مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اتحاد شوروی
حوزه های تخصصی:
رابطه حکومت مرکزی در مسکو با جمهوریهای پیرامونی در اتحاد شوروی از مسائل مورد توجه و بحثبرانگیز بوده است. پیچیدگی این رابطه و نیز پیامدهای خاص آن با وجود این که در دوران اتحاد شوروی تا حدودی مشخص شده بود اما در دوران پس از فروپاشی بود که با ظهور مشکلات و بحرانهای مختلف در سطوح متفاوت محلی، ملی و منطقهای دامنه و اهمیت آن به ویژه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز آشکار شد. استدلال اصلی این مقاله این است که با تکیه بر یک چارچوب تحلیلی مبتنی بر سه مفهوم اصلی تمامیتگرایی، نوسازی و استعمارگری میتوان هم وضعیت دوران شوروی و روابط مرکز و پیرامون آن دوران و اقدامات انجام شده را تحلیل کرد و هم از این چارچوب برای درک وضعیت کنونی مناطقی چون آسیای مرکزی که "خارج نزدیک" روسیه قلمداد میشوند، استفاده کرد.
انقلاب اسلامی ایران، لیبرال دموکراسی غرب و فروپاشی نرم افزاری اتحاد شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین عوامل فروپاشی شوروی، جنبه نرم افزاری است. برخلاف دیدگاه غرب و آمریکا که فروپاشی اتحاد شوروی را به نام خود و اقدامات به ویژه نرم افزاری و جنگ نرم و رسانه ای خود مصادره می کنند، جنبه مغفول مانده و بسیار اساسی که در وقوع این حادثه تأثیر شگرفی داشته، پدیده انقلاب اسلامی ایران است. لذا در مورد فروپاشی نرم افزاری اتحاد شوروی بایستی دو عامل کلیدی را مورد تدقیق و بررسی قرار داد: 1. امواج متصاعد از انقلاب اسلامی که بیشتر حوزه جمعیتی مسلمانان این اتحاد را دربر می گیرد 2. اقدامات و سازوکارهای جنگ سرد فرهنگی غرب، به ویژه آمریکا که حوزه جمعیتی به خصوص غیر مسلمانان را پوشش می داد. این پژوهش بر این فرضیه که دو مقوله امواج انقلاب اسلامی ایران و جنگ سرد فرهنگی یا جنگ نرم غرب از شاخصه های بنیادین فروپاشی نرم افزاری اتحاد شوروی می باشد، استوار است.
جمهوری اسلامی ایران وبنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تجزیه اتحاد شوروی در پایان سال 1991 و درپی آن استقلال ناخواسته جمهوری های آسیای مرکزی، دولتهای منطقه با چالشهای سیاسی-امنیتی بسیاری روبه رو شدند. یکی از مهم ترین چالشها، رشد و گسترش بنیادگرایی اسلامی در این منطقه بوده است. این موضوع، به ویژه پس از رخدادهای 11 سپتامبر 2001، از اهمیت قابل توجهی برخوردار شده است. در این زمینه دیدگاه ها و تحلیل های گوناگونی با تاکید بر عوامل بیرونی و درونی موثر بر آن ارایه شده است. در این میان، گاه نقش جمهوری اسلامی ایران و سیاست آن به عنوان یکی از عوامل اصلی موثر در رشد و گسترش بنیادگرایی اسلامی در منطقه مطرح شده است. سوال اصلی این مقاله ""چیستی نقش ایران در گسترش بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی"" است. نویسندگان این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی نقش ایران را در رشد و گسترش بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی بررسی می کنند.
گفتمان رسمی علمای مسلمان در اتحاد شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رهبران اتحاد شوروی در چند دهه حاکمیت بر آسیای مرکزی، سیاست های الحادی و ضدمذهبی را در مقابل اقوام مسلمان آسیای مرکزی در پیش گرفتند که موجودیت مسلمانان را تهدید می کرد. به دنبال آغاز جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی ناچار از تجدید نظر در سیاست های دشمنی علیه مسلمانان شد و تشکیلاتی به نام اداره دینی مسلمانان یا اداره مفتیات را به وجود آورد که حیات مذهبی مسلمانان آن کشور را سامان می داد. حال پرسش اصلی این نوشتار آن است که علمای اداره دینی در مواجهه با تهدیدهایی که از سوی اتحاد شوروی متوجه بقای جامعه مسلمانان بود، چه راهکاری را در پیش گرفتند؟ در این نوشتار نشان داده می شود که این دسته از علما برای حفظ موجودیت جامعه مسلمانان، اسلام و سوسیالیسم را دو مکتب سازگار معرفی کردند که در عین حفظ تفاوت، امکان همزیستی شان وجود دارد.
موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به نظر بسیاری از ناظران حوزة سیاست، فروپاشی اتحاد شوروی و از میان رفتن حزب کمونیست گامی بلند در مسیر مردم سالار شدن روسیه برآورد می شد. ولی در پی دگرگونی های نخستین دهة پس از تجزیة اتحاد شوروی آشکار شد که این روند با چالش های اساسی رو به رو است. ضعف شدید جامعة مدنی در این کشور همراه با تداوم قدرت متمرکز دولت، جنبه های پیچیدة این دگرگونی را مشخص می کند. پرسش اصلی این نوشتار این است که موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیة پساشوروی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، چند سؤال فرعی هم طرح می شود: جامعة مدنی چیست؟ چه عواملی سبب تضعیف جامعة مدنی در روسیة پساشوروی شده است؟ فرضیة نویسندگان این است که عناصر تضعیف کنندة جامعة مدنی، همان اصلی ترین عناصر تولید نابرابری در روسیة پساشوروی است که به صورت سیستماتیک و در روندی مدیریت شده، جامعة مدنی را تضعیف کرده اند. نویسندگان این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، بررسی خود را با استفاده از کتاب ها و مقاله های فارسی و انگلیسی در این زمینه، و بهره گیری از منابع اینترنتی انجام داده اند.
تاثیر آزادسازی اقتصادی بر رشد جامعه مدنی در قزاقستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قزاقستان آخرین جمهوری اتحاد شوروی بود که استقلال خود را اعلام کرد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، این کشور به دنبال بازسازی هویت ملی خود، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد. به سبب وابستگی شدید به مسکو، تغییر ساختارهای سیاسی و اقتصادی در این کشور آسان نبود. در سال های اولیه استقلال، قزاقستان برای انجام اصلاحات اقتصادی، به دلیل رخداد بحران مالی آسیا، مسیر سختی پیش رو داشت؛ اما دولت با جدیت این برنامه ها را دنبال کرد. این نوشتار درپی پاسخ دادن به این پرسش است که «آزادسازی اقتصادی در قزاقستان پس از فروپاشی اتحاد شوروی، بر رشد جامعه مدنی در این کشور چه تأثیری داشته است؟» نویسندگان پس از بررسی جنبه های مختلف اقتصاد، سیاست و جامعه مدنی در قزاقستان، استدلال می کنند که در بیش از دو دهه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، آزادسازی اقتصادی سبب رشد نسبی جامعه مدنی در قزاقستان شده است.
اصلاحات فرقه دموکرات آذربایجان و اسناد بازیافته اتحاد شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برآمدن ناگهانی جمهوری های خودمختار در آذربایجان و کردستان ایران در پایان جنگ جهانی دوم یکی از مهم ترین تحولات سیاسی ایران معاصر بوده است. این نوشتار ریشه های شکل گیری و اصلاحات مورد نظر فرقه دموکرات آذربایجان را بررسی می کند. درباره اصلاحات فرقه، دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. درحالی که طرفداران فرقه آن را اقدامی مستقل و مثبت در نظر می گیرند، مخالفان بر فرمایشی بودن آن تأکید دارند. هدف این نوشتار، بررسی ماهیت این اصلاحات و آشکارکردن مستقل یا وابسته بودن آن ها است. گرچه درباره نقش اتحاد شوروی در روی کارآمدن فرقه دموکرات، مطالعاتی صورت گرفته است؛ اما به جایگاه اصلاحات مورد ادعای فرقه در سیاست های اتحاد شوروی و ارتباط آن با برنامه های این کشور اشاره ای نشده است. تمرکز اصلی این نوشتار بر ارتباط میان اصلاحات و برنامه های اتحاد شوروی با توجه به اسناد انتشاریافته پس از فروپاشی اتحاد شوروی، به ویژه فرمان های سه گانه استالین در سال 1324 است. تطابق برنامه اصلاحات فرقه و اسناد تازه منتشر شده، نشان می دهد که اصلاحات مورد نظر، بخشی از راهبرد اتحاد شوروی برای مشروعیت بخشی به اقدام های فرقه و تقویت حضور خود در ایران بوده است.
عملیات جاسوسی اتحاد شوروی در ایران در دوره رضاشاه براساس زندگی و خاطرات ژرژ آقابکف در سال های 1305 1307(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پاییز سال 1309 خورشیدی، پلیس ایران شبکه ای بزرگ از جاسوسان اتحاد شوروی را در ایران کشف کرد. این شبکه جاسوسی آن چنان گسترده بود که هیئت حاکمه ایران را حیرت زده کرد. بیشتر اعضای این شبکه کارمندان وزارتخانه های ایران، مانند وزارت پست، خارجه، جنگ و دیگر اداره های دولتی بودند. حتی افراد سرشناسی چون تیمورتاش در معرض اتهام عضویت در این شبکه قرار گرفتند. کشف این تشکیلات برای روابط دو کشور ضربه بزرگی بود. حکومت ایران این رفتار را خصمانه تلقی کرد و تا پایان دوره رضاشاه، همواره با سوءظن به همسایه شمالی خود می نگریست. بازیگردان اصلی این تشکیلات، «آقابکف» از اهالی ترکستان اتحاد شوروی بود که پیش از این در آسیای مرکزی، مأموریت مهم مبارزه با باسماچیان را بر عهده داشت و سرانجام توانست با ازمیان برداشتن انورپاشا به مبارزات آن ها خاتمه دهد. آقابکف در ازای این موفقیت، ترفیع درجه گرفت و به افغانستان فرستاده شد. نتیجه این نوشتار نشان می دهد که هدف اصلی اتحاد شوروی از جاسوسی در ایران، ضربه زدن به منافع بریتانیا در ایران، عراق و هندوستان بود. اما پیامدهای افشاگری اقدامات جاسوسی اتحاد شوروی برای دولت و دولت مردان ایران و حکومت اتحاد شوروی گران تمام شد. این نوشتار با استفاده از روش پژوهش های تاریخی و شیوه تبیینی- تحلیل اسنادی، برآن است تا به بررسی و تحلیل روند حضور آقابکف در ایران، عملیات جاسوسی وی، کشف شبکه جاسوسی اتحاد شوروی در ایران و تأثیر آن بر تاریخ روابط دو کشور بپردازد.
تحول در نقش و جایگاه تصوف در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به نقش و جایگاه تصوف به عنوان یکی از جریان ها و عناصر مهم اسلامی در آسیای مرکزی توجه شده است. در این زمینه، تمرکز اصلی بر روی تمایزها و تفاوت ها در نقش آفرینی صوفیان و طریقت های صوفی، نسبت به اوایل شکل گیری آن ها در آسیای مرکزی است. بر این اساس بر چگونگی نقش آفرینی و جایگاه آن ها در دوره فرمانروایی مغول ها و سلطه روس های تزاری، به ویژه تأثیر سیاست های کمونیست ها در دوران اتحاد شوروی و سپس رهبران جمهوری های مستقل در برابر جریان تصوف تأکید خواهد شد. پرسش اصلی نوشتار این است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی چه تحولی در نقش و جایگاه تصوف در آسیای مرکزی به وجود آمده است؟ این نوشتار به دنبال آن است که نشان دهد نقش و جایگاه تأثیرگذار تصوف در جوامع آسیای مرکزی، بر اثر سیاست های دوگانه رهبران کمونیستی در برابر جریان تصوف، کاهش یافته است. منظور از سیاست های دوگانه، سیاست های سخت گیرانه و شدید دوره اتحاد شوروی و سیاست های منعطف پس از استقلال جمهوری های آسیای مرکزی است. در این زمینه، به دلایل سرکوب صوفیان در دوران اتحاد شوروی و توجه دوباره رهبران جمهوری های نواستقلال به جریان تصوف اشاره می شود. در این زمینه تأثیر عواملی از جمله چالش های هویت ملی و مسئله ظهور افراط گرایی اسلامی در اواخر دوران اتحاد شوروی که به یکی از دغدغه های دولت مردان کنونی آسیای مرکزی تبدیل شده است، بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. سرانجام نیز تأثیر اقدام ها و سیاست های رهبران کمونیست اتحاد شوروی و جمهوری های استقلال یافته بر روی نقش و جایگاه جریان تصوف به طور کل و صوفیان به شکل ویژه بررسی خواهد شد.
تحولات ژئوپلیتیک و سیاست خارجی افغانستان؛سال های 1919 تا 2001(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذشت نزدیک به یک قرن از استقلال افغانستان در سال 1919، هنوز هم موضوع استقلال و ابتکار عمل در سیاست خارجی این کشور در قرن بیستم از موضوع های بحث برانگیز در این کشور است. افغانستان پس از استقلال در تأثیر رقابت قدرت های بزرگ جهانی در وضعیتی خاص به سر برده است. تحولات ژئوپلیتیک در سده گذشته بر وضعیت داخلی و خارجی این کشور تأثیر مستقیم داشته است. این نوشتار کوششی است برای پاسخ به این پرسش که تحولات ژئوپلیتیک منطقه چه تأثیری بر سیاست خارجی افغانستان از زمان استقلال تا رویداد 11 سپتامبر 2001 داشته است؟ نوشتار حاضر توصیفی- تحلیلی است که در آن ارتباط ژئوپلیتیک منطقه و سیاست خارجی افغانستان بررسی می شود. موقعیت ژئوپلیتیکی افغانستان در نظریه ژئوپلیتیک نظام جهانی سائول کوهن بحث نظری نوشتار را شکل داده است، افغانستان به عنوان دولت شبه مستقل در ژئوپلیتیک منطقه نه تنها در دوران پس از جنگ سرد ویژگی خاص افغانستان در منطقه بوده است؛ بلکه این وضعیت از دوران استقلال این کشور تاکنون نیز برجسته بوده است. یافته های نوشتار نشان می دهد که سیاست خارجی افغانستان پس از استقلال در دوره های نظم و گذار ژئوپلیتیکی و تحول در ساختار امنیتی ژئوپلیتیک منطقه، بیشتر گرایش به راهبرد بی طرفی و موازنه در برقراری روابط با قدرت های بزرگ هر دوره داشته است و هر گاه از چنین راهبردی فاصله گرفته است و موقعیت مستقل یا شبه مستقل در ژئوپلیتیک منطقه را با راهبرد همراهی با قدرت بزرگ یکی از مناطق دست خوش تحول کرده است، کودتا، انقلاب و حتی اشغال نظامی نیز در این کشور رخ داده است.
جنبش مقاومت و تهاجم شوروی به افغانستان در سال های 89-1979(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲
245 - 261
حوزه های تخصصی:
روس ها در اواخر دهه 1970 با حمایت مالی و نظامی نتوانستند دولت وابسته به خود را در افغانستان حفظ نمایند و برای حفظ نفوذ خود و تثبیت موقعیت آن، افغانستان را اشغال نمودند. در این میان، نیروهای مقاومت افغان ضمن برخورداری از حمایت بین المللی و جهان اسلام، برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورشان به مقابله با شوروی پرداختند. نتیجه یک دهه مقاومت، عقب نشینی ارتش شوروی از افغانستان بود. در مطالعات مربوط به این موضوع، بیشتر به نقش ایالات متحده و «عرب های افغان» پرداخته شده است ، اما این مقاله در نظر دارد ظرفیت مقاومت این نیروها را در دهه 89-1979 مورد بررسی قرار دهد. فرض مورد نظر مقاله این است که مقاومت نیروهای جهادی بومی افغان در برابر تهاجم شوروی بنیاد اصلی مقاومت در اخراج روس ها بوده و پشتیبانی نظامی ایالات متحده و کشورهای جهان اسلام اگرچه مهم بوده، اما در سایه این مقاومت قابل بررسی است.
توانمندسازی سیاسی- اجتماعی زنان در قفقاز جنوبی در دوره پساشوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بستر و وضعیتی که جایگاه نسبی زنان با توجه به آن ها سنجیده می شود، در بی ثباتی مداوم است. با وجود روند قدرتمند جهانی سازی و انتشار ایده های حقوق بشر و برابری جنسیتی، مشکلات عظیمی در رابطه با نابرابری جنسیتی همچنان پابرجاست و مانع توسعه اجتماعی و اقتصادی جوامع می شود. شایع ترین مسائل در رابطه با این موضوع، خشونت علیه زنان، شکاف بین زن و مرد درباره زنان سراسر جهان است. تحول معیارهای حقوق بشر در دنیای جهانی شده امروز موجب شده است مسئله حقوق زنان و برابری جنسیتی اهمیتی ویژه بیابد. بنابراین در جهان امروز که نقش زنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی رو به افزایش است، موضوع برابری جنسیتی اهمیت روزافزون می یابد. یکی از اقدام های مهم دولت اتحاد شوروی انجام اصلاحات بنیادی با هدف ارتقای موقعیت اجتماعی زنان بود. اقدامی که از سال 1918 آغاز شد، اما در عمل نتوانست منجر به بهبود وضعیت زنان شود. دولت انقلابی در افزایش اشتغال و مشارکت زنان در اقتصاد ملی موفق بود، اما در تحقق برابری زنان ناکام ماند. در دوره پساشوروی وضعیت زنان به طور کلی تغییری نکرد. در این نوشتار به بررسی توانمند سازی سیاسی و اجتماعی زنان در قفقاز جنوبی در دوره پساشوروی و تحلیل ابعاد حقوق سیاسی، آموزش، اشتغال و سلامت در چارچوب مبانی نظری توانمندسازی زنان به روش تطبیقی می پردازیم. پرسش اصلی این است که وضعیت زنان در قفقاز جنوبی در مقایسه با یکدیگر چگونه است؟ یافته های این نوشتار نشان می دهد وضعیت زنان در این منطقه از نظر حقوق سیاسی، آموزش، اشتغال و سلامت به استانداردهای بین المللی نزدیک شده است، اما به طور مطلوب تحقق نیافته است.
نخبگان قفقازی و جنبش ضدکمونیستی «پرومته»: مطالعه موردی مقاله های محمدامین رسول زاده در نشریه پرومته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از فروپاشی امپراتوری تزاری در پی انقلاب 1917، فعالان سیاسی غیرروس در خلأ قدرت پدیدآمده به دنبال دست یابی به خودمختاری و سپس استقلال برای جوامع خود برآمدند. به این ترتیب، جمهوری های سه گانه جنوب قفقاز یکی پس از دیگری استقلال خود را در سال 1918 به دست آوردند، اما دیری نپایید که ارتش سرخ به عمر این جمهوری ها پایان داد و رهبران آن ها را مجبور به مهاجرت کرد. این مهاجران سیاسی مبارزه خود را در قالب فعالیت های مطبوعاتی در تبعید پی گرفتند. نشریه پرومته که جنبش ضدکمونیستی ای به همین نام با حمایت دولت لهستان در سال های 1926 تا 1940 در پاریس منتشر می کرد از مهم ترین نمونه ها بود. یکی از همکاران اصلی این نشریه، محمدامین رسول زاده (1884 1955)، از چهره های اثرگذار مشروطه ایران (1905 1911) و از بنیان گذاران جمهوری آذربایجان (1918 1920) بود که بعدها به سازماندهی تبعیدیان آذربایجانی در ترکیه و اروپا و فعالیت علیه اتحاد شوروی پرداخت. در این پژوهش کوشیده ایم با تمرکز بر مقاله های رسول زاده در نشریه پرومته، جایگاه وی به عنوان یکی از اثرگذارترین فعالان سیاسی قفقازی در جنبش پرومته و فعالیت های ضدکمونیستی او در دوران تبعید را بررسی کنیم که کمتر مورد توجه پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است. بر این اساس، مفاهیم اصلی فعالیت های قلمی رسول زاده در نشریه پرومته عبارت از هویت بخشی تاریخی و فرهنگی به جمهوری آذربایجان، دفاع از ایده ترک گرایی در برابر تبلیغات اتحاد شوروی و همچنین محافل روس های سفید و ارمنیان، افشای سیاست های توسعه طلبانه مسکو در برابر همسایگان و تلاش برای گردآوردن نخبگان تبعیدی قفقازی در مورد اندیشه ایجاد کنفدراسیونی از جمهوری های قفقاز بودند.
استالین و مدیریت فرهنگی در سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آغاز قرن بیستم، بحران های ریشه داری در سطوح اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روسیه بروز کرد. این بحران ها به اندازه ای گسترده بود که پس از تحولات بنیادین به سرنگونی حکومت تزاری در سال 1917 منجر شد. دولت موقت نیز کارایی لازم را نداشت و سرانجام پس از سرنگونی دولت موقت در اکتبر 1917 حکومت به دست بلشویک ها افتاد. در سال های ابتدایی انقلاب، لنین در سخنانی توجه عمیق خود را به ابزار رسانه ای سینما ابراز کرد. پس از مرگ لنین، استالین نیز به این شاخه از فرهنگ اهمیت فراوانی داد. مدیریت فرهنگی استالین بر سینما مؤلفه ها و ویژگی هایی داشت که نوع خاصی از مدیریت رسانه را ایجاب می کرد. در این نوشتار می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که شیوه مدیریت فرهنگی استالین در سینمای سیاسی شوروی چگونه بود؟ سپس با استفاده از رویکرد توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانه ای، شیوه مدیریت او بر سینما را ارزیابی می کنیم. در این نوشتار فرض بر این است که مدیریت استالینی بر سینمای شوروی نشان داد که در شرایط کنترل و سانسور نیز کارگردان هایی آثار متفاوت و فاخری خلق کردند. نتیجه اینکه، کنترل و سانسور به ضرورت سبب افت کیفی آثار هنری در سینما نمی شود و هنرمند می تواند در یک فرایند والایش هنری، اثر سفارشی را تبدیل به اثری ارزشمند در سینما کند. در این نوشتار با استفاده از نظریه های گلوله جادویی، برجسته سازی و جریان دو مرحله ای پیام، مدل مدیریتی استالین بر سینمای شوروی را تبیین می کنیم.
تصویر برساخته از ایران در منابع آموزشی اتحاد شوروی و فدراسیون روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
ایران در طول تاریخ روابط خارجی گسترده و پرفرازونشیبی با روسیه داشته است. این رابطه در دویست سال گذشته به یکی از مهم ترین روابط خارجی ایران تبدیل شده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر سرنوشت ایران تأثیر گذاشته است. در نتیجه این رابطه، تصویرهای مختلفی از روسیه در ذهن نخبگان و مردم عادی ایران برساخته شده است. در زبان فارسیآثار زیادی درباره نقش روسیه و اتحاد شوروی در تاریخ ایران نوشته شده است. در حالی که پژوهشگران ایرانی توجه چندانی به تصویر و جایگاه ایران در روسیه نداشته اند. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چه تصویری از ایران در اتحاد شوروی و روسیه وجود داشته و دارد و تحولات رخ داده در دو کشور چه تأثیری بر آن داشته است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که با وجود رخ دادن تغییرهای مهم هویتی در هر دو کشور روسیه و ایران، تغییری در تصویر برساخته از ایران در منابع آموزشی روسیه ایجاد نشده است. با استفاده از روش مطالعه موردی و تحلیل مضمون منابع آموزشی تاریخ در مدرسه های اتحاد شوروی و فدراسیون روسیه، تلاش می کنیم به درک روشن تری از جایگاه و تصویر ایران در ذهن همسایه شمالی دست یابیم. نتیجه تحلیل منابع، نشان می دهد که با وجود شکل گرفتن تغییرهای بنیادین هویتی در هر دو کشور روسیه و ایران، در تصویر برساخته از ایران در روسیه تغییر چندانی رخ نداده و ایران همواره در جایگاهی حاشیه ای و کم اهمیت قرار داشته است.
چالش های دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
با فروپاشی اتحاد شوروی، آسیای مرکزی به عنوان پاره ای مهم از این نظام سیاسی، در معرض تغییر و تحولات جدی قرار گرفت. اقتصادهای ورشکسته، تداوم الگوها و سنت های فرسوده، کنش سیاسی و بنیان های هویتی ازهم گسیخته، جمهوری های آسیای مرکزی را در همان ابتدای دهه 1990 دچار آشفتگی ساخت. جمع بندی نخبگان سیاسی این کشورها، استقبال از الگوهای پیشنهادی بازیگران خارجی برای برون رفت از این بن بست بود. جمهوری اسلامی ایران و ترکیه دو همسایه ای بودند که بیشتر از دیگران به ذهن رهبران این جمهوری ها می آمدند. با توجه به پاره ای از میراث مشترک فرهنگی- هویتی این دو کشور با این جمهوری ها، هر دو قدرت با بهره گیری از چاشنی فرهنگ برای نفوذ بر این منطقه می کوشیدند. اما سیاست های فرهنگی تهران و آنکارا به تدریج با موانعی جدی روبه رو شد. در این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چالش مهم پیش روی دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه در آسیای مرکزی چیست؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که برای ایران امنیتی شدن دستور کارهای فرهنگی این کشور و برای ترکیه زمزمه نوعثمانی گری و هراس از تسلط منطقه ای ترکیه، چالش اساسی فراروی دیپلماسی فرهنگی آن در آسیای مرکزی است. به نظر می رسد در این دوره سی ساله در عرصه کنشگری فرهنگی دو کشور در آسیای مرکزی، سرانجام نتیجه آن، ناکامی نسبی بوده است. روش این نوشتار کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی از نوع پس رویدادی و شیوه گردآوری داده ها بر اساس داده های استنادی و مجازی است.
دوگانگی میان ملی گرایی و جهان وطن گرایی در مارکسیسم و اتحاد شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملت، ملی گرایی و جهان وطن گرایی، بارها مورد توجه پدران مارکسیسم و نخستین رهبران اتحاد شوروی قرار گرفته اند. رویکرد آن ها به این مفاهیم، همواره یکسان نبوده است و دوگانگی و تناقضی آشکار، در اندیشه و عملشان دیده می شود. این دوگانگی در سراسر دوران حکومت شوروی و در همه جمهوری های آن از جمله جمهوری های آسیای مرکزی، بارها و به شکل های گوناگون نمود داشته است. این پرسش مطرح است که پدران مارکسیسم و نخستین رهبران شوروی، چه نگرشی نسبت به ملت، ملی گرایی و جهان وطن گرایی داشته اند و دلیل دوگانگی و تناقض نظری و عملی آن ها به این مفاهیم چه بوده است؟ در پاسخ، این فرضیه طرح می شود که دلیل وجود دوگانگی و تناقض در نگرش بانیان مارکسیسم و نخستین رهبران شوروی نسبت به ملت، ملی گرایی و جهان وطن گرایی، کاربرد ابزاریِ ملت و ملی گرایی برای دست یابی به هدف های ایدئولوژیک، مانند جهان وطن گرایی بوده است. رویکرد پژوهشی این نوشتار، کیفی و مبتنی بر روش کنشِ گفتاری کوئنتین اسکینر است و داده های آن از اسناد و منابع کتابخانه ای گردآوری شده اند. یافته این نوشتار این است که هدف اصلی اندیشمندانِ مارکسی متقدم، تحقق آرمان های مارکسیسم از جمله جهان وطن گرایی بوده است. ایشان، ملت و ملی گرایی را به عنوان ابزار هایی در این راه به کار می بردند. دوره زمانی نوشتار، از سال 1848، زمان انتشار بیانیه کمونیستی تا سال 1953 زمان مرگ استالین است. شخصیت های مورد بحث، مارکس و انگلس به عنوان پدران مارکسیسم و لنین، تروتسکی و استالین به عنوان نخستین رهبران اتحاد شوروی هستند.
رفتارشناسی رویکردهای جدید در سیاست خارجی هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۴ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
655 - 676
حوزه های تخصصی:
توسعه سریعکشورهای آسیایی پیامدهای مختلفی در برداشته است. موفقیت در پیشبرد سریع توسعه در میان کشورهای آسیایی باعث شده تا این منطقه اولاً به یکی از پویاترین مناطق در اقتصاد جهانی تبدیل شود و ثانیاً به عنوان یک کانون نوظهور ثروت و قدرت در جهان تلقی شود. الزام توسعه اقتصادی این کشورها از یک طرف و دگرگونی های گسترده در نظام بین الملل جهت گیری های جدیدی را به سیاست خارجی این کشورها تحمیل کرده است. نگاهی کوتاه به سیاست خارجی هند طی دو دهه اخیر نشان دهنده تغییرات اساسی در جهت گیری سیاست خارجی آن کشور است که شاید بتوان از آن به عنوان چرخش به راست در سیاست خارجی هند نام برد. نگاهی کوتاه به سیاست خارجی هند طی دو دهه اخیر نشان دهنده تغییرات اساسی در جهت گیری سیاست خارجی آن کشور است که شاید بتوان از آن به عنوان چرخش به راست در سیاست خارجی هند نام برد. هند که از بنیان گذاران جنبش عدم تعهد به شمار می رود و چهار دهه پس از استقلال نگاه به چپ بر سیاست خارجی آن مسلط بود اکنون به شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه و جهان تبدیل شده است. جهت گیری نوین در سیاست خارجی هند آثار متعددی در منطقه دارد. این مقاله درصدد بررسی متغیرهای مؤثر در جهت گیری های نوین سیاست خارجی هند است.
مهاجران قفقازی در ایران: مطالعه موردی پناهندگان جمهوری آذربایجان (دهه های 1920- 1940م/ 1300 -1320ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۶
161 - 186
حوزه های تخصصی:
پس از استیلای ارتش سرخ بر جمهوری آذربایجان در 1920م/ 1299ش، شمار زیادی از عناصر سیاسی و نظامی آن سرزمین به ایران پناهنده شدند. موضوع پیش گفته تاکنون در پژوهش ها چندان موردتوجه قرار نگرفته و بیشتر به حضور و فعالیت مهاجران آذربایجانی در ترکیه و اروپا پرداخته شده است. پرسش اصلی مقاله حاضر، چگونگی مناسبات جامعه مهاجران آذربایجانی، مشخصاً پناهندگان سیاسی، با دولت ایران در دهه های 1940 1920/ 1320 1300 و ظرفیت ها و موانع همکاری دو طرف بوده است که تلاش شد با بهره گیری از منابع دست اول و پژوهش ها، عموماً به زبان های بیگانه، ابعاد مختلف آن بررسی شود. با توجه به برخورد مناسب ایرانیان با مهاجران، وجود پیوندهای عمیق تاریخی و اجتماعی، مقاومت ایران در برابر استرداد پناهندگان، به کارگیری مهاجران در دوائر کشوری و لشکری ایران و همچنین شرایط مغشوش ترکیه در آن مقطع، که جملگی حاکی از اهمیت ایران در فرایند مهاجرت آذربایجانیان قفقاز پس از غلبه بلشویک ها بودند، زمینه های چشمگیر همکاری وجود داشت؛ اما عواملی چند بر حیات سیاسی جامعه مهاجران آذربایجانی در ایران سایه انداختند و مانع شکل گیری همکاری میان جامعه مهاجران و دولت میزبان شدند که اهمّ آن ها عبارت بودند از رقابت های درونی، فعالیت های ضد کمونیستی دولت های خارجی، اقدامات مأموران اطلاعاتی شوروی، رویکرد امنیتی حکومت رضاشاه، اولویت سیاست خارجی ایران در تنش زدایی با اتحاد شوروی و ترکیه، خاطره مناسبات پر فراز و نشیب تهران و باکو در سال های 1918 تا 1920 و غلبه گفتمان ترک گرایانه بر محافل سیاسی آذربایجانی، خصوصاً بین مساواتیان. پس از جنگ جهانی دوم، تحولات بین المللی بر پیچیدگی مسئله مهاجران آذربایجانی و موانع همکاری شان با دولت ایران افزود.
سیاست جمهوری اسلامی ایران در مورد قرقیزستان، راهبردهای کنونی، سناریوهای آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای آسیای مرکزی، موجب تکاپوی دستگاه سیاست خارجی ایران و دیگر کشورها برای حضور در این منطقه شد. سیاست خارجی قرقیزستان «چندبعدی» یا «چندبرداری» است که بر تحکیم روابط خارجی انعطاف پذیر و چندجانبه با کشورهای همسایه و بازیگران منطقه متمرکز است. قرقیزستان تنها کشور آسیای مرکزی است که با ایران توافق نامه همکاری همه جانبه ده ساله امضا کرده است. با توجه به این موضوع، در این نوشتار با دنبال کردن رویکردی «آینده پژوهانه» تلاش می کنیم، سیاست خارجی ایران در این کشور را تحلیل کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که راهبردهای کنونی جمهوری اسلامی ایران در قرقیزستان کدامند و کدام سناریوهای محتمل و مطلوب برای آینده سیاست خارجی ایران در این کشور قابل طرح است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد هرچند که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قالب سناریوهای خوشبینانه تحلیل پذیر است، دیگر سناریوهای احتمالی و بدبینانه نیز قابل طرح هستند. سرانجام می توان ادعا کرد که با وجود آینده محور بودن، روابط دو کشور حکایت از روابطی کم رونق دارد که احتمال رخداد سناریوهای مطلوب سیاست خارجی ایران در این کشور را کاهش می دهد و تا رسیدن به وضعیت ایده آل راه زیادی در پیش خواهد بود. روش گردآوری اطلاعات این نوشتار اسنادی کتابخانه ای است.