مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
دولت مرکزی
حوزه های تخصصی:
نقش ویژه جغرافیای سیاسی، سازماندهی فضا در سطح ملی، ناحیه ای و محلی است. در مورد ایران، چگونگی سازماندهی سیاسی فضای درون کشوری؛ در مرحله نخست از ویژگیهای جغرافیایی آن تاثیر می پذیرد و در مرحله بعد، تابع نوع نظام سیاسی حاکم بر این کشور است. بررسی فای جغرافیایی کشور ایران، ویژگیهایی مانند تکثر، تنوع و تعدد کارکردهای محیطی و عملکردهای گروههای انسانی را نمایان می سازد. این مسئله منجر به شکل گیری حوزه فرهنگ های متعددی در درون این فضا شده که یکپارچگی سرزمینی و وحدت ملی را با مشکل روبرو می سازد. برای رفع این مشکل بنظر می رسد که ((نظام سیاسی ناحیه ای)) که هم اکنون در کشورهای دیگر مورد استفاده قرار می گیرد، ضمن هدف قرار دادن وحدت ملی، موجبات مشارکت تمامی آحاد را در یک روند تعاملی برای توسعه سیاسی فراهم می سازد. در ((نظام سیاسی ناحیه ای)) ضمن حفظ اقتدار دلت مرکزی، با اعطای پاره ای اختیارات محلی، مشخص و نسبی به واحدهای درون کشوری (استانها)، گروههای قومی مختلف می توانند در برخی امور مربوط به محل خویش، فارغ از دخالت مستقیم دولت مرکزی تصمیم گیر و مجری باشند. هر چند در امور حساس و ملی تابع نظارت و تصمیمات دولت مرکزی باقی می مانند.
تمرکززدایی و منافع تشکیل دولتهای محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه اقتصاد بخش عمومی، تمرکززدایی مهمترین رهیافت اصلاح نظام تصمیم گیری درونی دولت محسوب میشود. هزینه ها و منافع متعددی در خصوص رهیافت تمرکززدایی و واگذاری اختیارات به لایه های پایینی دولت مطرح شده اند که هر یک با توجه به ساختار و سطح تمرکززدایی در مناطق مختلف جهان از جایگاه خاصی برخوردار است. این مقاله بهطور خاص بر منافع ناشی از افزایش کارایی در بخش دولتی تمرکز دارد. مبانی نظری موجود، ارتباط تئوریک کارایی و تمرکززدایی را نشان می دهند. مقاله حاضر سعی دارد با تدوین و بسط نظری یک الگوی ریاضی به تبیین این ارتباط تئوریک بپردازد. از این رو در این مقاله با بهکارگیری ابزارهای مرسوم اقتصاد خرد و در چارچوب حداکثرسازی مطلوبیت مصرفکننده میانی، رهیافت جدیدی در زمینه تاثیر سیاست تمرکززدایی بر کارایی اقتصادی ارائه شده است. بهعبارت دیگر در چارچوب این رهیافت جدید، وضعیت تدارک کالای عمومی محلی توسط دولت مرکزی و محلی مورد مقایسه قرار می گیرد. نتایج الگوی بسط یافته از دیدگاه نظری نشان میدهد که افزایش تمرکززدایی میتواند افزایش کارایی را نیز به همراه داشته باشد.
جایگاه و کارکرد خاندان دنبلی در تاریخ ایران صفویه تا قاجار
حوزه های تخصصی:
از مهمترین مسایل تاریخ ایران، روابط حکومتهای محلی و ایلات و عشایر و خاندانهای مناطق مختلف کشور با دولت مرکزی است. آنچه در این نوشتار در نظر بوده، توصیف و تبیین جایگاه و کارکرد یکی از خاندانهای کرد ایرانی در عرصه حکومت محلی و تعامل با دولت مرکزی است. در این نوشتار، سعی بر این است تا برخی ابعاد و زوایای مرتبط با حکومت محلی خاندان دنبلی بررسی و تجزیه و تحلیل گردد. این تحقیق به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و استناد به اسناد و مدارک موجود انجام شده و از جمله یافته ها و در یافته های آن می توان به این نکته اشاره کرد که خاندان دنبلی در مقام امرای حکومت محلی دنبلی در منطقه خوی و سلماس و تبریز، دست کم از زمان شاه تهماسب صفوی دارای تاریخی مستند و روشن است. در زمان شاه عباس اول نمود بیشتری یافته، در اواخر صفوی کم رنگ می شود. در فاصله بین صفویه تا قاجار، امرای خاندان دنبلی در مقیاسی گسترده تر و به گونه ای بارز به ایفای نقش در مسائل داخلی و خارجی کشور می پردازند و حکومت محلی این خاندان از اقتدار بیشتری برخوردار می شود. با روی کار آمدن سلسله قاجار، امارت این خاندان رو به افول می رود و در نهایت، در نخستین سالهای ورود عباس میرزا به آذربایجان در مقام ولی عهدی، عمر این امارت محلی به پایان می رسد. برخلاف برخی فرضیه هایی که قوم کرد را به واگرایی و تجزیه طلبی متهم می کند، این مقاله نشان می دهد که خاندان دنبلی، به عنوان یکی از خاندانهای اصیل و برجسته کرد، در عرصه های گوناگونی، از جمله ادب، فرهنگ، عمران و آبادی، سیاست داخلی و روابط خارجی نقشی موثر، اساسی و انکارناپذیر در تامین امنیت، اهداف، وحدت و منافع ملی کشور ایفا کرده است.
تبیین و مقایسه کارکرد نخبگان سیاسی و ایلی کُرد در دوره های صفویه و قاجار 1344 -907 ق/ 1925 – 1521 م
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به روش تاریخی و با تاکید بر نگاه جامعه شناسانه به تاریخ، در چارچوب نظری دو گفتمان هویت ایرانی و روابط نخبگان با حوزه قدرت سیاسی، تلاش می کند به تبیین و مقایسه جایگاه و کارکرد دولت مردان و نخبگان سیاسی و ایلی عشیره ای کُرد در دو دوره صفویه و قاجار بپردازد. از مهم ترین یافته های این تحقیق آن است که در مجموعِ دو دوره، از نظر قومی و مذهبی، مانعی جدی بر سر راه ارتقای دولت مردان و نخبگان کُرد در مراتب اداری و سیاسی دولت مرکزی ایران وجود نداشته و نخبگان مذکور در هر دو دوره تا عالی ترین مراتب قدرت بالا رفته اند. هم چنین دیگر یافته این پژوهش نشان می دهد که برآیند نهایی کارکرد دولت مردان و نخبگان کُرد، در مسیر تامین منافع و تحکیم امنیت و پیگیری اهداف ملی دولت مرکزی ایران بوده است.
بررسی حقوقی شوراهای اسلامی شهر در پرتو اصول تمرکززدایی
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در حقوق عمومی معاصر، بحث عدم تمرکز(تمرکز زدایی) است که در دوحوزه تمرکززدایی جغرافیایی وفنی بررسی می شود.در این مقاله با اصول تمرکززدایی جغرافیایی آشنا می شویم وسپس در پرتو این اصول،شوراهای اسلامی موجود در جمهوری اسلامی ایران(با تاکید بر شورای اسلامی شهر) را بازخوانی می کنیم.مشروعیت،صلاحیت،داشتن استقلال نسبی مالی،امکان طرفیت در دعاوی،وحدت شهری و نظارت قانونی شایسته، از مهم ترین اصول تمرکززدایی اند.سعی شده است تا به صورت اجمالی،وضعیت شوراهای اسلامی شهر در ایران با توجه به اصول پیش گفته مورد توجه قرار گیرد وآسیب شناسی از آن بیان شود.
زمینه ها، ابعاد و مراحل بحران سالار در خراسان با تأکید بر مفاهیم بحران و مدیریت بحران (1266 -1262هـ.ق /1849 - 1845م)
حوزه های تخصصی:
بحران سالار در خراسان از مهم ترین بحران های دوره قاجار است. با توجه به گستردگی و ابعاد گوناگون، می توان آن را از زوایای مختلف مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار داد. در تحقیق حاضر تلاش شده است زمینه ها و مراحل شکل گیری بحران سالار مورد بررسی قرارگیرد و به این پرسش پاسخ داده شود که مهم ترین زمینه ها، ابعاد و مراحل شکل گیری این بحران چه بوده است؟ نکته بارز و قابل توجه در این مقاله، بهره گیری از چارچوب نظری در مبحث بحران و مدیریت بحران و تلاش برای تجزیه و تحلیل وقایع تاریخی در چارچوبی بین رشته ای مرکب از تاریخ، جامعه شناسی و علوم سیاسی است. تأکید نگارندگان بر پررنگ نشان دادن مباحث نظری و تبیین و تعریف ابعاد مفاهیم بحران و مدیریت بحران با هدف افزودن بر غنای مباحث و بهره گیری از دیگر دانش ها در مسیر تقویت تحلیل های تاریخی صورت گرفته است. بخش عمده ای از گسترش بحران سالار را می توان ناشی از ضعف عملکرد و مدیریت بحران غلط دولت مرکزی در دوره محمدشاه و صدارت آقاسی دانست. کارکرد منفی دولت مرکزی در این مقطع تأثیر قابل توجهی بر گرایش بخش هایی از نخبگان و جامعه به سالار و آصف الدوله و تعمیق بحران و افزایش شکاف بین حاکمیت و جامعه داشته است. از دیگر نکات قابل توجه این که بحران سالار بر زمینه ای از اختلافات و منازعات درون ایلی و درون حاکمیتی شکل گرفت و در بستر قدرت طلبیِ برخی نخبگان سیاسی درون حاکمیت از جمله آصف الدوله و سالار و هم چنین نارضایتی اهالی از عملکرد دولت مرکزی رشد کرد و در چارچوب سیاست انگلیس برای تشکیل دولت های کوچک در شرق ایران و تضعیف دولت مرکزی ایران و شخص امیرکبیر، قوت یافت و در نهایت با مدیریت دولت مرکزی بر محور میرزا تقی خان امیرکبیر، که می توان از آن با عنوان یک مدیریت بحران موفق یاد کرد، مهار شد.
الگوی مدیریت بحران در دوره ی قاجار:با تأکید بر نقش دولت مردان کُرد در مدیریت بحران سالار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران سالار، به مثابه یکی از مهم ترین بحران های سیاسی- اجتماعی دوره ی قاجار، از جهات گوناگون شایان تأمّل است. این نوشتار به روش تاریخی و با تأکید بر نگاه جامعه شناسانه به تاریخ، این موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تلاش کرده است به این پرسش پاسخ دهد که، کارکرد دولت مردان ایلی و سیاسی کُرد در چارچوب استراتژی دولت مرکزی در مدیریت بحران سالار، بر پایه ی چه مؤلفه هایی تحلیل پذیر است.
از مهم ترین یافته های این تحقیق آن است که اولاً جهت گیری حرکت و کارکرد دولت مردان ایلی - خاندانی و سیاسی کُرد در بحران سالار در خراسان، در مسیر حفظ تمامیت ارضی و تثبیت موقعیت دولت مرکزی بوده؛ و ثانیاً، استفاده ی حداکثری و نگاه موسّع دولت مرکزی در به کارگیری ظرفیت های انسانی و مدیریتی بخش های گوناگون جامعه، از جمله دولت مردان ایلی- خاندانی و سیاسی کُرد، نقش اساسی در مدیریت بحران سالار در خراسان داشته است.
تبارشناسی جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران تأملی در مناسبات دولت، جامعه و نظام سرمایه داری سال های 1320 تا 1332(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۱
161 - 199
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر چگونگی تکوینِ جنبش ملی شدن صنعت نفت، در ایران مورد بررسی جامعه شناختی قرار گرفته و شکل گیری آن در مناسبات جدید قدرت میان نیروهای درون دولت، جامعه و نظام سرمایه داری جهانی تحلیل می گردد. در این راستا به منظور دست یابی به چارچوبی برای ارز یابی انتقادی از روش تبارشناسی ژیل دلوزاستفاده شده است. در ابتدا ضمن بررسی جایگاه سوژگانی نیروهای اجتماعی، نسبت میان این نیروها، از شکل افتادن نظام سیاسی کهن و شکل گرفتن دولت جدید در دگردیسی های گفتمانی دوران معاصر بستر تحولات نهضت ملی نشان داده می شود. در ادامه مطالبات دهقانی، کارگری و منطقه ای در سه مقطع زمانی برای تغییر در مناسبات قدرت و دست یابی به آزادی از انقیاد اجتماعی مورد تحلیل تبارشناختی قرار گرفته است. در این روش تبارهای متعدد، تکه تکه و بی نظمِ نهضت ملی که حاصل روابط بازیگران سیاسی اجتماعی اعم از توده ها، دولت مرکزی و قدرت های جهانی بوده است، جستجو می شود. هم چنین هم گرایی ها و واگرایی های دولت ملی و نهضت ملی در چارچوب رابطه ی نهاد و جنبش مورد ارزیابی قرار می گیرد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که نهضت ملی در آغاز دهه 30 با گسست از دگردیسی رهایی بخش نیروهای اجتماعی در نیمه اول دهه 20 پدید آمد؛ لیکن با سیطره ی سیاست بازنماییِ دولت مرکزی بر دگرسانی های ایجابیِ این نیروها ظرفیت تغییردهندگی این جنبش از توان افتاد.
اصلاحات فرقه دموکرات آذربایجان و اسناد بازیافته اتحاد شوروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برآمدن ناگهانی جمهوری های خودمختار در آذربایجان و کردستان ایران در پایان جنگ جهانی دوم یکی از مهم ترین تحولات سیاسی ایران معاصر بوده است. این نوشتار ریشه های شکل گیری و اصلاحات مورد نظر فرقه دموکرات آذربایجان را بررسی می کند. درباره اصلاحات فرقه، دیدگاه های گوناگونی وجود دارد. درحالی که طرفداران فرقه آن را اقدامی مستقل و مثبت در نظر می گیرند، مخالفان بر فرمایشی بودن آن تأکید دارند. هدف این نوشتار، بررسی ماهیت این اصلاحات و آشکارکردن مستقل یا وابسته بودن آن ها است. گرچه درباره نقش اتحاد شوروی در روی کارآمدن فرقه دموکرات، مطالعاتی صورت گرفته است؛ اما به جایگاه اصلاحات مورد ادعای فرقه در سیاست های اتحاد شوروی و ارتباط آن با برنامه های این کشور اشاره ای نشده است. تمرکز اصلی این نوشتار بر ارتباط میان اصلاحات و برنامه های اتحاد شوروی با توجه به اسناد انتشاریافته پس از فروپاشی اتحاد شوروی، به ویژه فرمان های سه گانه استالین در سال 1324 است. تطابق برنامه اصلاحات فرقه و اسناد تازه منتشر شده، نشان می دهد که اصلاحات مورد نظر، بخشی از راهبرد اتحاد شوروی برای مشروعیت بخشی به اقدام های فرقه و تقویت حضور خود در ایران بوده است.
کارگزاری امور خارجه در کردستان در آغاز سده بیستم میلادی/چهاردهم قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارگزاری های وزارت خارجه به منظور مقابله با گسترش نفوذ قدرت های بزرگ، در شهرهای استراتژیک تأسیس شدند. اوایل سده بیستم میلادی/چهاردهم قمری، آخرین سال های فعالیت کارگزاری در سراسر کشور به شمار می رود. سال هایی که مهم ترین دوران حیات این تشکیلات نیز بود. کارگزاری کردستان یکی از کارگزاری های پرمشغله در این عصر بود. وظایف این کارگزاری بسیار متنوع بود و به طور تقریبی تمام مسائل حقوقی، سیاسی، اجتماعی و نظامی محلی را دربرمی گرفت؛ مسائلی مانند رابطه با کنسول های کشورهای خارجی در کردستان، اتباع خارجی، اقلیت های دینی، هماهنگی با مقامات محلی و ... . مقاﻟه حاضر بر آن است عملکرد کارگزاری کردستان را در مهم ترین مسائل و موضوعات ایالت، یعنی روابط با قدرت های بزرگ به ویژه شهبندری عثمانی، دیوان سالاران محلی، عشایر، ملل متنوعه (اقلیت های دینی) و تابعیت بررسی کند. پرسش مقاله این است که آیا کارگزاری کردستان، باتوجه به اوضاع ایالت، در امور محوﻟه خود توفیق یافت و همچنین، تعامل ها و روابط آن با قدرت های محلی بر چه پایه ای بود. این پ ژوهش با رویکرد تاریخی و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و به طور عمده برپایه اسناد وزارت امور خارجه (ساوخ) نوشته شده است. نتایج پژوهش از آن حکایت می کند که کارگزاری کردستان در پیش بردن اهداف دولت مرکزی در ایالت باز ماند.
بررسی تعامل دولت مرکزی و حاکمان محلی در دوره پهلوی اول با تأکید بر رویارویی والی پشتکوه (ایلام) و شیخ خزعل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ایلام دوره ۱۹ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸ و ۵۹
57 - 76
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مسائل تاریخ ایران در دوره های گوناگون، روابط دولت مرکزی با ایلات، حاکمان محلی و کانون های قدرت در گوشه و کنار کشور بوده است. این موضوع با عنایت به اینکه در بخش قابل توجهی از تاریخ ایران، عناصری با خاستگاه ایلی، قدرت و حاکمیت را در اختیار داشته اند، اهمیتی دو چندان می یابد. شکل گیری دولت پهلوی، از این حیث که خاستگاهی غیرایلی داشت و برخوردار از خصلت های بارز نظامی و به شدت تمرکزگرا بود و شعار تجدد و همراهی با تغییر و تحولات نوین دنیا را سر می داد، نقطه عطفی در روابط دولت مرکزی و ایلات و حاکمان محلی به شمار می رود. در این پژوهش با استناد به قراین و شواهد تاریخی، روابط دولت مرکزی با والی پشتکوه و شیخ خزعل در خوزستان، در سال های نخست روی کار آمدن رضاخان، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته های این تحقیق که با روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است، نشان می دهد که روابط حاکمان مذکور با دولت مرکزی، عمدتاً ماهیتی تقابل محور داشته است؛ چنانکه دولت مرکزی با هدف بسط اقتدار خود و تمرکز افراطی قدرت و حاکمان محلی نیز در مسیر دفاع از پیشینه و هویت تاریخی و قدرت منطقه ای خویش، به شکل منفرد یا مشترک، از جمله در قالب کمیته ای با عنوان سعادت به رویارویی پرداخته اند. این تقابل، ابعادی سیاسی، نظامی، اجتماعی و خارجی داشته و در نهایت به تحکیم حاکمیت دولت مرکزی و زوال قدرت حاکمان محلی انجامیده است.
تأثیر نوسازی رضا شاه بر طبقه ی زمین دار (1320 -1304 ش)
حوزه های تخصصی:
روی کار آمدن سلسله پهلوی و اجرای برنامه های نوسازی توسط این حکومت جامعه ایرانی را از جنبه های گوناگون دچار تغییر و تحولات عمده کرده بود. در این میان قشرهای مختلف جامعه نیز از این نوسازی تأثیرات زیادی پذیرفته اند. طبقه زمین دار که در دوره قبل به واسطه ی املاک فراوان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قدرت فراوانی داشتند، بعد از روی کار آمدن رضاشاه، از برنامه ها ی نوسازی او تاثیرات گوناگونی پذیرفتند و جایگاه آن ها دستخوش نوسانات مختلفی گردید. این مقاله در صدد است تا با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی، تاثیرنوسازی رضا شاه را از لحاظ اقتصادی و سیاسی بر طبقه زمین دار مورد بررسی قرار دهد. بنابراین، سؤال اصلی مقاله حاضر این است که برنامه های نوسازی رضاشاه از لحاظ اقتصادی و سیاسی چه تاثیری بر طبقه زمین دار داشته است؟ یافته های این بررسی نشان می دهد که در حوزه اقتصادی رضاشاه ابتدا با زور به مصادره املاک تعدادی از آن ها در بعضی از نقاط کشور پرداخت، اما به محض تثبیت قدرت، با تصویب قانون ثبت املاک و اسناد و برنامه های دیگر، قدرت اقتصادی طبقه زمین دار را تثبیت کرد و رسمیت بخشید، و تغییری در نظام ارباب رعیتی به وجود نیاورد. اما از لحاظ سیاسی با اجرای قانون تقسیمات جدید کشوری، لغو القاب اشرافی، ایجاد خدمت نظام وظیفه عمومی، اعطای پست و مقام های بوروکراسی نوین به آن ها در نظام جدید و توسعه نفوذ دولت مرکزی در نقاط مختلف کشور، به تضعیف و خلع قدرت سیاسی زمین داران به نفع دولت مرکزی و طبقات جدیدی از جمله ارتشیان و دیوان سالاران اقدام کرد.
تعامل و تقابل خاندان های ذی نفوذ محلی و ایلات و عشایر مناطق کردنشین با دولت مرکزی (1299 تا 1310)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
223 - 243
حوزه های تخصصی:
قدرت در مناطق کردنشین از گذشته بین کانون های متعددی از جمله خاندان های ذی نفوذ، ایلات و عشایر، خوانین و... پراکنده بود. در دوره پس از مشروطه و جنگ جهانی اول پراکندگی قدرت و ظهور مدعیان جدید به شکل بی سابقه ای گسترش یافت و نفوذ حکومت مرکزی به حداقل رسید. با ظهور رضاخان و افزایش قدرت و توان نظامی دولت، تلاش برای گسترش حاکمیت مرکزی و سرکوب کانون های سنتی قدرت از جمله در مناطق کردنشین در اولویت قرار گرفت. مناسبات بین نیروهای حکومت مرکزی با کانون های قدرت در مناطق کردنشین از همراهی و مصالحه تا تقابل و تصادم نظامی را شامل می شد. این پژوهش بر آن است با روشی توصیفی تحلیلی و با استفاده از اسناد منتشرنشده آرشیوی و مطبوعات به این پرسش پاسخ دهد که مواجهه خاندان های ذی نفوذ و سایر کانون های قدرت در مناطق کردنشین با دولت مرکزی در دوره برآمدن رضاخان چگونه بود؟ نتایج پژوهش نشان می دهد کانون های قدرت محلی در این برهه در نزاع های سنتی دست و پا می زدند و با وجودی که برخی از آنها توانستند برای مدتی با دولت مرکزی مقابله کنند، در کل نه تنها تهدیدی جدی علیه حکومت تازه تأسیس پهلوی ایجاد نکردند، بلکه این حکومت بود که با بهره گیری از رقابت ها و اختلاف های رؤسا و حکام سنتی، آنها را یکی پس از دیگری از میان برداشت.
بازتاب مناطق مورد منازعه اقلیم کردستان و دولت مرکزی عراق در قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تنش بین کردها و دولت مرکزی عراق در طول تاریخ معاصر این کشور همواره تداوم یافته است. ژئوپلیتیک تحمیلی قدرت های فرا منطقه ای در عراق بیش از نیم قرن است که مقاومت خشونت آمیز قومی را رقم زده است. کشور عراق قبل از هر چیز مخلوق سیاست ژئوپلیتیکی فرامنطقه ای است. رهبران این کشور همواره در ایجاد هویت ملی فراگیر با مشکل رو به رو بوده و تنها ابزارهای خشن را به کار برده اند. یکی از مشکلات عراق برای ثبات سیاسی و ایجاد یک ساخت منسجم توافق با حکومت فدرال کردستان عراق بر سر مسائل مورد مناقشه است، در این میان یکی از مناقشه انگیزترین عوامل بین حکومت مرکزی با کردها مسائل مربوط به مناطق مورد مناقشه است، که چگونگی حل و فصل آن در قانون اساسی عراق و قطعنامه های شورای امنیت بازتاب گسترده داشته است و راهکارهای متنوعی ارائه شده است. این مقاله با روش توصیفی– تحلیلی درصدد است که منازعه سرزمینی کردها و دولت مرکزی عراق را بررسی و تبیین نماید. نتایج تحقیق گویای آن است که حل و فصل مناقشات سرزمینی تحت تاثیر رقابت های ژئوپلیتیکی قرار گرفته و بهترین راه حل این بحران استفاده از الگوی حکمرانی خوب برای توسعه و ثبات آن مناطق است.
آسیب شناسی نظام حرفه ای در حقوق اداری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حقوق عمومی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
57 - 76
حوزه های تخصصی:
نظام های حرفه ای یا صنفی، از عوامل نوآوری و استقلال مؤسسات فنی از دولت مرکزی محسوب می شوند. در این مقاله سعی شده است که نظام حرفه ای موجود در ایران با تأکید بر آسیب ها و موانع تحقق این نوع از تمرکززدایی فنی بررسی شود. با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی مبتنی بر جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، تحقق نظام حرفه ای در ایران، بررسی شده است. با بررسی قانون اساسی و قوانین عادی در حقوق داخلی، نتیجه گیری می شود که نظام های حرفه ای موجود در ایران، در حد برخی ساختارها، ناقص بوده و با توجه به برخی سیاست های عملی دولت مرکزی، فاقد اصول اولیه ضروری است. نتایج این پژوهش نشان داد که نظام حرفه ای یا صنفی در ایران با تعریف به عمل آمده، فاصله چشمگیری دارد و سیاستگذاری های دولت مرکزی، مانع از تحقق نهادهای تحت مدیریت نظام حرفه ای است
روند دولت ملت سازی در بوسنی پس از جنگ داخلی این کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۵ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
809 - 828
حوزه های تخصصی:
بوسنی و هرزه گووین یک کشور چند نژادی شامل سه گروه اصلی که در قانون اساسی از آن ها به عنوان نژاد مؤسس یاد شده و 17 اقلیت دیگر است و همه آن ها در یک کشور چند نژادی قرار گرفته اند. این کشور بعد از جدا شدن از امپراطوری عثمانی در سال 1878، تقریبا نزدیک به یک قرن با چالش های ملت دولت سازی روبرو بوده است. ابتدا این کشور تحت استعمار امپراطوری اتریش مجارستان قرار گرفت و بعد از این دوره، زیر نظر پادشاهی ملی گرای صرب برای تشکیل یوگسلاوی اول و بعد نیز تحت حاکمیت تیتو و یک نظام سوسیالیستی قرار گرفت. در اواسط دهه 60 ، نظام تقسیم قدرت در قالب فدراسیون ایجاد شد که نهایتاً این چنین سیستمی تجزیه و به جنگ داخلی منتهی گردید. بعد از جنگ دهه 1990 برای بوسنی یک سیستم پیچیده تقسیم قدرت براساس تقسیم بندی نژادی ایجاد گردید که تاکنون تنها با نظارت و دخالت جامعه بین المللی دوام آورده است. وجود چنین ساختاری تنها باعث پیچیده شدن سیستم سیاسی این کشور گردیده و به گرایش های تجزیه طلبانه دامن زده است. سئوال اصلی این است: تحولات سیاسی پس از جنگ داخلی تا چه حدی روند دولت ملت سازی در بوسنی را تقویت کرده است؟ با نگرش به سابقه تاریخی دولت ملت سازی در بوسنی و با تمرکز بر روند جدید دولت ملت سازی روشن می گردد که این روند در بوسنی و هرزه گووین با گذشت 16 سال از پایان جنگ داخلی با وجود فشار جامعه بین المللی و شکل گیری ساختارهای سیاسی هنوز در جامعه بوسنی نهادینه نشده و همچنان این کشور آبستن تحولات سیاسی جدیدی است.