مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نوشتار
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
197 - 210
حوزههای تخصصی:
دوران نشانه اساساً دورانی الهیاتی است: هر نظامی که مبتنی بر یک مفهوم اساسی باشد، مفهومی که گردش نشانه ها را شکل می دهد، از اساس الهیاتی است. این مفهومِ محوری، در هر اندیشه نامی به خود گرفته: واقعیت، جوهر، هستی، حقیقت، خدا، لوگوس، عقل، غایت و... در این نظام(های) لوگوس محور، زنجیره دال ها معناداری و ثباتِ خود را از این مدلول استعلایی می گیرند. دریدا با خوانش واسازانه اش نشان داد که هیچ مدلولی نمی تواند از زنجیره دلالی بیرون افتاده و زبان را کران مند کند. این ایده انقلابی به فروپاشی نظامِ سلسله مراتبی تقابل های دلالی و درنتیجه هم رتبه و هم بودشدنِ دال ها می انجامد.با زدایشِ تقابل ها و هم مرتبه دانستن دال ها، منطق تفاوط ظهور می کند. در این منطق سخن از مرگ خدا گفتن یاوه است؛ هیچ مرگی در کار نیست، و نیز هیچ زنده شدنی. ما همواره در میانه یک بازی دائمی هستیم. کلمه(لوگوس)، دائماً زدوده و در عینِ حال نگاشته و بازنگاشته می شود. نا/الهیات، بطلان ادعای پایان الهیات است؛ نا/نظامِ نوینی است برای آنان که در مرزها می زیند.
هگل گرایی تمام عیار؛ گذر از دیالکتیک به تفاوت در اندیشه دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر نشان می دهد که بررسی خوانشِ انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاه های ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم «تفاوت» منجر می شود. زمانی که مخالفان جدی هگل – مانند میشل فوکو – دشواری های رهایی از سلطه ی هگل را مورد تأکید قرار می دهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان می دهد. پرداختن به مسأله ی نفی و مرگ در اندیشه ی دیالکتیکی، هگل را به فیلسوف ممتازی تبدیل کرده است که متفکران معاصر را به خود جذب می کند. پرداختن به نفی و مرگ امتیازی برای دیالکتیک محسوب می شود، با این حال نحوه ی مواجهه ی هگل با این موضوع قابل نقد است. ژاک دریدا در جستاری که به دیدگاه های ژرژ باتای درباره ی دیالکتیک خدایگان-بنده اختصاص یافته است، نقدهای باتای به دیدگاه های هگل درباره ی مرگ و نفی را در چارچوب تفکر واسازانه ی خود از نوسامان می بخشد. هر دو طرف رسیدن به ایجاب را در مواجهه با امر سلبی مورد تأکید قرار می دهند، اما به این دلیل که هگل لوازم و نتایج اندیشیدن به نفی و مرگ را تا انتها دنبال نمی کند با انتقاداتی روبه رو می شود که نهایتاً به گذر از دیالکتیک هگلی می انجامد. ارزیابی ما این است که مفهوم «تفاوت» در اندیشه ی دریدا گام مهمی در راه دست یابی به اسلوبی غیردیالکتیکی از تفکر است که دریدا موفق شده است با الهام از کسانی چون نیچه، هایدگر و باتای آن را محقق سازد.
هگل گرایی تمام عیار؛ گذر از دیالکتیک به تفاوت در اندیشه دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر نشان می دهد که بررسی خوانش انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاه های ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم تفاوت منجر می شود. زمانی که مخالفان جدی هگل - مانند میشل فوکو - دشواری های رهایی از سلطه هگل را مورد تأکید قرار می دهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان می دهد. پرداختن به مسئله نفی و مرگ در اندیشه دیالکتیکی، هگل را به فیلسوف ممتازی تبدیل کرده است که متفکران معاصر را به خود جذب می کند. پرداختن به نفی و مرگ امتیازی برای دیالکتیک محسوب می شود، با این حال نحوه مواجهه هگل با این موضوع قابل نقد است. ژاک دریدا در جستاری که به دیدگاه های ژرژ باتای درباره دیالکتیک خدایگان - بنده اختصاص یافته است، نقدهای باتای به دیدگاه های هگل درباره مرگ و نفی را در چارچوب تفکر واسازانه خود از نو سامان می بخشد. هر دو طرف، رسیدن به ایجاب را در مواجهه با امر سلبی مورد تأکید قرار می دهند، اما به این دلیل که هگل لوازم و نتایج اندیشیدن به نفی و مرگ را تا انتها دنبال نمی کند با انتقاداتی روبه رو می شود که نهایتاً به گذر از دیالکتیک هگلی می انجامد. ارزیابی ما این است که مفهوم «تفاوت» در اندیشه دریدا گام مهمی در راه دست یابی به اسلوبی غیردیالکتیکی از تفکر است که دریدا موفق شده است با الهام از کسانی چون نیچه، هایدگر و باتای آن را محقق سازد.
«گفتاری بودن» زبان قرآن از دیدگاه ویلیام گراهام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
گفتاری بودن زبان قرآن، از جمله مباحث روزآمد در حوزه زبان شناسی قرآن است که مجادلات و بحث های بسیاری را در میان صاحب نظران پدید آورده است. پژوهشگر غیر مسلمان آمریکایی، دکتر ویلیام آلبرت گراهام، در بخشی از کتاب خود با عنوان «فراسوی واژه مکتوب، جنبه های شفاهی متن مقدس در تاریخ مذهب»، گفتاری بودن قرآن را بررسی کرده است. پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی تحلیلی صورت پذیرفته و داده های آن نیز به روش کتابخانه ای گردآمده، به تبیین و تحلیل برداشت گراهام از گفتاری بودن قرآن پرداخته است. نتیجه به دست آمده نشان می دهد که محقق در چارچوب یک «طیف بیان»، قرآن را هم زمان، هم یک مجموعه گفتاری و هم یک متن نوشتاری می شناسد؛ اما با توجه به قرائنی و به ویژه با در نظر گرفتن نحوه عملکرد شفاهی آن در جامعه اسلامی، وجه اصلی و غالب آن را «گفتاری» می داند.
شبه کوفی : بازتاب هنر اسلامی در هنر بیزانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوشنویسی از آغاز در تمدن اسلامی به خاطر کتابت قرآن کریم اهمیت بسیاری داشت. حضور و بکارگیری خط کوفی به عنوان یکی از رایج ترین شیوه های خوشنویسی در قرون اولیه اسلامی با داشتن خصوصیات بصری و مفهومی خاص خود در کلیساها و صومعه های یونانی قرن های دهم و یازدهم میلادی (چهارم و پنجم هجری) سؤالات بسیاری را در مورد علت بکارگیری این عنصر خارجی در هنر مذهبی بیزانسی مطرح نموده است. پژوهش حاضر به روش تاریخی – تحلیلی تلاش دارد تا با توجه به زمینه های آشنایی بیزانسی ها با این خط، به علت و چرایی به کارگیری این عنصر بیگانه در هنر مذهبی بیزانس بپردازد. هدف از انجام این تحقیق، تحلیل خط کوفی از منظر بصری و مفهومی در برخی از آثار هنری بیزانسی است. نتایح حاصله نشان می دهد که در نمونه های مورد بررسی، کیفیت طلسم گونگی خط و ارتباط معنایی کلمات قرآنی با مفاهیم شمایل نگاری بیزانسی، منجر به استفاده از این سبک خوشنویسی در هنر و معماری بیزانسی شده است.
شاخصه های رخداد زبانی قرآن در دوگانه «گفتار/نوشتار» با تأکید بر احادیث اهل بیت(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتاری یا نوشتاری بودن زبان قرآن از موضوعات نوپدید در قرآن پژوهی معاصر است که پذیرش هر دیدگاهی در این باب، نوع رویکرد به کلام الهی و فهم آن را متفاوت می سازد. با وجود نگارش آثاری چند پیرامون این موضوع، بسیاری از نگاشته ها به تمایز میان دوگانه «گفتار/نوشتار» با دوگانه «گفتاری/نوشتاری» توجه نکرده و لذا دچار خلط بین مفهوم «نوشتار» و «نوشتاری» از یک طرف و مفهوم «گفتار» و «گفتاری» از طرف دیگر شده اند. جستار حاضر در روشی توصیفی-تحلیلی با تبیین تفاوت میان دوگانه های مذکور و تفکیک حوزه پژوهش هر کدام، قرآن را به مثابه رخداد زبانی لحاظ کرده و مبتنی بر روایات به بررسی شاخصه های آن در دوگانه «گفتار/نوشتار» پرداخته است. بررسی انجام گرفته نشان می دهد قرآن کریم تلفیقی از شاخصه های گفتار (همچون حضوری بودنِ رابطه زبانی، وابستگی زیاد به واحدهای زبرزنجیری) و شاخصه های نوشتار (مانند تعیّن پیشانزولی متن، یکسویه بودن ارتباط زبانی) را دارا می باشد.
گونه شناسی پارچه های طراز دوره فاطمیون مصر بر مبنای مؤلفه های قالب اصلی، نقوش و ترکیب بندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال سوم بهار ۱۳۹۵ شماره ۹
55 - 65
حوزههای تخصصی:
فاطمیان شیعی مذهب توانستند، برای نخستین بار در جهان اسالم مصر را مستقل کرده و هنرهای بسیاری را شکوفا و پرورش دهند و قاهره را به مرکز عمده تمدن و هنر اسالمی مبدل سازند. پارچه طراز از شاخصترین نمونههای نساجی و زاده و محصول تفکر اسالمی، در این دوران به وفور تولید میشد و در امور سلطنتی نقشی بسیار مهم ایفا میکرد و بارزترین منسوج اسالمی به لحاظ سیاسی، اجتماعی و جذابیت هنری بشمار میرفت. طرازها، با توجه به عناصر شکلی، ازگونههای متعددی تشکیل شدهاند؛ لذا مهمترین مسئله این پژوهش، شناخت فرم و ساختار این منسوج وگونهشناسی آن بر مبنای فرم است. به منظور دستیابی به پاسخ این مسئله، بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد گونهشناسی مدنظر قرارگرفت وتعدادپانزده قطعه از طرازهای فاطمی بهعنوان نمونه و بهصورت هدفمند ازموزههای متروپولیتین و ویکتوریا آلبرت مورد مطالعه واقع شد. ازجمله نتایج تحقیق میتوان به: شناسایی الگوها و قالب اصلی طرح و نقش و گونهشناسی براساس فرم و دستهبندی نمونههای براساس، نوشتار خط کوفی و نقوش اشاره کرد. طبقهبندی مؤلفهها نیز، این نکته را نمایان ساخت که اغلب طرازهای فاطمی، با نوشتار خط کوفی در ردیف نوارهای افقی باریک و پهن و با تنوع اندک نقوش جانوری و گیاهی در شبکهبندی و کادرهای هندسی در ردیفهای افقی، طراحی و بافت شدهاند؛ بنا بر نوع استفاده از پارچه برای مصارف گوناگون )حکم سلطنتی، ردا یا لباس شاهی و هدیه( نوع تزئین و بافت طراز متفاوت بودهاست.
تحلیلِ تطبیقی جایگاه نوشتار در کنش زیباشناختی سای تومبلی و فریدون آو بر اساس آرای دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق می کوشد تا جایگاه زیباشناختی نوشتار را با محوریت تقابل "نوشته/تصویر" در آثار دوره های مختلف کاری سای تومبلی و فریدون آو روشن کند. مسئله اصلی آن، چیستی جایگاه نوشتار بر اساس چگونگی رابطه تصویر و متن در کنش زیباشناختی هنرمندان انتخابی است. روش تحقیق، تحلیلی- تطبیقی است. هدف پژوهش، خوانش، تطبیق و توازی سازیِ تقابل های دوگانه دریدایی با محوریت تقابل گفتار و نوشتار در آثار دو هنرمند است تا مبنایی برای خوانش و البته مقایسه سبک فردی هر دو فراهم شود. مفاهیم طبقه بندی شده به هم مرتبطی چون؛ نوشتار و گفتار، حضور/غیاب: نگاه و لمس، سابژکتیل و رد ضربه قلمی، از میان آرای دریدا انتخاب شده اند. مطالعه شباهت های اجرا و محصول کنش زیباشناختی سای تومبلی و آو بر اساس آرای دریدا نشان می دهد هر دو نوشتار را به حالت خط خطی های عصبی و خطوط در هم تنیده، اثرگذاری و رد ضربه قلم، بسترسازی پشتیبان، خط زدن خودانگیخته نوشته های خودآگاه و کاربرد خط زدن به منزله "رد" و مانعی در برابر بازنمایی، به کار می گیرند. با وجود این، تمایزهای ظریفی در این تمایل و استفاده از مؤلفه های فرهنگی، اسطوره ها و آیین های مختلف بین گرایش های دو هنرمند وجود دارند. نتیجه اینکه فرم بیان آثار هر دو هنرمند با گذر از سلسله مراتب تصویر و نوشته و تکیه بر جنبه رد ضربه قلمیِ نوشتار، آن را به منزله فرآیند دلالت پذیری، بازی حضور و غیاب و مرزهای تصمیم ناپذیر تقابل های نقاشی/طراحی به کار می گیرد. هر دو بر اساس کارکرد استتیکی نوشتار و با حرکات خودانگیخته دست و لامسه ای کردن شیوه خلق آثار هنری، با نسبت های متفاوتی از هنرهای صرف بصری فاصله گرفته اند.
آموزش تفکر به مثابه نوشتار؛ براساس نقد دریدا از خوانش فوکو در رابطه بین عقل و جنون در کوگیتو دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
81 - 98
حوزههای تخصصی:
مفهوم تفکر و اندیشیدن یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است که فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره چیستی تفکر و چگونگی ارتباط آن با عقل ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بازسازی مفهوم تفکر از دیدگاه دریدا به وسیله نقد او از خوانش فوکو از "من می اندیشم" دکارت پرداخته و چگونگی ارتباط آن را با آموزش تجزیه و تحلیل می کنیم. بر طبق دیدگاه فوکو، دکارت جنون را از تفکر کنار می گذارد، در حالی که به اعتقاد دریدا در کوگیتو، جنون وضعیتی از تفکر (درون تفکر) می باشد. در خوانش دریدا، کوگیتو نقطه صفری است که در آن عقل و جنون در هم تنیده اند. در حالی که فوکو دکارت را چنین تفسیر می کند؛ من فکر می کنم، پس من مجنون نیستم، دریدا او را چنین می خواند: مجنون باشم یا نباشم، من فکر می کنم، پس هستم. از سوی دیگر دریدا اذعان دارد که تفکر خود، نوعی نوشتن است، فکر کردن؛ یا همان نوشتن، فقط به لطف غیاب و وضعیت های امکان نیافته، و عقلانیت فقط به لطف عدم عقلانیت، یعنی جنون، امکان می یابد. نوشتار دریدایی نیز به واسطه رابطه ای مضاعف با آموزش فوکوی معلم امکان می یابد؛ استاد در ابتدا دانشجو را با فراهم نمودن دانش و طرز تفکر مناسبی آموزش می دهد و سپس دانشجو بخاطر این که خود فکر کند و صدای منحصر بفرد خود را ایجاد نماید، استاد را به چالش می کشد
دموکراسی ادبی در آواز های مالدورور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
325 - 350
حوزههای تخصصی:
به باور ژاک رانسی یر، فیلسوف هم روزگار فرانسوی، دموکراسی ادبی در سده نوزدهم و به ویژه در پیوند با ژانر رمان به وجود آمده است. این جستار می کوشد تا با تکیه بر تعریفی که برخی فیلسوفان معاصر از دموکراسی می دهند، این انگاره را در آوازهای مالدورور، یکی از متن های شاعرانه نیمه دوم سده نوزدهم بررسی کند. پژوهش حاضر نشان می دهد این متن تاج قدرت را از سر چه انگاره هایی پایین می کشد، چه انگاره هایی را در کانون توجه قرار می دهد، و پیامد چنین اقدامی چه خواهد بود. در حقیقت، این متن می تواند نمونه بارزی از یک متن ادبی دموکراتیک به شمار رود چه با گستراندن انگاره هایی چون برابری، آزادی و گفتگو به قدرت بسیاری از انگاره های ادبیات اقلیت «نخبه» پایان می دهد و طرح ادبیاتی نو را درمی اندازد. این متن هرگونه مرزبندی میان ژانرهای ادبی، از یک سو، و ادبیات خواص و ادبیات عوام، از سوی دیگر، را از میان برمی دارد و خوانشی فعالانه از خواننده خود می طلبد.
تحلیل نشانه شناختی علائم نوشتاری در مسیریابی محیط های شهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظام های مسیریابی به عنوان بخشی از گرافیک شهری، از مهم ترین عناصر محیط های شهری است. عموماً عوامل نوشتاری در طراحی این نظام ها در نقش عنصر غالب ظاهر می شوند. این نشانه ها علاوه بر انتقال اطلاعات، می توانند به عنوان ابزاری گویا و خلاق، زیبایی و احساس مطلوب بصری و نیز ماندگاری تصویر را به ذهن مخاطب انتقال دهند. پرسش پژوهش آن است که کارکرد نشانه های نوشتاری در نظام های مسیریابی کلان شهر تهران چیست و فرایند ارتباطی این نشانه های نوشتاری با مخاطب چگونه است. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل نشانه شناختی نوشتار در نظام های مسیریابی کلان شهر تهران در ارتباط با مخاطب است. در این راستا افزون بر بیان نقاط ضعف و قوت نوشتار در بازنمایی زبان و بازتاب زبانِ گفتار در سطح نخست دلالتی نوشتار؛ سطوح دلالتی خاص نوشتار (پیرازبانی و غیرزبانی) که در آن ها نوشتار از کیفیات دیداری خاصی برخوردار است، با معیار مبانی هنر های دیداری مورد سنجش قرار می گیرد. برای نیل به این هدف، روش تحلیل نشانه شناختی متعلق به پارادایم تفسیری به عنوان فلسفه پژوهش، ابزار نظری و روشی مورداستفاده قرار گرفته است. رویکرد پژوهش استقرایی بوده، راهبرد پژوهش نمونه موردی است. رهیافت اصلی پژوهش تحلیل محتوای کیفی بوده و از نظر افق زمانی پژوهشی تک مقطعی صورت پذیرفته است. همچنین از لحاظ گردآوری داده ها، مبانی نظری و پیشینه تجربی، مطالعه کتابخانه ای و از نظر جمع آوری داده های کیفی، پژوهشی میدانی محسوب می شود. ابزار گردآوری داده های کیفی در این پژوهش، مصاحبه و همچنین مستندات است. نتایج پژوهش نشان می دهد در نمونه های موفق، نوشتار افزون بر انتقال معنای زبانی متن، به عنوان یک عنصر هویت ساز در فضاهای شهری در سطوح خاص دلالتی خود می تواند تأثیرگذار باشد و مخاطب شهری را به فهم حس تعلق مکانی و خاطره انگیزی نسبت به یک فضای شهری نائل گرداند؛ اما در تقابل با آن چالش هایی انتقال مفاهیم و معانی زبانی و بصری نوشتار را در ارتباط با مخاطب با مشکل روبرو می سازد که عبارت انداز: 1) فقدان (و یا) ضعف در بهره گیری از نشانه های نوشتاری فارسی برای ارتباط با مخاطب هدف و نوشتار لاتین برای ارتباط با مخاطب عام و همچنین خوانش دشوار قلم استعمال شده (در سطح زبانی نوشتار)؛ 2) ضعف از لحاظ آرایش، چیدمان و صفحه آرایی نوشتارِ تابلوهای مسیریابی شهری (در سطح پیرازبانی نوشتار)؛ 3.الف) عدم هماهنگی قلم های طراحی (و یا انتخاب شده) با یکدیگر و عدم تناسب آن با موضوع، مفهوم و کارکرد مکان شهری؛ 3.ب) ضعف از لحاظ گزینش رنگ در نظام های مسیریابی؛ 3.ج) شباهت نظام های مسیریابی به نمونه های دیگر و نداشتن روحیه مستقل (در سطح غیرزبانی نوشتار). در جهت رشد و اعتلای وجوه ارتباطی و دیداری نظام های مسیریابی کلان شهر تهران بایست سطوح مختلف دلالتی در این نظام ها به عنوان اصلی مهم موردتوجه قرار گیرد. لزوم دوزبانه بودن نوشتار و ارجحیت بهره گیری از خط فارسی، به شکل مناسبی معنای صریح را به ذهن مخاطبان شهری متبادر خواهد ساخت. (سطح زبانی نوشتار) از سوی دیگر، توجه به چیدمان، هماهنگی عناصر نوشتاری با هم در تناسب با کارکرد مکان؛ همچنین کاربرد مناسب رنگ و لحاظ ویژگی های متمایزکننده نوشتار در این نظام ها به ایجاد حس مکان، زیبایی و دل بستگی برای مخاطب می انجامد که با معانی ضمنی نوشتار مرتبط است. (سطوح پیرازبانی و غیرزبانی نوشتار)
واکاوی دستوری نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی؛ تحلیلی بر پایه دستور مقوله و میزان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
225 - 254
حوزههای تخصصی:
یکی از گام های اساسی و ضروری در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان (آزفا) جمع آوری و ثبت داده های خام زبانی و تهیه پیکره زبانی فارسی آموزان غیرایرانی و توصیف داده های آن با استفاده از نظریه های زبان شناسی است. پژوهش حاضر با هدف برداشتن گامی کوچک درراستای ایجاد پیکره تولیدی فارسی آموزان غیرایرانی و نیز آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان انجام شده است. پرسش اصلی درباره ویژگی ساختمان دستوری نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی است. پرسش فرعی درباره میزان کارآمدی دستور مقوله و میزان در توصیف ساختمان دستوری زبان میانی فارسی آموزان است. پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی است و با استفاده از پیکره ای زبانی برگرفته از آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی 36 فارسی آموز چینی مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) برپایه نظریه زبانی مقوله و میزان انجام شده است. یافته ها نشان داده ساختار جمله در نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی غالباً از نوع هسته ای، مرتبه بندی شده و مِهین است ولی بندهای وابسته و واژگون مرتبه هم در نوشته ها دیده می شوند. از یافته های دیگر آن است که به طور میانگین گروه فعلی هر جمله دارای مشخصاتی همچون خودایستای شخصی، معلوم و مثبت است و گروه فعلی خودایستای غیرشخصی و جهت مجهول تقریباً دیده نمی شود. مشخصه بارز گروه اسمی نیز بدون وابسته و تک وابسته بودن آن است؛ ولی گروه قیدی تقریباً به نسبت یکسان از نوع باعلامت و بدون علامت است. پژوهش همچنین کارایی دستور مقوله و میزان در توصیف دقیق نوشتار فارسی آموزان چینی را تایید کرده است.
دوگانه گفتار– نوشتار: تحلیلی فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
120 - 144
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین ابزارِ برقراری ارتباط بین انسان ها به طور کلی در دو شکل گفتاری و نوشتاری مورد استفاده قرار می گیرد. با توجه به این مسئله که گفتار و نوشتار خصیصه های متفاوتی در انتقال معنا دارند قصد داریم این خصوصیات را برشماریم و ببینیم که در فلسفه به طور کلی چه برتری ای نسبت به یکدیگر داشته اند. بدین منظور جایگاه گفتار- نوشتار و ویژگی هر یک در انتقال معنا را نزد برخی اندیشمندان دوره ی جدید و معاصر بررسی می کنیم. ابتدا چون افلاطون به عنوان فیلسوف دوره ی متقدم، آغازگر مفهوم لوگوس محوری بوده، به ویژگی های گفتار و نوشتار از دیدگاه افلاطون می پردازیم، پس از بررسی دیدگاه روسو، سوسور و هلیدی که تقریبا همگی جایگاه گفتار را بالاتر از نوشتار در نظر می گرفتند، به نظریات دریدا می رسیم که با نظریه ی متافیزیکِ حضور به نقد لوگوس محوری پرداخت، با روش واسازی در مسیر تمرکز زدایی قدم برداشت و به رد اولویت در دوگانه های تقابلی مانند گفتار- نوشتار پرداخت.
واکاوی ساختمان دستوری گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی (B2)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
409 - 431
حوزههای تخصصی:
واکاوی داده های زبانی از جنبه های گوناگون کمک بزرگی به علمی تر شدن فرایند آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان می کند. پژوهش حاضر با هدف برداشتن گامی کوچک به منظور آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان انجام شده است. پرسش اصلی، چگونگی ساختمان دستوری گروه های اسمی در نوشتار فارسی آموزان چینی سطح فرامیانی است. تعیین پرکاربردترین و کم کاربردترین وابسته های گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان و نیز سنجش کارآمدی دستور توصیفی باطنی از مسائل فرعی پژوهش به شمار می آیند. پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است و با استفاده از پیکره ای زبانی برگرفته از آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی36 فارسی آموز چینی در مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) برپایه دستور توصیفی باطنی انجام گرفته است. براساس یافته های پژوهش، بیشتر گروه های اسمی(84%) هیچ وابسته ای نداشتند؛ در گروه های اسمی تک وابسته که 15% مجموع گروه های اسمی را به خود اختصاص دادند، وابسته های پیرو «اسم»، «صفت» و وابسته پیشرو «اشاری/سور » بیشترین فراوانی را داشتند. در گروه های اسمی دو وابسته که حدوداً 1% مجموع گروه های اسمی را داشتند و نیز در معدود گروه های اسمی سه و چهار وابسته ای، وابسته پیرو «اسم» و «صفت» بیشترین فراوانی را داشتند. به طورکلی، یافته ها نشان از توانایی یا تمایل اندک فارسی آموزان در گسترش ساخت درونی گروه های اسمی با وابسته های پیشرو و پیرو داشت. در سطح جزئی تر یافته ها توانایی یا تمایل بیشتر فارسی آموزان چینی به کاربرد وابسته های پیرو نسبت به وابسته های پیشرو را نشان داد. به نظر می رسد با آموزش ساختمان دستوری گروه اسمی به فارسی آموزان می توان کیفیت نوشتار آنان را افزایش داد. پژوهش همچنین کارایی دستور توصیفی باطنی در توصیف دقیق نوشتار فارسی آموزان چینی را تأیید کرد.
عناصر عامیانه و غیررسمی گفتاری و نوشتاری در سطح واژگانی برخی از ترجمه های کهن عهد عتیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های ناشناخته زبان و ادبیات فارسی، ترجمه های کهن عهد عتیق هستند. معمولاً زبان این متون فارسی و خط آن ها عبرانی است. یکی از ویژگی های این نوع از متون، تأثیرپذیری شدید از ادبیات و زبان عامیانه فارسی است. در این مقاله براساس معیارهای زبان شناسی اجتماعی، عناصر عامیانه گفتاری و نوشتاری برخی از این متون (ترجمه های عهد عتیق) بررسی شده است. براساس این بررسی، زبان متون پیش گفته در سطح واژگانی از دو جنبه تحت تأثیر زبان عامیانه قرار گرفته است: نخست تحولات آوایی که شامل موارد زیر است: تحول âm / ân > um / un، همگونی آوایی، کاهش واجی، افزایش واجی، انواع مختلف ابدال و قلب. دوم واژه های گویشی. عناصر گویشی هر زبان پیوستگی تنگاتنگی با زبان و ادبیات عامه آن دارند. عناصر نوشتاری غیررسمی نیز از دو جنبه بر این متون تأثیر گذاشته اند: الف) استفاده از خط عبرانی؛ ب) اغلاط املایی. براساس تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که این نوع از ترجمه های عهد عتیق از نظر زبانی به گونه عامیانه یا دست کم غیررسمی زبان نزدیک تر هستند.
سوسور به روایت دریدا : نوشتار به مثابه امر غاصب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریدا نقش به سزایی در معرفی سوسور به گفتمان فلسفی و زبان شناختی زمانه ما دارد. این مقاله ضمن پرداختن به بنیادهای فکری سوسور و تاثیر گذاری سوسور بر دریدا بر آن است که نقد ساختارزدایانه دریدا نسبت به سوسور در مسأله نوشتار را مورد تحلیل قرار دهد. سوسور در کتاب دوره زبان شناسی عمومی، با تقسیم بندی قلمرو زبان به دو بخش بیرون و درون، نوشتار را از قلمرو درونی زبان بیرون رانده و آن بازنمایی زبان تلقی می کند. سوسور نوشتار را غاصب جایگاه گفتار دانسته و آن را امر حاشیه ای تلقی می کند. اما دریدا معتقد است سوسور با تعیین حدود درون و بیرون برای زبان و خروج نوشتار از قلمرو درونی زبان، نتوانست از متافیزیک میتنی بر حضور تخطی کند. وی با طرح مفهوم Differance به وجه مستقل نوشتار نسبت به گفتار اشاره داشته و نوشتار را از به انقیاد درآمدن گفتار خارج می کند. به باور دریدا، اختیاری بودن نشانه می تواند دال را از انقیاد مدلول بیرون آورده و دال های متکثر ایجاد کند. از نگاه وی، Differance نشان دهنده امکانی برای شدن های مستمر در متن است و این شدن ها زنجیره بی پایانی از دال ها را به همراه خواهد داشت.
نگاهی به کتاب فرهنگ های فارسی فرهنگ های فارسی، علی اشرف صادقی، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن، 1400.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و زبان شناسی دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
369 - 383
حوزههای تخصصی:
زبان به مثابه موجودی زنده که در بستر زمان حیات دارد از اجزایی تشکیل شده است. یکی از مهم ترین اجزای زبان واژگان آن هستند. یک واژه در برهه ای از زمان متولد می شود، مدتی کوتاه یا طولانی در قالب زبان می زید و سپس از دایره واژگان زنده زبان خارج می شود. واژه ای که از نوشته ها و محاوره های یک زبان کنار گذاشته می شود رفته رفته برای مردم عادی ناآشنا می گردد اما برای پژوهشگر زبان هر واژه ای که در طول تاریخ یک زبان وجود داشته ارزش پژوهشی خود را دارد، حتی اگر دیگر کاربردی نداشته باشد. یکی از منابعی که واژگان هر دوره را در خود حفظ می کند فرهنگ های واژگانی یا فرهنگ های لغت هستند. سامعی در تعریف فرهنگ های واژگانی می گوید: «فرهنگ مجموعه ای از واژگان یک زبان است به همراه اطلاعاتی درباره هریک از آن ها. این مجموعه می تواند داعیه دربرگیری تمام واژگان یک زبان را داشته باشد، و یا به انتخابی از میان واژگان دست زند و تنها به بخش خاصی از واژه های آن زبان محدود شود. در کار تهیه فرهنگ عمومی فرهنگ نویس می تواند میان دو قطب نوسان کند: جست وجوی بیشترین حد ممکن واژه هایی که در گفتار و نوشتار اهل آن زبان وجود دارد، و یا ثبت کمترین حد ممکن واژه های بسیار متداول که برای ایجاد ارتباط ضروری هستند و میان تمام گویندگان یک گونه زبانی مشترک اند» (سامعی، 1398: 3).
بررسی شناختی فعل های «بودن» و «داشتن» در نوشتار ناشنوایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقایسه ی مقولات دستوری فعل جزو مقولات انتزاعی محسوب می شود. از آنجا که ناشنوایان به دلیل محدودیت های شنیداری در به کارگیری واژه هایی که دارای مفاهیم انتزاعی هستند خطا می کنند؛ نگارندگان در راستای بررسی مقوله ی فعل حدود 4500 جمله در نوشتار 10 دانش آموز ناشنوای دختر در مقطع دوم و سوم راهنمایی در استان کرمانشاه در طول یک سال تحصیلی گردآوری نمودند. هدف از انجام این مطالعه بررسی کارکرد دو فعل پر بسامد «بودن» و «داشتن» در نوشتار شرکت کننده ها است. در پی این هدف دو پرسش مطرح شد: الف) چه نوع خطاهای معنایی در ارتباط با این دو فعل در نوشتار ناشنوایان یافت می شود؟ ب) ماهیت معنایی و شناختی این دو فعل چه تاثیری در میزان استفاده از این فعل ها و خطاهای مربوط به آنها دارد؟ نتایج این پژوهش نشان داد خطای گزینشی (استفاده از دو فعل «بودن» و «داشتن» به جای یکدیگر یا به جای دیگر فعل ها)، خطای ساختار موضوعی در رابطه با فعل «داشتن» و خطای اضافه نویسی فعل «بودن» به ترتیب خطاهای پربسامد هستند. این امر نشان می دهد برخلاف بسامد بالای استفاده از این دو فعل، شرکت کننده ها به محتوای مفهومی این دو فعل تسلط کافی ندارند. همچنین، با توجه به آموزه های دستور شناختی، نگارندگان بر این باورند از آنجا که تغییری در وضعیت درونی فعل های نامتکامل رخ نمی دهد و در طی زمان ثابتند بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند. علت دیگر پربسامد بودن فعل «بودن» محتوای مفهومی اندک و ترسیم طرحواره ای آن است.
اریک شویار: این سو یا آن سوی نوشتار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
369 - 387
حوزههای تخصصی:
اریک شویار متولد 1964 در لاروش-سور-یون، نویسنده ای فرانسوی است که خود را تماماً وقف ادبیات کرده است. به گفته اولیویه بسار-بانکی و پیر ژوردر "نویسندگان کمی هستند که زندگی شان اینگونه آمیخته در ادبیات باشد"(2016،ص 7). ما در این مقاله با بررسی دو اثر وی، خویش داستان نویس و خیاط کوچولوی شجاع ، به مطالعه نوشتار شویار و مطالعه طنز در آثارش می پردازیم اما سوال اینجاست که شویار چه مقوله ایی از طنز را به مخاطب نشان می دهد؟ و با چه هدفی؟ براساس نظر منتقدان، آثار شویار ویژگی های رمان تفننی را شامل می شود که در این پژوهش سه ویژگی آن را بررسی می کنیم. در بخش اول قطعه نویسی را مطالعه می کنیم ، در بخش دوم نیز با بررسی رمان خیاط کوچولوی شجاع ، هنر شویار را در مرتبط کردن حاشیه روی و هنر زبان نشان خواهیم داد و در بخش نهایی شاهد تخریب داستان ها برای تبدیل شدن به یک رمان تفننی خواهیم بود.
ساختمان دستوری گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان عرب سطح فرامیانی (تحلیلی بر پایه نظریه عمومی زبان)
حوزههای تخصصی:
گروه های اسمی در زبان فارسی به دلیل تعداد و نوع وابسته هایی که پیش و پس از هسته گروه اسمی می گیرند، از اهمیت شایانی برخوردارند. شناسایی و بررسی گروه اسمی در نوشته های عرب زبانان از جنبه های مختلف کمک قابل توجهی به علمی تر شدن فرایند آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان می کند. هدف از این پژوهش درواقع برداشتن گامی برای آشنایی بیشتر با ویژگی های دستوری نوشتار فارسی آموزان می باشد. پرسش اصلی این تحقیق، چگونگی ساختمان دستوری گروه های اسمی و تعیین پرکاربردترین و کم کاربردترین وابسته های گروه اسمی در نوشتار فارسی آموزان عرب در سطح فرامیانی است. تحقیق با استفاده از پیکره زبانی برگرفته از 32 آزمون نگارش پایان دوره تکمیلی فارسی آموزان عرب مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) بر پایه کتاب توصیف ساختمان زبان فارسی باطنی انجام گرفته است. یافته های پژوهش فرضیه مربوط به پرسش نخست مبنی بر بیشتر بودن گروه های اسمی بدون وابسته و نیز فرضیه دوم پژوهش مبنی بر این که در گروه های اسمی تک وابسته، وابسته های پیرو «اسم»، «صفت» و وابسته پیشرو «اشاری » بیشترین فراوانی را دارند، تایید نمود با این توضیح که وابسته پیرو «گروه اسمی» نیز تقریباً به اندازه وابسته پیرو «صفت» فراوانی داشته است. نکته دیگر کاربرد قابل توجه گروه اسمی و گروه حرف اضافه ای به عنوان وابسته هسته گروه اسمی است. به نظر می رسد استفاده از سازه هایی همچون گروه اسمی، گروه حرف اضافه ای و بند موصولی در درون ساختمان گروه اسمی می تواند به عنوان یکی از نشانه های پیشرفت سطح زبانی تلقی شود.