگ تر شده است. همچنین اتاق تنبی که افراد بیشتر اوقات خود را درخانه های سنتی در آن می گذراندند برای مصون ماندن از سرمای زمستان در بیشتر مواقع دارای ارتباط فیزیکی و بصری کمتری نسبت به بقیه فضاها با حیاط بوده است و در خانه های معاصر نشیمن بیشترین ارتباط را از نظر فیزیکی و بصری نسبت به بقیه فضاها با حیاط دارد که نشان دهنده توجه معماران معاصر به رابطه اصلی ترین فضای زندگی (نشیمن) با حیاط است.