مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شطح
حوزه های تخصصی:
" نوشتار حاضر به روایت شناسی کتاب شرح شطحیات نوشته ی روزبهان بقلی اختصاص دارد. به این منظور، پس از بررسی و تعریف دو اصطلاح «روایت» و «شطح»، روایات کتاب دسته بندی و در نهایت شش گونه ی اصلی روایت تشخیص داده شده است: معما، گزارش، حادثه، گفت و گو، خود زندگی نامه (رمانس صوفیانه)، حکایت ترکیبی. در بررسی هر یک از این انواع، همراه با ذکر نمونه هایی از روایات، ویژگی های نوعی آن ها ذکر شده است.
"
میدان شطحیات عرفانی
حوزه های تخصصی:
«شطح» به عنوان یکی از گزاره های اساسی در درک مفاهیم بلند عرفانی است که در گذر زمان در بستر فرهنگ عرفانی، محل بحث بوده است. درک این گزاره در گرو شناخت فضایی است که عارف در آن فضای معرفتی بر اساس چرخش های خود، حرکاتی را به جای می گذارد و هندسه زبانی و بیانی وی، به فراخور آن مقام عرفانی، شکل و ساختاری خاص به خود می گیرد. به عبارتی دیگر «شطح» حرکت و چرخشی خاص در فضایی خاص می باشد. بی گمان شناختن این فضای معرفتی، بسیاری از گره هایی را که در طول تاریخ حیات عرفانی بر مباحث معرفتی سایه انداخته است، باز خواهد کرد. بنیاد این گزاره عرفانی، بر حرکت های عارف در فضای ربوبیت پروردگار متعال استوار است. عارف در اندام برهان ربوبیت خداوند، در سایه تربیت ربوبی خداوند و استعداد و ظرفیت روحی خود، تحت تاثیر حرکات چرخشی آن فضای معرفتی، گفتاری نه چندان خوشایند طبع افراد ظاهر بین بر زبان جاری می کند که در آموزه های عرفانی از آن با عنوان «شطحیات عرفانی» یاد کرده اند. مقاله حاضر، به تبیین ماهیت شطح و نیز بستر و فضایی که شطح در آن معنا پیدا می کند می پردازد.
شطحیات و حال در عرفان
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، معنی و مفهوم و تعریف شَطْح و شطحیات را به دست آورده و رابطه آن را با «حال» بیان نمود. به عبارت دیگر علت شطحیات را توضیح داده، و نمونه هایی از اقسام شطحیات را ارائه داده و بعضی از افرادی که آنها را به کار برده اند نام برده ایم و همه شطحیات را به یک جمله برگردانده و به صورت یک سؤال درآورده ایم و بالاخره در صورت امکان به آن سؤال پاسخ خواهیم داد.
فراهنجاری یا ناهنجاری های گفتمان صوفیانه و علل آن و داوری موافقان و مخالفان در این باره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فراهنجاری گفتاری یا شطح های صوفیانه از مهم ترین عوامل عرفان ستیزی در تصوف و عرفان اسلامی است. در این مقاله ابتدا به تعریف شطح و معرفی شطامان پرداخته شده و دلایل پیدایش این پدیده در تصوف و نیز نمونه هایی از شطح و طامات صوفیانه آمده است. آیا آن چه به عنوان شطح گفته می شد جهان بینی و باور گویندگان بود و یا در حالت غلیان و جذبه چنین دعاوی شگفتی بر زبان آنان جاری می شد. داوری حکیمان عارف و نیز متشرعان عرفان ستیز نیز در طی این نگارش آمده است.
بررسی و تحلیل زبان عرفانی در آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیدایش تصوف و عرفان و ورود معانی، تجربه ها و آموزه های عرفانی به حوزه زبان منجر به شکلگیری زبانی خاص با نام زبان عرفانی شد. این زبان به دو قسم زبان عبارت و زبان اشارت تقسیم می شود. عارف در جریان سیر و سلوک خود به اندیشه ها، حقایق و تجربه هایی دست می یابد که چگونگی بیان آن در قالب الفاظ، به دلیل ماهیت این گونه معارف، به سادگی امکان پذیر نیست. اما عرفا با به کارگیری همه ظرفیت های زبان، دریافت های عرفانی خود را در قالب محدود لفظ و کلام به دیگران منتقل کرده اند. عین القضات همدانی، عارف بزرگ قرن ششم هجری، به عنوان یکی از پیشروان تصوف اسلامی در آثار ارزشمند خود، اندیشه ها و مواجید عرفانی را با تعابیر و تفسیرهای بدیعی ارائه می کند. در این پژوهش می کوشیم دیدگاه های وی را درباره زبان و نحوه بیان بررسی کرده و آثار او را از لحاظ زبانی تحلیل و تبیین کنیم. حاصل بررسی ها نشان می دهد، قاضی همدانی از همه ظرفیت های زبان- زبان اشارت و زبان عبارت- برای تبیین آراء و عقاید و بیان تجارب عرفانی خود سود جسته است.
تحلیل شطح برمبنای تفکیک وجودشناختی و معرفت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی ساختارِ معرفتی و زبانی شطح، رویکردهای متفاوتی وجود دارد. برخی از این رویکردها، عموماً شطح را ناشی از وجودِ پارادوکس در سطحِ گزاره- اعم از پارادوکسِ وصفی و اسنادی- می دانند. برخی دیگر سعی در رفعِ تناقض و تقلیلِ شطح به گزاره های حقیقی دارند. بعضی هم با بررسی احوالِ عارفانه و معرفتِ شهودی سعی می کنند بین این شکلِ خاصِ بیانی و اشکالِ ویژه تجاربِ عارفانه پیوند ایجاد کنند.
همه این رویکردها، ضمن روشن ساختنِ برخی از خصیصه های زبانِ عرفانی، بهطور عام، و شطح، به طور خاص، سعی در تحلیل و تاویلِ شطحیات دارند. با وجود این، به نظر می رسد یکی از شاخص های اصلی و بنیادینِ شطح؛ یعنی تفکیک وجودشناختی و معرفت شناختی در همه نگرش های رایج، مغفول مانده است. این مقاله به بررسی شاخص های تفکیک وجودشناختی و معرفت شناختی و اهمیتِ آن در پیدایی و تاویلِ شطح می پردازد.
تابوشکنی در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنگام مطالعه متون عرفانی، در کنار ارتباط جذبی سالک با خدا که توأم با توکل، شیفتگی، تسلیم و در نهایت فناست، ارتباط دیگری نیز وجود دارد که در ظاهر گفتار و کردار، حریم مقدس و نامقدس را رعایت نمی کند. اجتماع این تلقی «تابوشکنانه» با آن رابطه انفعالی، هر خواننده ای را دچار تناقض می کند. نوشتار حاضر در صدد بررسی انواع، مصادیق و دلایل تابوشکنی در متون عرفانی با استناد به برخی از اقوال و رفتار ده تن از مشاهیر عرفان اسلامی ـ از رابعه تا مولوی ـ است. تابوشکنی در آثار این عرفا با دو شکل «فاصله گریزی» و «واسطه ستیزی» نسبت به مقدس و نامقدس نمود مییابد و شامل موضوعات متعددی از جمله «حال اتحاد»، «من و تو کردن با خدا»، «نماز و روزه»، «ابلیس» و غیره است. تأمل در دلایل تابوشکنی نشان می دهد که گرچه گستاخی عرفا در مواردی اعتراض به تحریف ارزش هاست، در اغلب موارد محصول صمیمیت و شیفتگی انسان نسبت به خداوند است و هیچ منافاتی با سرسپردگی وی ندارد.
السحر الحلال (إعادة النظر فی فکرة بایزید البسطامی من خلال قصة شمس الدین والمولوی) (سحر حلال (بازخوانی اندیشه بایزید از خلال داستان شمس و مولوی))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد بررسی اندیشه بایزید بسطامی در پرتو شطحیات او و پژوهش در آراء صوفیان و عارفان وصاحبنظران مطرح در تاریخ عرفان اسلامی پیرامون موضوع مذکور است.
در نخستین برخورد آفتاب تبریز و برنای بلخ در شهر قونیه پرسشی به میان آمد که کیان ذهنی مولوی را به آشوب کشاند. این پرسش دو نیمه داشت که یک نیمه آن شطح گونه ای از بایزید بسطامی بود. در این پرسش شمس تبریزی اینگونه از مولوی پرسیده بود که: پیامبر برتر است یا بایزید؟ و اگر پیامبر برتر است که هست، از چه روی بایزید گفته است: «سبحانی ما أعظم شأنی» و پیامبر فرموده است: «ما عرفناک حقّ معرفتک.»
این پرسش دو نیمه ای از دو گزاره برخوردار است که دومین گزاره، مشروع و معروف و مقبول است؛ اما گزاره نخست شطح گونه ای است که هر ذهن با معرفتی را درگیر می کند. انعکاس سخن بایزید بعدها در متون عرفانی نگاه جانبدارانه شیوخی چون امام اسماعیل مستملی بخاری، امام محمد کلاباذی، عطار، و مولوی... را موجب شده است و نیز برخوردار از تحلیلی نیکو توسط مشایخی همچون بونعیم اصفهانی، بونصر سراج، و خواجه قشیری گشته است.
آنچه از میان این سخنان در باب شطح بایزید قابل تأمّل است را می توان در چهار بخش طبقه بندی کرد: تنگ ظرفی بایزید، شطحیات و تندگویی های او، بایزید دانایی که تظاهر به دیوانگی کرده، و سرانجام وجود مهر خدایی در دل بایزید.
متناقض نما در دیوان کبیر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع آشنایی زدایی در زبان، انتخاب بیان پارادوکسی است که از قوانین شناخته شده رستاخیز کلمات به شمار می رود و در حوزه بوطیقاهای جدید و زبان شناسی قرار می گیرد.ادیبان تاری زبان در بهره گیری از این ترفند ادبی غافل نمانده اند.آنان به ویژه در ادبیات عرفانی، غنی ترین جلوه های پارادوکسی زبان را به کار گرفته اند.آمیختگی عرفان با ادب و تحول تکاملی ادبیات از سادگی به ژرفایی را می توان مهم ترین عامل گسترش متناقض نما در ادب عربی برشمرد. با واکاوی دیوان کبیر محی الدین بن عربی، عارف قرن ششم هجری در می یابیم که بسامد متناقض نمایی در عرفان زاهدانه نسبت به عرفان عاشقانه بیش تر است و هر چه فاصله دو سویه متناقض در دیوان ابن عربی کم تر می شود، بر بلاغت سخن او افزوده می گردد و پایه و مایه سخنش بالاتر می رود.
رمزگشایی شطحیات بر پایه علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطحیّات به دلیل پیوند گسترده ای که با تجارب روحی و ضمیر ناخودآگاه، زبان و ادبیّات، دین و تجارب مذهبی، اجتماع و شرایط فرهنگی دارند، در مواجهه با تفسیر، اغلب پیچیده و گاه بی معنا قلمداد می شوند. حال آنکه جستجوی معنا از جملات شطحی به طور طبیعی نیازمند علم معانی و کشف معنای ثانوی جملات است. اینکه دقیقاً بتوان به معنای اصلی و نیّت حقیقی یک شطّاح دست یافت، انتظار غیرممکنی به نظر می رسد(که البته در ادبیّات معنای قطعی وجود ندارد، بلکه هاله ای از معناهاست که متن ادبی را هنرمندانه می کند). همچنان که هرمونتیک نیز قایل به معنایی واحد و لایتغیّر نیست. امّا علم معانی با شیوه ای ادبی و نظام مند، ابهام ها و پیچیدگی های یک شطح را می گشاید و معنای درونی و نزدیک به حقیقت را کشف می کند. مسلّماً معانی ثانوی جملات، بر اساس شرایط و حالات و مقتضیات است که به وجود می آید و علم معانی نیز جملات را بر همین اساس تفسیر می کند(بر اساس مطابقت کلام با مقتضای حال). این نوشته، نظریّهْ حاضر را بسط خواهد داد
«سرّ و مصادیق آن در عرفان با تأکید بر اندیشه ابن عربی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحلیل و بررسی جوهره عرفان ابن عربی، سرّ یا راز یکی از مضامین کلیدی محسوب می شود. سرّ، یکی از لطایف الهی است که خداوند آن را در ذات موجودات به ودیعه گذارده است و مربوط به طور ورای عقل می باشد. در اندیشه این عارف، خداوند به عنوان یکی از انواع راز می تواند مدرَک عارف قرار گیرد. البته ادراک اسرار، متعلق شهود و ایمان است و در طور و تور عقل قرار نمی گیرد. تنگنای زبان متعارف برای بیان تجارب عرفانی عارف در این وادی، زمینه تناقض گویی، شطح و بیان رمزواره را برای عارف مهیا می کند. ابن عربی، روش بیان اسرار را زبان تمثیل، استعاره و رمز می داند، ولیکن شطح را رعونت نفس می داند که ناشی از نقصان سلوک است و آن را ابزار بروز اسرار به شمار نمی آورد. رابطه راز و سرّ با مقوله هایی از قبیل حیرت و مصادیق اسرار از دیگر مباحث قابل تأمل در این مقاله است.
بررسی و تحلیل مفاخره های صوفیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان و تصوف اسلامی از بدو پیدایش محملی آرام برای رشد اندیشه ها، سخنان و آیین های فراوانی بوده است. اکثر پیروان این مکتب دینی – اجتماعی تلاش فراوانی در تصفیه درون داشته اند و دیگران را برای خودسازی به شیوه خود دعوت کرده اند. در کنار باورهای دینی و اخلاقی، ابتکارات فکری و رفتاری نیز در بین صوفیان دیده می شود که در جوامع اسلامی مسبوق به سابقه نیست و خود بدان مستحسنات می گویند؛ از جمله این ابتکارات می توان به مفاخرات اشاره کرد. هرچند از منش و روش فکری اهل خرقه، تفاخر به دور از انتظار می نماید؛ اما متون و تذکره های صوفیانه، سرشار از این نوع سخنان است که قدری غریب است. این تحقیق بر آن است تا ضمن جمع آوری مفاخره های صوفیانه از تذکره های مهم و مختلف در سده های متوالی، به دسته بندی موضوعی و تحلیل محتوایی آن بپردازد.
ناسازوارگی در سروده های عرفانی (مطالعة موردپژوهانه: دیوان کبیر «ابن عربی» و دیوان «ابن فارض»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از انواع آشنایی زدایی در زبان، انتخاب بیان پارادوکسی است. پارادوکس در زمرة قوانین شناخته شدة رستاخیز کلمات در حوزة بوطیقای جدید و زبان شناسی قرار دارد. ادیبان عرب در بهره گیری از این ترفند ادبی غافل نمانده اند. آنان به ویژه در ادبیّات عرفانی غنی ترین جلوه های پارادوکسی زبان را به کار گرفته اند. آمیختگی عرفان با ادب و تحوّل تکاملی ادبیّات از سادگی به ژرفایی را می توان مهم ترین عامل گسترش ناسازوارگی در ادب عربی برشمرد. در بلاغت صوفی، محور جمال شناسی شکستن عرف و عادت های زبانی است. در مرکز این قلمرو استتیک غلبة موسیقی و شطح (پارادوکس) بر دیگر جوانب بیان هنری کاملاً آشکار است.
با واکاوی در دیوان کبیر«ابن عربی»و«ابن فارض» درمی یابیم که هرچه از عرفان زاهدانه به عرفان عاشقانه گرایش پیدا می کنیم، بسامد ناسازوارگی بیشتر می شود؛ و هرچه فاصلة میان دوسویة ناساز واره در دیوان «ابن عربی» و «ابن فارض» کمتر می شود بر بلاغت سخن آنان افزوده می شود و پایه و مایة سخن آنان را بالاتر می برد.
شطح و شیوه بیان آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی مقوله شطح در مثنوی انجام شده است. برای این منظور به شیوه تحلیلی- توصیفی؛ نخست با مطالعه دو کتاب شرح شطحیات و تذکرة الأولیاء و برخی از کتب و مقالاتی که به این موضوع پرداخته اند، حدود و مصادیق شطح تبیین شده است. سپس با مطالعه مثنوی مولانا آن چه را که می تواند از مصادیق شطح به شمار آید با نمونه های روزبهان و عطار مورد تطبیق و تحلیل قرار گرفته است و با توجه به گوناگونی مضامین شطح، ضمن لحاظ بنیان عرفانی آن ها، از طریق یک نمودار دایره ای پیوند این موضوعات گوناگون نیز با یکدیگر مشخص شده است. این نمودار نشان می دهد که پیوند شطحیات مبتنی بر مضمون «فنا و وصال» است و موضوعات شطح در عناوینی مانند محرک وصال، راه وصال، زمینه وصال، موانع وصال، نتایج وصال و زبانِ واصلان قابل تقسیم است. این تحقیق هم چنین نشان می دهد مولانا اغلب مصادیق شطح را در مثنوی مطرح کرده است، اما شیوه بیان او که مبتنی بر تفسیر، قصه و تمثیل است، گفته های او را پذیرفتنی کرده است. بر اساس این روش، شطحیات تند تغییر ماهیت نمی دهند، اما تغییر لحن می دهند و مقبول واقع می شوند. بالأخره اینکه نباید شطح را منحصراً مقوله ای زبانی دانست؛ بلکه بسیاری از شطحیات، رفتاری بوده-اند و نوعی هنجارشکنی یا هنجارگریزی اجتماعی به شمار می آیند.
تحلیل انتقادی تعاریف شطح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطح پدیده ای است که در گذر زمان تعاریف متفاوت و گاه متناقضی یافته است. این دامنة وسیع تعاریف می تواند افزون بر تفاوت نگاه و رویکرد معرّفان، ناشی از سیر تحوّل شطحیات عرفا نیز باشد. اما با وجود اقبال بسیاری از صاحب نظران متقدّم و نیز متأخّر به تعریف شطح، اغلب تعاریف صورت گرفته جامع مصادیق شطح نیست و در بسیاری از موارد تنها به ردّ یا قبول و توجیه شطح نظر دارد نه تعریف ماهوی آن. از این رو در پژوهش حاضر ضمن نقد تعریف سنّتی، رویکردهای جدید نسبت به تعریف را مطرح نمودیم. سپس با مروری بر تعاریف ارائه شده از شطح، به بررسی انواع تعاریف مذکور و بسامد مؤلّفه های مطرح شده در این تعاریف و نقد اهمّیّت و لزوم هر یک از آنها در تعریف شطح پرداختیم. بررسی تعریف های شطح نشان داد که مهم ترین موارد مطرح در تعریف شطح، غلبة سکر و وجد، ظاهر غریب و مخالف شرع، ادّعا و رعونت شطّاح و نیز سرریز شطح بر زبان عارف است که نقدهای بسیاری بر هریک وارد است و تعاریف صورت گرفته بر این اساس نمی تواند جامع مصادیق شطح باشد. بنا بر این بهتر است شطح را چنین تعریف کنیم: «شطح ابراز و اظهار اسراری است که ظرف محدود الفاظ و افعال انسانی گنجایش آن را ندارد و از این رو در بیان و فعل، ماهیتی متناقض و متشابه می یابد.»
بررسی رابطه سمبولیسم و شطح بر پایه شرح شطحیات روزبهان بقلی با رویکرد تحلیلی - توصیفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
گاه دیده می شود که شطحیات عارفان مسلمان با مکاتب برآمده از سمبولیسم ادبی یکسان انگاشته می شود. این جستار تلاش می کند در آغاز، این یکسان انگاری را بررسی و رخنه های موجود در آن را آشکار کند. سپس، از طریق تحلیل معنای سمبولیسم و شطح، بیان عناصر بنیادین هر کدام، و مشخص ساختن رابطه آن دو با یکدیگر به وجوه تمایز و تشابه آنها دست یابد، چه دستیابی به آن وجوه است که از آمیختگی شطح صوفیانه با سمبولیسم ادبی و مکاتب برآمده از آن مانع خواهد شد.
تحلیل عرفانی- روان شناختی از کشفیات متناقض مبتنی بر نور و رنگ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
143 - 166
حوزه های تخصصی:
عرفا در سیر و سلوک نفسانی خود مراتب و مقاماتی را طی می کنند که هر کدام از آن مراتب، آثار خاص خود را دارد؛ از جمله اینکه عارف وقتی به مشاهدات قلبی رسید و تمثلات رنگین برای او حاصل شد، این تمثلات از مرتبه و مقام او حکایت می کند. رنگ از جمله عناصر مهم در زبان نمادین عرفان است که عرفا برای تحلیل معارف و حقایق به کار می گیرند. سالک در مسیر حرکت معنوی خود رنگ های مختلف و متفاوتی را شهود می کند که به ظاهر در تضاد و تناقض با هم هستند. از طرفی در روان شناسی رنگ ها، هر رنگ اثر روانی و معرفتی خاص خودش را دارد که گاهی در تضاد با هم می باشند و دو نوع حالت متضاد با هم را برای سالک به ارمغان می آورند. اکنون این پرسش مطرح می شود که با توجه به روان شناسی رنگ ها، آیا ممکن است عارف در یک مقام، دو حالت متفاوت و متناقض برای او حاصل شود؟ و این حکایت از شطح گویی او دارد یا باید به گونه ای دیگر به تحلیل آن پرداخت؟ ما در این پژوهش با بیان بعضی از این وقایع در صددیم به تحلیل این تمثلات بپردازیم؛ به این صورت که سالک در ابتدای سلوک در مقام تلوین بوده، هر کدام از اسما و صفات الاهی با رنگ خاص خود بر او جلوه گری می کند؛ از طرفی تناسب و هماهنگی بین رنگ های متفاوت، عارف را از لذت شهود اسما و صفات به لذت شهود ذات حق سوق می دهد. با رسیدن به مقام تمکین عارف به عبادات و اذکارخود توجهی نمی کند و رنگ ها دیگر برای او جلوه ای ندارد و به مقام فنا و شهود ذات حق رسیده که با نور و رنگ سیاه خودش را نشان می دهد؛ لذا تمثلات رنگی مختلف که در آنِ واحد برای عارف شهود می شود، حکایت از مقام او می کند و اینکه در ابتدای سلوک است نه اینکه تناقض گویی و شطح از او سر زده باشد.
تحلیل کارکرد رخدادی زبانی شطح در نظام گفتمانی غزل مولانا در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره نهم آذر و دی ۱۳۹۷ شماره ۵(پیاپی ۴۷)
173-196
حوزه های تخصصی:
شطح عرفانی در بستر نظام رخدادی زبان تحقق می پذیرد و نظام رخدادی با گسترۀ نشانه شناسی پساگِرِماسی در پیوند است. نظام رخدادی زبان نیز به دلیل ویژگی های لحظه ای، آنی، بارقه ای و استحاله ای کارکردی تنشی عاطفی می یابد. این وضعیت، حضوری پدیداری، حسی عاطفی و تنشی را برای سوژه رقم می زند که نتیجۀ آن بی خویشی اوست. بسیاری از غزل های مولانا نیز برآیند همین لحظه های بی خویشی است؛ لحظه هایی که سوژه خویشتن داری خود را از دست می دهد و ناگزیر به افشای راز می شود. حاصل این افشاگری شطح نامیده می شود. بر اساس این، پرسش بنیادین مقالۀ پیش رو این است که شطح در نظام زبا نی غزل های مولانا بر اثر کدام فرایندها و کارکردهای گفتمانی رخ می دهد. درواقع، هدف پژوهش حاضر، تحلیل نشانه معناشناسی شطح عرفانی در نظام زبانی غزل های مولانا برای تبیین نظام رخدادی و چگونگی رُخداد معنا در آن است. این پژوهش نشان می دهد غزل های شطحی مولانا در فضایی رخدادی شکل می گیرند. این فضا نیز به واسطۀ ویژگی های استحاله ای، زیبایی شناختی، جسمانه ای و شَوِشی گفتمان پیوسته دگرگون می شود و بدین سان شاهد توالی رُخدادها و ترمیم آن ها هستیم. این امر، درنهایت سبب آغشتگی حضور سوژه و هم حسی و هم پیوندی او با حقیقت مطلق و ژرفای هستی می شود.
زبان دو انگاره زیبایی شناختی هم سان: تصوف و سوررئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲ (پیاپی ۸۷)
113-128
حوزه های تخصصی:
انگاره هایی در تاریخ فرهنگ و تمدن بشر هست که با وجود زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی بسیار متفاوت، شباهت ها و قدرمشترک های انکارناپذیری میان آنها می توان یافت. از جمله، دو انگاره زیبایی شناسی هنری تصوف و سوررئالیسم که از لحاظ زمینه و زمانه فرهنگی و تاریخی ظهور، سخت با هم متفاوت اند و در نگاه نخست، یافتن قدرمشترکی میان این دو کاری شگفت انگیز و صعب شمرده می شود. مسئله اصلی ما در این جستار آن است که میان این دو انگاره زیبایی شناختی، شباهت های انکارناپذیری وجود دارد. در پژوهش حاضر، با روش تحلیلی توصیفی و رویکرد ادبیات تطبیقی، به ویژه از منظر دبستان آمریکایی که غایتش مطالعه ادبیات در ورای مرزهای سرزمین معینی و پژوهش در روابط میان ادبیات و دیگر حوزه های معرفتی از قبیل هنر و تاریخ و فلسفه است وجوه اشتراک چندی میان زبان این دو جنبش یافتیم، از جمله اینکه هر دو از عصیان و تخیل ابتکاری و نمادگرایی و رؤیا و ذهن ناخودآگاه و عشق و شطح یا نگارش خودکار و جذبه و جنون بهره می جویند و انسان ها را به سوی آنچه برتر و ژرف تر است هدایت می کنند.
ویژگی های شاخص بلاغی و محتوایی شطحیات بایزید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عارف گرچه لحظات و آناتی از عمر خویش را در عالم برتر ملکوت به سرمی برد که صباح و مساء و مکان ندارد و تهی از هرگونه کثرت است، هنگام نقل تجربیات خود از وحدت، ناچار از توسل به ابزارهای عالم کثرت که مفهوم و منطوق است می گردد و برای توصیف خاطرات خود، هم از زبان حقیقی و هم از زبان مجازی استعانت می جوید، با وصف این سخنان وی متناقض نما و نیازمند شرح و تأویل می گردد. بایزید بسطامی پس از شهود یگانگی نفس فردی خویش با نفس کلی یا نامتناهی از عروض احوال و تجارب گوناگونی گزارش کرده که زبان وصف او را هنری و جمال شناسانه و گزاره های عارفانه اش را از منظر برخی بی معنی و از منظر گروهی حقیقت ولی غیرقابل نفی و اثبات ساخته است. وی در توصیفات خود از عالم وحدت محض، از زبان حقیقی و مجازی و انواع صور خیال چون تشبیه، استعاره، نماد و... بهره می جوید و با ابزارهای بلاغی مخاطب مبتدی سلوک را با شهود حق، مرتبه اللهی انسان، لامکانی و لازمانی عالم ورای حد تقریر آشنا می سازد. سخنان شطح آمیز، گرچه برای ارزش استحسانی و زیبایی های شاعرانه از زبان وی سرریز نکرده اند، دارای تصاویر خیالی پنداری و پدیداری اند. این مقاله بر آن است تا ویژگی های ساختاری شاخص شطحیات وی را از نظر بلاغی و محتوایی بررسی نماید.