مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مدارس ایران
حوزههای تخصصی:
آموزش و به تبع آن فضاهای آموزشی در هر دوره ای، از نقش مهمی در رشد و بالندگی جوامع برخوردار بوده اند. مدارس شناخته شده ترین فضاهای آموزشی هستند که در طی زمان در در بخش های گوناگون از جمله معماری، دستخوش تحولات اساسی شدند. از این رو بررسی این تحولات طی دوره های مختلف از اهمیت خاصی برخوردار است. مسئله امروزی مدارس ما، عدم وجود کیفیات فضایی در معماری آنها و جایگزینی عناصر دیگر، در قیاس با مدارس سنتی است. بدین معنا که در معماری مدارس امروز، کیفیاتی که در مدارس سنتی دیده می شد، وجود ندارند و در مقابل عناصر دیگر جایگزین شدند. پژوه شهایی که تا به امروز در زمینه مدارس انجام شده، نشان م یدهد کمتر به تحولات معماری و محتوای مدارس و علت آنها، طی دوره های مختلف پرداخته شده است، لذا بررسی این تحولات و علت آنها امری ضروری است. این نوشتار بر آن است این تحولات و علت آنها را مورد مطالعه قرار دهد. هدف از این پژوهش، بررسی تحولات معماری و محتوای مدارس و ارتباط میان این دو، در دوران سنتی، انتقالی و نوین ایران، در قیاس با هم است. در این پژوهش از روش تحقیق، تطبیقی-تحلیلی استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. جهت بررسی تطبیقی، مدرسه دودر، چهارباغ و آقابزرگ از دوره سنتی، مدرسه دارالفنون از دوره انتقالی و مدرسه مارکار از دوره نوین انتخاب شدند. سپس شاخص های مورد نظر، جهت مقایسه تعیین و بررس یها انجام گرفت. فرضیه پژوهش بر این استوار است که تحولات معماری مدارس ایران در دوره انتقالی و نوین نسبت به دوره سنتی، متأثر از محتوای آنها است اما نتایج تحقیق بر این مطلب صحه نگذاشت و فرضیه رد شد. نتایج تحقیق نشان داد تحولات معماری و الگوی مدارس ایران در دوره انتقالی و نوین نسبت به دوره سنتی، ناشی از تقلید تجردگرا به سمت معماری غرب بوده و عدم وجود کیفیات فضایی مدارس سنتی در معماری مدارس نوین در قیاس با مدارس سنتی و حذف بخش اقامتی ناشی از همین امر بوده و محتوا تأثیری بر این تغییرات نداشته است. بدین ترتیب تا میانه دوره قاجار، مدارس ایران الگوی سنتی را حفظ کرده اما از این دوره به بعد، با تأسیس دارالفنون و بهره گیری از معماری غرب، تحولی در معماری مدارس ایجاد شد. به عبارتی، ساختار جدید مدارس در دوره انتقالی و نوین، تقلیدی اروپائی با حذف بخش اقامتی )مدرسه _ حجره( به سوی )مدرسه _ راهرو _ کلاس( است. ب هگونه ای که کیفیات فضایی مدارس سنتی حذف و عناصر دیگر جایگزین شده و مدارس نوین با معماری جدید شکل گرفتند.
سیر تحول معماری مدارس ایران در گذر زمان
حوزههای تخصصی:
معماری نمودی از سطح تمدن یک جامعه است و البته که معماری فضاهای آموزشی هم باید تا حدی بهتر از معماری عمومی منطقه باشد، و این در موردهای اخیر در کشورهای دیگر به کرات به چشم می خورد. ضمن بررسی بناهای آموزشی در سراسر دنیا متوجه شدیم که معماری فضاهای آموزشی در همه جا کم و بیش با توجه به توان مالی و امکانات بومی دچار تحول و پیشرفت شده است؛ تا بتوانند شاهد رشد، ارتقا علمی و پژوهشی دانش آموزان و دانشجویان باشند. اما در چند دهه اخیر در کشورمان کمتر شاهد احداث بناهای آموزشی با معماری شاخص بوده ایم؛ بناهایی که با توجه به این بازه زمانی و نیازهای افراد جامعه، بسیار اندک و ناکافی در برآوردن نیازهای کاربران معاصر به نظر می رسند و از میان آنها می توان به مواردی از قبیل هنرستان هنرهای تجسمی کرج و هنرستان دخترانه پاپلی خلعتبری اشاره کرد. حال چنین مشاهده می شود که تنها دغدغه حاضر، محدود در چهارچوب ساخت مدارس به شیوه دهه های 1340 و1350 با راهروهای باریک و یک سری اتاق بنام کلاس درس است، بدون هیچ گونه فضاهای آموزشی دیگر از قبیل فضاهای آزمایشگاهی، ورزشی، پژوهشی و فضایی برای گپ و گفت و گو که روند فعلی باعث عدم علاقه و انگیزه فرزندانمان به محیط های آموزشی و طبیعتاً به مقوله تحصیل علم در این فضاها شده است. میشل در کتاب مراقبه و تنبیه که در آن ساختار مدرسه ها را با بیان اینکه شبیه به زندان هستند، به طور ریشه ای نقد کرده و زیر سوال می برد. شاید این مورد برای ما هم آشنا و قابل طرح باشد؛ آن راهروها و کلاس هایی در طرفین، بسیار شبیه ندامتگاه یا زندان هستند، در حالی که ما قدیم در ایران مسجد- مدرسه ها را داشتیم که زندگی و تحصیل در آن ادغام بود و چقدر معماری صمیمی و سرزنده ای داشتند. لذا با توجه به نقیصه های موجود و نیاز به تغییر که پیوسته احساس می شود، بر آن شدیم تا به مطالعه اخص معماری فضاهای آموزشی در ایران از دیرباز تا امروز و موانع پیشرفت مان در این زمینه بپردازیم.
تحلیل موانع فراروی توسعه آموزش سواد رسانه ای در مدارس ایران از منظر سیاست گذاران، مجریان سواد رسانه ای و متخصصان رسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه همه ما انسان ها در یک «جامعه رسانه ای شده» زندگی می کنیم. جایی که درآن تقریباً همه ابعاد حیات فردی، اجتماعی و فرهنگی ما تحت تأثیر رسانه و فناوری های ارتباطی قرار گرفته است. حضور فراگیر رسانه ها در تمام عرصه های حیات فردی واجتماعی ما موجب شده تا «آموزش سواد رسانه ای» به عنوان «رویکرد آموزش نوین در قرن 21اُم» مطرح شود. اما یکی از بحث های مهم در حوزه آموزش سواد رسانه ای، توسعه آن در نظام آموزشی است. این مقاله بر تحلیل مهم ترین موانع فراروی توسعه آموزش سواد رسانه ای در مدارس ایران متمرکز شده است. همچنین روش این پژوهش، کیفی است و با استفاده از تکنیک تحلیل نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) به واکاوی موانع موجود می پردازد. برای پاسخ به سؤالات پژوهش نیز، از دو روش مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه عمیق استفاده شده و با مطالعه پژوهش های مختلف و انجام 20 مصاحبه با «سیاستگذاران و مؤلفان کتاب تفکر و سواد رسانه ای»، «مجریان و معلمان این درس» و «متخصصان حوزه رسانه»، داده های لازم گردآوری شده است. در این پژوهش برای کدگذاری داده ها از نرم افزار مکس کیودا (نسخه11) استفاده شد و داده ها براساس مدل پارادایمی کدگذاری محوری چارچوب بندی شدند. یافته ها نشان می دهند که عمده ترین موانع فراروی توسعه سواد رسانه ای ناشی از «عدم وجود متولی برای آموزش سواد رسانه ای»، «سیاست گذاری و تصمیم سازی غیرروشمند در آموزش و پرورش»، «فقدان تعریف دقیق از هدف آموزش سواد رسانه ای» و «بدفهمی از مفهوم سواد رسانه ای» است.
«آسیب شناسی پرورشی نهاد آموزش و پرورش در عهد پهلوی اول»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام آموزش و پرورش دوره پهلوی اول (رضاشاه) در عرصه پرورش دارای نقاط قوت و ضعفی بوده که شناسایی آن ها راه گشا در حل معضلات کنونی این سیستم و روشنی بخش سند چشم انداز آموزش و پرورش خواهد بود. در این مقاله آسیب ها و نقاط ضعف عرصه پرورشی در نظام آموزشی آن دوره بررسی شده است. رضاشاه متأثر از مثلث آرمانی خود- نوسازی، تمرکزگرایی و ملی گرایی- سراغ نهاد آموزش و پرورش رفته تا با ابزار تمرکزگرایی و ایدئولوژی ملی گرایی به نوسازی برسد. اما نادیده گرفتن شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور، موانعی در پیشبرد اهداف وی ظاهر پدید آورد و او را واداشت برای رفع موانع به اقتدارگرائی روی آورد که فرجام آن، استبداد مطلق شد. نتیجه این فرایند، آسیب هایی جدی در امر خطیر پرورش بود که مهمترین آن عبارتند از: 1- غفلت از نیاز جامعه به پرورش بومی؛ 2- نفی زبان و فرهنگ اقوام ایرانی(به منظور ترویج زبان فارسی)؛ 3- جابجا شدن هدف به جای وسیله؛ 4- عدم پرورش سیاسی و جامعه پذیری؛ 5- تقلید ناپسند در نظام آموزش و پرورش ؛ 6- عدم پرورش قوه خلاقیت و تفکر انتقادی؛ 7- عدم تقویت ایمان به مبانی دینی واسلامی؛ 8- عدم توجه به خلاقیت و نوآوری معلمان و مربیان مدارس. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مدارک و مستندات کتابخانه ای صورت گرفته و هدف آن تبیین ضعف ها و نواقص نظام آموزشی دوره پهلوی اول است.
چالش های آموزش زبان عربی در مدارس ایران
منبع:
پژوهش در آموزش زبان و ادبیات عرب سال ۴ زمستان ۱۴۰۱شماره ۶
189 - 200
حوزههای تخصصی:
یادگیری زبان همواره برای دانش آموزان در محیط های آموزشی با چالش همراه بوده تا جایی که فارغ التحصیلان ما با اتکا به آنچه در مدارس آموخته اند اکثراً نمی توانند یک جمله انگلیسی یا عربی صحبت کنند، اگر یک صفحه متن از این دو زبان را هم ببینند بعید است بتوانند معنی روشنی از آن ارائه کنند؛ اما درس عربی مشکل خاص خود را دارد، علت تدریس آن نزدیکی به زبان فارسی و جایگاه دینی آن ذکر شده، اینجاست که موضوع پیچیده می شود چراکه جایگاه علمی یک درس تبدیل به جایگاه معرفتی و معنوی می شود. نوجوانی که باید با تکان های شدید دوران بلوغ، دشواری های زندگی و سختی حفظ و یادگیری حجم بالای درس ها روبرو شود، درعین حال با نظام آموزشیِ تبلیغی همراه می شود که تلاش دارد در کنار دروس شیمی، فیزیک، زیست و ریاضی، بخش روحانی و معنوی وجود او را هم رشد دهد. شاید اشکال این بوده که مؤلفان کتاب های درسی به جای آن که در پشت میزهای مدارس کتاب ها را بنویسند تلاش کرده اند تا با ترسیم چارچوب هایی تعیین کنند که دانش آموز باید چه بشود! این چه باید شدن، جای چه هست و چه می تواند باشد را گرفته است. برای همین به نظر می رسد درصحنه عمل آنچه واقع می شود خلاف نظریه پردازی های نگارندگان کتاب های عربی است. پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که با روش تحلیل محتوا چالش های آموزش زبان عربی در مدارس ایران را مورد واکاوی قرار دهد.
بررسی و رتبه بندی ناکارآمدی عوامل آموزشی مدارس در آموزش زبان انگلسیی با تأکید بر مکالمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
45 - 55
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر بدنبال ارتقاء کیفیت آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران از طریق بررسی و رتبه بندی ناکارآمدی عوامل آموزشی مدارس در آموزش زبان انگلیسی با تأکید بر مکالمه می باشد. روش: تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر گرداوری داده ها توصیفی-پیمایشی می باشد. برای نیل به هدف، باید از جامعه ای استفاده می شد که خود قبلا مشکلات آموزشی زبان انگلیسی در مدارس را حس کرده و آن را گذرانده باشند، بنابرین دانشجویان دانشگاه تبریز به عنوان جامعه پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. برای انتخاب حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و 378 دانشجو انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از دو آزمون تی تک نمونه و فریدمن استفاده شد. ابزار پژوهش شامل یک پرسشنامه محقق ساخته (1402) که دارای 25 گویه و 7 مؤلفه بود.یافته ها: پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 0/866 محاسبه گردید و روایی آن مورد تأیید اساتید واقع شد. یافته آماره ها نیز حاکی از آن است مؤلفههای فناوری آموزشی با میانگین رتبه 2/29، مشارکت کلاسی با میانگین 2/44، طرح درسی کتاب با میانگین 2/87، روش تدریس با میانگین 3/46 و دانش معلمان نیز با میانگین 3/94 به ترتیب به عنوان عوامل آموزشی دخیل در ناکارآمدی آموزش و یادگیری مکالمه به زبان انگلیسی در مدارس شناخته شدند.نتیجه گیری: با عنایت بر ارتباط تنگاتنگ مؤلفه ها بایکدیگر، آموزش این زبان نیازمند مشارکت بیشتر و فعال تری دارد، اما طبق نتایج حاصله عدم بکارگیری از فناوری آموزشی، کتاب درسی نامناسب و روش تدریس معلمان این توفیق را سلب می کند.
تحلیل کارایی عملکردی مدارس ایران براساس شاخص سازگاری فضا (نمونه موردی: مدرسه چهارباغ، دارالفنون، البرز و سلمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
706 - 728
حوزههای تخصصی:
هر محیط به طورکلی از منظر فیزیکی و متافیزیکی دارای سه جنبه عملکردی، فرمی و معنایی است. از آنجایی که بین انسان و محیط همواره کنش متقابل وجود دارد، پیکره بندی فضایی آن تأثیر مستقیمی بر ابعاد رفتاری کاربران دارد و به طور کلی منعکس کننده میزان رضایت افراد است. لذا چنین به نظر می رسد که مطلوبیت یک فضا تا حد زیادی تابع عملکردهای مختلفی است که در آن اتفاق می افتد که این موضوع در علم نحو فضا تحت عنوان کارایی عملکردی فضا شناخته می شود؛ به همین منظور، پژوهش حاضر با انتخاب چهار مدرسه تحولات کارایی عملکردی را همگام با تحولات ساختاری فضایی آن ها مورد بررسی قرار داده است سازگاری عملکردی فضا در قالب چهار شاخص؛ نظارت فضایی، سلسله مراتب انواع حوزه های نفوذ، کیفیت همسایگی فعالیت ها، بررسی مفهوم تمایز عملکردی فضاها مورد سنجش قرار گرفته و تأثیر هرکدام از شاخص های مذکور بر کارایی عملکردی مدارس موردنظر تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که در مدارس سنتی، به دلیل استقرار حیاط در مرکز بنا و چینش حجره ها اطراف آن، افزایش یکپارچگی و نظارت و ارتباط فضایی را ایجاد کرده و نیز امکان پیکره بندی فضایی در قالب یک نظام سلسله مراتبی را برای مدرسه فراهم آورده است این درحالیست که در مدارس نوین و معاصر یکپارچگی فضایی میان فضاهای مدرسه و دسترسی فیزیکی فضاها به حیاط کاملاً محدود شده که این امر زمینه حذف عملکردی حیاط از نظام فضایی مدرسه و تبدیل آن به یک فضایی صرفاً برای رسیدن به بنا را ایجاد کرده و راهرو بالاترین نقش را در ساماندهی دسترسی ها ایفا می کند و به عنصر اتصال دهنده فضاها تبدیل شده است.اهداف پژوهش:تحلیل کارایی عملکردی مدارس سنتی ایران براساس شاخص سازگاری فضا.بررسی شاخص سازگاری فضا در مدارس چهارباغ، دارالفنون، البرز و سلمان.سؤالات پژوهش:تحولات ساختار فضایی در مدارس سنتی چه تأثیراتی بر کیفیت عملکرد فضاها داشته است؟تحولات ساختاری فضا چه نقشی در کارایی عملکردی فضاهای مدارس سنتی داشته است؟