مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۰۱.
۴۰۲.
۴۰۳.
۴۰۴.
۴۰۵.
۴۰۶.
۴۰۷.
۴۰۸.
۴۰۹.
۴۱۰.
۴۱۱.
۴۱۲.
۴۱۳.
۴۱۴.
۴۱۵.
۴۱۶.
۴۱۷.
۴۱۸.
۴۱۹.
۴۲۰.
توانمندسازی
منبع:
مطالعات رفتار سازمانی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
131 - 158
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی ذهنیت کارکنان صنعت برق درباره توانمندسازی کارکنان درشرف بازنشستگی است. این پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی و ازحیث روش، توصیفی و ازنظر جمع آوری و تحلیل داده ها، ترکیبی (کیفی-کمّی) است. مشارکت کنندگان به تعداد 24 نفر، از میان کارکنان صنعت برق و با استفاده از روش نمونه گیری مفهوم انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از ابزار مصاحبه ساختارمند و جدول کیو استفاده شده است. در ارزیابی کیفی، بعد از انجام مصاحبه ساختارمند با مشارکت کنندگان، نظرهای متفاوتی نسبت به توانمندسازی کارکنان درشرف بازنشستگی استخراج شد. سپس در قسمت کمّی، با تکمیل جدول های کیو به شیوه تحلیل عاملی، فهم و درک ذهنی افراد هر گروه احصا و تجزیه و تحلیل شد. نتیجه این بررسی، نمایانگر وجود شش الگوی ذهنی متمایز شامل «هواخواهان راهکارهای روان شناختی»، «معتقدان به هموارسازی راه توانمندی»، «خوش بینان به قابلیت و توانایی ها»، «حامیان رفع موانع فردی و اجتماعی»، «ناقدان موانع سازمانی و حکومتی» و «طرفداران خلق فرصت» نسبت به توانمندسازی کارکنان در آستانه بازنشستگی است که هرکدام از ذهنیت ها دارای خصوصیات، معانی و محتواهای متفاوتی نسبت به یکدیگر هستند.
بررسی رابطه سواد دیجیتال و مدیریت دانش با توانمندسازی معلمان شهردهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، بررسی رابطه بین سواد دیجیتال و مدیریت دانش با توانمندسازی معلمان شهر دهدشت بود. تحقیق از نظر ماهیت، توصیفی (غیرآزمایشی) از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل همه معلمان شهرستان کهگیلویه به تعداد 2200 در سال 1398 بود. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان (1970) انجام شد و تعداد 327 نفر از معلمان مقطع متوسطه اول شهر دهدشت به عنوان نمونه آماری به روش تصادفی طبقه ای از معلمان مقطع متوسطه اول شهر دهدشت انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد سواد دیجیتالی توحیدی اصل (1391)، مدیریت دانش نیومن و کنراد (1999) و اسپریتزر (1995) استفاده شد. داده ها با آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته نشان داد ضریب همبستگی به دست آمده در سطح اطمینان (05/0p<) بین سواد دیجیتال و توانمندسازی (6/35%=r)، بین مدیریت دانش و توانمندسازی (2/54%=r) مثبت و معنادار بودند. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که مدل استفاده شده برای پیش بینی توانمندسازی معلمان شهر دهدشت معناداراست و این مدل توان تبیین رابطه بین متغیرها را دارد. متغیرهای مدیریت دانش و سواد دیجیتال، به ترتیب با ضرایب بتای 2/29% و 4/12%، توان پیش بینی توانمندسازی معلمان شهر ده دشت را داشتند. بر اساس ضریب بتا، به ازای یک واحد استاندارد افزایش خرده مقیاس های یافتن اطلاعات و مدیریت اطلاعات و ارتباطات، دانش آفرینی، حفظ (جذب) دانش و انتقال دانش به ترتیب 21%، و 5/48%، 7/22%، 6/57% و 3/61% واحد استاندارد باعث افزایش توانمندسازی معلمان شهر دهدشت می گردد. بر این اساس، نتیجه گیری می شود که برای توانمندسازی معلمان، توجه به مدیریت دانش (توانمندی و به روز بودن مدیر) و ارتقای سواد دیجیتالی معلمان، ضروری است.
نقش دولت در توانمندسازی جوامع روستایی موردمطالعه: ناحیه کاشان در ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
203 - 223
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین اهداف تشکیل دولت ها فراهم ساختن رفاه و توسعه برای جامعه است. در ایران بخش عمده ای از مراحل توسعه روستایی در چهارچوب برنامه های پنج ساله صورت گرفته و سرمایه گذاری مهمترین ابزار دولت به منظور دستیابی به توسعه روستایی است. در این پژوهش با شناخت سرمایه گذاری های دولت در روستاها و نقش آن در توانمندسازی روستاییان، چگونگی اثرگذاری آنها در روستاهای ناحیه کاشان مورد تحلیل قرار گرفت. روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری 15255 خانوار روستایی ناحیه کاشان و حجم نمونه316 نفر تعیین شد. در این تحقیق با بهره گیری از روش طبقه بندی و بکارگیری ماتریس سه بعدی از شاخص های همچون میزان سرمایه گذاری دولتی(شاخص اثرگذار)، موقعیت جغرافیایی روستا و میزان جمعیت به عنوان شاخص های اثربخش تعیین روستاهای نمونه استفاده و در مجموع 12 روستا انتخاب شد. برای تبیین روابط میان متغیر مستقل و وابسته از تکنیک TOPSIS و تحلیل رگرسیونی و ضریب تعیین(R2) و از نرم افزاز SPSS و GIS استفاده شد. با توجه به رتبه بندی روستاها 75 درصد از روستاهای مورد مطالعه دارای توانمندسازی ضعیف و متوسط و همچنین 67 درصد از روستاها با سرمایه گذاری ضعیف و متوسط ارزیابی شدند. یافته ها از وجود رابطه قوی، مثبت و مستقیم بین دو متغیر سرمایه گذاری و توانمندسازی روستاییان(000/0P=) حکایت دارد. بدین ترتیب در برنامه های توسعه پایدار روستایی باید به برنامه ریزی مشارکت مدار و تسهیلگر، واقع گرا، پایین به بالا و غیرمتمرکز، انجام مطالعات آمایش منطقه ای و محلی، ارتقاء مسئولیت پذیری فردی در سطوح طراحی و اجرای برنامه توجه شود.
فناوری اطلاعات و تاثیر آن بر توانمندسازی کارکنان
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه تغییر تکنولوژیکی بر توانایی ها و نگرش های شغلی کارکنان تاثیر می گذارد. روش پژوهش مورد استفاده یک رویکرد کتابخانه ای است که از طریق بررسی ادبیات موجود مطالعات کتابخانه ای انجام شده شده است که در این راستا پژوهش های پیشین که با موضوع پژوهش مرتبط بودند، شناسایی و مورد بررسی قرار گرفتند و بعد از تحلیل یافته های پیشین نتایج این بررسی ها نشان میدهد که تغییر تکنولوژیکی به طور قابل توجهی بر تعاملات در محل کار تاثیر می گذارد. حتی اگر تغییر تکنولوژیکی برخی مشاغل را جابه جا کند، ممکن است اثرات مثبتی در میان کارکنانی داشته باشد که استخدام شده اند و یا خواهند شد. علاوه بر که تا جایی که کارگران قدرت استفاده از مهارت ها و قابلیت های منحصر به فرد خود را دارند، تمایل به خلاق تر و فعال تر بودن دارند، در نتیجه به فرآیند نوآوری کل شرکت های خود کمک می کنند وموجب توانمندتر شدن کارکنان میشود. همینطور سرمایه گذاری شرکت ها در بخش فناوری اطلاعات باعث افزایش بهره وری شرکت میشود. ولی واکنش همه کارمندان مشابه نیست و ممکن است در مقابل پذیرش فناوری اطلاعات به دلیل این که کارمندان ممکن است باور داشته باشند که شرکت های آن ها به دنبال استفاده از فن آوری های جدید برای جایگزینی آنها هستند.
جایگاه توانمند سازی روستایی در توسعه اجتماعی سکونتگاه های روستایی (مطالعه موردی: دهستان درام شهرستان طارم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهندسی جغرافیایی سرزمین دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
107 - 120
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی ساکنان روستایی در افزایش درآمد و توسعه سکونتگاه های روستایی مؤثر است. بااین وجود به دلایل مختلفی اهمیت و جایگاه توانمندسازی ساکنان روستایی موردتوجه قرار نگرفته است. بدین ترتیب می توان گفت در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها جایگاه توانمندسازی روستایی تشخیص داده نشده است. مقاله حاضر، جایگاه توانمندسازی ساکنان روستایی در توسعه اجتماعی سکونتگاه های روستایی دهستان درام شهرستان طارم را نشان می دهد. بنابراین، این تحقیق به شیوه توصیفی-تحلیلی، رویکرد کمی و تحلیل همبستگی جایگاه توانمندسازی روستایی را در توسعه اجتماعی سکونتگاه های روستایی مورد سنجش قرار داده است. جامعه آماری این تحقیق 21 سکونتگاه روستایی دارای سکنه است. از کل جامعه آماری حدود 50 درصد معادل 10 سکونتگاه به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای تعمیم اطلاعات به دست آمده به کل جامعه آماری، از روش نمونه گیری کوکران استفاده شد. از کل 1410خانوار، حجم نمونه برابر با 174 خانوار تصادفی است . انتخاب خانوارهای روستایی برای پرسشگری بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه ای است. برای سنجش متغیر وابسته یا اثرپذیر سطح توسعه اجتماعی از تعداد24 شاخص استفاده شده است. بدین منظور از ضریب همبستگی کندال تائوبی و آزمون رگرسیون چند متغیره برای سنجش رابطه و اثر گذاری بین متغیرهای پژوهش استفاده شد. در ارتباط با متغیر مستقل یا اثرگذار توانمندسازی ساکنان سکونتگاه ها تعداد56 شاخص در چارچوب 4 معیار آموزش و اطلاع رسانی دانش، آگاهی و مهارت، مشارکت و همکاری اقتصادی، اجتماعی، سیاست گذاری ها و تصمیم گیری سنجیده شده است. نتایج نشان می دهد که سطح و جایگاه توانمند سازی مردم در توسعه اجتماعی سکونتگاه های روستایی ناحیه موردمطالعه اندک بوده است.درنتیجه می توان نتیجه گرفت که رابطه معنی داری بین ابعاد توانمند سازی روستایی پاسخگویان و توسعه اجتماعی روستایی وجود دارد .
مطالعه تأثیر توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار بر سلامت اجتماعی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
سلامت اجتماعی در حوزه مطالعات زنان بسیار حائز اهمیت است. یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر سلامت اجتماعی زنان، متغیر توانمندسازی اقتصادی آنهاست. هدف اصلی این مقاله، بررسی رابطه بین ابعاد توانمندسازی اقتصادی با سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار در گروه های خودیار با گروه های غیرخودیار به عنوان یک موضوع بین رشته ای است. جهت مطالعه تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته، از نظریه های سلامت اجتماعی و توانمندسازی استفاده شده است.پرسش اصلی این مقاله، این است که آیا بین توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در گروه های خودیارو غیرخودیار با سلامت اجتماعی آنان رابطه وجود دارد؟ روش تحقیق، از نوع پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه کییز و محقق ساخته است. جامعه آماری، زنان سرپرست خانوار عضو و غیرعضو گروه های خودیار تحت پوشش سازمان بهزیستی استان تهران و روش نمونه گیری، تصادفی ساده است.حجم نمونه، 200 نفر از زنان سرپرست خانوار بهزیستی استان تهران است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آماره های توصیفی و استنباطی استفاده شده است.یافته ها نشان می دهد که میانگین نمره ابعاد پنج گانه سلامت اجتماعی در زنان سرپرست خانوار گروه خودیار، به طور معناداری در سطح اطمینان 95درصد بیشتر از زنان سرپرست خانوار گروه غیرخودیار است. میانگین نمره چهار بعد توانمندسازی اقتصادی در زنان سرپرست خانوار گروه خودیار بیشتر از زنان سرپرست خانوار غیرخودیار است. همچنین، بین توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار در دو گروه هدف با سلامت اجتماعی آنان در سطح اطمینان 95درصد، رابطه معناداری وجود دارد. بر اساس یافته ها،توانمندسازی اقتصادی زنان در دو گروه مذکور، اثر معنی داری بر سلامت اجتماعی آنها دارد.
تدوین چارچوب آموزشی توسعه قابلیت های وجودی مادران ایرانی: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات زن و خانواده دوره دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۴)
132 - 151
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارائه آموزش های مورد نیاز جهت توسعه توانمندسازی زنان می-باشد. روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع مطالعه موردی می باشد. مشارکت کنندگان بالقوه این پژوهش شامل متخصصان و اعضای هیأت علمی در رشته های مختلف تعلیم و تربیت (علوم تربیتی)، جامعه شناسی، حقوق و روانشناسی و همچنین زنان نمونه استان فارس (مدیران زن و مادران نمونه) بودند، که با استفاده از روش نمونه-گیری هدفمند و معیار اشباع نظری 15 نفر از متخصصان و 10 نفر از مادران نمونه و 5 نفر از زنان نمونه شهر که تصدی مدیریتی داشتند، انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها مصاحبه عمیق و مطالعه اسناد مرتبط با موضوع پژوهش بود. جهت ارائه آموزش های مورد نیاز جهت تحقق توسعه توانمندسازی زنان و شناسایی چالش های موجود در این زمینه از روش تحلیل شبکه مضامین استفاده شد. در نتیجه آموزش-های لازم در جهت توانمندسازی مادران در قالب 5 مضمون سازمان دهنده آموزش هنری، آموزش مهارتی، آموزش معنوی و دینی، آموزش روان شناختی- خودشناسی، آموزش اقتصادی- اجتماعی تدوین گردید و چالش های پیش رو جهت اجرایی شدن چنین مهمی در ابعاد مختلف از جمله مقاومت زنان، مقاومت مردان، مقاومت جامعه محلی، مشکلات اقتصادی و سیاسی کاوش و در نهایت راهکارهایی جهت عملی ساختن مؤلفه های توانمندسازی مادران ارائه گردید. به منظور اعتباریابی نتایج کیفی از تکنیک های قابل قبول بودن و قابل اعتماد بودن استفاده شد.
ادغام اجتماعی از طریق کار در سازمان های مسئول کاهش فقر شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۴
183 - 207
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش واکاوی علل تغییر رویکرد سازمان های متولی فقر از رویکرد حمایتی به رویکرد اشتغال محور، شناسایی روش ها، بررسی راهبردها و پیامدهای آن در نهادهای متولی کاهش فقر بود. این مطالعه با روش کیفی و بر اساس رهیافت گراندد تئوری انجام شد. به شیوه نمونه گیری نظری با 20 مدیر بخش اشتغال نهادهای حمایتی، سازمان های عمومی و خیریه های کارآفرین شهر مشهد در سال 1397 مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. متن مصاحبه ها با رویکرد اشتراوس و کوربین و به کمک نرم افزار MAXqda تحلیل شد. مقوله کانونی این پژوهش «ادغام اجتماعی از طریق کار» است. با تغییر چهره فقر از مطلق به نسبی در جامعه ایران، دارایی های فردی و اجتماعی فقرا در کل افزایش پیدا کرد. متناسب با این روند، تقاضای مردم و نخبگان برای اثربخشی و کارآمدی نهادهای متولی فقر بیشتر شد. در چنین شرایطی برخی از نهادهای متولی با استفاده از شبکه های اجتماعی، به ادغام اجتماعی از طریق کار رو آوردند. راهبرد اصلی پیاده سازی رویکرد جدید، تبعیت از ساختار سازمانی، دیدن توانمندیهای کارکنان و مددجویان، ارتباطات و شبکه سازی بخصوص با بخش های دولتی، و افزایش توانمندی خدمات گیرندگان جهت بهره برداری از فرصت های اشتغال در بازار کار است. ادغام اجتماعی از طریق کار موجب افزایش اعتماد خدمت گیرنده به سازمان، افزایش احساس خودکارآمدی، پایداری مالی و ارتقاء شهرت سازمانی و کاهش آسیب های اجتماعی ناشی از فقر می شود.
الگوی توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی بر مبنای رویکرد مشارکت و تسهیلگری، مطالعه موردی: کلان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش جغرافیایی فضا سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۳
135 - 150
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی با تأکید بر اقدامات اجتماعی یکی از رویکردهای تأثیرگذار در ارتقاء و ساماندهی سکونتگاه های غیررسمی محسوب می شود که نیازمند بهره گیری از مشارکت تمامی ذی نفعان و همچنین شکل گیری دفاتر تسهیلگری در بطن این سکونتگاه ها به منظور تحقق اهداف موردنظر به صورت واقع بینانه است. با توجه به اهمیت موضوع، هدف از این پژوهش ارائه الگوی توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی کلان شهر تبریز بر مبنای رویکرد مشارکت و تسهیلگری می باشد. روش پژوهش در مطالعه حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت توصیفی–تحلیلی بوده که برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از مدل تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار Amos استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش نیز شامل شهروندان سکونتگاه های غیررسمی و مدیران، مسئولان و کارشناسان مسائل شهری و همچنین نخبگان دانشگاهی بوده که حجم نمونه شهروندان بر مبنای فرمول کوکران 384 نفر و با توجه به مشخص نبودن حجم جامعه آماری مدیران و نخبگان، از فرمول کوهن در سطح اطمینان 95 درصد برای تعیین حجم نمونه استفاده شده و حجم نمونه آماری 100 نفر برآورد گردیده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بیشترین تأثیرگذاری بر تحقق رویکرد مشارکت و تسهیلگری مربوط به ظرفیت سازی نهادی با ضریب 81/0 می باشد. پس ازآن نیز هم افزایی نهادی و اجتماع گرایی به ترتیب با ضرایب 62/0 و 57/0 قرار دارند. همچنین نتایج پژوهش نشان می دهد مشارکت و تسهیلگری می تواند با تقویت سطح اعتماد و باور جامعه محلی نسبت به خود در رفع مشکلات محلی، تفویض اختیار به مردم و سازمان های غیردولتی، سازمان یافتن جامعه محلی در جهت پرداختن به مشکلات و مسائل مبتلابه خود و بهبود اعتماد مردم و مسئولان نقش اساسی در توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی کلان شهر تبریز داشته باشند.
مطالعه توانمندسازی و تمایل به ترک خدمت از طریق هوش سازمانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، مطالعه توانمندسازی و تمایل به ترک خدمت از طریق هوش سازمانی کارکنان اداره کل ورزش و جوانان فارس بود. این تحقیق بر حسب هدف، کاربردی و همچنین از نظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع همبستگی و از لحاظ زمانی، مقطعی بود. جامعه آماری در این پژوهش، کارکنان اداره کل ورزش و جوانان فارس بود و و از این تعداد 260 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از پرسشنامه های استاندارد پرسشنامه توانمندسازی اسپریتزر (1995)، هوش سازمانی کارل آلبرخت (2003) و تمایل به ترک خدمت کیم و همکاران (2007) استفاده شد. به منظور آزمون فرضیه های تحقیق از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شده است. نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد توانمندسازی و هوش سازمانی با تمایل به ترک خدمت آزمودنی ها رابطه معناداری داشته است. همچنین، بین متغیر توانمندسازی و هوش سازمانی رابطه معناداری وجود داشت و در نهایت؛ نتایج الگوسازی معادلات ساختاری نشان داد که هوش سازمانی در رابطه توانمندسازی و تمایل به ترک خدمت آزمودنی ها، نقش واسطه ای داشته است.
بررسی تطبیقی آموزش های مهارتی تیم های جستجو و نجات در آوار جمعیت هلال احمر ایران با استانداردهای آموزشی تیم های جستجو و نجات شهری در ریزش سازه ای سازمان ملل(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
مقدمه: یکی از عوامل شاخص در کاهش خسارات جانی به ویژه تلفات آسیب دیدگان ناشی از زلزله پاسخگویی مؤثراست. از آنجا که توانمندسازی جوامع، زیربنای پاسخگویی مؤثر است، پژوهش حاضر با هدف تطبیق آموزش تیم های جستجو و نجات در آوار ایران و تیم های بین المللی "جستجو و نجات شهری در ریزش سازه ای" سازمان ملل انجام گرفته است. روش: این پژوهش از نوع تطبیقی و در تحلیل آن از روش "مقایسه با وضعیت استاندارد" استفاده شده است. جمع آوری داده ها از طریق پایگاه های اطلاع رسانی رسمی ملّی و بین المللی و مقررات و دستورالعمل ها انجام شده است. تیم های ایران و تیم های بین المللی سازمان ملل از ابعادی نظیر سطح عملیات پاسخگویی، سطوح تیمی، نقش تیم ها، ساختار تیمی و با تأکید بر متدولوژی آموزشی و محتوای آموزش ها مقایسه شد و پس از دسته بندی ویژگی ها، تفاوت ها و شباهت های آنها تحلیل و بر مبنای آن پیشنهادات ارائه گردید. یافته ها: در متدولوژی آموزشی جمعیت هلال احمر، دوره ها بر اساس شرح وظایف تعریف شده اند. در تیم های جستجو و نجات ایران، سطح عملیاتی و طبقه بندی تیمی برای پاسخگویی تعریف نشده است. ساختار تیمی جمعیت از 5 مؤلفه تیم های بین المللی، دو مؤلفه جستجو و نجات را داراست. از نظر تعداد و رده تخصصی با شاخص های بین المللی تفاوت دارد و نقش تیم به صورت بسیار کمرنگ در شرح وظایف اعضای تیم در نظر گرفته شده است. بحث و نتیجه گیری: در ایران سطح عملیات پاسخگویی و سطوح تیمی طبقه بندی نشده اند. تیم جستجو و نجات در آوار ایران وظایف هر چهار سطح تیم های USAR را (از سبک تا بین المللی) یکجا بر عهده دارد. سازماندهی تیم های مدیریت، فوریت درمانی و پشتیبانی اداری و پشتیبانی عملیات امداد و نجات مستقل از تیم جستجو و نجات است. متدولوژی آموزشی و محتوای آموزشی تیم ها با استانداردهای بین المللی همخوان و هم سطح نیست. برای توانمندسازی جوامع روستایی تربیت پاسخگران اولیه و در جوامع شهری آموزش تیم ها بر اساس معیارهای بین المللی و متناسب با نوع سازه شهری ضرورت دارد.
بررسی تاثیر توانمندسازی بافت فرسوده شهری بر ارتقای گردشگری بوم گرا؛ نمونه موردی: شهر ساحلی قشم
حوزه های تخصصی:
بی ثباتی در بافت های فرسوده شهری، موضوعی است که توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. به نظر می رسد توانمندسازی بافت های فرسوده از عوامل مؤثر بر ارتقاء گردشگری و پیشرفت نواحی فرسوده باشد. در تحقیق حاضر، در بخش اول مطالعه، پرسشنامه ای تدوین و در میان کارشناسان و مدیران شهری و گردشگری (شامل 118 نفر) پیمایش گردیده است. سپس، با بهره مندی از روش تحلیل رگرسیون و همبستگی در نرم افزار SPSS به تعیین نقش هر یک از شاخص های استخراج شده توانمندسازی ساکنین بافت فرسوده قشم در جهت توسعه گردشگری بوم گرا پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان دادند که شاخص های اقتصادی با نمره 4.15 و پس از آن شاخص فرهنگی با نمره 3.66 بیشترین نقش در توانمندسازی ساکنین بافت فرسوده قشم جهت ارتقای گردشگری بوم گرا را دارند. شاخص های اقتصادی و فرهنگی با ضرایب 0.631 و 0.601 بیشترین همبستگی از نظر اثر توانمندسازی ساکنین بافت فرسوده بر ارتقای سطح گردشگری بوم گرا در قشم را از خود نشان داده اند. همچنین، معیارهای اقتصادی و فرهنگی به ترتیب با نمره های F=1.91 و F=1.75 بیشترین نقش در توانمندسازی ساکنین بافت فرسوده قشم در جهت ارتقای گردشگری بوم گرا را دارا هستند.
فراترکیب عوامل مؤثر بر توانمندسازی زنان روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه سال بیست و چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
47 - 70
حوزه های تخصصی:
در طول سال های اخیر، از مفهوم «توانمندسازی زنان روستایی» به مثابه یکی از ارکان اصلی توسعه روستایی در مباحث توسعه روستایی بیش از پیش به منظور ارتقای وضعیت زنان و جامعه آنها استفاده شده است. پژوهش کاربردی حاضر به روش کیفی با رویکرد فراترکیب انجام شد و منبع داده های آن کلیه مطالعات انجام شده پایگاه های اریک، ساینس، اسپرینگر، اسکوپوس، الزیور، جهاد دانشگاهی، پرتال پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشر کنفرانس های کشور، مجلات تخصصی نور در بازه زمانی 1388 تا 1398 (2009 تا 2019 میلادی) بود. در این راستا، ارزیابی 240 پژوهش مرتبط صورت گرفت. در نهایت، با اجرای گام های هفت گانه سندلوسکی و بارسو، چهل مقاله به صورت هدفمند انتخاب و با تحلیل به روش های کدگذاری باز، محوری و انتخابی، اعتبار آن از طریق آزمون کاپای کافمن تأیید شد. نتایج تحلیل نشان داد که عوامل مؤثر در توانمندسازی شامل چهار بعد آموزشی (دانش تولید، خودآگاهی)، فردی (خودراهبری و تولیدکنندگی)، ساختاری (قوانین تسهیل کننده، ساختارسازی تولید) و فرهنگی- اجتماعی (فرهنگ سازی و قدرت فعالیت اجتماعی) است. نتایج پژوهش حاضر، با ایجاد درک عمیق از ادبیات موجود در مورد توانمندسازی زنان روستایی می تواند از رهگذر سازمان دهی عوامل مؤثر بر آن، در سیاست گذاری توسعه روستایی برای توانمندسازی زنان روستایی مورد استفاده قرار گیرد.
ارزیابی نقش توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی در راستای کاهش اثرات خشکسالی؛ مطالعه موردی: شهرستان سرپل ذهاب (استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۱
255 - 277
حوزه های تخصصی:
بخش اعظمی از ایران به خاطر استقرار در کمربند خشک جغرافیایی و نوار بیابانی دنیا از شرایط اقلیمی ویژه ای برخوردار است که جزو مناطق کم باران جهان بشمار می آید. ازاین رو، خشکسالی به عنوان یکی از مهم ترین مخاطرات طبیعی ایران است. هدف تحقیق حاضر بررسی نقش توانمندسازی روستاییان در مواجهه و رویارویی با خشکسالی و کاستن از اثرات آن در مناطق روستایی شهرستان سرپل ذهاب در غرب استان کرمانشاه است. ازاین رو سعی کرده است تا به این سؤال پاسخ دهد که چه رابطه ای بین توانمند سازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی و کاهش اثرات خشکسالی در محدوده موردمطالعه وجود دارد؟ تحقیق حاضر از نوع پژوهش های کاربردی و روش مورداستفاده توصیفی- تحلیلی مبتنی بر گردآوری داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه است. به دلیل گستردگی جغرافیایی منطقه و تعداد زیاد سکونتگاه های روستایی، از بین روستاهای واقع در محدوده سیاسی شهرستان سرپل ذهاب که دارای 100 خانوار و بیشتر بودند، با لحاظ کردن موقعیت طبیعی، تعداد 10 نقطه روستایی به عنوان نمونه انتخاب شد. در سطح تحلیل خانوار از بین 1966 خانوار روستایی ساکن براساس داده های سرشماری سال (1395)، با بهره گیری از فرمول کوکران تعداد 321 مورد به عنوان نمونه انتخاب و پرسشنامه به صورت تصادفی ساده توزیع شده است که از این تعداد، 305 پرسشنامه تکمیل شده در اختیار محققان قرار گرفت و در تحلیل های آماری مورداستفاده قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های آماری t تک نمونه ای، تحلیل عاملی و مسیر استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که از دیدگاه ساکنین محلی توانمندسازی در ابعاد اقتصادی (3.84) و اجتماعی (3.60) بر روی کاهش اثرات سانحه تأثیر مثبتی دارد. نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد دسترسی به منابع مالی، بهبود فضای و کسب وکار و سرمایه اجتماعی محلی به ترتیب با 49/0، 53/0 و 34/0 بیشترین تأثیر را در توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی در راستای کاهش اثرات خشکسالی دارند.
امکان سنجی و توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی بر پایه ادراک ذهنی در محله زورآبادِ شهرلوشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین مسائل درکشورهای درحال توسعه، سکونتگاه های غیررسمی می باشد؛ علل عمده ای همچون توزیع نابرابر امکانات، رشد فزاینده جمعیت کشور، عدم توجه ویژه به اقشارکم درآمد در برنامه ریزی مسکن، موجب پیدایش و توسعه این نوع از سکونتگاه ها می شوند . با وجود انتقادات ویژه به رویکردهای گذشته در مداخلات سکونتگاه های غیررسمی، رویکرد توانمندسازی با ویژگی ایجاد کارایی اقتصادی و کارآمدی اجتماعات در توسعه بخش مسکن، توانمندسازی سیاسی و اجتماع محلی مطرح گردیده؛ دستیابی به این رویکرد در ساماندهیِ سکونتگاه ها، با مشارکت ساکنین و مطابق با نیاز آنان، میسر خواهد بود؛ هدف پژوهش حاضر، بررسی امکان سنجی به منظور توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی محله زورآباد در خیابان شهید میرزایی، بر پایه ادراک ذهنی شهروندانِ شهر لوشان می باشد. پژوهش از نوع کاربردی، روش انجام پژوهش، توصیفی-تحلیلی و داده ها از طریق مطالعات اسنادی و میدانی گردآوری شدند. بدین منظور 5 مؤلفه اجتماعی، کالبدی، اقتصادی، محیط زیستی و دسترسی، که در شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی دخیل بودند شناسایی شدند و در قالب 26 پرسش تخصصی و به صورت طیف لیکرت در اختیار نمونه آماری پژوهش (373 نفر) قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزار spss-v20بهره گرفته شد. در مرحله اول با استفاده از آزمون فریدمن، مشخص شد، از دیدگاه شهروندان میان مؤلفه های تشکیل دهنده ی سکونتگاه غیررسمی محله زورآباد تفاوت وجود دارد؛ در مرحله دوم، با استفاده از تحلیل عاملی، مشخص گردید که مؤلفه اقتصادی با ضریب 321/0، به عنوان بالاترین اولویتِ توانمندسازی و به ترتیب مؤلفه محیط زیستی با ضریب 309/0، اجتماعی با ضریب 297/0، کالبدی با ضریب 266/0 و دسترسی با ضریب 231/0؛ بایستی در اولویت رسیدگی توسط مسئولان ذی ربط قرار گیرند.
توانمندسازی سکونتگاه غیر رسمی شهرک شهید رجایی مشهد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رشد شتابان شهرنشینی و افزایش میزان مهاجرت به شهرها، کمبود و گرانی مسکن در کلان شهرها پدیده ناهنجار سکونتگاه های غیر رسمی را به وجود آورده است، که همراه با رشد بیکاری ، زمینه آسیب های اجتماعی را فراهم می سازد. در مقاله حاضر ، راهبردهای اساسی توانمندسازی سکونت گاه غیر رسمی شهرک شهید رجایی مشهد مشخص شده است. روش بررسی: نوع پژوهش کاربردی و به لحاظ ماهیت توصیفی _تحلیلی می باشدو از روش کتابخانه ای و میدانی درانجام پژوهش استفاده شده است. ابتدا برای شناسایی وضعیت شهرک شهید رجایی مشهد در سال 1400 با جامعه آماری 232616نفر از فرمول کوکران استفاده نموده و 383 نفر از ساکنان محدوده به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند.سپس با استفاده از این اطلاعات نقاط قوت،ضعف، فرصت و تهدید محدوده را به منظور طراحی ماتریس SWOT شناسایی کردیم. در نهایت برای امتیازدهی به هریک از موارد ماتریس SWOT به منظور شناسایی راهبردها و اولویت بندی آن ها با استفاده از ماتریس QSPM، تعداد 50 پرسشنامه بین سازمان های مسئول و نخبگان دانشگاهی که دارای تخصص کافی پیرامون مسائل حاشیه نشینی می باشند به روش هدفمند توزیع گردید. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد راهبرد کلی در محدوده برای اجرای توانمندسازی تدافعی بوده و راهبردهای ساماندهی کالبدی، محیطی و جمعیتی با ایجاد زیرساخت ها و تسهیلات شهری ،استفاده بهینه از زمین های موقوفه آستان قدس رضوی برای کاهش آسیب های اجتماعی و کالبدی محدوده، توسعه متعادل عناصر شهری، تامین مسکن مناسب و زیباسازی در طراحی، ضمن حفظ هویت فرهنگی محدوده با بهره گیری از مصالح بومی و تلفیق آن با مصالح جدید، راهبردهای مهم توانمندسازی شهرک شهید رجایی محسوب می شوند.
تبیین راهکارهای اثر بخشی و توانمندسازی سرمایه انسانی در افزایش کارایی و بهبود عملکرد شهرداری ها
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد کارکنان موضوعی است که ارتباط تنگاتنگی با دستیابی سازمان به اهداف تعیین شده خود دارد، به گونه ای که عملکرد کارکنان معادل عملکرد سازمان در نظر گرفته می شود. بنابراین توجه به دانش و مهارت منابع انسانی و توانمندسازی این سرمایه های بی بدیل در سازمان ها و به خصوص در این دوران امری ضروری و غیرقابل انکار است. مهم ترین عامل در بهبود بهره وری در شهرداری ها و در هر کشوری منابع انسانی می باشد، به طوری که این عامل، به یک عنصر مهم و اساسی در تبیین تفاوت های موجود دربهره وری و رشد آن در کشورهای مختلف شده است. از آنجا که پایه اصلی امر توسعه، انسان است، بهبود کیفیت منابع انسانی در امر توسعه بسیار ضروری بوده و در هرگونه برنامه ریزی به منظور توسعه و بهره وری منابع انسانی نقش اساسی و تعیین کننده ای دارد؛ بنابراین بدون اولویت دادن به بهره وری و توسعه منابع انسانی که جزء در فرآیند برنامه ریزی عملی بلندمدت و جامع بر پایه اطلاعات دقیق از گذشته، حال و مسیر روشن آینده تحقق نخواهد یافت، توسعه اقتصادی به دست نخواهد آمد. هدف از انجام این پژوهش، تبیین راهکارهای اثر بخشی و توانمندسازی سرمایه انسانی در افزایش کارایی و بهبود عملکرد شهرداری ها می باشد. روش بررسی: روش پژوهش در این مقاله از نظر ماهیت و روش توصیفی و تحلیلی و از نظر هدف، نظری وکاربردی است. یافته ها و نتیجه گیری: یافته ها حاکی از آن است که مهم ترین راهکارهای موثر بر بهره وری منابع انسانی شناسایی شده، توانمندسازی کارکنان و مدیریت استعداد می باشند. از دیدگاه صاحب نظران، توجه به مولفه های تاثیرگذار بر مدیریت استعداد (شناسایی، به کارگیری، توسعه، نگهداری) و توانمندسازی (آموزش، مشارکت، انگیزش) و همچنین مراحل توانمندسازی (تواناسازی، ساختار، فرآیند) و نحوه ارزیابی اثربخشی آنها ضروری است که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند.
پیش بینی انگیزش تحصیلی (اُلگوی MUSIC) دانشجویان آموزش از راه دور بر اساس عوامل بزرگ شخصیتی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش عبارت بود از بررسی ارتباط بین «پنج عامل بزرگ شخصیتی» و مؤلفه های اُلگوی MUSIC درباره انگیزش تحصیلی (MAMM). برای به دست آوردن داده ها زمینه یابی با استفاده از دو ابزار انجام شد. «پرسشنامه پنج بزرگ» (BFI)، که صفات شخصیتی پنجگانه دانشجویان را اندازه گیری می کرد، «پرسشنامه اُلگوی MUSIC در زمینه انگیزش تحصیلی» (MAMMI) که باورهای انگیزشی دانشجویان را اندازه می گرفت. داده های با استفاده 300 دانشجوی رشته آموزش از راه دور در دانشگاه های استان همدان به دست آمده است. تحلیل عامل اکتشافی و تحلیل عامل تأییدی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری به انجام رسید تا به این پرسش پاسخ داده شود: «تا چه اندازه عوامل بزرگ شخصیتی FFM به مؤلفه های MAMM مرتبط هستند»؟ مدل های اندازه گیری برای هر دو متغیر دارای برازش مناسب بود. همچنین، چندین مسیر ساختاری معنادار نیز به دست آمدند: تجربه پذیری و وجدانی بودن دارای اثری منفی و معنادار بر توانمندسازی بودند، در حالی که برونگردی دارای اثری مثبت و معنادار بر توانمندسازی، سودمندی، و علاقه مندی بود. علاوه بر این، دلپذیری اثری مثبت و معنادار بر سودمندی، موفقیت، علاقه مندی، و مراقبت بود. در نهایت، روان آزردگی گرایی اثری منفی بر موفقیت نشان داد. یافته های پژوهش نشان داد عوامل شخصیتی قادر به پیش بینی انگیزش تحصیلی دانشجویان هستند. نتایج این پژوهش می تواند شواهدی را در زمینه اینکه آیا صفات شخصیتی دانشجویان بر انگیزه تحصیلی آن ها اثر دارد یا خیر را ارائه دهد.
پیش بینی عملکرد شغلی معلمان بر اساس توانمندسازی روان شناختی
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
89 - 98
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف : معلم مؤثرترین عامل شناخته شده در مدرسه بوده و عملکرد شغلی معلمان از شاخص های اساسی موفقیت و تداوم اهداف سازمان های آموزشی است و توانمندی معلمان نقش مهمی در آن خواهد داشت . هدف این پژوهش پیش بینی عملکرد شغلی معلمان بر اساس توانمندسازی روانشناختی بوده است.
روش شناسی پژوهش : به روش توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه معلمان زن مدارس ناحیه 4 شهر شیراز به تعداد 413 نفر بود که 198 نمونه به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های عملکرد شغلی پاترسون، توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد.
یافته ها : نتایج ضریب همبستگی نشان داد که عملکرد شغلی با توانمندسازی روان شناختی رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج رگرسیون چندگانه با روش گام به گام نشان داد که در میان مؤلفه های توانمندسازی روان شناختی مؤلفه های معناداری، اعتماد، تأثیرگذاری و شایستگی بهترین پیش بینی عملکرد شغلی معلمان بودند.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد برای بهبود عملکرد شغلی بهتر است عوامل موثر بر آن را بشناسیم، بنابراین باید توانمندسازی روانی را ارتقا دهیم.
الگوی یکپارچه مشارکت سازمانی برای سازمان های دولتی ایران (مورد مطالعه شرکت ملی نفت ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود مطالعات گذشته، نقصان نظریه جامع و اثربخش از مشارکت در سازمان های دولتی به عنوان چالشی اساسی مطرح بوده است. هدف ارائه یک الگوی مشارکت یکپارچه برای کمک به اداره امور سازمان های دولتی بوده و پژوهش به روش ترکیبی از نظریه داده بنیاد و پیمایش انجام شده و از لحاظ هدف اکتشافی و توصیفی بوده است. ابتدا 31 نفر به صورت هدفمند قضاوتی انتخاب شدند و با آنان مصاحبه صورت گرفت و تحلیل کیفی با نرم افزار مکس کیودا انجام شد. در کدگذاری باز، ۱۰۷۵ کد مفهومی شناسایی و با همگرایی آن ها، ۱۳مقوله محوری به دست آمد. نظام مشارکت سازمانی به عنوان پدیده محوری انتخاب و روابط آن با سایر مقوله ها تبیین و الگوی اولیه ارائه شد. سپس با توزیع 250 پرسشنامه در یک شرکت دولتی، شامل 545 نفر، ارزیابی و اعتبار مدل با آلفای کرونباخ 9/0 تأیید و الگوی یکپارچه مشارکت در 5 بخش، شامل وضعیت غایی، وضعیت فاعلی وضعیت مادی وضعیت صوری و مکانیزم ارزشیابی طرح ریزی شد.