مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
ملک سلمان
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی عربستان پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان کاملا متحول شده است.ویژگی مهم جهت گیری سیاست خارجی سعودی ها از سال 2015، فعال شدن در منطقه خاورمیانه و رویکرد تهاجمی علیه جمهوری اسلامی بوده است. هدف این مقاله، تبیین جهت گیری سیاست خارجی دو سال نخست پادشاهی ملک سلمان علیه ایران است که از معبر این سؤال به پژوهش گذاشته شده است: رویکرد سیاست خارجی عربستان علیه جمهوری اسلامی طی سال های 2015 تا 2017چگونه بوده است؟ فرضیه مقاله اینگونه صورتبندی شده است: سیاست خارجی عربستان علیه جمهوری اسلامی پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان تا اواخر سال 2017 را می توان ذیل عنوان «جنگ هیبریدی» تحلیل کرد. دیپلماسی، حمایت از ناآرامی های محلی، جنگ اطلاعاتی و پروپاگاندا، حملات سایبری، جنگ اقتصادی، نیروهای نظامی متعارف، نیروهای ویژه، و نیروهای نامنظم ؛ مهمترین مؤلفه های جنگ هیبریدی عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. عقلانیت رفتاری و گفتاری مجموعه تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی دو سال اخیر از گذار ایران و عربستان از مرحله هیبریدی به جنگ تمام عیار ممانعت کرده است. فرضیه این مقاله به روش تحلیل – توصیفی پردازش شده است.
عربستان سعودی و نظم منطقه ای: از هژمونی گرایی تا موازنه سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که تحولات جهان عرب بعد از آغاز جنبشهای مردمی در سال 2011 در دگرگونی سیاست خارجی عربستان نقش اساسی داشت، به قدرت رسیدن ملک سلمان به عنوان نقطه عطفی مهم در تغییر جهتگیری سیاست خارجی ریاض از رویکردی محافظهکارانه به فعالانه و تهاجمی محسوب میشود. بر این اساس این مساله اهمیت مییابد که عربستان سعودی در شرایط جدید چه اهداف و مطلوبیتهایی را در خصوص نظم منطقه ای دنبال میکند؟ مساله مهم دیگر آن است که عربستان در پیشبرد این اهداف چه ظرفیتها و فرصتهایی را در اختیار دارد یا با چه موانع و چالشهایی مواجه است؟ یافته اصلی مقاله آن است که عربستان اهداف خود در خصوص نظم منطقهای را در سه سطح یا لایه تعریف کرده است که عبارتند از: هژمونیگرایی سخت در محیط پیرامونی یا حوزه شبه جزیره عربی؛ هژمونیگرایی نرم در حوزه جهان عرب و؛ موازنهسازی در سطح خاورمیانه. این کشور از ظرفیتها و فرصتهای مناسبی برای پیشبرد اهداف خود برخوردار است که شامل ظرفیتها یا عناصر قدرت ملی، فرصتهای ناشی از بحران در محیط منطقهای و همچنین روابط و حمایتهای بینالمللی است. اما در مجموع برخی ضعفهای ساختاری، حضور و نقش آفرینی طیف قابل توجهی از بازیگران منطقهای به عنوان رقیب و شکنندگی شرایط و روابط و سرعت تحولات منطقه به عنوان موانع عمده پیش روی رهبران سعودی محسوب می شود.
کارکرد زبان به مثابه ابزار امنیتی: تحلیل سخنرانی ملک سلمان در اجلاس ریاض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با روی کار آمدن ملک سلمان در سال 2015، سیاست خارجی این کشور در قبال ایران از سیاست محافظه کارانه تدافعی به سیاست محافظه کارانه تهاجمی تبدیل شد و این کشور به انحاء مختلف در پی امنیتی کردن مسائل سیاسی ایران بوده است تا از این طریق بر مخاطبان منطقه ای و جامعه بین الملل تأثیر گذارده و ج.ا. ایران را وارد فضای بی اعتمادی بین المللی کند و آن را مُخل امنیت بین الملل معرفی نماید. عربستان این کار را از طرق مختلف همچون جنگ یمن و یا برگزاری اجلاس ها و مصاحبه های متعدد به انجام می رساند. در این راستا، یکی از ابزارهای مهم این دولت، استفاده از زبان و مفاهیم زبانی است که تأثیر آن جدی و حائز اهمیت است. بر همین مبنا، در این مقاله سخنرانی ملک سلمان در نشست ریاض مورد واکاوی قرارگرفته و زوایای اقدامات امنیتی سازی آن مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. به همین جهت سؤال اصلی این است که مقامات کلیدی عربستان سعودی به ویژه ملک سلمان، چگونه از مفاهیم «امنیتی ساز» و کاربرد «زبان» به مثابه ابزار «کنش کلامی» استفاده کرده اند تا جمهوری اسلامی ایران را «پدیده امنیتی» در عرصه منطقه ای معرفی نمایند؟ روش تحقیق در این مقاله «تحلیل گفتمان انتقادی» فرکلاف و چارچوب نظری آن، نظریه «امنیتی کردن» اُل ویور است. نوع تحقیق کیفی و بنیادی و شیوه گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و اسنادی است. یافته های مقاله نشان می دهد که ملک سلمان با بهره گیری از واژه های مطرح در حقوق بین الملل و پایه ریزی ظریفانه قدرت کلامی خود بر مسائل مطرح و جاری در جامعه بین الملل و همچنین مطالباتِ عمومی کنوانسیون های بین المللی، توانسته جمهوری اسلامی ایران را در نزد 50 کشور حاضر در اجلاس محکوم نماید و از این رهگذر اذهان مخاطبان را در مورد امنیتی بودن ایران با فحوای کلام خود اقناع نماید.
ادراک رهبران ترکیه و عربستان از مقوله محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برداشت های درست و نادرست بر مناسبات دولت ها و درنتیجه، بر مناسبات منطقه ای تأثیرگذار است. وضعیت امروز منطقه خاورمیانه، مصداق روشنی برای بحث درباره برداشت های درست و نادرست بازیگران مؤثر است. در این شرایط، رهبران دو کشور ترکیه و عربستان، با توجه به شخصیت و ذهنیت متفاوتشان، نوع نگاه، تفسیر، برداشت، تصمیم، و سیاست خارجی متفاوتی را در مورد موضوع های گوناگون در منطقه خاورمیانه و ازجمله در حوزه اهداف و اولویت های سیاست خارجی ایران پیگیری می کنند؛ ازاین رو، تحلیل زمینه های شکل گیری ذهنیت متفاوت این رهبران درباره موضوع های گوناگون در سطح منطقه و بین الملل، بسیار ضروری است. براین اساس، پژوهش حاضر با تکیه بر این تأثیرگذاری، در پی یافتن پاسخی برای این پرسش است که: «ذهنیت متفاوت رهبران ترکیه و عربستان درباره ماهیت و اهداف محور مقاومت، به عنوان یکی از متغیرهای کلیدی نظم و نظام سیاسی و امنیتی این منطقه، چگونه قابل تبیین است؟» برپایه فرضیه پژوهش، «مبانی و زمینه های شکل گیری ذهنیت و دیدگاه این رهبران درباره محور مقاومت را در زنجیره ای از سه گزاره تفاوت در منافع و اهداف، تفاوت در ماهیت سیاست خارجی، و سیاست ها و اقدامات انجام شده براساس این ماهیت، می توان توضیح داد»؛ زنجیره ای که نشان می دهد، ذهنیت متفاوت این رهبران برپایه ارتباط میان این سه گزاره بر شکل سیاست ها و اقدامات در مورد مسائلی مانند محور مقاومت، نظم امنیتی منطقه ای، مشارکت یا تعامل با غرب، حل و فصل مسئله اسرائیل فلسطین، و... تأثیرگذار بوده است.
برندسازی ملی در عربستان سعودی: ظرفیت ها و سیاست های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال ۲۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
111 - 136
حوزه های تخصصی:
عربستان سعودی یکی از جدیدترین نمونه های برندسازی ملی و ارائه تصویری نوین و ایجابی از این کشور در عرصه جهانی است. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تبیین ظرفیت ها و سیاست های نوین دولت سعودی در عرصه برندسازی ملی است و این پرسش مطرح شده است که برندسازی ملی چه جایگاهی در سیاست های کلان عربستان داشته و سیاست های برندسازی در دوره ملک سلمان با چه تغییراتی روبرو شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد سه وجه سنتی شهرت و برند ملی عربستان که باعث ایجاد تصویری متمایز از این کشور در عرصه بین المللی شده، وجوه و شهرت نفتی، دینی و کمک های انسانی و توسعه ای آن است. با این حال، در دوره ملک سلمان با هدف ایجاد تصویری مدرن و پیشرو از عربستان، رهبران سعودی سیاست های نوینی را در پیش گرفته اند که به عنوان مرحله جدیدی از برندسازی ملی در این کشور تلقی می شود. مهمترین این سیاست ها عبارتند از: برندسازی اقتصادی و مطرح ساختن عربستان به عنوان کشوری با اقتصاد متنوع؛ برندسازی فرهنگی، اصلاحات اجتماعی و نمایش عربستان به مثابه جامعه ای غیرافراطی و میانه رو؛ توسعه گردشگری و برندسازی با میراث فرهنگی؛ کارآمدسازی حکمرانی برای تقویت برند ملی؛ برندسازی ورزشی و برندسازی شهری و توسعه شهرهای جدید. این مقاله به عنوان پژوهشی توصیفی- تبیینی در چارچوب ساختار مفهومی شش وجهی سیمون آنهولت در خصوص برندسازی ملی انجام شده است.
عوامل شکل دهنده به سیاست خارجی عربستان در قبال چین در دوره ملک سلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: افزایش حضور و اثرگذاری چین در خاورمیانه و توسعه روابط آن با کشورهای خلیج فارس یکی از روندهای مهم در محیط پیرامونی ایران در سالهای اخیر بوده است. با توجه به حضور دیرپای امریکا در خلیج فارس و شراکت آن با کشورهای عربی، نقش آفرینی چین به پیچیدگی جدی مسائل منطقه منجر شده است. از جمله عربستان سعودی به عنوان بزرگترین کشور عربی خلیج فارس به توسعه تعاملات خود با چین با محوریت انرژی پرداخته و در عمل چین به شریک تجاری و اقتصادی نخست ریاض تبدیل شده است.اهداف: هدف اصلی مقاله حاضر تبیین مهمترین عوامل و تغییرات اثرگذار بر سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال چین در دوره ملک سلمان است. پرسش کلیدی این است که مولفه های تعیین کننده سیاست خارجی عربستان در خصوص چین در سالهای پس از 2015 کدامند و این عوامل چگونه به اولویت یافتن همکاری های گسترده و مشارکت جامع راهبردی در روابط دو کشور منجر شده است؟روش تحقیق و چهارچوب مفهومی: در این مقاله در چهارچوب مفهومی رئالیسم نوکلاسیک و با بکارگیری روش تبیینی تلاش شده است مولفه هایی که باعث ایجاد تغییر در سیاست خارجی عربستان در خصوص چین شده مورد شناسایی و تبیین واقع شود. رئالیستهای ساختارگرا بر تغییرات نظام بین الملل و موازنه قدرت جهانی به عنوان متغیرهایی کلیدی در جهت دهی به سیاست خارجی کشورها تاکید دارند. اما رئالیستهای نوکلاسیک به منظور تبیین سیاست خارجی دولت متغیرهای داخلی را پراهمیت می دانند. در این راستا بخش عمده ای از این پژوهش به بررسی تاثیرات مولفه های داخلی بر راهبردهای دولت سعودی در خصوص چین اختصاص یافته است.یافته های تحقیق: یافته های این پژوهش نشان می دهد ظهور چین و پیامدهای آن در سطوح بین المللی و منطقه ای متغیرهای اصلی و مستقل شکل دهنده سیاست خارجی جدید عربستان در قبال چین هستند. اما به رغم تعیین کنندگی بالای عوامل بین المللی، برخی عوامل داخلی نیز به عنوان متغیرهای میانجی در راهبردهای عربستان در قبال چین نقش دارند. در این سطح ظرفیتهای قدرت ملی، تقویت اقتدارگرایی و انسجام و اجماع نخبگان سعودی، ظهور ملی گرایی جدید سعودی و محوریت یافتن توسعه اقتدارگرایانه و ادراکات نوین رهبران سعودی در خصوص دگرگونی های جدید بین المللی و منطقه ای مهمترین عوامل در توسعه همکاریهای عربستان و چین در دوره ملک سلمان هستند.مناسبات عربستان سعودی و چین در طول سه دهه گذشته روندی مثبت و روبه رشد داشته است. اما تنها در دوره ملک سلمان این روابط وارد مرحله جدیدی تحت عنوان مشارکت جامع راهبردی شد که در همکاریهای فزاینده بین دو کشور در عرصه های تجاری- اقتصادی و سیاسی نمایان شد. به قدرت رسیدن نسل جدیدی از رهبران سعودی با محوریت محمدبن سلمان با درک متفاوت و جدیدی از روندها و شرایط نظام بین الملل بیشترین تاثیر را در این خصوص داشته است. به خصوص فهم واقع گرایانه از روند انتقال قدرت از غرب به شرق، نگرش عملگرایانه در روابط با کنشگران منطقه ای و جهانی و ارایه تعریف جدید از منافع ملی در این خصوص برجسته بوده است. نتیجه گیری: در شرایط جدید به رغم تداوم برخی عدم قطعیتها در خصوص جهت گیری کلان سیاست خارجی عربستان، تداوم همکاریهای نظامی- امنیتی این کشور با امریکا همچنان مشهود است. با این حال در اولویت قرار گرفتن توسعه اقتدارگرایانه از سوی رهبران سعودی پیشران مهمی است که به تداوم و توسعه روابط عربستان و چین در سال های آینده منجر خواهد شد.