مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سیاست خارجی ایران
حوزه های تخصصی:
با تاسیس سازمان همکاری شانگهای در سال 2011، یکی ازمباحث مهم واکنش دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه قدرت های بزرگ بود. هریک از این کشورها تلاش کردند موضع خود را در مورد سازمان همکاری شانگهای تدوین و سیاست خود را در قبال آن مشخص سازند. ایران از جمله این کشورها بود که به سبب همجواری منطقه ای می توانست تحت تاثیر پیامدهای شکل گیری این سازمان قرار گیرد و اعلام کرد خواهان عضویت در این سازمان است و در این راه تلاش کرد و بالاخره موفق شد در سال 2005 به عضویت ناظر در این سازمان درآید. سوال اصلی این مقاله این است که مهم ترین عامل تاثیرگذار بر تصمیم ایران مبنی بر عضویت در سازمان همکاری شانگهای چه بوده، اهداف ایران در عضویت در این سازمان چیست و کدام نظریه بهتر می تواند این رفتار را تبیین نماید؟ فرضیه اصلی مقاله این است که ایران تحت تاثیر و با استفاده از شرایط ایجاد شده در ساختار نظام بین الملل (تضعیف هژمونی جهانی آمریکا و ایجاد فرصتی ساختاری)، با اتخاذ سیاست عضویت در سازمان همکاری شانگهای به دنبال مقابله با هژمونی گرایی آمریکا در سطح جهانی- که جزء سیاستهای اعمالی روسیه و چین نیز هست- و در نتیجه تضمین امنیت ملی خود می باشد و مفهوم هژمونی و نظریه های ساختاری بهتر می توانند این رفتار را تبیین نمایند. افزون بر این، عضویت در سازمان همکاری شانگهای می تواند زمینه های برقراری هژمونی منطقه ای ایران را در خاورمیانه فراهم نماید.
جهانی شدن و تصمیم گیری در مناسبات فرامرزی : تبادلات متناقض در پیوند جامعه مدنی داخلی و جامعه مدنی جهانی
حوزه های تخصصی:
تصمیم عالیترین فعالیت بشری است و نماد یک اراده محسوب می شود که دارای قدرت الزام است . سیاست خارجی نیز تابعی از سیاست داخلی و به ویژه تابعی از نظام اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هر کشور است که می توان آن را سیاست یک دولت در عمل متقابل با سیاست دیگر دولتها نامید . جامعه مدنی هم عبارت از محیط ویژه ای است که به صورت یک فضای تهی در میانه وضعیت سقف و کف ساختار سیاسی ، یا فرمانروایان و مردم قرار گیرد تا بتواند مانع تبدیل پیوند آمریت و اطاعت به زورگویی و ستم پذیری گردد ..
ایران و منطقه گرایی در آسیای جنوب غربی: راهبردها و راهکارها در سیاست خارجی ایران
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر ضمن ارائه مدلی نردبانی از روند همگرایی منطقه ای و تشریح و تبیین مراحل مختلف آن، به تفاوت های اصلی نو منطقه گرایی با منطقه گرایی کلاسیک خواهد پرداخت.ایده نوشتار این است که با توجه به پنج حالت: فضای منطقه ای، مجموعه منطقه ای، جامعه منطقه ای، اجتماع منطقه ای و مجموعه سیاسی نهادینه شده منطقه ای؛ منطقه آسیای جنوب غربی با توجه به شرایط فعلی در پلکان دوم یعنی مجموعه منطقه ای قرار دارد و تامین صلح منفی و نه صلح مثبت در آن اولویت دارد. این مقاله راهبردهای اصلی سیاست خارجی ایران را در این زمینه بررسی می کند تا به راه حل مناسبی دست یابد.
منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی اهمیت «منطقه گرایی» در سیاست خارجی ایران در خاورمیانه می پردازد. بعضی از دیدگاه های موجود ویژگی های ساخت قدرت و سیاست در ایران را به گونه ای می دانند که هرگونه ائتلاف و همکاری سیاسی – امنیتی، اقتصادی و فرهنگی را در سطح منطقه ای دشوار می سازد.
با این همه، سخن نویسنده در این مقاله این است که تغییر و تحولات سیاسی، امنیتی و ژئوپلیتیک در سطح منطقه خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر، جایگاه منطقه گرایی را در سیاست خارجی ایران تقویت کرده است. در اصل ارزش استراتژیک و نقش ایران در تقویت مؤلفه های منطقه ای به مولفه هایی نظیر دولت ملی قوی، هویت ژئوپلیتیک و ایدئولوژی پویای شیعی مرتبط است. از این دیدگاه، نویسنده به تعریف دو مفهوم «منطقه گرایی سنتی» و «منطقه گرایی جدید» در رویکردهای سیاست خارجی ایران می پردازد که هر یک با نگاه متفاوتی سعی در تامین منافع و امنیت ملی ایران دارند. نویسنده نتیجه می گیرد که جمهوری اسلامی ایران باید با بازتعریف مؤلفه های قدرت ملی خود در سطح منطقه ای، به حل معضلات استراتژیک سیاسی- امنیتی با قدرت های فرامنطقه ای از جمله آمریکا بپردازد و از آن طریق روند تثبیت فرصت های اقتصادی و توسعه پایدار را به جریان بیاندازد.
مقام معظم رهبری و نظریه ساختاری روابط بین الملل در سیاست گذاری خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت شیعی در دوران حاضر، مسئله برقراری رابطه با فضای بین المللی اهمیت یافت. مباحثی نظیر نظام سلطه نیز، مفروضاتی برای برخورد با فضای نظام بین الملل به همراه داشت که منشا پیدایش نظریه ای نوین در غالبی ساختارمند از روابط بین الملل شد. از آنجا که مقام معظم رهبری که فصل الخطاب نظام جمهوری اسلامی در تبیین سیاست های کلان است، به تبیین این نحوه عمل با فضای بین المللی و به عبارتی سیاست گذاری خارجی پرداخته اند، ما در این مقاله به دنبال فهم این نظریات و تاثیر آن بر سیاست خارجی ایران هستیم.
رفتار شناسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از یازده سپتامبر 2001(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
امروزه، بحث رفتارشناسی در سیاست خارجی، یک پایه و اساس در تحلیل و تحقیق مسایل روابط خارجی کشورها محسوب می شود. در واقع در بحث رفتارشناسی به جای آنکه تنها بر گفتار و نوشتار بازیگر تکیه شود باید بر زبان رفتاری او نیز تکیه گردد، در این راستا لحن گفتار و نوشتار نیز در زمره رفتار بازیگر محسوب می شود. بدین روی، رفتار شناسی که مفهوم شناخت منافع بازیگران است، یعنی طی کردن دقیق فاصله و مسیر بین گفتار و رفتار و در این مسیر باید مبانی رفتاری بازیگران سیاسی به خوبی شناسایی شود. حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 (20شهریور، 1380) در نیویورک و واشنگتن بی تردید، نقطه عطفی در تحولات امریکا و در سطح بین المللی بعد از پایان جنگ سرد محسوب می شود. پی ،آمدهای عمیق این حوادث در داخل امریکا و در سطح بین المللی، همه بازیگران سیاسی را به صور و اشکال مختلف، متاثر ساخته است و همچنین مباحث گوناگونی در تمامی مراکز علمی، تحقیقاتی و سیاست گذاری دنیا در مورد ماهیت نظام بین المللی، کارکردهای سیاست خارجی و وضعیت جدید و آرایش نیروها در مناطق مختلف به همراه آورده است. جمهوری اسلامی ایران به دلایل مختلف از جمله هم جواری با افغانستان و ایران که کانون های بعدی عملیات گسترده نظامی امریکا شدند، از پی آمدهای حادثه 11 سپتامبر اثرات مختلفی پذیرفت. در این نوشتار تلاش خواهد شد تا با توجه به تحولات و تغییرات پیش آمده پس از این حوادث رفتار خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه به یک چارچوب نظری متقن نظیر سازه انگاری مورد بررسی قرار گیرد .
چارچوب تحلیلی ساختار-کارگزار در سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
تحلیل و بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت تاثیر نظریه های گوناگون و بعضا متعارض قرار دارد. اندیشمندان تلاش کرده اند تا با رویکردهای نظری متفاوتی همچون واقع گرایی، آرمان گرایی، سازه انگاری و تحلیل گفتمانی سیاست خارجی را مورد بررسی قرار دهند. بنابراین دستیابی به چارچوب تحلیلی مناسب برای شناسایی عناصر موثر در تدوین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ضروری می نماید. هدف این نوشتار بررسی امکان بکارگیری نظریه ساختار-کارگزار(ساخت یابی) در تحلیل سیاست خارجی ایران است. به عبارتی هدف پاسخ دهی به این پرسش است که: آیا نظریه ساخت یابی می تواند به عنوان چارچوبی مفهومی و نظری برای تحلیل سیاست خارجی ایران به کار گرفته شود؟ پاسخ موقت چنین است که: چارچوب تحلیلی ساختار- کارگزار ابزار مناسبی برای بررسی تحول رفتار و روندهای حاکم بر سیاست خارجی ایران است. مقاله حاضر پس از تبیین جایگاه نظریه ساخت یابی در حوزه جامعه شناسی و چگونگی ورود این نظریه به حوزه روابط بین الملل به امکان به کارگیری آن را در تحلیل سیاست خارجی می پردازد. سپس عناصر ساختاری و کارگزاری موثر در شکل گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بررسی می نماید.
آینده شناسی و برآورد محیط راهبردی: لازمه تصمیم گیری بهتر در امنیت ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصمیم گیری راهبردی، معطوف به حوزه امنیت ملی و بین المللی است. تصمیمات درست نیازمند شناخت دقیق واقعیات، توان مندی ها و بررسی گزینه های احتمالی و برآورد دقیق هزینه ها و دستاوردهای هر اقدامی با توجه به دو محیط راهبردی داخلی و بین المللی است. این دو محیط بر هم تأثیر می گذارند و نحوه تعامل آنها به عوامل متعددی بستگی دارد. عوامل ساختاری در کنار عوامل کارگزاری، تهدیدها و توانمندی ها، ضعف ها و آسیب پذیری ها، قواعد و گفتمان ها، مسایل و دستورکارها در طول زمان، روابط دو محیط راهبردی ایران و نظام بین المللی را شکل می دهند. مقاله حاضر با تشریح عوامل و روندهای فوق در درون هر یک از این دو محیط، سه وضعیت تقابل راهبردی بین ایران و نظام بین المللی، هم سویی راهبردی بین ایران و نظام بین المللی و ترکیبی از هم سویی و تقابل، به لحاظ موضوعی و موردی در آینده را بررسی می کند.
تحلیل تئوریک جایگاه انواع دیپلماسی اجبارآمیز در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران (براساس تئوری سازه انگاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با توجه به نوع تعاملات شکل گرفته بین ایران و آمریکا در سه دهه گذشته براساس چهارچوب نظری سازه انگاری به بررسی جایگاه استفاده از دیپلماسی اجبارآمیز، ماهیت آن (یکجانبه، چندجانبة بلوکی و یا جهانی) و اهداف آن در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران بپردازد. ادعای این پژوهش این است که ظهور و یا تداوم استفاده از نوع دیپلماسی اجبارآمیز بستگی به نوع فضای ناشی از تصورات قوام بخشانة ایران و آمریکا دارد. براین اساس:
1- نقش بازیگران در یک روند کنش متقابل نمادین در هر دهه در تعدیل و یا افزایش فرهنگ هابزی بین دو کشور مؤثر بوده و در نتیجه در چگونگی استفاده از نوع دیپلماسی اجبارآمیز (یک جانبه، چندجانبة بلوکی و یا جهانی) مؤثر است.
2- در دهة اول انقلاب ایران به دلیل شکل قوام بخشانة تصورات دو کشور از نقش خصومت آمیز هر دو کشور دیپلماسی اجبارآمیز از سوی آمریکا به دلیل فضای دوقطبی حاکم بر نظام بین الملل شکلی چندجانبه بلوکی پیدا کرد.
3- در دهة دوم انقلاب، ایران در نتیجه تحولات درونی سعی در تغییر نقش ضدسیستمی خود به بازیگری مسئولی در عرصه جهانی بود و به رغم تمایلات هژمونیک گرایانه آمریکا نوع دیپلماسی اجبارآمیز یک جانبه و نهایتاً همراه با متحدان منطقه بود.
4- در دهة سوم انقلاب، تمایلات هژمونیک گرایانه آمریکا با تشدید گرایشات ضدسیستمیک ایران در شکل گیری فرهنگ هابزی بین دو کشور قوام یافت و در نتیجه دیپلماسی اجبارآمیز آمریکا علیه ایران ماهیتی جهانی همراه با تهدید از سوی شورای امنیت دارا بود.
در پایان به این نکته تمرکز می شود که تلاش برای عدم قوام بخشی رویکرد تهاجمی آمریکا و عکس آن یعنی قوام بخشی گفتمان تغییر آمریکا از سوی ایران از طریق مشارکت فعالانه در سیستم بین المللی به عنوان یک کنش گر مسئول می تواند باعث ناکارآمدی ابزار دیپلماسی اجبارآمیز آمریکا علیه ایران باشد.
تأثیر جهانیشدن فرهنگ بر جایگاه دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهانی شدن فرهنگ به عنوان یکی از ابعاد موضوع جهانی شدن، بیش از سایر ابعاد تأثیر کلیدی در تبیین و تحلیل جایگاه دیپلماسی عمومی یا فرهنگی در سیاست خارجی ایران دارد. جهانی شدن فرهنگی بستر و زمینه گسترش ارتباطات، فن آوری های نوین و تغییر بافت دولت از تنها بازیگر سیاست خارجی به بازیگر عمده را فراهم می کند. به عبارت دیگر با گسترش دیپلماسی عمومی، به عنوان ابزار قدرت نرم، زمینه های تقویت و هبستگی میان کشور های همسایه و اسلامی در اولویت اهداف سیاست خارجی ج.ا.ایران خواهد بود.
این مقاله به دنبال این است که با توجه به اهمیت فرهنگ در سیاست خارجی، آثار جهانی شدن فرهنگ در سیاست خارجی ایران را از منظر دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار دهد.
دیپلماسی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیپلماسی اقتصادی با گسترش فرایند جهانی شدن اقتصاد به عنوان یکی از ابزارهای نوین سیاست خارجی مورد توجه قرار گرفته است. جهانی شدن اقتصاد در فرایند تکامل خود از منطق های درونی برخوردار می باشد که شناخت آنها لازم و ضروری است. چراکه، نادیده گرفتن آنها باعث می گردد، دیپلماسی اقتصادی نتواند در سیاست خارجی از جایگاه مناسبی برخوردار باشد. در واقع زمانی که همسویی اولیه میان منطق های جهانی شدن اقتصاد با صورت بندی های حاکم بر سیاست خارجی وجود داشته باشد دیپلماسی اقتصادی مجال ظهور پیدا می کند. در این مقاله به این سوال پرداخته می شود که دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی دوران سازندگی از چه جایگاه و نقشی برخودار بوده است؟ فرضیه تحقیق اینست که علی رغم اولویت یافتن منطق توسعه اقتصادی، دیپلماسی اقتصادی به دلیل اولویت عرصه داخل بر عرصه بین الملل و تداوم نقش دولت در حوزه اقتصادی و تاثیر گذاری موضوعات سیاسی بر اقتصاد، به صورت واکنشی مورد توجه قرار گرفت.
سازه انگاری کلی گرا: رهیافتی جامع برای توضیح رفتارهای سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از چهارچوب های تحلیلی مناسب برای توضیح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بعد از انقلاب اسلامی، چهارچوب تحلیلی «سازه انگاری کلی گرا» است. بر خلاف سازه انگاری سیستمی و داخلی، سازه انگاری کلی گرا به بررسی تأثیرات هر دو محیط هنجاری «داخلی» و «بین المللی» بر شکل گیری سیاست خارجی دولت ها می پردازد. این مقاله بر آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از یک سو، در سطح داخلی تحت تأثیر گفتمان های انقلاب و، از سوی دیگر، در سطح بین المللی تحت تأثیر فضای هنجاری صلح آمیز یا تهاجمی حاکم بر نظام بین الملل بوده است. از این رو، فهم ساختارهای گفتمانی و هنجاری جمهوری اسلامی ایران، از یک طرف، و فهم ماهیت محیط هنجاری نظام بین الملل، از طرف دیگر، لازمه تحلیلی مناسب از رفتار های سیاست خارجی ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی است. به عبارتی، رفتارهای سیاست خارجی ایران برایندی از تعامل دو محیط هنجاری داخلی و بین المللی است. بر اساس سازه انگاری کلی گرا، این مقاله تلاش می کند تا چرایی تغییرات تاکتیکی در سیاست خارجی ایران در دوره های مختلف را توضیح دهد و فهم مناسبی از روابط تعارض آمیز و غیرتعارض آمیز ایران و غرب را به دست آورد.
اتحادیه اروپا و مدیریت موضوع هسته ای ایران: تجزیه و تحلیل روندها و آینده پژوهی منافع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط ایران و اتحادیه اروپا متأثر از موضوع هسته ای ایران در هزاره سوم میلادی و به خصوص از سا ال ٢٠٠٣به بعد دچار گسست ها، چالش ها و رکود زیادی بوده است. این در حالی است که در چشم انداز پیش رو هر دوی این بازیگران دارای جایگاه، هویت و اهمیت ویژه ای در ساختار نظام بین المللی می باشند. تجزیه و تحلیل روندهای موجود در روابط این دو کنشگر برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اهمیت ویژه ای دارد. به خصوص اگر از منظر آینده پژوهی تعاملات ایران با قطب های جهانی موضوع را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، روابط آینده ایران با اتحادیه اروپا برای منافع و اهداف راهبردی دو طرف در عرصه بین المللی دارای پیامدهای زیادی خواهد بود. در مقاله حاضر سعی شده است در مرحله نخست، جایگاه روابط این دو بازیگر در جهان فرارو با توجه ویژه به جایگاه موضوع هسته ای ایران در سیاست های اتحادیه اروپا در طول یک دوره زمانی بیش از ده سال مورد بررسی تبارشناسانه و آسیب شناسانه قرار گیرد. سپس سعی شده است با بررسی ادبیات نظری روابط بین المللی، متغیرهای مؤثر در روابط فعلی و آتی دو طرف تحلیل شود. بررسی نیروهای پیشران در روابط آینده ایران و اتحادیه اروپا و بررسی سناریوهای پیش روی روابط دو طرف مبتنی بر نیازها و اهداف سیاست خارجی هر دو بازیگر از دیگر موضوعات مورد بررسی در مقاله پیش رو به منظور ارائه راهبردهایی در این حوزه موضوعی مهم سیاست خارجی ایران است
بررسی تطبیقی نگاه به اسرائیل درگفتمان سیاست خارجی ایران (مطالعه موردی گفتمان غرب گرای پهلوی دوم و گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(ره))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل سال ها به یکی از دغدغه های محققان سیاست خارجی و روابط بین الملل تبدیل شده است. بیشتر آثاری که روند شکل گیری و تحولات این دشمنی را بررسی کرده اند، از چشم انداز نظریه های خردگرا(اثبات گرا) در روابط بین الملل به موضوع پرداخته اند. این درحالی است که دشمنی این دو واحد سیاسی در طی سه دهه گذشته از روند به نسبت پایداری برخوردار بوده است و محاسبات خردگرا قادر به ارائه یک تحلیل ثابت از علل شکل گیری و تداوم دشمنی جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نیستند؛ بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه علل یا عواملی اسرائیل را مبدل به یک دشمن پایدار در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ساخته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مطرح می شود این است که نگاه به اسرائیل در سیاست خارجی ج.ا.ایران را باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی مورد ملاحظه قرار دارد، از این رو پیش از آنکه این تضاد در قالب رقابت های راهبردی طرفین قابل تبیین و تفسیر باشد، تلقی از اسرائیل در گفتمان سیاست خارجی غرب گرای پهلوی دوم به مثابه «خودی» است که نقش مهمی در برساخته شدن اسرائیل به عنوان «دیگری» یا غیر در گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) داشته است. در راستای تبیین این فرضیه تلاش می شود از نظریه گفتمان لاکلائو و موفه و به ویژه مفهوم دیگری(Otherness) در این نظریه استفاده شود. از آنجایی که نظریه گفتمان لاکلائو و موفه فاقد ابزاری برای تحلیل متن می باشد، از روش تحلیل متن فرکلاف در دو گفتمان رقیب استفاده شده است. نتایجی که از این بررسی حاصل شد به این وجه است، از آنجایی که ظهور، تکامل و بسط گفتمان ها در سایه سنگین دیگری یا غیر صورت می گیرد و این دیگری، عملکردی دوسویه داشته و از یک سو مانع عینیت و تثبیت هویت شده و از سوی دیگر، سازنده هویت و عامل انسجام گفتمانی است، اسرائیل به مثابه دیگری (غیر) نقش یک بیرون سازنده(Constitutive Outside) را در هویت بخشی به گفتمان سیاست خارجی اسلام سیاسی امام خمینی (ره) در تقابل با دگر پهلویستی خود ایفا نموده است
رویکرد اتحادیه اروپا به مسئله هسته ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت رویکرد و سیاست اتحادیه اروپا در مسئله هسته ای ایران و عوامل تاثیرگذار بر آن از جهات مختلف حائز اهمیت است و می تواند به عنوان تجربه ارزشمندی برای جمهوری اسلامی ایران در روابط با این اتحادیه و اعضای آن در آینده عمل کند. این مقاله با طرح این پرسش که «رویکرد اتحادیه اروپا در مورد مسئله هسته ای ایران چگونه بوده و چه عواملی در این راستا تاثیرگذار بوده اند؟»، به کندوکاو در این باب پرداخته و تلاش دارد با نگاهی جامع، این موضوع را مورد بررسی قراردهد؛ علاوه بر این، تلاش بر این است تا با شناخت بهتر این مسئله، درس هایی برای آینده روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپا و به ویژه اعضای موثر آن ارائه شود. استدلال اصلی مقاله این است که در روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا از اول انقلاب تاکنون، چرخه ای از تعامل و تقابل وجود داشته و نحوه برخورد اتحادیه اروپا با کشورمان در مسئله هسته ای نیز در چهارچوب همین چرخه قابل درک است. ریشه این چرخه تعامل و تقابل عمدتا به دو موضوع برمی گردد: یکی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به نظام بین الملل و غرب و نحوه تعامل با اروپایی ها در مورد اختلافات فی مابین و دیگری، رویکرد امریکا نسبت به ایران است. البته مسائل دیگری مانند امنیت و ثبات خاورمیانه، سطح بالای روابط اتحادیه اروپا به ویژه تروئیکای این اتحادیه با رقبا و دشمنان منطقه ای ایران، برآوردهای سرویس های جاسوسی برخی کشورهای اروپایی نیز در برخورد اروپایی ها با ایران در بحث هسته ای تاثیر داشته اند که در این مقاله به آنها نیز اشاره خواهد شد.
غیریت سازی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غیریت سازی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی هما اسدی[1] فرهاد ساسانی[2] تاریخ دریافت:10/9/91 تاریخ تصویب: 23/1/93 چکیده پژوهش حاضر به بررسی غیریت سازی و چگونگی بازنمایی «خود» و «دیگری» و همچنین سازوکار برجسته سازی و حاشیه رانی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی، شاه ایران در فاصلة بین سال های 1320 تا 1356 می پردازد. در این پژوهش از ابزارهای تحلیل واژگانی در زبان شناسی نقش گرای سیستمی برای تعیین هویت های «خود» و «دیگری» در گفتمان سیاست خارجی شاه استفاده شده است. پیکرة مورد بررسی، تمامی متن های مربوط به سخنان شاه دربارة سیاست خارجی طی سال های 1320 تا 1356 است که در قالب کتابی با عنوان «مجموعه تألیفات، نطق ها، پیام ها، مصاحبه ها و بیانات اعلی حضرت همایون محمدرضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران» در یازده جلد منتشر شده است. نتایج نشان می دهد قطب بندی هویتی در گفتمان محمدرضا پهلوی دوگانه نیست بلکه پیوستاری است با قطب های میانی، خود و دیگری: آمریکا، سازمان ملل متحد و ملت های جهان هویت های ثابت خودی در این پیوستارند، در حالی که محمد مصدق، جمال عبدالناصر، کمونیسم، حزب توده و استعمار (بدون اشاره به نام کشور خاصی) هویت های ثابت دیگری به شمار می روند. شوروی و اسرائیل نیز قطب های بینابین این پیوستار را تشکیل می دهند. همچنین نتایج نشان می دهد فعال سازی واژه ها و عبارت ها به گونه ای صورت می گیرد که نکته های مثبتِ خودی و نکته هایِ منفیِ دیگری برجسته و نکته های منفیِ خودی و نکته های مثبت دیگری به حاشیه رانده می شود. [1]دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانی، دانشگاه الزهرا (س)(نویسندة مسئول) ؛ h.asadi@alzahra.ac.ir [2] دانشیار گروه زبان شناسی، دانشگاه الزهرا (س)؛ f.sasani@ alzahra.ac.ir
سیاست خارجی ج.ا. ایران در خاورمیانه با تأکید بر دوران پسابرجام
جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک قدرت و بازیگر تأثیرگذار در منطقه خاورمیانه همواره از جایگاه بالایی برخوردار بوده است. سیاست اعلامی و اعلانی ایران همواره مبتنی بر ایجاد یک نظم منطقه ای پایدار در این منطقه پرآشوب و بی ثبات بوده است. با پیروزی حسن روحانی در خرداد 1394 به عنوان یازدهمین رئیس جمهور و به ثمر رسیدن توافق هسته ای تحت عنوان برجام، سیاست خارجی ایران نیز با بازگشت به سیاست تنش زدایی و بازیابی به شکل تکاملی آن یعنی تعامل سازنده، متفاوت از گذشته به دنبال ایجاد نظم پایدار منطقه ای در این گستره جغرافیایی پرآشوب جهان یعنی خاورمیانه برآمد که تداوم مولفه های گذشته با همراهی شرایط جدید منطقه ای-جهانی و توافق برجام را تجربه می کرد. در این چارچوب، پرسش اصلی پژوهش بر این مبنا خواهد بود که؛ رویکرد سیاست خارجی ایران نسبت به نظم منطقه ای خاورمیانه در دوران پسابرجام چگونه خواهد بود؟ فرضیه اصلی پژوهش نیز به دنبال پاسخ به پرسش اصلی اینگونه است که، جمهوری اسلامی ایران در دوران پسابرجام با رویکرد مبتنی بر تنش زدایی و تعامل سازنده، سیاست نظم منطقه ای پایدار در چارچوب نظم سازی تعاملی را در پیش می گیرد.
مطالعه انتقادی سیاست خارجی محمدرضاشاه پهلوی در آینه نوشته ها و بیانات او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گفتمان مجموعه ای از نشانه هاست که به صورت فراگیر به شکل دهی رفتارهای فردی و اجتماعی جامعه می پردازد. در هر نظم گفتمانی مجموعه ای از قوانین و قراردادها وضع می شود که به ساختاربندی اصول گفتمانی می پردازد. کنشگران اجتماعی با هدف های ایدئولوژیکِ مدنظر خود اقدام به واردکردن نشانه ها در چارچوب گفتمانی خود می کنند و اینجاست که زبان به عنوان بخش مهمِ سازنده گفتمان وارد عرصه می شود و به صورت نرم افزاری به تثبیت معناهای مدنظر کنشگران می پردازد. محمد رضا پهلوی نیز با استفاده از سازوکارهای زبانی در سطح روابط بین الملل، واقعیت های سیاسی را بازنمایی می کرد و متناسب با سیر تحولات سیاسی و اجتماعی و فضای حاکمِ دوران خود به تثبیت نشانه ها در چارچوب گفتمان سیاست خارجی خود می پرداخت. در یک الگوی نشانه شناختی از این گفتمان، محوری ترین نشانه در مرکز قرار گرفته و سایر عناصر در پیوند با آن قرار می گیرند. این پژوهش توجه خود را به چگونگی کارکرد برجسته سازی و حاشیه رانی در گفتمان سیاست خارجی شاه معطوف کرده و از این طریق نشانه های مسلط شده و غالب در گفتمان شاه را مشخص می کند. در این پژوهش، پنج دوره تاریخی براساس مفصل بندیِ نشانه های مسلط و ویژگی های غالب گفتمانی برای گفتمان سیاست خارجی شاه به این شرح تعیین شده است: دوره یکم: 1320-1324، دوره دوم: 1325-1332، دوره سوم: 1333-1344، دوره چهارم: 1345-1352 و دوره پنجم: 1353-1356. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان می دهد که شرایط و رویدادهای حساس تاریخی در هر برهه زمانی منجر به جا به جایی نشانه ها و تغییر چارچوب گفتمانی شاه نیز می شود.
همه پرسی استقلال اقلیم کُردستان و پدیداری موازنه تهدید در روابط ایران و ترکیه
مسئله استقلال کُردستان همواره بعنوان یکی از نقاط مورد اختلاف در عراق و منطقه بوده است. پیوند این منطقه با کردهای ایران، ترکیه و سوریه باعث شده است تا این موضوع جنبه بین المللی پیدا کند و برای تعیین سرنوشت آن تنها نظر بازیگران محلی و ملی کفایت نکند. این پژوهش با هدف کالبدشکافی و بررسی رویکرد سیاست خارجی ایران و ترکیه به همه پرسی استقلال اقلیم کُردستان با روش کتابخانه ای انجام شده است. بنابراین سوال اصلی تحقیق بدینگونه مطرح می شود که، باتوجه به تحولات و مسائل سیاسی- امنیتی در عراق، ایران و ترکیه به رغم وجود اختلاف نظرهای موجود بین آنها نسبت به برگزاری همه پرسی و همه پرسی استقلال اقلیم کُردستان چه رویکردی را برای دستگاه سیاست خارجی خود اتخاذ کردند؟ یافته های پژوهش بیان می دارد، طی سال های اخیر راهبرد اصلی ایران و ترکیه در کنار اختلافات متعدد در قبال بحران های اخیر خاورمیانه، در مورد عراق دارای مولفه های چندی بوده است، که یکی از مهمترین آنها تاکید و تلاش برای «حفظ تمامیت ارضی» و مخالفت با تجزیه این کشور است؛ بنحوی که برای رسیدن به این مهم دو کشور برای کسب منافع ملی خود ائتلافی ایجاد کرده اند. چراکه دو کشور مذکور دارای جمعیت قابل توجهی از کردها هستند که با ایجاد یک دولت کردی در عراق باعث ایجاد یک الگوی موفق در منطقه می شود و کردهای دو کشور را تحت تاثیر قرار می دهد. مزید بر این مسئله، احزاب کردی در داخل دو کشور نیز با استقلال اقلیم کُردستان ممکن است از شدت عمل بیشتری در مناطق مرزی برخوردار شوند و امنیت دو کشور ترکیه و ایران را با مشکلات جدی مواجه کنند.
راهبرد سیاست خارجی ایران در توازن قوای منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۸۲)
183 - 206
حوزه های تخصصی:
پویایی های منطقه ای به ویژه بعد از وقایع بهار عربی، بروز بحران های جدید ازجمله در سوریه و عراق و بروز پدیده تروریسم داعش و تضعیف دولت ها و به تبع بازتعریف نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای برای پرکردن خلأ قدرت، زمینه های شکل گیری راهبرد جدیدی در سیاست خارجی ایران را اجتناب ناپذیر می کند که قابلیت سازگاری با محیط در حال انتقال منطقه ای را داشته باشد. فرضیه اصلی این مقاله این است که دو اصل تقویت «همکاری های منطقه ای» و «بازدارندگی تهدید از منطقه» (به شکل سخت و نرم) باید به نوعی تعادل در شرایط جدید برسند تا جایگاه ایران در توازن قوای منطقه ای حفظ شود. بر این اساس، نویسنده ضرورت ترکیب تدریجی دو راهبرد جاری سیاست خارجی و معرفی راهبرد سومی را اجتناب ناپذیر می داند که از آن به عنوان «ایران قوی از درون» یاد کرده است.