مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
ظرفیت جذب دانش
حوزه های تخصصی:
رویکرد مبتنی بر منابع ،عملکرد سازمان را تابعی از منابع و قابلیتهای آن میداند .از بین منابع سازمانی، دانش سازمانی مهمترین آنها قلمداد میشود. دانش ممکن است حاصل یادگیری مبتنی بر تجربه یا مبتنی بر بهکارگیری منابع دانش خارج از مرزهای سازمان باشد. توان یک سازمان در استفاده از منابع خارج از مرزهای سازمان ،ظرفیت جذب دانش معرفی میشود. دیدگاه رایج مبتنی بر نظریه یادگیری فردی، ظرفیت جذب دانش را تابعی از فعالیتهای R&D قلمداد میکند. در این مقاله برمبنای رویکرد یادگیری جمعی ،ظرفیت جذب دانش به عنوان فعالیتی چند سطحی و بهعنوان یک اقدام جمعی تبیین شده است. از یکسو اثر ذهنیت مشترک بر ظرفیت جذب دانش بررسی شده و از سوی دیگر تأثیر ظرفیت جذب دانش بر نوآوری و انعطافپذیری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصل حاکی از تأثیر معنادار ذهنیت مشترک بر ظرفیت جذب دانش است. بخش دیگرنتایج بیانگر وجود تأثیر ظرفیت جذب دانش بر دو متغیر مذکور است. این نتایج نشان میدهد مدل تحقیق از توان تبیین بالایی برای تبیین ظرفیت جذب دانش،عوامل مؤثر بر آن و نتایج آن برخوردار است.
فرهنگ مدیریت خطا و عملکرد سازمانی: تبیین نقش ظرفیت جذب دانش و عملکرد نوآورانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ مدیریت خطا مفهومی نوظهور است که انتقال و تسهیم دانش به دست آمده از خطاهای سازمانی را در بین کارکنان و واحدهای سازمانی تسهیل می کند. استقرار چنین فرهنگی به بهبود فرآیندهای یادگیری در بین واحدهای سازمانی که به مفهوم ظرفیت جذب دانش اشاره دارد، منتهی می شود. دانش به دست آمده از خطاهای سازمانی منجر به بهبود نوآوری در سازمان می شود که ارتقای بلند مدت عملکرد سازمانی را به دنبال دارد.
پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین فرهنگ مدیریت خطا و عملکرد سازمانی با در نظر گرفتن نقش ظرفیت جذب دانش و عملکرد نوآورانه در این رابطه می پردازد. جامعه آماری پژوهش، کل مدیران شرکت های داروسازی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. تحلیل ها بر اساس 153 پرسشنامه جمع آوری شده مبتنی بر مدل معادلات ساختاری و تحلیل رگرسیون انجام شد. یافته های به دست آمده نشان می دهد که رابطه مثبت و معناداری بین متغیرهای پژوهش وجود داشته و ظرفیت جذب دانش و عملکرد نوآورانه در رابطه بین فرهنگ مدیریت خطا و عملکرد سازمانی نقش متغیرهای میانجی را دارند.
درآمدی بر اینرسی سازمانی و عوامل تاثیر گذار بر آن در سازمانهای بخش دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر تلاش شده است با در پیش گرفتن رویکردی یکپارچه و با نگاهی کاربردی به موضوع اینرسی سازمانی، به این سوال اساسی که چرا سازمان ها از روش ها و رویه های بسیار تکراری در انجام امور مربوطه و حل مسئله استفاده می کنند، پاسخ دهد. هدف پژوهش حاضر واکاوی مفهوم اینرسی سازمانی و بررسی عوامل تاثیرگذار بر آن در سازمان های دولتی است. با استفاده از رویکردهای کمی پژوهش سازمانی به خصوص رویکرد پیمایشی و بررسی همبستگی و همچنین به کمک ابزار پرسشنامه، اطلاعات از جامعه مورد بررسی که شامل سازمان های دولتی مستقر در شهر سمنان بوده است با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای، گردآوری و تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مهمترین عامل تاثیر گذار بر اینرسی سازمان، اینرسی دانشی است. اینرسی دانشی که خود شامل دو بعد اینرسی یادگیری و اینرسی تجربه است تاثیر مستقیمی بر هر سه بعد اینرسی سازمانی یعنی اینرسی بینشی، اینرسی عملی و اینرسی روانشناختی دارد. نتایج پژوهش همچنین نشان می دهد که ظرفیت جذب دانش سازمانی رابطه میان اینرسی دانشی و اینرسی سازمانی را تعدیل می کند. در نهایت راهکارهای عملیاتی برای برون رفت از وضعیت اینرسی در سازمانهای دولتی ارائه شده است.
تاثیر قابلیت های فناوری اطلاعات بر عملکرد سازمانی از طریق ظرفیت جذب دانش و یادگیری سازمانی
حوزه های تخصصی:
قابلیت های فناوری اطلاعات نقش مهمی در محیط پرسرعت و در حال تغییر ایفا می کند. این نکته قابل تاکید است که سازمان هایی که فناوری اطلاعات و قابلیت استفاده از آن را دارند از نظر کسب، ذخیره و انتقال دانش می توانند پیشرو دیگر سازمان ها باشند و فناوری در کمیت وکیفیت یادگیری بسیار موثر است و یادگیری از جمله عوامل کلیدی در بهبود عملکرد سازمان است. پژوهش حاضر به بررسی تاثیر قابلیت های فناوری اطلاعات بر عملکرد سازمانی از طریق ظرفیت جذب دانش ویادگیری سازمانی می پردازد. از لحاظ تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی-پیمایشی و از نظر هدف یک تحقیق کاربردی است. جامعه آماری این تحقیق شرکت های فعال در صنایع آب و فاضلاب، ساختمان، نانو و مخابرات است. که در مجموع 203 شرکت به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند و اطلاعات آنها از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تحلیل عاملی تاییدی و مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل استفاده گردیده است. بررسی نتایج این تحقیق گویای این مطلب است که قابلیت های فناوری اطلاعات از طریق یادگیری سازمانی بر عملکرد سازمانی تاثیر مثبت دارد. از سوی دیگر قابلیت های فناوری اطلاعات از طریق ظرفیت جذب دانش بر عملکرد سازمانی تاثیر ندارد.
تبیین نقش میانجی فرهنگ سازمانی دوسوتوان در ارتباط بین ظرفیت جذب دانش و دوسوتوانی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
871 - 898
حوزه های تخصصی:
دوسوتوانی سازمانی مفهومی جدید در مدیریت است، به معنای توجه به دو هدف ناسازگار سازمانی به طور برابر، که به عملکرد بالا در محیط کسب وکار منجر می شود. همچنین، وجود ظرفیت جذب دانش، که به معنای توانایی کشف دانش جدید است، در بهبود دوسوتوانی سازمانی و عملکرد شرکت مؤثر است. فرهنگ سازمانی دوسوتوان می تواند بر رابطه میان ظرفیت جذب دانش و دوسوتوانی سازمانی تأثیر بگذارد. با توجه به اهمیت این موضوع در شرکت های تولیدی، هدف از نگارش این مقاله بررسی تأثیر ظرفیت جذب دانش بر دوسوتوانی سازمانی و تبیین نقش میانجی فرهنگ سازمانی دوسوتوان در این زمینه بود. جامعه آماری تحقیق شرکت های تولیدی استان قم بود. نود و سه شرکت در این پیمایش شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها، از سه پرسش نامه (ظرفیت جذب دانش، دوسوتوانی سازمانی، فرهنگ سازمانی دوسوتوان) استفاده شد. روایی پرسش نامه از طریق صوری و محتوایی و پایایی، با محاسبه مقدار کرونباخ 81/0، تأیید شد. تحلیل ها با استفاده از نرم افزار لیزرل، به منظور ارزیابی مدل معادلات ساختاری، صورت گرفت. یافته های به دست آمده حاکی از آن است که رابطه ای مثبت و معنادار بین متغیرهای تحقیق وجود دارد و فرهنگ سازمانی دوسوتوان در رابطه بین ظرفیت جذب دانش و دوسوتوانی سازمانی نقش میانجی دارد.
تأثیر فرهنگ دانش محور بر نوآوری راهبردی، ظرفیت جذب دانش و انعطاف پذیری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال هشتم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳۰
43 - 63
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش، بررسی تأثیر فرهنگ دانش محور بر نوآوری راهبردی در شرکت های واقع در پارک علم و فنآوری دانشگاه تهران است؛ همچنین پژوهش حاضر به نقش میانجی ظرفیت جذب دانش در این رابطه می پردازد و بررسی می کند که آیا انعطاف پذیری راهبردی، این رابطه را تقویت می نماید یا تضعیف؟ فلسفه این پژوهش اثبات باوری، رویکرد آن قیاسی و راهبرد آن پیمایش است و بدین منظور و پس از مرور مبانی نظری و طراحی مدل مفهومی، پرسشنامه ای مشتمل بر 24 پرسش به نمونه آماری متشکل از 113 نیروی ستادی شرکت های موردنظر ارائه شد؛ سپس، داده های گردآوری شده به کمک نرم افزار Smart PlS و از طریق ماتریس همبستگی، آزمون معادلات ساختاری و آزمون برازش مدل مورد تحلیل و آزمون قرار گرفتند. در نهایت، هر سه فرضیه پژوهش تأیید شدند و مشخص شد که ارزش ها و باورهای معطوف به تسهیم و خلق دانش می توانند در ظرفیت جذب بالقوه و بالفعل دانش مؤثر باشند و همچنین این ظرفیت جذب در خلق مدل های جدید کسب و کار مؤثر است؛ همچنین نتایج پژوهش حاکی از آن است که رابطه بین ظرفیت جذب و نوآوری راهبردی با بالارفتن سطح انعطاف پذیری راهبردی تقویت می شود.
تاثیرنوآوری باز برعملکرد توسعه محصول جدید با تاکید برتأثیرظرفیت جذب دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مدیریت عمومی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
55 - 78
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر نوآوری باز بر عملکرد توسعه محصول جدید با تاکید بر نقش تعدیلگری ظرفیت جذب دانش در شرکت های دانش بنیان استان تهران است. پس از مرور ادبیات پژوهش در حوزه نوآوری باز و عملکرد توسعه محصول جدید و ظرفیت جذب دانش، مدل مفهومی و فرضیه های پژوهش تدوین گردید. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی است. برای سنجش ابعاد نوآوری باز و موفقیت توسعه محصول جدید و ظرفیت جذب دانش پرسش نامه ای طراحی و توزیع شد. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻣﺎﺭﻯ ﺍیﻦ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﺷﺎﻣﻞ 121 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ مدیران شرکت های دانش بنیان پارک علم و فناوری دانشگاه تهران کﻪ ﺍﺯ ﺑیﻦ ﺁﻧﻬﺎ 92 ﻧﻔﺮ به ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺼﺎﺩﻓﻰ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺟﺪﻭﻝ ﻣﻮﺭﮔﺎﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺷﺪﻧﺪ. برای تحلیل داده ها از تحلیل عاملی تأییدی و مدل ساختاری استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Smart PLS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که نوآوری باز بر عملکرد توسعه محصول جدید تاثیر معنادار دارد و ظرفیت جذب دانش، رابطه میان نوآوری باز و عملکرد توسعه محصول جدید را تعدیل می کند.
تأثیر ظرفیت جذب دانش بر نوآوری استراتژیک با در نظر گرفتن نقش تعدیل گر جهت گیری استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۳
163 - 181
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش مطالعه رابطه ظرفیت جذب با نوآوری استراتژیک با در نظر گرفتن نقش تعدیل گر جهت گیری استراتژیک در شرکت های واقع در پارک علم و فناوری دانشگاه تهران است. با پیروی از پارادایم اثبات گرایی و روش پیمایش، پرسش نامه ای مشتمل بر 33 گویه تنظیم شد. روایی صوری، محتوایی و سازه پرسش نامه با کمک افراد متخصص و تحلیل عاملی تأییدی و پایایی توسط آزمون های آلفای کرونباخ، پایایی مرکب و میانگین واریانس تأیید شد. جامعه آماری در سطح نخست کلیه شرکت ها و در سطح دوم کلیه کارکنان آنها بود. نمونه در سطح نخست به صورت تصادفی ساده(بر اساس فرمول کوکران 86 شرکت) و در سطح دوم به صورت هدفمند(198 نفر) تعیین شد. روابط بین متغیرها و برازش مدل مفهومی از طریق آزمون های همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری تأیید شدند. در نهایت مشخص شد که ظرفیت جذب دانش با نوآوری استراتژیک رابطه دارد اما در مورد دو فرضیه فرعی این تأثیر معنادار نیست. همچنین، مشخص شد که در شرکت های با جهت گیری های استراتژیک رقیب گرا و مشتری گرا این تأثیر تقویت می شود و در شرکت های هزینه گرا تضعیف. از این رو، سازمان هایی که به دنبال تقویت نوآوری استراتژیک و به تبع آن تطبیق پیوسته مدل کسب و کار خود با تغییرات هستند، علاوه بر این که بایستی ظرفیت جذب دانش را در سازمان خود بالا ببرند باید استراتژی های خود را بر مشتری و یا رقیب استوار کنند.
تأثیر ظرفیت جذب دانش بر نوآوری استراتژیک با توجه به نقش تعدیل گری رقابت پذیری و انعطاف پذیری استراتژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۲
189 - 212
حوزه های تخصصی:
با گسترش پارادیم نوآوری باز به عنوان پارادایم غالب در مدیریت نوآوری، اهمیت ظرفیت جذب دانش بیش از پیش آشکار گشته است. هدف اصلی پژوهش حاضر، تحلیل تاثیر ظرفیت جذب دانش بر نوآوری استراتژیک است، ضمن این که این پژوهش بررسی می کند که رقابت پذیری و انعطاف پذیری استراتژیک چه نقشی در تقویت یا تضعیف این رابطه ایفا می کنند. روش تحقیق پژوهش، کمی و به صورت پیمایش است که با ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، شرکت های کوچک و متوسط دانش بنیان ایرانی شرکت کننده در هفتمین نمایشگاه بین المللی نوآوری و فناوری (INOTEX) در تابستان 1397 است که عمدتا نوپا بوده و شامل 240 شرکت می باشند که بر اساس فرمول کوکران 144 شرکت به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. پس از بررسی روایی و پایایی داده های گردآوری شده، به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس و از طریق ماتریس همبستگی، آزمون معادلات ساختاری و آزمون برازش مدل مورد تحلیل قرار گرفتند. در نهایت، مشخص شد که ظرفیت جذب دانش بر نوآوری استراتژیک موثر است. همچنین رقابت پذیری و انعطاف پذیری استراتژیک در رابطه بین ظرفیت جذب دانش و نوآوری استراتژیک، نقش تعدیل گری ایفا می کند و شدت رابطه را افزایش می دهند. با توجه به نتایج بدست آمده می توان دریافت که در دنیای رقابتی امروز، سازمان هایی که توانایی برنامه ریزی با رویکرد رقابتی داشته و به انعطاف پذیری استراتژیک در ایجاد انطباق با شرایط در زمان های مختلف توجه می نمایند، بهتر می توانند در مسیر نوآوری گام بردارند.
تبیین اثر جهت گیری راهبردی و ظرفیت جذب دانش بر قابلیت های نوآوری کارشناسان وزارت ورزش و جوانان با ملاحظه نقش میانجی انعطاف پذیری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۰)
721 - 733
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر جهت گیری راهبردی و ظرفیت جذب دانش بر قابلیت های نوآوری کارشناسان وزارت ورزش و جوانان با ملاحظه نقش میانجی انعطاف پذیری راهبردی انجام گرفت. روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعهآماری شامل تمامی کارشناسان وزارت ورزش و جوانان بود که از طریق نمونه گیری تصادفی، 273 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از چهار پرسشنامه استاندارد جهت گیری راهبردی مایلز و اسنو (1978)، پرسشنامه ظرفیت جذب دانش زاهارا و جورج (2002)، پرسشنامه قابلیت نوآوری تسای(2001)، و پرسشنامه انعطاف پذیری راهبردی شیمیزو و هیت (2004) استفاده شد. پس از تأیید روایی و پایایی پرسشنامه ها، برای تجزیه وتحلیل داده ها، از مدل معادلات ساختاری و تحلیل مسیر به وسیله نرم افزار LISREL 8/70استفاده شد. نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار است و تمامی مسیرها تأیید شدند. نتایج نشان داد که سازمان های ورزشی به منظور استفاده صحیح از منابع، جلوگیری از حالت انفعال و توان رقابت در محیط، با استفاده از جذب اطلاعات ارزشمند از منابع بیرونی و نیز بهره گیری از توانایی واکنش گرایانه در محیط، باید بر قابلیت های نوآوری خود بیفزایند.
بررسی تأثیر مدیریت دانش مشتری بر ظرفیت نوآوری با نقش میانجی ظرفیت جذب دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مدیریت تحول سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
145 - 168
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مدیریت دانش مشتری بر ظرفیت نوآوری با نقش میانجی ظرفیت جذب دانش انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت جزء پژوهشهای توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری شامل مرکز تحقیقات و نوآوری صنایع خودرو سایپا واقع در شهر تهران است. با روش نمونهگیری تصادفی در دسترس، 196 نفر از مدیران و کارمندان این مرکز به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدهاند. برای سنجش متغیرهای مدیریت دانش مشتری، ظرفیت جذب دانش و ظرفیت نوآوری به ترتیب از پرسشنامههای استاندارد جبینگ و همکاران (2013)، آلبرت- مورنت و همکاران (2018)، حمیدیانپور و حصیری (2020) استفاده گردیده است. روایی و پایایی پرسشنامهها از طریق روایی محتوا و آلفای کرونباخ تأیید گردید (83.0). دادهها از طریق رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری به واسطه نرمافزارهایLisrel(8.80) و SPSS تحلیل شدهاند. تحلیل نتایج پژوهش در سطح خطای 5% بیانگر تأثیر مثبت و معنادار مدیریت دانش مشتری بر ظرفیت نوآوری است. بعلاوه، نتایج تحلیل مسیر غیرمستقیم گویای نقش میانجی ظرفیت جذب دانش در تأثیر مدیریت دانش مشتری بر ظرفیت نوآوری است. به عنوان یک نتیجه کلی، مدیران با شناسایی و شبیهسازی ایدهها و اطلاعات مشتریان، دانش فراسازمانی و بهرهبرداری از آنها در فرآیندها و عملیات صنعت، ضمن ارتقاء ظرفیت جذب، زمینه لازم را برای ظرفیت نوآوری فراهم میآورند.
سناریوهای تحلیلی ارتقای عملکرد بانکداری ایران با ترکیب قابلیت های ظرفیت جذب دانش و آینده نگاری شرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال بیست و هشتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
395 - 433
هدف این مقاله پاسخ به این سؤال است که آیا می توان با بهره گیری از ترکیب قابلیت های ظرفیت جذب دانش و آینده نگاری شرکتی، نوآوری، تصمیم گیری و عملکرد سازمانی نظام بانکی ایران را ارتقا داد؟ برای پاسخ به پرسش در این پژوهش ضمن مرور ظرفیت جذب دانش و آینده نگاری شرکتی، به بررسی مؤلفه ها و ابعاد آن پرداخته شده است. پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی، از منظر روش آمیخته و از حیث زمانی مقطعی است. ابزار گردآوری داده ها روش های کتابخانه ای و دلفی فازی از خبرگان دانشگاهی و صنعت (15 خبره)، روش مدل سازی ساختاری تفسیری و نرم افزار میک مک و در بخش کمّی داده های تحقیق با استفاده از پرسشنامه و تحلیل های مالی در نظام بانکی ایران شامل بانک های تجاری دولتی، تخصصی دولتی، قرض الحسنه و غیردولتی و مشتمل بر 30 بانک جمع آوری و اعتبار مدل اندازه گیری با 93 نمونه و از طریق تحلیل های آماری توصیفی، استنباطی و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SmartPLS تأیید شده است. نتایج حاکی از آن است که می توان عملکرد را با ترکیب قابلیت های ظرفیت جذب دانش و آینده نگاری شرکتی ارتقا داد. در پایان نیز از ترکیب دو قابلیت، چهار سناریوی محتمل کعبه آمال، کانون آلام، نزول جلال و عروج بی بال، ترسیم و تحلیل شده است.
تاثیر تساوی گرایی و مشارکت بر عملکرد نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت بهبود و تحول بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۹
53 - 78
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر میانجی گری ظرفیت جذب دانش در رابطه سیاست های سازمانی تقویت کننده منابع انسانی در حوزه سرمایه اجتماعی (تساوی گرایی و مشارکت) و عملکرد نوآوری است. این مطالعه از لحاظ هدف کاربردی و روش آن توصیفی - پیمایشی است. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه است. جامعه آماری مورد مطالعه شرکت های فعال در حوزه صنایع غذایی شهرک صنعتی توس مشهد است. ازاین جامعه آماری،102شرکت به روش تصادفی ساده برای نمونه آماری انتخاب شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها و فرضیه های این تحقیق، از روش مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) و نرم افزار smart PLS استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که اجرای سیاست های تساوی گرایی و مشارکت بر عملکرد نوآوری سازمان تاثیر مستقیم و معنادار داشته و ظرفیت جذب دانش سازمانی نیز در رابطه بین تساوی گرایی و مشارکت نقش میانجی را ایفا می کند.
بررسی نقش میانجی ظرفیت جذب دانش بر رابطه بین خط مشی های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی (موردمطالعه: شرکت گاز استان قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، کارکنان سرمایه های هر سازمان بشمار می آیند که سازمان ها را قادر می سازد با بهره گیری از منابع انسانی توانمند عملکرد رقابتی خود را بهبود بخشند. در همین زمینه، آموزش و توسعه منابع انسانی شایسته، به عملکرد سازمان ها در خصوص اجرای مؤثر مجموعه خط مشی های مدیریت منابع انسانی وابسته است تا بتواند زمینه ساز ایجاد خلاقیت و نوآوری در سازمان باشد. از سوی دیگر، در بازارهای به سرعت در حال تغییر امروز، دانش و ظرفیت جذب آن در ایجاد فرصت های نوآوری و مزیت رقابتی شرکت ها نقش محوری دارد. با توجه به اهمیت این موضوع در شرکت گاز، هدف مطالعه حاضر بررسی تأثیر خط مشی های مدیریت منابع انسانی بر عملکرد سازمانی و تبیین نقش میانجی ظرفیت جذب دانش در این رابطه بوده است. جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان رسمی شرکت گاز استان قم بوده است که 85 نفر بر اساس فرمول کوکران در این پیمایش شرکت داشتند. برای جمع آوری داده ها از سه پرسشنامه (خط مشی های مدیریت منابع انسانی، عملکرد سازمانی و ظرفیت جذب) استفاده شده است. روایی پرسشنامه از طریق صوری و محتوایی و پایایی با محاسبه مقدار کرونباخ 87/0 تائید شد. تحلیل ها با استفاده از نرم افزار لیزرل به منظور ارزیابی مدل معادلات ساختاری صورت گرفت. یافته های به دست آمده حاکی از آن است که رابطه مثبت و معناداری بین متغیرهای تحقیق وجود داشته و ظرفیت جذب دانش در رابطه بین خط مشی های مدیریت منابع انسانی و عملکرد سازمانی، نقش میانجی دارد.
تأثیر ظرفیت جذب دانش بر عملکرد نوآوری سبز با نقش میانجیِ یادگیری زدایی و تعدیلگر یادگیریِ ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه قیاسی از نوع کاربردی دارای هدف توصیفی و استراتژی همبستگی است و به صورت مقطعی اجرا شده است. جامعه آماری شامل تمامی کارکنان شرکت پتروشیمی برزویه، به تعداد 340 نفر، بود که 180 نفر با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به شیوه ساده تصادفی، به پرسش نامه-های ظرفیت جذب دانش کارکنان مینباإوا و همکاران (2010، 2003) و ظرفیت جذب دانش سازمان لیچتن هالر (2009)، عملکرد نوآوری سبز چن و همکاران (2006)، سنجش یادگیری زدایی بکر (2008) و توانایی یادگیری از ارتباط سلنس و سالیس (2003) پاسخ دادند. ضریب آلفای کرونباخ برای تمامی پرسش نامه ها بیشتر از 7/0 بود و روایی صوری و محتوایی پرسش نامه ها با نظر متخصصان و روایی سازه با استفاده از روش تحلیل عاملی مورد تأیید قرار گرفت. تحلیل داده ها با نرم افزارهایSpss22 و PLS3 و روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها تأییدکننده برازش مدل تحلیلی و فرضیه هاست. نتایج بر اهمیت ظرفیت جذب برای توسعه فرایند عملکرد نوآوری سبز به منظور ایجاد مزیت رقابتی تأکید دارد؛ زیرا عملکرد سازمان را در مقابل رقبا افزایش می دهد. به علاوه، یادگیری زدایی می تواند با ایجاد تغییر مداوم، یاری رسانِ سازمان برای توسعه مهارت های جدید در جهت انطباق با نیاز های محیطی جدید باشد و یادگیری ارتباطی از طریق اشتراک و تبادل اطلاعات منجر به بهبود عملکرد نوآوری سبز می شود.
بررسی تأثیر ساختار سازمانی بر ظرفیت جذب دانش با میانجیگری انرژی سازمانی (مطالعه موردی: اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا)
منبع:
پژوهش ملل فروردین ۱۴۰۱ شماره ۷۴
141-157
مقاله حاضر به دنبال بررسی رابطه و تأثیر ساختار سازمانی بر ظرفیت جذب دانش با میانجیگری انرژی سازمانی در اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا در سال 1399 است. جامعه آماری این پژوهش را تمامی کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان آستارا به تعداد 950 نفر تشکیل می دهد که نمونه ای متناسب با جامعه آماری پژوهش به تعداد 274 نفر و به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده و پژوهش به روش همبستگی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد بوده که بعد از برآورد اعتبار و پایایی در بین پاسخگویان توزیع گردید. بعد از جمع آوری پرسشنامه ها با استفاده از ضرایب آماری متناسب با نوع متغیرها (تکنیک تحلیل ساختارهای عاملی و تحلیل مسیر و به کمک نرم افزار لیزرل به منظور بررسی فرضیه های تحقیق و به منظور بررسی میانجیگری انرژی سازمانی، از روش رگرسیون سلسله مراتبی به کمک نرم افزار اس.پی.اس.اس) محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دهنده این موضوع است که ساختار سازمانی بر ظرفیت جذب دانش با میانجیگری انرژی سازمانی تأثیر دارد. زیرا تجزیه و تحلیل آماری بین این دو نشان دهنده معنی داری مسیر مابین دو متغیر برابر0.49 می باشد و چون این مقدار بزرگتر از 0.3 می باشد، از این رو مورد تأیید قرار می گیرد. از طرفی چون عدد معنی داری بدست آمده مثبت می باشد این اثر مستقیم می باشد.
شناسایی سیاست های بهبود ظرفیت جذب دانش و تاثیر آن ها بر عملکرد سازمانی با رویکرد پویایی شناسی سیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری سال هفتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۲۵)
143 - 168
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی سیاستهای تاثیرگذار بر بهبود ظرفیت جذب دانش در سازمان و سنجش میزان تاثیر آنها بر عملکرد سازمان می باشد. به این منظور با استفاده از روش شناسی پویایی شناسی سیستمها ابتدا متغیرهای مربوطه شناسایی شده و سپس با ساخت مدل حالت-جریان امکان شبیه سازی سیستم برقرار می شود. پژوهش حاضر یک طرح کاربردی برای نظام تصمیم گیری سازمان فراهم می کند که سطح دانش کسب شده، دانش منتشر شده، دانش مورد استفاده و بخشی از دانشی که از سازمان خارج میشود را در گذر زمان اندازه گیری می کند. طبق نتایج مدل حاضر، بهترین سیاست برای افزایش سطح دانش مورد استفاده در سازمان ،ترکیب سه سیاست افزایش ساعات آموزش، آموزش و متخصص کردن مصاحبه کنندگان و افزایش درصد مصاحبه شوندگان بازنشسته است که میتواند سطح دانش مورد استفاده را در حالت بهینه نگه دار. این پژوهش با شبیه سازی سیستم مدیریت دانش سازمان یک سیستم پشتیبان تصمیم گیری در زمینه مدیریت دانش ارائه کرده است به گونه ای که با اعمال سیاستهای مختلف در این سیستم و مقایسه آثار آن بهترین سیاست اتخاذ می گردد. پژوهش حاضر منجر به تولید ابزاری برای نظام تصمیم گیری سازمان شده است که سطح دانش کسب شده، دانش منتشر شده، دانش مورد استفاده و دانشی که از سازمان خارج می شود را در گذر زمان اندازه گیری می کند
نقش واسطه ای ظرفیت جذب دانش در تاثیر یادگیری الکترونیکی بر اعتماد اجتماعی کارکنان تامین اجتماعی استان اردبیل
منبع:
مطالعات علوم اسلامی انسانی سال ششم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۱
116-128
هدف از پژوهش حاضر،مطالعة نقش¬واسطه¬ای¬ظرفیت جذب دانش¬در تاثیر¬یادگیری¬الکترونیکی براعتماد اجتماعی کارکنان تامین اجتماعی استان اردبیل است.این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش تحقیق توصیفی-پیمایشی¬است.واز پرسشنامه¬استاندارد برای جمع¬آوری داده¬ها استفاده¬شد.آلفای کرونباخ بدست آمده نشان دهنده پایایی پرسشنامه را تائید کرد.جامعه آماری این مطالعه کارمندان تامین¬اجتماعی¬استان¬اردبیل (400)نفر می باشد.و برای تحلیل داده ها از آزمون اسمیرنف¬وگلموگراف ¬برای تعیین نرمال وغیر نرمال بودن جامعه و برای آزمون فرضیات آزمون های ضریب همبستگی،تحلیل عاملی تائیدی¬ومدلسازی معادلات ساختاری از نرم افزارهای لیزرل ،Spss21استفاده گردید.نتایج آزمون فرضیه ها نشان دهنده تاثیر مستقیم بین یادگیری الکترونیک بر روی اعتماد اجتماعی¬کارکنان¬و¬همچنین تاثیر یادگیری الکترونیک بر روی ظرفیت جذب دانش کارکنان دارد، همچنین نتایج پژوهش نشان داد ظرفیت جذب دانش در تاثیر یادگیری الکترونیک بر روی اعتماد اجتماعی¬کارکنان نقش میانجی را ایفا می کند بنابراین می توان نتیجه گرفت با ارتقای¬سطح یادگیری الکترونیک و کاهش آسیبهای اجتماعی یادگیری الکترونیکی،می تواند بر افزایش اعتماد اجتماعی کارکنان موثر باشد.
مدلسازی توسعه ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ با رویکرد ساختاری-تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دانش سازمانی سال ششم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۳
113 - 150
حوزه های تخصصی:
موفقیت شتاب دهنده ها مستلزم رشد و بهبود مستمر ظرفیت جذب دانش از منابع درون و برون سازمانی است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف مدلسازی توسعه ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ انجام گرفت. این پژوهش براساس هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای است و براساس روش گردآوری داده ها یک مطالعه غیرآزمایشی (توصیفی) از نوع پیمایش مقطعی می باشد. همچنین در این مطالعه از روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ISM بود. برای اعتبارسنجی بخش کیفی از ضریب هولستی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، شامل مدیران شتاب دهنده های استارتاپ است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با 15 مصاحبه به اشباع نظری دست پیدا شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل کیفی مضمون و نرم افزار Nvivo استفاده شد. سپس با استفاده از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری به ارائه مدل پژوهش پرداخته شد. . در آخر با استفاده از تحلیل MICMACنوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و تاثیر پذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است، یافته های پژوهشی نشان داد توانمندی منابع انسانی تاثیرگذارترین مولفه می بشاد و در سطح 4 قرار گرفته است در نتیجه برای هرگونه برنامه و اقدام برای ارتقای ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها باید به نقش کلیدی و پایه ای این عامل توجه شود. این مولفه در ارتقای طرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی می باشد و جزء اولویت های اقدام در توسعه جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ می باشد.