مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
شطح
حوزه های تخصصی:
ابهام و تناقض در بیان، از جمله مهمترین شاخصه های شطحیات عرفانی در حوزه معرفتشناسی است. از نظر ملاصدرا وضوح یا ابهام شهود عرفانی، ارتباط مستقیمی با میزان اشتداد نفس و صفای باطن عارف در فرایند وحدت عاقل و معقول و ریاضتهای شرعی دارد. بر این اساس، وی بروز ابهام در شهود را محصول عدم اشتداد نفس عارف و همچنین فقدان ریاضتهای شرعی میداند که منجر به دستکاری احتمالی و بروز خطا و انحراف در تصدیق میگردد. در مسئله تناقض، صدرا بر اساس مبانی هستی شناختی خویش، شطح را بدلیل اشتمال بر دعوی حلول و اتحاد با ذات خداوند، مقوله یی متناقض میداند که مستلزم دوگانگی در اصل وجود خارجی است. او بدلیل شاخصه های مذکور صراحتاً شطح را آفت دین و عقاید دینی عوام میداند. با این وجود، بر اساس مبانی معرفتشناختی خویش، سعی میکند عرفای وحدت وجودی چون بایزید و حلاج را از این اتهام مبرا سازد. صدرالمتألهین بر اساس رابطه تشأن بین حق و خلق معتقد است تجربه این عرفا از فنا بمعنای ترک التفات از خود و انانیت خویشتن و التفات کلی به ذات خداوند است و ایراد شطح احتمالی بدین علت است که ایشان أعلی مراتب وحدت عاقل و معقول را تجربه کرده اند که مستلزم وحدت عاقل و معقول بالذات و بالعرض بوده و نمیتوان چنین تجربه یی را به اتحاد و حلولی متصف نمود که ویژگی اساسی شطحیات صوفیان است.
شطحیات صوفیه در سنجه آیات و روایات (مطالعه موردی: شطحیات ابوالحسین مزین و ابوالقاسم نصر آبادی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۲)
150 - 176
حوزه های تخصصی:
صوفیان و عارفان مسلمان، گفتارها و سخنانی از خود بر جای گذاشته اند که جنجال آفرین و پرمسئله بوده است؛ زیرا دست کم در ظاهر مخالف دین و درک آدمی قلمداد می شده است. روزبهان بقلی شیرازی نیز با نگارش کتاب شرح شطحیات، در تأویل و توجیه آن دسته از سخنان صوفیه که خارج از حد معروف بوده، کوشیده است. در این نوشتار ضمن پرداختن به معنا و تاریخچه «شطح»، شطحیات دو تن از صوفیان در کتاب یاد شده، یعنی ابوالحسین مزیّن و ابوالقاسم نصرآبادی به دلیل اهمیت محتوا بررسی شده است. محتوای شطحیات این دو تن، شامل مباحثی در باب عبودیت، ربوبیت و استغفار است که از چالشی ترین موضوع های حوزه عرفان و تصوف است. این موارد در سنجه آیات قرآن و روایت های معصومان^ به شیوه توصیفی و با روش کتابخانه ای واکاوی شده و میزان نزدیکی یا دوری این باورها با سیره اهل بیت^ تعیین گشته است. نتیجه این بررسی ها، نشان دادن تعارض شدید این شطحیّات با هم بوده است.
توجیه المحال در ادب فارسی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱ پاییز ۱۳۸۸ شماره ۱
93 - 105
حوزه های تخصصی:
یکی از جذّاب ترین آرایه های ادبی «توجیه المحال» است. این آرایه زیبای بدیعی، با سخنان عارفان بزرگی چون بایزید بسطامی و حسین بن منصور حلّاج پدید آمد و آنگاه در شعر سرایندگانی همچون سنایی غزنوی، عطّار نیشابوری و حافظ، جایگاهی استوار یافت. سپس دامنه آن به شعر سبک هندی اصفهانی نیز کشیده شد. برای این آرایه ادبی شاخه هایی مانند: شطح، خلاف آمد عادت، وفاق الضّدین و... می توان نام برد که در دانش منطق از آن با نام های قیاس خلف و متناقض نما یاد کرده اند. در کتاب های نقد ادبی و بدیع روزگار ما جای آن خالی مانده با آنکه ادبیات معاصر ما نیز نیم نگاهی بدان دارد. در این گفتار به بررسی و واجست این آرایه دیرپای ادب فارسی خواهیم پرداخت.
شطح سبحانیِ بایزید در ترازوی نقد صوفیان (بررسی تاریخی شطح سبحانیِ بایزید و آرای شمس در این باره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطح و شطح گویی یکی از عناصر انکارناپذیر در تصوف اسلامی است. خراسانیان از هواداران شطح بوده اند و بیشترین شطح ها نیز از صوفیانِ خراسان روایت شده است. بایزید بسطامی که پیشوای خراسانیان است، شطح های بسیاری بر زبان رانده است؛ یکی از مهم ترین آنها «سبحانی سبحانی ماأعظم شأنی» است. به این شطح در محافل صوفیانه بسیار توجه شد و مخالفان و موافقان بسیاری پدید آورد. در این پژوهش به بررسی سخنان مشایخ درباره شطحیات بایزید به صورت کلی و سپس شطح سبحانی بایزید به صورت خاص پرداخته شده است؛ همچنین به آرای شمس تبریزی درباره این سخن بایزید توجه می شود. نگاه منتقدانه شمس در تصوف، به موضوع شطح نیز راه یافته و به ویژه شطحِ سبحانیِ بایزید را از وجوه گوناگون بررسی و نقد کرده است. بررسی دیدگاه های شمس در این باره نشان می دهد او بر نظریات پیشینیان نسبت به این سخن بایزید آگاه بوده؛ اما به سبب خروج شطح از دایره شریعت و عرف، آن را از گفتمان عرفانی خود خارج کرده است و از این منظر، بایزید و شطحیات او را نقد می کند.
بن مایه های فکری اثرگذار در شعر حکیم سنایی غزنوی
حوزه های تخصصی:
چکیده سنایی غزنوی، عارف حکیم و شاعری است که ابتکار شعر عارفانه و حکیمانه فارسی را در اختیار دارد و حال و هوایی تازه را در ادبیات فارسی ایجاد کرده است و به نوعی دوران ساز است. کسی که توانسته به خوبی قالب های شعر فارسی، بالاخص مثنوی و قصیده را در خدمت معانی عرفانی و شعر تعلیمی قرار دهد. اغراق نیست اگر بگوییم شعر عرفانی ایران با جایگاه و مرتبه ای که دارد، مدیون نبوغ سنایی است. او شاعری برخوردار از روحی زلال و شفاف است، که نه از رهگذر دینداری جماعت، بلکه از رهگذر دین خود و با برداشت خاص خود با خدا، انسان و اجتماع، روبه رو می شود. در حالی که شاعران هم دوره وی، معمولا در دربارها به مدح و ستایش شاهان و اربابان زور و زر مشغول و ملازمان همیشگی درگاه سلاطین بوده اند و زندگی شان از راه دریافت صله تأمین می شده است؛ سنایی، با اندیشه های منحصرش، اوضاع نابسامان روزگار خویش را مورد نقد قرار داده است. این پژوهش به بررسی و طبقه بندی بن مایه های فکری اثرگذار در شعر و جهان بینی سنایی پرداخته است.
بررسی تأویلات عرفانی آیات متشابه قرآنی در آثار روزبهان بقلی با نگاهی به نظریه بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی تأویل های عرفانی بدیع و کم نظیری از آیات قرآن و روایات عرضه کرده است. از نظر روزبهان شطح نوعی کلام متشابه است که نه تنها در کلام عارفان؛ بلکه در قرآن و حدیث نیز وجود دارد و آیات مرتبط با ذکر صفات و حروف تهجی در قرآن به زبان شطح است. از نظر او شطح صوفیه یکی از جلوه های شطح به طورکلی است یا دقیقاً جلوه سوم آن پس از قرآن و حدیث؛ یعنی تغییر و تبدیلی که هرامر ربانی یا واقعیت غیبی آنگاه که به بیان بشری بیان می شود پیدا می کند و این بیان بدون شک دوپهلو است. این پژوهش بر آن است تا به شیوه توصیفی-تحلیلی و به کمک اسناد کتابخانه ای، با مبنا قراردادن «شرح شطحیات» و تفسیر عرفانی «عرایس البیان فی حقایق القرآن» دو اثر ارزشمند از روزبهان بقلی که هر دو اثر دارای نثری شاعرانه و سرشار از صورخیال هستند، به این پرسش ها پاسخ دهد که؛ که از نظر روزبهان کدام آیات قرآن کریم جزء سخنان متشابه و بنابر قول روزبهان شطح آمیز هستند؟ و آیه هایی که در بافت و زمینه ای شطح آمیز قرار گرفته اند کدامند و تأویل آن ها از نظر او چیست؟ براین اساس در پژوهش حاضر، آیاتی که متشابه و متناقض نما هستند؛یعنی آیات مرتبط با صفات خبری خداوند و حروف مقطعه و آیاتی که عارفان آن ها را در یک بافت شطح آمیز قرار داده اند، مورد بررسی قرار گرفته است و ضمن تحلیل تأویلات عارفانه روزبهان از این آیات، فنون مختلف بینامتنیت که شامل نفی کلی، نفی جزئی و اجترار است، نیز در شطح عارفان بررسی شده است.
بازاندیشی مفهوم شطح در آثار روزبهان بقلی
منبع:
کاوش های عقلی سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
48 - 67
عرفان برجسته ترین عنصر پدید آمده در فرهنگ ایرانی – اسلامی، و عرفان خویی از مهم ترین خصوصیات روح انسان ایرانی است. اگر عرفان به شیوه ی بازاندیشانه مطالعه شود، پیام و اندیشه های مفیدی برای انسان معاصر خواهد داشت. بازاندیشی، شیوه ی اندیشیدنی است که موضوع و مفهومی که پیشتر در سنّتی دیگر به اندیشه درآمده، اکنون در فضای فرهنگ معاصر و در مقابل پرسش هایی متفاوت به اندیشه در می آید. نمایندگان پرشمار این سنت، هر یک برجستگی خاص خود را دارد، بنابراین از جهتی خاص می تواند مورد توجه و بازاندیشی قرار گیرد. روزبهان بقلی دست کم از دو حیث می تواند برای اندیشمندان معاصر درس آموز و محل تأمل باشد. یکی تفسیر عالم و آدم بر مبنای «عشق» و دیگری تعریف و تفسیری که از معنا و مصداق «شطح »به دست داده است. در میان متفکران معاصر، هانری کربن بیش از دیگران به این موضوع توجه کرده است. نگارنده در این مقاله می خواهد وجه دوم اهمیت روزبهان را بررسی کند.
مقایسه چند نمونه از شطحیات در غزلیات عطار و سوانح العشاق غزالی
شطح، به عنوان زبان ویژه ی برخی از عرفا، همواره محل توجّه محقّقان حوزه ی عرفان و تصوف بوده است. درباره ی ویژگی و چند و چون شطح مباحث بسیاری طرح، و از دیدگاه زبانشناسی، روانشناسی، فلسفی، ذوقی- هنری و... بدان پرداخته شده است. در پژوهش حاضر شطح در زبان دو عارف نامی ایران یعنی عطار نیشابوری و احمد غزالی و در محدوده ی غزلیات عطار و سوانح العشاق غزالی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و داده ها بر اساس مطالعات کتابخانه ای جمع آوری و تجزیه و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش ناظر براین است که عطار و غزالی دو مورد شطح: فنا و بقا و جمع و تفرقه را در اثر خویش به کار برده و هرکدام تقریباً معنی مشابهی را از آن اراده کرده اند. شطحیات در زبان عطار از نظر صوری و ساختار بیرونی عموماً بر مبنای قرار دادن دو سوی یک پارادوکس در یک مصراع و یا حتّی معطوف کردنشان به هم و یا اضافه کردن یکی به دیگری است؛ حال آنکه در کار غزالی یک شطح در متن بسط پیدا می-کند.
نظری بر زندگی حلاج و کرامات او
روایت زندگی، اندیشه ها و کرامات حلاج و عبارت معروف \"انالحق\" وی، همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان زیادی بوده و از ظرفیت بالای تعلیمی در متون عرفانی برخوردار می باشد. این مقاله با روش توصیفی_ کتابخانه ای به تبیین تصویر حسین بن منصور حلاج و کرامات او پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که حلاج یکی از شخصیت های مشهور عرفان می باشد که با طی مراحل سیر و سلوک به مرحله ای رسیده بود که «اناالحق» بر زبان می راند به عبارتی اسرار الهی را هویدا می ساخت. این امر باعث شد تا افراد بسیاری با وی مخالفت کنند در نتیجه سرانجام او را به قتل برسانند. لذا این پژوهش با هدف شناخت شخصیت و کرامات این عارف والامقام نگاشته شده است. همچنین در این راستا از منابع معتبر کتاب های مختلف و مقالات معتبر مانند کتاب شهید راه حقیقت و عشق، شعله طور و ... استفاده گردیده است.
مستان شطح گو یا هوشیاران خاموش؟ (دیدگاه های متفاوت مولوی و شمس درباره شطح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
7 - 38
این گمان وجود دارد شمس و مولانا در همه موضوعات عرفانی با هم اتفاق نظر دارند، اما تأمل در دیدگاه های آن ها نشان می دهد در بعضی از فروع دارای اختلاف نظرند. یکی از محورهای متفاوت، آرای آن ها درباره شطح و ابعاد مختلف آن است که چرایی این اختلاف نظر و پاسخ بدان در رجحان سکر بر صحو باتوجه بر مشرب عرفانی هر عارف است. مولانا دیدگاهش با مشرب بایزید همخوانی دارد. برهمین اساس، بی هوشی و بی خویشی شطّاح در مرتبه سکر و حیرت نشانه دین داری و اتحاد نورانی او با حق است که بی هیچ اختیار و حرکتی خاموش و حیران حق است تا حق از زبان وی برای ادای سخن استفاده کند. اما شمس مطابق با مشرب عرفانی جُنید معتقد است، شطح یا سخنان بی تأویل و رسوا معنایی جز حلول، تکبر، عجز و تلوین ندارد و کسب معرفت الرب و حقیقت دین در مرتبه هوشیاری، ورای مراتب چهارگانه مستی بنیان شده است. همچنین از یافته های نوین این پژوهش، کیفیت ارتباط جبر و اختیار با شطح از دیدگاه آنان است. در نگاه مولانا شطّاحان، جبارانی هستند که از سر اختیار از حق خواسته اند آن ها را بی اختیار و فانی در خود گرداند. در نتیجه، هیچ قول و فعلی را به خویش نسبت نداده و خدا را قائل و فاعل حقیقی تمام اعمال می دانند. اما از نظر شمس، اهل سکر چون تنها نمود لطف حقند از تسلط بر احوال، ثبات و اختیار هوشیاران بی بهره و دچار جبر و ضلالت شده اند، لیکن هوشیاران، قَدَریانی هستند که به سبب برخورداری از صفات لطف و قهر حق قادرند بر احوال خویش کاملاً مسلط و شایسته مقام ولایت شوند؛ مقامی که صرفاً مختص اهل صحو است.
تابوستیزی در شطحیات عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
363 - 378
حوزه های تخصصی:
هنگام مطالعه متون عرفانی، در کنار ارتباط جذبی سالک با خدا که توأم با توکل، شیفتگی، تسلیم و در نهایت فناست، ارتباط دیگری نیز وجوددارد که در ظاهر گفتار و کردار، حریم مقدس و نامقدس را رعایت نمی کند. اجتماع این تلقی «تابوشکنانه» با آن رابطه انفعالی، هر خواننده ای را دچار تناقض می کند. جستار حاضر درصدد بررسی دلایل تابوستیزی در شطحیات عرفاست، این که چه دلایل فردی یا اجتماعی و یا حالات روحی می تواند باعث بروز شطحیات شود. تأمل در دلایل تابوستیزی نشان می دهد که گرچه گستاخی عرفا در مواردی اعتراض به تحریف ارزش هاست، در اغلب موارد محصول صمیمیت و شیفتگی انسان نسبت به خداوند است و هیچ منافاتی با سرسپردگی عارف ندارد.
آمیختگی شطح با کاریکلماتور در نثر احمدعزیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احمدعزیزی ( 1337) از چهره های موفق ادبیات معاصر در حوزه های شعر، نثر و روزنامه نگاری است، وی که از احیاگران شطح در دوره ء معاصر است ، با اتّکا به دستاوردهای شطح قدما و افزودن تکنیک های زبانی و تصویری وتنوّع موضوعی توانست صورتی نو به شطح قدما ببخشد و نوعی عرفان اجتماعی را مطرح کند. به گونه ای که در حوزه ء بازی های زبانی و تصویری به کاریکلماتور (کاریکاتور کلمات) نزدیک شود. امّا باوجود شگردهای متنوّع زبانی که عزیزی به کار گرفته توجّه به معنا در اوج قرار دارد و در مقایسه با کاریکلماتورنویسان خوش بینانه تر به جهان می نگرد، همچنین شطح او در مقایسه با شطح قدما به دلیل غلبه نگاه عرفان اجتماعی ، آفاقی تر و کاربردی تر جلوه می کند. مقاله ء حاضر ، با روش توصیفی تطبیقی و استقراء تام از مجموعه شطحیّات عزیزی با عنوان «یک لیوان شطح داغ»، می کوشد تا ضمن معرفی اجمالی عزیزی و شطحیاتش ، هر سه گونه کاریکلماتور یعنی لفظ گرا ، تصویرگرا و معناگرا را با ارائه ء شواهدمتنی ، در همین مجموعه وشباهت شطح عزیزی را با کاریکلماتور های پرویز شاپور و سایرین نمایان سازد. واژگان کلیدی: احمدعزیزی، نثر معاصر، عرفان اجتماعی، تصویر، شطح ، کاریکلماتور. * تاریخ دریافت مقاله:24/3/91 تاریخ پذیرش نهایی: 29/3/92 1 - نشانی پست الکترونیکی نویسنده مسئول: Ldarvishalipur@yahoo.com
بررسی پیوند میان دین و عرفان و تصوف در سده ی سوم هجری
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحثی که همواره در میان اندیشمندان دین پژوه محل بحث و اختلاف دیدگاه بوده، بحث ارتباط دین و عرفان است. هر یک از این بزرگان کوشیده اند با رویکردی خاص به تحلیل رابطه ی این دو بپردازند و نهایتا دیدگاه خود را مطرح کردهاند. نگاهی به پیشینهی این مباحث نشان می دهد که آرا و اقوال در این زمینه بسیار متفاوت و گاه متناقضند: گروهی بر این باورند که عرفان ضد دین است؛ گروهی دیگر عرفان را بیگانه از دین میدانند؛ برخی عرفان را عین دین و گروهی نیز عرفان را قلب و گوهر دین تفسیر میکنند. در تحلیلی دیگر عرفان بخشی از دین معرفی میشود و در تحلیلی، باطن دین. بررسی ژرف این دیدگاهها نشانگر این گفتنی مهم است که دلیل اساسی این همه تفاوت و تناقض دیدگاه در بررسی رابطهی میان دین و عرفان در این حقیقت نهفته است که اغلب این بزرگان تنها بخشی از عرفان و دیدگاههای عرفا را ملاک بحث و تحلیل خود قرار دادهاند و نهایتاً یافته های خود را تعمیم داده اند؛ حال آنکه عرفان و تصوف در هر دوره ویژگی های خاص خود را داشته است و تنها با بررسی موشکافانهی هر سده و گاه هر دهه میتوان رابطه ی خاص دین و عرفان را در آن دورهی خاص تبیین کرد. نگارندگان در این جستار کوشیدهاند این نکتهی اساسی را فرا روی خود قرار دهند و بر این اساس به تبیین رابطهی میان این دو در سدهی سوم هجری- یکی از مهمترین ادوار عرفان ایرانی، اسلامی- بپردازند. این جستار در 5 بخش ارائه میشود: 1- مقدمه. 2- وضع عمومی عرفان و تصوف در سدهی سوم هجری. 3- معرفی عرفا و دیدگاههای خاص آنها. 4- تحلیل رابطهی دین و عرفان در سدهی سوم هجری. 5- نتیجه گیری.
بایزید در میانه شمس و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
25 - 49
حوزه های تخصصی:
نخستین گفت وگوی شمس با مولانا پیرامون بایزید بوده است. شمس به این نکته در پایان یک پاره گفتار عربی در مقالات تصریح می کند. نقد بایزید بارها به شیوه ای مشابه در جای جای سخنان شمس پدیدار می شود. همین نقد درباره حلاج هم تکرار می شود. از این گذشته نکات مرتبط با این ملاحظه نقادانه بارها در مقالات جلوه دارد؛ تاملاتی درباره متابعت و بدعت، شطح و مستی، هوشیاری پس از مستی، جبر و خاموشی. اما نکته اصلی آن جاست که مولانا آشکارا در این زمینه نگاه و گفتار دیگری دارد. او نه تنها ستاینده بایزید و حلاج است؛ بل با شوری فزون مایه از مستی و جبر عاشقانه می گوید. در عین حال در ذهن و زبان مولانا روح سخن شمس بدون کاربست آن در نقد امثال بایزید حاضر است. این نوشتار تلاشی است برای بازخوانی پرسش نخستین شمس و طرح جوانب گوناگون دوگانگی نگاه شمس و مولانا در این چشم انداز و نیز پیشنهادهایی برای تبیین این تمایز و استقلال منظر
تاویل عرفانی متون مقدس و رابطه آن با بیان متناقض نما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
193 - 209
حوزه های تخصصی:
تاویلاتی که عرفا بر متون مقدس ارائه می دهند، معمولاً پارادوکسیکال و متناقض نما بوده و همواره مورد مخالفت عده ای قرار می گیرد. در این مقاله ماهیت متن مقدس و تاویل مورد بررسی قرار گرفته تا اینکه نشان دهد چرا این تاویلات معمولاً متناقض نما به نظر می رسند؟ تحقیقات نشان داد از آن حیث که متون مقدس دارای بطون و معانی چندلایه ای هستند، عارف در فرایند تاویل، می کوشد تا از سطح معانی ظاهری بگذرد و به دریافت معانی باطنی برسد، که این معانی باطنی در اغلب مواقع با معانی ظاهری سازگار نیستند و بدین ترتیب با مذاق اهل ظاهر هم همخوانی ندارد. و به همین دلیل، این تاویلات را مغایر با مبانی دینی می دانند. در حالی که با توجه به سطح ادراک و معرفت و ظرفیت انسان ها، دریافت و ادراک سطوح مختلف معانی کتب مقدس، جهت رهیافت هر کس به حقیقت، متناسب با شان خود، امری ضروری است.
مبانی فلسفی صدرالمتألهین در مواجهه با تناقض باوری در وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش صدرالمتألهین برای ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان، وی را با دشواری هایی مواجه کرده است که برخی از آنها توسط خود وی مورد توجه قرار گرفته و برخی را می توان با توجه به مذاق و مبانی وی کنکاش کرد. یکی از این دشواری ها عبارت است از انطباق تجربه عارفانه وحدت وجود با قاعده تناقض. این ادراک حضوری که یگانگی مخلوقات با خالق و در عین حال دوئیت آنها را مدعی است، قاعده منطقی- فلسفی امتناع تناقض را به چالش می کشد. هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که صدرالمتألهین چه راه کاری برای این اشکال داشته است؟ هرچند وی در آثار متأخر خود به وحدت شخصی وجود قائل شده، اما به نظر می رسد نظریه وحدت تشکیکی وجود - علی رغم عدم تصریح خود ملاصدرا - راه حلی از جانب وی برای خروج از این اشکال بوده است. با این حال، روش توصیفی و تحلیل انتقادی نگارندگان حاکی از عدم کفایت این نظریه برای حل این تناقض نما است. منطق باور نیز نمی تواند برای خروج از این اشکال راهگشا باشد. نگارندگان نشان داده اند که براساس مبنای صدرالمتألهین در مسئله وجود ذهنی، قاعده امتناع اجتماع متناقضین در عوالم غیرمادی مضیق شده و امکان جمع برخی امور متقابل در آن فراهم می باشد و از این رهگذر می توان در حل تناقض نمای وحدت وجود نیز بهره جست. در مجموع، روشن است که ملاصدرا نه می خواسته و نه - با توجه به مبانی فکری خود- می توانسته تناقض باوری و نقض قاعده تناقض را پذیرا باشد.
بررسی انتقادی دیدگاه زینر در ریشه یابی «فتکون انت ذاک» در مکتب ودانته با محوریت اثبات اصالت اسلامی آن
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بررسی در خصوص آنچه به عنوان شطحیات بایزید بسطامی نامیده شده، یکی از علاقه های اصلی تصوف پژوهان غربی محسوب می شود. در این میان آر. سی زینر به تحقیقاتی مفصل در خصوص شطحیات بایزید بسطامی پرداخته و آنها را با عباراتی از اوپانیشادها مقایسه نموده و در نهایت حکم به مطابقت آنها داده است. او بر اساس این مطابقت ها، و نیز بر اساس ارادت بایزید بسطامی به ابوعلی سندی، بایزید را در قامت منتقل کننده آموزه های مکتب فلسفی-عرفانی ودانته به جهان اسلام معرفی کرده است. یکی از عبارت هایی که زینر آن را مستمسک خود در اثبات ادعای یادشده قرار داده است، تعبیر «فتکون انت ذاک» است که بایزید در مناجات خویش با حق تعالی آن را بر زبان خویش جاری ساخته است. دقت نظر در بیان بایزید نشانگر تمایز سخن او با عبارات مورد استشهاد زینر از اوپانیشادهاست، علاوه بر آنکه می توان خاستگاه بیانات بایزید را در خود نصوص اسلامی یافت. تعبیر «فتکون انت ذاک» در واقع مربوط به طلب فنای عرفانی از سوی بایزید است که بر اساس دلالت برخی آیات قرآن و روایات صادره از معصومین (علیهم السلام) می توان از خاستگاه اسلامی پرده برداشت.