مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
عربستان
منبع:
مطالعات راهبردی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
111 - 136
حوزه های تخصصی:
عربستان سعودی یکی از جدیدترین نمونه های برندسازی ملی و ارائه تصویری نوین و ایجابی از این کشور در عرصه جهانی است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تبیین ظرفیت ها و سیاست های نوین دولت سعودی در عرصه برندسازی ملی است و این پرسش مطرح شده است که برندسازی ملی چه جایگاهی در سیاست های کلان عربستان داشته و سیاست های برندسازی در دوره ملک سلمان با چه تغییراتی روبرو شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد سه وجه سنتی شهرت و برند ملی عربستان که باعث ایجاد تصویری متمایز از این کشور در عرصه بین المللی شده، وجوه و شهرت نفتی، دینی و کمک های انسانی و توسعه ای آن است. با این حال، در دوره ملک سلمان با هدف ایجاد تصویری مدرن و پیشرو از عربستان، رهبران سعودی سیاست های نوینی را در پیش گرفته اند که به عنوان مرحله جدیدی از برندسازی ملی در این کشور تلقی می شود. مهمترین این سیاست ها عبارتند از: برندسازی اقتصادی و مطرح ساختن عربستان به عنوان کشوری با اقتصاد متنوع؛ برندسازی فرهنگی، اصلاحات اجتماعی و نمایش عربستان به مثابه جامعه ای غیرافراطی و میانه رو؛ توسعه گردشگری و برندسازی با میراث فرهنگی؛ کارآمدسازی حکمرانی برای تقویت برند ملی؛ برندسازی ورزشی و برندسازی شهری و توسعه شهرهای جدید. این مقاله به عنوان پژوهشی توصیفی- تبیینی در چارچوب ساختار مفهومی شش وجهی سیمون آنهولت در خصوص برندسازی ملی انجام شده است.
سیاست انرژی ایالات متحده در سال های 2011 تا 2022 و تاثیر آن بر روابط عربستان و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۷ (پیاپی ۷۶)
281 - 325
حوزه های تخصصی:
روابط عربستان و چین طی سال های 2011 تا 2022 رشد و توسعه چشمگیری داشته است. این روابط از نفت شروع و به تجارت، سرمایه گذاری، فناوری و همکاری های نظامی گسترده شده است. توسعه روابط عربستان و چین در نیازمندی های طرفین در بخش انرژی و برنامه های راهبردی توسعه ای مشترک ریشه دارد اما این پژوهش قصد دارد گسترش روابط ریاض- پکن را از منظر یک عامل قدرتمند بیرونی یعنی تحول در سیاست انرژی ایالات متحده بررسی نماید. پرسش اصلی مقاله این است که سیاست انرژی امریکا در سال های 2011 تا 2022، چگونه بر روابط عربستان و چین تاثیر گذاشته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش و با روش تجربی و تبینی مورد آزمون قرار گرفته این است که سیاست انرژی امریکا در سال های 2011 تا 2022، از طریق افزایش تولید نفت و گاز شیل و تقویت رویکرد نئومرکانتیلیستی در حوزه انرژی این کشور، روند نزدیک شدن دو کشور چین و عربستان به یکدیگر با محوریت بخش نفت و تلاش پکن – ریاض برای گسترش همکاری ها به سایر حوزه ها را تقویت کرده است. یافته مقاله حاکی از آن است که همکاری های چین و عربستان با ملاحظه حساسیت های ایالات متحده به این روابط، در آینده نیز گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد.
راهبردهای هوش مصنوعی در عربستان و امارات و پیامدهای آن بر امنیت منطقه ای بین النهرین (مطالعه موردی عراق)
منبع:
مطالعات سیاسی بین النهرین دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
420-451
حوزه های تخصصی:
پذیرش و ادغام هوش مصنوع به جنبه های محوری پیشرفت های فناوری در دنیای امروز تبدیل شده است. این پژوهش علمی به بررسی سرمایه گذاری رو به رشد عربستان سعودی و امارات متحده عربی در فناوری های هوش مصنوعی و تأثیر بالقوه آن بر چشم انداز امنیتی بین النهرین، با تمرکز خاص بر عراق می پردازد. بین النهرین منطقه ای با اهمیت ژئوپلیتیک است و به همین دلیل، درک مفاهیم پیشرفت هوش مصنوعی در زمینه امنیت این منطقه ضرورت دارد. این مطالعه با هدف روشن کردن چشم انداز در حال تحول راهبرد های هوش مصنوعی در عربستان سعودی و امارات متحده عربی و پیامدهای آن بر پویایی امنیت منطقه ای بین النهرین انجام شده است. این یافته ها به درک عمیق تر خطرات و فرصت های بالقوه مرتبط با پیشرفت های هوش مصنوعی در منطقه کمک می کند و بحث ها را در مورد تلاش های مشترک برای ارتقای امنیت منطقه ای تقویت می کند. عربستان سعودی و امارات به عنوان بازیگران مهمی در چشم انداز جهانی هوش مصنوعی ظاهر شده اند و سرمایه گذاری چشمگیری در تحقیق، توسعه و پیاده سازی هوش مصنوعی در بخش های مختلف انجام داده اند. این پژوهش، با استفاده از چارچوب نظری کپنهاگ و روش تحلیل توصیفی، بر این فرض استوار است که به نظر می رسد موازنه قدرت در آینده نه چندان دور با حرکت کشورهای خاورمیانه ای به سمت فناوری های جدید هوش مصنوعی تغییر خواهد کرد. این امر موجب تشدید رقابت قدرت های منطقه ای در بین النهرین و همچنین عراق خواهد شد. سیاست های هوش مصنوعی احتمالاً تأثیرات چشمگیری بر ماهیت امنیت منطقه خاورمیانه، بین النهرین و همچنین عراق خواهد داشت.
رویکرد کانتر هژمونیک چین در خلیج فارس (مطالعه موردی؛ ایران و عربستان بین سال های 2022- 2015)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۸)
135 - 156
چین به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند، همکاری جدی با کشورهای درحال توسعه در قالب «مشارکت» دارد. پکن تلاش دارد تا روابط اقتصادی خود را در منطقه خلیج فارس با طرح انواع مشارکت و همکاری به پیش ببرد که در این میان ایران و عربستان سعودی از جایگاه خاصی برخوردار هستند. سؤالی که مطرح است اینکه؛ مشارکت چین با ایران و عربستان با چه اهدافی صورت می گیرد؟ فرضیه این است که مشارکت چین با ایران بیشتر بر مبنای رویکرد کانتر هژمونیک و با هدف کاستن از قدرت ایالات متحده و با عربستان سعودی، جهت تأمین انرژی و راهیابی چین به تجارت دریایی در خلیج فارس و قاره آفریقا است که نقد جدی به یک جانبه گرایی آمریکا است. یافته های مقاله حاضر نشان می دهند که چین با گزینش کشوری مانند عربستان، به دنبال ترغیب آن به سمت خود و دور کردن آنان از ایالات متحده امریکا است که توانسته عربستان سعودی را به اتخاذ تصمیمات نسبتاً مستقل از ایالات متحده امریکا سوق دهد. ایران که از دیرباز سیاست های ضدامریکایی در منطقه خلیج فارس داشته است، اشتراکات ضدهژمون با همراهی چین در زمینه سیاسی و ایدئولوژیکی علیه آمریکا دارد و تبادلات تجاری بسیار کمتری نسبت به عربستان در ارتباط با چین را داراست. رویکرد ناظر در این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری داده ها کتابخانه ای اعم از مکتوب و الکترونیک می باشد و از چارچوب نظری «کانتر هژمونی» بهره برده ایم.
ریشه های ژئوپلتیکی تهاجم نظامی عربستان سعودی به یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۹ بهار ۱۳۹۵ شماره ۳۰
145 - 172
حوزه های تخصصی:
عربستان سعودی در 6 فروردین 1394 با تشکیل ائتلافی از کشورهای منطقه تهاجم گسترده و ویرانگری را علیه یمن آغاز کرد که بسیاری از زیرساخت های حیاتی این کشور را نابود کرده و تاکنون بیش از 7 هزار کشته و نزدیک 17 هزار زخمی بر جای گذاشته است. پرسش این است که «دلایل تهاجم عربستان به یمن چیست؟» طبعاً دلایل مختلفی مطرح شده است. هدف از تدوین این مقاله «بررسی ریشه های ژئوپلیتیک تهاجم عربستان به یمن» است.
بدین منظور استدلال شده است که جنگ عربستان علیه یمن تداوم اقدامات واکنشی عربستان در مقابل جمهوری اسلامی ایران (کانون ژئوپلیتیک شیعه) است. به زعم عربستان، پس از سقوط رژیم پهلوی در ایران، خلأ قدرت ژئوپلیتیکی در منطقه ایجاد و زمینه بازیگری عربستان در قامت قدرت اول منطقه ای فراهم شد، اما انقلاب اسلامی تحقق دکترین مذکور را با مانع بزرگی مواجه کرد. از این رو، عربستان با زدن برچسبی شیعی به انقلاب اسلامی و انجام اقدامات مختلف تلاش کرده است آن را مهار کند. ابتدا در جنگ عراق علیه ایران، با هدف فرسایشی کردن جنگ به کمک عراق شتافت. با پایان جنگ، بازسازی داخلی و قدرتمندتر شدن ایران و فعالیت به عنوان بازیگر مهم منطقه، عربستان در قالب بازی با حاصل جمع جبری صفر، تثبیت موقعیت ایران در عراق، لبنان، سوریه، بحرین و یمن (به گمان آنها هلال شیعی) را به منزله تهدیدی حیاتی علیه خود تلقی کرد و شدیدتر از گذشته به مقابله با آن پرداخت.
از نگاه عربستان، شیعیان یمن آخرین حلقه از هلال شیعی هستند و پیروزی آنان به مثابه فروپاشی کامل دکترین امنیتی (قدرت اول منطقه)، حتی قدرت هژمونیک این کشور در شبه جزیره و تهدیدی علیه تمامیت سرزمینی این کشور به شمار می آید. از این رو، در مقابل نهضتی که از نگاه آنان متحد ایران شیعی است، تحمل نکرده و برای «پاسخ به دست اندازی ایران به مرزهای سعودی» جنگ فراگیری را علیه ملت یمن آغاز کرده است. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
تحولات جدید در روابط عربستان و رژیم صهیونیستی؛ دلایل و زمینه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۲ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۴
148 - 184
حوزه های تخصصی:
دگرگونی های داخلی، منطقه ای و جهانی در سال های اخیر، شرایط جدیدی را برای دولت عربستان فراهم کرده است که سیاست خارجی این کشور را به سمت صف بندی با کشورهای منطقه به ویژه نزدیکی پنهانی با رژیم صهیونیستی کشیده است. باتوجه به این واقعیت، مقاله حاضر می کوشد با روشی قیاسی فرضیه ای و با تکیه بر نظریه موازنه منافع رندال شولر در چارچوب نظری رئالیسم نئوکلاسیک به بررسی دلایل و زمینه های مؤثر بر شکل گیری این رفتار در سیاست خارجی عربستان بپردازد. یافته محوری حاصل از این پژوهش آن است که مبتنی بر نظریه موازنه منافع رندال شولر، ظهور نسل جدید نخبگان دولتی در عربستان (به عنوان متغیر میانجی) با اولویت بندی ها و درک خاص خود در سیاست گذاری، از ویژگی های چهار متغیر داخلی متأثر است که عبارتند از: انسجام نخبگان، اجماع نخبگان، انسجام اجتماعی و آسیب پذیری حکومت (به عنوان متغیر مستقل داخلی). در کنار این عوامل، افزایش نفود منطقه ای جمهوری اسلامی ایران همراه با تغییرات صورت گرفته در سیاست خارجی امریکا (به عنوان متغیر مستقل ساختاری)، زمینه عادی سازی روابط و ایجاد صف بندی این کشور با رژیم صهیونیستی (متغیر وابسته)، برای دستیابی به اهداف امنیتی و منافع متقابل را فراهم کرده است.
بررسی علل تلاش عربستان برای امنیتی سازی فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
115 - 148
حوزه های تخصصی:
مسئله هسته ای ایران یکی از موضوعات اصلی در تشدید تنش در روابط عربستان و ایران و آشکارشدن دشمنی های این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد. شاید بتوان گفت عربستان هیچ گاه تا این اندازه به صورت آشکار در مجامع بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران موضع دشمنی اش را اتخاذ نکرده بود. پس از حمله نظامی امریکا به عراق در سال 2003 که موضوع هسته ای جمهوری اسلامی ایران در صدر اخبار رسانه ها و محافل سیاسی و بین المللی قرار گرفت، عربستان به صورت مستقل و در چهارچوب شورای همکاری خلیج فارس از فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران (به اصطلاح خودشان برنامه اتمی) به شدت ابراز نارضایتی کرد. این کشور اقدامات ایران در این زمینه را نوعی «ماجراجویی» تلقی کرده و حتی دخالت امریکا را برای مقابله با آنکه در نگاه آنها موازنه قدرت منطقه ای را بر هم زده، خواستار شد. عربستان حتی پس از ناکامی در ممانعت از شکل گیری توافق، لحظه ای در ناکارآمد نشان دادن آن درنگ نکرد. عادل الجبیر وزیر امور خارجه سابق این کشور در مخالفت با آن می گوید: «این توافق برای تغییر رفتار ایران کافی نیست». پرسش اصلی این است که چرا عربستان به این شدت با توافق برجام و فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران مخالفت می کند؟ به نظر نویسندگان هرچند جمهوری اسلامی ایران در راهبردهای امنیتی خود عربستان را به عنوان دشمن تلقی نمی کند و به دنبال امنیتی کردن رابطه خود با آن کشور نیست، ولی نخبگان عربستان در حال حاضر به جمهوری اسلامی ایران به عنوان «دشمن» نگاه می کنند. ازاین رو، به هرگونه تحرک از جانب این کشور واکنش نشان می دهند. فعالیت صلح آمیز هسته ای یکی از اقدامات جمهوری اسلامی ایران است که نخبگان عربستان آن را به عنوان «تهدیدی وجودی» برای خود تلقی کرده و اقدام به «امنیتی سازی» آن نموده اند. مقاله حاضر به روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
امنیت زایی در پرتو مدیریت منازعه عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۳
153 - 191
حوزه های تخصصی:
ایران و عربستان با توجه به مختصات ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی، همواره دو کشور مهم و تأثیر گذار در عرصه منطقه ای به شمار می روند. در این روند مناسبات دو کشور با توجه به تعارض امنیتی و نقشی که در تحولات منطقه ای دارند به موضوعی پیچیده و چالش برانگیز تبدیل شده است. به دلیل متقارن بودن حوزه های نفوذ و اصطکاک ایدئولوژیکی و نیز پیوست های ژئوپلیتیکی بر پایه کسب قدرت و تثبیت هژمونی، همواره سطح پیوسته ای از تنش را به وجود آورده اند. ایران و عربستان علی رغم زمینه های همگرایی فراوان، و در نتیجه ی درک تهدیدآمیز از دیگری، افق روابط را در یک وضعیت سینوسی نگاه داشته اند. این پژوهش با مفروض گرفتن روابط پرتنش ایران و عربستان سعودی به چگونگی مدیریت منازعه می پردازد که عمدتاً بر کاهش تنش تمرکز دارد. پرسش این پژوهش این است که چگونه می توان منازعه موجود را مدیریت و یا حل و فصل کرد؟ این پژوهش از نظر نوع پژوهش، توصیفی- تبیینی، به لحاظ روش شناسی بر اساس نوع داده ها، کیفی و شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای، اسنادی بوده و روش تجزیه وتحلیل اطلاعات نیز تحلیل محتوا می باشد. نتایج یافته ها، نشان می دهد که تعارض و تخاصم فی مابین، ناشی از رویکرد های دامنه دار ایدئولوژیک و ژئوپلتیک منطقه ای است. هدایت پروند ه های راهبردی دوجانبه بر مدار واقعیت های هنجاری و اشتراکات اسلامی زمینه را برای همگرایی در چشم انداز کلان فراهم می کند.
واکاوی چرایی عادی سازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی و پیامدهای آن بر جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۸
191 - 223
حوزه های تخصصی:
تغییر محیط پیرامونی ایران طی دهه اخیر، مانند ابهام در آینده فعالیت هسته ای ایران، ارزیابی غرب جدید از تحولات سوریه، لبنان، عراق و یمن که برآیندی از توسعه نفوذ و در راستای منافع ملی ایران بود، برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان به عنوان رقیب ایدئولوژیک ایران زمینه را برای تغییر نگرش و تجدید روابط با رژیم صهیونیستی را فراهم ساخت و موجبات آشکار سازی روابط و مناسبات پنهانی گذشته شد. در محیط جدید منطقه ای که توافقاتی میان دو کشور ایران وعربستان شکل گرفته نیز مسئله عادی سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی هنوز هم یک پرونده مهم قابل بررسی بوده و رصد تاثیرات عادی سازی ضرورتی اجتناب ناپذیر است پروژه عادی سازی، به رغم اینکه چالش هایی را برای جمهوری اسلامی ایران به جود آورده، فرصت هایی را نیز برای جمهوری اسلامی ایران در پی خواهد داشت تا در جهت اهداف و منافع خود از آن بهره برداری کند. این مقاله با رویکرد تحلیلی- توصیفی و بهره گیری از رهیافت ائتلاف و اتحاد سازی منطقه ای در نظریه واقع گرایی و با بیان پیشینه ای از مناسبات غیررسمی بین عربستان سعودی با رژیم و احصاء مولفه های اثرگذار بر گسترش روابط بین دو بازیگر در سال های اخیر، علاوه بر پرداختن به عوامل اثر گذار بر پروژه عادی سازی، به تبیین نتایج و پیامدهایی می پردازد که مختصات عادی سازی روابط با رژیم که در قالب توافق ابراهیم نیز پیگیری می شود را برای جمهوری اسلامی ایران ترسیم می کند.
بازشناسی عناصر هویت بخش شیعی در شعر جاسم الصحیح، شاعر معاصر عربستانی
حوزه های تخصصی:
شعر شیعه به عنوان گونه ای مهم از ادب دینی و با ویژگی های منحصر به خود نقشی حائز اهمیت را در گفتمان پردازی شیعه در تمام ادوار تاریخی داشته است. عناصر هویت بخش ادب شیعی، شاعران شیعی را صرف نظر از جنسیت، تبار، زبان و قومیتشان ، از طریق باورها، عواطف، نمادها و مناسک مذهبی مشترک به هم پیوند می زند و از آن ها یک جامعه شیعی می سازد. شاعران شیعه، شعر را رسانه ای بلیغ برای ترسیخ و نشر مؤلفه های مذهبی خود قرار داده اند تا سلاحی برای مبارزه با انحرافات، ظلم و تعبد بوده و یادآور مبدأ ظلم ستیز و حرکت زای تشیع باشد. جاسم الصحیح شاعر عربستانی وشیعی اهل احساءنیز در شعر خود به مؤلفه های هویت بخش شیعی، پرداخته و در میان مسلمانان اهل سنت بر عقاید شیعی خویش، پابرجا مانده و منقبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اهل بیت: را یکی از مقوله های اصلی شعر خود قرار داده است. هدف جستار حاضر بررسی چگونگی به کارگیری و پردازش این مؤلفه ها با روشی تحلیلی-توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که قالب های زبانی شاعر سرشار از عاطفه ی صادق، می باشدو به طور کامل ودقیق، هدفمند و برنامه ریزی شده ایدئولوژی وی را البته غیر مستقیم و بسیار گیرا منتقل می کند و تربیت ذوق و معرفت مخاطب را به همراه دارد.
روابط امارات و عربستان در نظم جدید غرب آسیا: از همگرایی تا واگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاحظات ناشی از تغییر مناسبات قدرت در منطقه خاورمیانه در دوره پساناآرامی های عربی به همراه جابه جایی قدرت در بدنه نظام سیاسی دولت های امارات متحده عربی و عربستان سعودی زمینه ساز تغییر جهت گیری های منطقه ای این دو بازیگر در دهه اخیر بوده است؛ به طوری که این بازیگران هم اکنون یک بلوک قدرت منطقه ای را شکل داده اند. اگرچه افزایش نقش آفرینی جریان های اسلامی دارای گرایش های انقلابی مانند اخوان المسلمین و دغدغه های ناشی از سیاست های منطقه ای ایران در دوره پساناآرامی های عربی موجب هم سویی بیشتر کشورهای مورد بحث شده است؛ اما نگرش متفاوت نسبت به کارکرد سیاسی اسلام یا اختلافات ریشه دار مرزی بین این بازیگران می تواند در آینده، سبب ایجاد شکاف هایی در راهبرد منطقه ای به ظاهر هم سوی آن ها شود. این پرسش مطرح است که چرا این دو بازیگر منطقه ای با وجود برخورداری از اشتراکات فراوان، به چشم رقیب به یکدیگر می نگرند؟ به نظر می رسد برخی از مؤلفه های مشترک مانند ساختار نظام سیاسی همسان سبب آسیب پذیری مشترک و در نهایت هم سویی آن ها شده است؛ در حالی که اختلافاتی از جمله نگاه متفاوت به کارکرد اسلام سیاسی، زمینه ساز رقابت با یکدیگر برای فائق آمدن بر یکدیگر به عنوان بازیگر برتر منطقه ای شده است. در این مقاله می خواهیم در چارچوب نظریه موازنه تهدید و در چارچوب روش پسااثبات گرایی با توجه به نظریه مورد استفاده به واکاوی مؤلفه های تأثیرگذار بر همگرایی و واگرایی این دو کشور در دهه گذشته و آینده بپردازیم.
تحلیل ژنوم های ژئوپلیتیکی اثرگذار ایران و عربستان سعودی بر درگیری های منطقه ای دو کشور (مطالعه موردی سه کشور: یمن، سوریه و بحرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژنوم های ژئوپلیتیکی پدیده های جغرافیایی مربوط به واحدهای سیاسی مستقل دارای حاکمیت یا همان کشورها هستند که تفکر راهبردی و سیاست داخلی و خارجی آن را می سازند. این ژنوم ها که مختص به هر کشور هستند، تحلیل سیاست خارجی و شیوه کنش بازیگران در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی را پیش بینی پذیر می کنند. از آنجا که ایران و عربستان سعودی دو بازیگر اصلی منطقه جنوب غربی آسیا هستند، شناخت ژنوم های ژئوپلیتیکی آنان برای تحلیل سیاست خارجی و کدهای ژئوپلیتیکی آنان اهمیت فراوان دارد. در این پژوهش در پی شناسایی ژنوم های تأثیرگذار دو کشور هستیم تا ضمن پی بردن به شیوه تأثیر آن ها در شکل دادن به سیاست خارجی آن ها، نقش این ژنوم ها در مهم ترین فضاهای درگیری میان ایران و عربستان را تشریح کنیم. فرضیه پژوهش بدین شکل مطرح می شود که به نظر می رسد ژنوم های ژئوپلیتیکی متفاوت ایران و عربستان زمینه ساز منازعات دو کشور در سطح منطقه هستند. روش پژوهش نیز توصیفی تحلیلی و بر پایه اطلاعات و منابع کتابخانه ای است. نتیجه پژوهش نشان می دهد میان ژنوم های دو کشور و توسعه رقابت و منازعات دو کشور رابطه مستقیمی برقرار است.
جهت گیری ها و فعالیت های روسیه، ایران و عربستان در جنگ یمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشور های قدرتمند، همواره خود را سزاوار مداخله در بحران ها می دانند تا از تهدید منافع خود جلوگیری کنند و منافع بیشتری را به دست آورند. منطقه غرب آسیا در معادله های قدرت هایی چون روسیه، عربستان و ایران جایگاه مهمی دارد و ارتباط میان غرب آسیا و این بازیگران، پیشینه دیرینه ای از کنش ها و واکنش های متقابل را شامل می شود. امروزه یمن از کانون های بحرانی فعال در غرب آسیا به شمار می رود و کنشگران متعددی در سطح های داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای برای به دست آوردن نتایج مطلوب، اقدام به نقش آفرینی در تحول های آن کرده اند. در این نوشتار می خواهیم با استفاده از رویکردی توصیفی- تحلیلی، بر پایه روش کیفی مقایسه ای و به کار گیری منابع کتابخانه ای، تشابه ها و تفاوت های سیاست خارجی تهدید محور روسیه، ایران و عربستان در برابر بحران یمن را بررسی کنیم. فرضیه مورد بحث این است که هر سه کشور، با نگرشی تهدید محور، در پی افزایش نفوذ منطقه ای، کاهش تهدید و موازنه سازی هستند. اما این هدف های مشترک، به استفاده از سیاست هایی متفاوت انجامیده است؛ در حالی که ایران، به اتحاد با انصار الله و حمایت از حوثی ها و در برابر، عربستان به مقابله با این جنبش برای بی اثر کردن نفوذ ایران و حفظ هژمونی خویش با جلوگیری از تسری موج انقلاب ها به مرز های خود اقدام کردند، روسیه میانجیگری و تلاش در بی طرفی و حفظ روابط مثبت با دو طرف درگیر، با هدف کنترل تنگه باب المندب و دریای سرخ را برگزید تا با حضور در جنوب یمن و درگیر نشدن در رقابت ایران و عربستان، منافع اقتصادی و اهداف اوراسیاگرایی خویش را تأمین کند.
تحلیل اکتشافی-ساختاری برسازی خطر امنیتی ایران نزد اعراب توسط عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
197 - 221
حوزه های تخصصی:
پویایی ماهوی، برهم کنش منافع، تکثر بازیگران و تغییرات جهانی در الگوهای امنیتی کشورها باعث شده است تا منطقه غرب آسیا در دهه های اخیر شاهد تغییرات رادیکال امنیتی باشد. اما یکی از مهم ترین این تغییرات امنیتی، تضاد امنیتی بین ایران و عربستان در سطح پراگماتیک بوده است که با کنش گری عربستان، برسازی خطر امنیتی از ایران و اجماع سازی در بین اعراب، بر پیچیدگی های امنیتی منطقه افزود و علاوه بر ایران و عربستان منافع حیاتی بسیاری از کشورهای عربی را تحت تأثیر قرارداد. علیرغم این مهم، تحقیقات پرداخته شده به این موضوع اندک و اغلب دارای نقیصه روشی و معرفتی بوده است. بر همین اساس، تحقیق حاضر تلاش کرده است تا با کاربست نظریه برسازی امنیتی در مکتب کپنهاگ و استخدام برخی نوآوری های روش شناسی در علوم انسانی، به ویژه تحلیل تلفیقی اکتشافی و تحلیل کیفی ساختاری و استفاده از روش های اعتباربخشی نرم افزاری و نخبگانی، ضمن شناسایی مؤلفه ها و متغیرهای مؤثر در برسازی خطر امنیتی ایران، ماهیت این متغیرها را شناسایی کند و متناسب با آن راهبردهایی را پیشنهاد دهد. نتایج پژوهش نشان داد که برسازی خطر امنیتی ایران در سه محور اصلی هستی شناسی (شامل 2 متغیر)، معرفت شناسی (شامل 4 متغیر) و روش شناسی (شامل 7 متغیر) اتفاق افتاده است. همچنین، نتایج تحلیل ساختاری حاکی از توزیع این متغیرها در دسته های متغیرهای حیاتی، هدف، ریسک، خروجی و اهرمی است. یافته های حاصل شده از دیدگاه نظریه تحقیق و واقعیت های محیطی مورد تحلیل بسیط قرار گرفت.
نظم منطقه ای خاورمیانه در پرتو روابط ایران و عربستان؛ توصیف گذشته، تبیین حال و پیش بینی آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۲
45 - 64
حوزه های تخصصی:
چرایی و چگونگی حاکم شدن گونه خاصی از نظم در ساختار امنیتی مناطق و شناسایی متغیرهای موثر در این فرآیند از جمله پرسش های مهم مطالعات امنیتی است. در بسیاری از متون کلاسیک روابط بین الملل، نظم و امنیت منطقه ای ذیل روابط قدرت های بزرگ تعریف شده است. پژوهش حاضر اما سطح تحلیل منطقه ای را در بررسی پرسمان امنیت منطقه ای حائز اهمیت دانسته و بر این دیدگاه استوار است که ساختار امنیتی مناطق در کنار تاثیرپذیری از نقش آفرینی قدرت های بزرگ مبتنی بر کنش بازیگرانی در سطح منطقه است که اهداف امنیتی خود را بر اساس روندهایی از ثبات و همکاری یا ناامنی و تعارض تعریف می کنند. در این راستا هدف اصلی پژوهش توصیف گذشته، تبیین حال و ترسیم آینده ساختار امنیتی خاورمیانه با تمرکز بر الگوهای تعارض و همکاری ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر اصلی محیط امنیتی خاورمیانه است. پرسش اصلی این است که رقابت های منطقه ای ایران و عربستان چه تاثیری بر ساختار امنیتی خاورمیانه داشته و آینده این ساختار متاثر از رقابت دو کشور چگونه است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مطرح می شود پویش های منطقه ای و مناسبات امنیتی متقابل ایران و عربستان را عاملی مهم در شکل گیری و تحول ساختار امنیت منطقه ای دانسته و معتقد است مناسبات امنیتی دو کشور متغیری تعیین کننده در آینده نظم منطقه ای خاورمیانه است. روش انجام پژوهش تحلیل کیفی با بهرمندی از روش ردیابی فرآیند است. متغیر وابسته پژوهش ساختار امنیتی خاورمیانه و متغیر مستقل الگوهای تعارض و همکاری ایران و عربستان در دوره های تاریخی مشخص است.
تحولات نوین و منظومه دفاعی-امنیتی ج.ا.ایران در مواجهه با عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی(با تاکید بر نقش یمن).
حوزه های تخصصی:
منطقه غرب آسیا بعنوان یکی از حوزه های ژئوپلیتیکی در سطح جهانی شناخته می شود که بازیگران این سیستم منطقه ای همواره روابط توام با تنش،بحران و منازعه را تجربه می کنند.روابطی با ماهیت بازی با حاصل جمع صفر که بدلیل داشتن استمرار زمانی طولانی مدت در قالب منازعات عمیق و فراگیر نهادینه شده است.ج.ا.ایران با داشتن منظومه امنیتی خاص خود یکی از بازیگران مهم در این محیط منطقه ای است. با ایفای نقش فعال و پویا همواره در راستای ایجاد ثبات حداکثری و صلح فراگیر،ضمن احترام به منافع و پذیرش نقش دیگر بازیگران رویکرد جمعی،سازنده و ترمیم کننده ای را اتخاذ کرده است که در قالب بازی با حاصل جمع مثبت و مضاعف قرار می گیرد.در مقابل دو بازیگر عربستان سعودی و رژیم صهیونستی در قاللب یک همکاری بسیار پیچیده و غیرسازنده ضمن همآهنگی و همسویی حداکثری ، اقدامات خود را در راستای حذف منافع و نقش راهبردی ج.ا.ایران تنظیم و بازطراحی کرده اند.رویکرد مقابله جویانه این دو کشور در قالب بازی با حاصل جمع منفی و صفر قرار می گیرد.یمن در منظومه امنیتی ج.ا.ایران بعنوان متحد راهبردی ایفای نقش موازنه ساز را در مقابل دو کشور بر عهده دارد. که تضمین کننده حضور و تثبیت کننده بقاء راهبردی ج.ا.ایران در محیط راهبردی و سیر روند تحولات نوین منطقه ای (از بیداری اسلامی تا طوفان الاقصی) است
آنتی دیپلماسی فوتبال در خاورمیانه: چالش ژئوپلیتیک ایران و عربستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه اخیر چالش های مذهبی و سیاسی با عربستان و به دنبال آن آتش زدن سفارت عربستان در تهران، ورزش جمهوری اسلامی ایران، به ویژه فوتبال ملی و باشگاهی را با مشکلات جدید بین المللی مواجه کرده است. هدف پژوهش حاضر، تحلیل آنتی دیپلماسی فوتبال ایران به عنوان چالشی ژئوپلیتیک در تقابل با عربستان سعودی بود. پژوهش حاضر به لحاظ هدف کاربردی و از حیث نحوه گردآوری داده ها، کیفی (توصیفی-تحلیلی) از نوع مطالعات کتابخانه ای بود. جامعه آماری پژوهش، 54 اثر روابط بین الملل ورزش و به طور خاص دیپلماسی ورزشی منطقه خاورمیانه و نمونه آماری، مطالب درباره آنتی دیپلماسی فوتبال ایران، قدرت نرم ایران و عربستان بود. یافته های پژوهش حاضر نشان داد، تیم های ملی عربستان و ایران به ترتیب به عنوان بازیگران اصلی جهان عرب و خاورمیانه نقش بسزایی در توسعه فوتبال در این منطقه داشته اند و بسیاری از دستاوردهای فوتبالی آسیا ازجمله قرارگرفتن روی سکوی قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا و حضور در جام جهانی فوتبال، محصول توجه این دو کشور به فوتبال به عنوان پرطرفدارترین رشته ورزشی خود بوده است. با توجه به نقش صلح ساز ورزش و به طور خاص فوتبال به عنوان پرطرفدارترین رشته ورزشی در جهان، این رشته ورزشی در تقابل ایران و عربستان در منطقه خاورمیانه می تواند ابزاری برای همگرایی و به عنوان یکی از کدهای اساسی صلح ساز ژئوپلیتیک دو کشور باشد که با ماهیت نرم خود می تواند مسیری دیپلماتیک در بازآزمایی روابط دو کشور بگشاید.
دلارزدایی از روابط تجاری چین و عربستان با عضویت در بریکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و اهداف: نوسانات ناشی از کاهش ارزش دلار به همراه اعمال تحریم علیه کشورها با استفاده از قدرت دلار سبب گردیده است تا سایر کشورها به دنبال کاهش وابستگی به دلار باشند، فرآیندی که دلارزدایی نام گرفته است. این موضوع به ویژه از سوی جمهوری خلق چین به دو دلیل دارای اهمیت است: ازیک سو مقابله با هژمونی دلار آمریکا در مبادلات بین المللی و ازسوی دیگر، افزایش ریسک امنیت انرژی به دلیل تحریم شرکای تأمین کننده نفت برای چین. هدف پژوهش حاضر بررسی اقدامات چین در راستای دلارزدایی از طریق تاسیس سازمان فرامنطقه ای بریکس و سپس دلایل استقبال عربستان از عضویت در این سازمان است.روش: روش پژوهش تحلیل روند با استفاده از سری زمانی است و در پی پاسخ بدین سؤال است که: عضویت در بریکس چه تأثیری بر دلارزدایی از تجارت میان چین و عربستان دارد؟ پاسخ اولیه به سؤال پژوهش که فرضیه تحقیق می باشد نیز عبارت است از: مکانیسم های طراحی شده در بریکس توسط چین ظرفیت بالقوه مناسبی را جهت کاهش وابستگی به دلار برای عربستان در پی خواهد داشت.یافته ها: یافته ها بررسی حاکی از آن است که چین طی دوره موردبررسی به مهم ترین شریک صادرات نفت عربستان تبدیل شده و در مقابل نیز تبعات تحریم علیه ایران و روسیه سبب شده است تا عربستان درصدد باشد تا بخشی از وابستگی خود به دلار را کاهش دهد. فرآیندهای موجود در بریکس به ویژه مبادله با یوآن هم طراز با طلا، توانایی لازم جهت کاهش وابستگی عربستان به دلار را ایجاد نموده است. درعین حال بایست توجه داشت که اقدامات صورت گرفته از سوی عربستان جهت توسعه همکاری با چین تحت الشعاع رابطه این کشور با ایالات متحده قرار دارد، زیرا این کشور به طور عمیقی در ساختار اقتصادی و امنیتی تحت رهبری ایالات متحده قرار دارد که نمی توانند به سادگی وابستگی به دلار را کاهش دهد. همچنین در حال حاضر هیچ نیتی برای کنار گذاشتن پیوندهای ارزی یا پایان دادن به مشارکت دفاعی با ایالات متحده وجود ندارد. به همین دلیل نیز استراتژی بلندمدت عربستان این است که توانایی انجام مبادلات را در هر دو منطقه دلاری شده و دلار زدایی شده را توسعه دهند و ضمن حفظ جایگاه خود در عرصه توزیع انرژی جهان، وابستگی خود به ایالات متحده را کاهش دهند.نتیجه گیری: مهم ترین نکته در خصوص فرآیند دلارزدایی و تلاش سازمان هایی همچون بریکس به رهبری چین جهت مقابله با هژمونی دلار این است که دلارزدایی هیچ گاه به معنی کنار نهادن دلار نبوده و صرفاً تلاش در جهت متنوع نمودن سبد ارزی کشورها و افزایش قدرت مانور بانک های مرکزی در مبادلات بین المللی است. به همین دلیل است که چین همچنان یکی از مهم ترین خریداران اوراق قرضه خزانه داری آمریکا است، هرچند در عرصه مبادلات بین المللی تلاش بسیاری را برای کاهش حیطه قدرت دلار آمریکا به انجام رسانده است. به موازات این موضوع، اگرچه بعید است که عربستان در کوتاه و حتی میان مدت قادر به کنار گذاردن دلار آمریکا باشد، بااین وجود درحال توسعه ابزار مالی گسترده تری برای کاهش وابستگی خود است. عربستان گام های مهمی همچون طراحی ارز دیجیتال بانک مرکزی را به انجام رسانده است که نقش مهمی در مبادلات اعضاء بریکس دارد. ارزهای دیجیتال بانک های مرکزی علیرغم اینکه در مراحل اولیه خود هستند، به نظر می رسد یک ابزار جدید بالقوه امیدوارکننده برای کاهش وابستگی دلار برای مبادلات مرزی منطقه ای و فرامنطقه ای محسوب می گردند.
عادی سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران
منبع:
راهبرد سیاسی سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۴
35 - 52
حوزه های تخصصی:
امنیت ملی از دیر باز در ساختار سیاسی تمامی کشورها مورد توجه و اهمیت بوده است. به خصوص در مورد جمهوری اسلامی ایران این موضوع با توجه به حساسیت هایی که در ابعاد ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه ای و بین المللی، که از آن برخوردار است، ملموس تر می باشد. در این میان عادی-سازی یا عادی انگاری روابط عربستان با یکی از معارضین درجه یک جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا، می تواند نگرانی هایی را در حوزه های امنیتی در پی داشته باشد. عربستان سعودی که در گذشته به صورت پنهان روابط خود را با رژیم صهیونیستی برقرار نموده بود حال در پی برقراری روابط به صورت علنی و ترغیب دیگر کشورهای عربی به برقراری روابط با این رژیم می باشد. این موضوع می-تواند بر امنیت منطقه غرب آسیا تاثیرگذار باشد. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و استفاده از روش توصیفی تحلیلی در پی آن است تا با بررسی عادی سازی روابط عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی تاثیرات آن را بر امنیت ملی ایران مورد سنجش قرار دهد.
سیاست خارجی دونالد ترامپ درخاورمیانه وتاثیرآن برکاهش تنش بین رژیم صهیونیستی و عربستان
منبع:
راهبرد سیاسی سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
97 - 124
حوزه های تخصصی:
دکترین سیاست خارجی دولت ترامپ مبتنی برسه رکن نخست آمریکا،نظامی گری وناسیونالیسم اقتصادی بود که برپایه ی آن،کشورها به عنوان اهداف بالقوه ای برای تعامل وتلاش برای تاثیرگذاری درجهت سازگاری بامنافع ملی ایالات متحده آمریکاتلقی می شوندودراین رهیافت نقش متغیرهای تاثیرگذاربرسیاست خارجی دولت ترامپ درخاورمیانه وهم چنین تاثیرآن ها برمناسبات بین عربستان ورژیم صهیونیستی ازاهمیت خاصی برخوردار است،که مقاله حاضر برآن است درچارچوب نظریه های نئورئالیسم وملی گرایی اقتصادی وکاربست روش توصیفی فرآیند سیاست خارجی دولت ترامپ درخاورمیانه ومؤلفه های کلیدی واثرگذاربرآن را تبیین،و باروش تحلیلی ارتباط سیاست خاورمیانه ای آن با کاهش تنش بین این دو رژیم را مورد واکاوی قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که داشتن دشمن مشترکی به نام ایران،محورمقاومت اسلامی،بیداری اسلامی وتوافق هسته ای ایران باکشورهای1+ 5مؤلفه های کلیدی وتاثیرگذاربرکاهش تنش بین عربستان ورژیم صهیونیستی راتشکیل می دهند و سران آن ها با برسازی ایران به عنوان تهدیدمشترک کشورهای عربِ سنی منطقه و رژیم صهیونیستی ،درصدد انتقال کانون بحران از نزاع عربی- اسرائیلی به نزاع شیعه – سنی بودند.